پریشان کردن گیسوان برای دعا

به شهید مطهری نسبت داده‌شده که او این مطلب را از تحریفات واقعه عاشورا می‌داند: یکى از معروف‌ترین قضایا که حتى یک تاریخ به آن گواهى نمى‌دهد، قصه لیلا مادر حضرت علی‌اکبر است. البته ایشان مادرى به نام لیلا داشته‌اند، ولى یک مورخ‌ نگفته است که لیلا در کربلا بوده است؛ اما چقدر ما روضه لیلا و علی‌اکبر خواندیم، روضه آمدن لیلا به بالین علی‌اکبر! حتى من در قم در مجلسى که به نام آیت‌الله بروجردى تشکیل‌شده بود، البته خود ایشان نبودند، همین روضه را شنیدم که علی‌اکبر رفت به میدان، حضرت به لیلا فرمود: از جدم شنیدم که دعاى مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت، موهایت را پریشان کن و در حق فرزندت دعا کن، بلکه خداوند این فرزند را سالم به ما برگرداند! اصلاً لیلایى در کربلا نبوده. بعلاوه این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا منطق جانبازى است. درباره علی‌اکبر تمام مورخین نوشته‌اند که درباره هرکس که آمد اجازه خواست، اگر به نحوى مى‌شد حضرت عذرى برایش ذکر کند ذکر مى‌کرد الا براى علی‌اکبر «فَاسْتَأْذَنَ اباهُ فَأَذِنَ لَهُ»[1] یعنى تا اجازه خواست، گفت: برو.

حالا چه شعرها [خوانده مى‌شود]:


خیز ای‌بابا از این صحرا رویم‌         لیک به‌سوی خیمه لیلا رویم «[2]‌.»

استجابت دعای مادر علی‌اکبر پس از دستور امام حسین (ع) به او در دعا برای فرزند و درخواست بازگشتن او، با روحیه ایثار و جهاد منافاتی ندارد

چند نکته وجود دارد که به آن اشاره می‌کنیم:

  1. در تاریخ آمده که حضرت زهرا (ع)، کسانی را که به منزل امیرالمؤمنین (ع) تجاوز کردند و او را برای بیعت گرفتن با خود می‌بردند، تهدید کرد که گیسوان پریشان و آنان را نفرین خواهد کرد. آشکار است که گیسوان پریشان کردن آن حضرت (ع) در پیش مردان بیگانه نخواهد بود؛ بلکه در خانه خود و در پس پرده‌ها خواهد بود.
  2. در روایت نیامده امام حسین (ع) از لیلا خواسته که داخل خیمه شود و گیسوانش را پریشان سازد و دعا کند؛ بلکه آمده که آن حضرت لیلا را به دعا امر کرد و او را از سخن پیامبر اکرم (ص) که دعای مادر در حقّ فرزندش مستجاب می‌شود باخبر کرد. سپس لیلا در میان خیمه، گیسوان پریشان ساخت و برای فرزند خود دعا کرد.[3] شهید مطهری این سخن را انکار می‌کند و می‌گوید: «آیا تحریفی از این بزرگ‌تر وجود دارد؟» ما نیز پس‌ازآنکه آشکار شد او به سیاق کلام توجه نکرده، می‌گوییم: «آیا تحریفی از این بزرگ‌تر وجود دارد؟»
  3. استجابت دعای مادر علی‌اکبر پس از دستور امام حسین (ع) به او در دعا برای فرزند و درخواست بازگشتن او، با روحیه ایثار و جهاد منافاتی ندارد؛ زیرا خدا دعای مادر را استجابت کند و فرزند برای مدت کمی بازگردد و سپس به میدان رود و شهید شود و دلیل رغبت امام به زنده ماندن فرزند و اکراه از شهید شدن او نخواهد بود؛ بلکه اندکی به تأخیر افتادن شهادت او باعث شادمانی دل مادر اوست که فرزندش پس از یک رزم سالم به نزد او بازگشته است.
  4. آنچه شهید از روضه‌خوانان نقل می‌کند با آنچه نویسندگان در کتاب‌های خود نگاشته‌اند متفاوت است. نویسندگان چنین نوشته‌اند: «امام حسین (ع) مراقب پیکار فرزندش بود و لیلا نیز به چهره حسین نگاه می‌کرد. فردی به نام بکر بن غانم به سمت علی‌اکبر رفت. امام چهره در هم کشید و لیلا نگران شد و پرسید که آیا ضربه‌ای بر فرزندش اصابت کرده است؟ امام پاسخ داد نه ولی کسی با او پیکار می‌کند که می‌ترسم علی را بکشد. برای فرزندت علی دعا کن. از جدم رسول خدا شنیدم که دعای مادر در حق فرزندش مستجاب می‌شود. لیلا درحالی‌که در خیمه بود، گیسوان پریشان کرد و برای پیروزی فرزندش به درگاه خدا دعا کرد. نبرد شدیدی بین آنان درگرفت تا اینکه زره بکر بن غانم از زیر بغلش پاره شد و علی‌اکبر با شتاب ضربه‌ای بر او وارد کرد که او را دونیم ساخت.»[4]

شهید مطهری در اینجا می‌بایست منبعی را که در آن سرزمین طف، مکانی معرفی‌شده که قبیله مجنون در آن سکونت داشتند، ذکر می‌کرد. ما در کتب مختلف ندیدیم که این مطلب ذکرشده باشد.

ریحان کاشتن لیلا در مسیر کربلا

شهید مطهری در حماسه حسینی که به او نسبت داده‌شده می‌گوید: «چند سال پیش در همین تهران، در منزل یکى از علماى بزرگ این شهر، یکى از اهل منبر روضه لیلا خواند. یک‌چیزی من آنجا شنیدم که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی‌که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا علی‌اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود، از کربلا تا مدینه ریحان بکارد! (سیصد فرسخ راه است.) این را گفت، یک‌مرتبه زد زیر آواز: «نَذْرٌ عَلَىَّ لَإنْ عادوا وَ انْ رَجَعوا- لَأَزْرَعَنَّ طَریقَ الطَّفِّ رَیْحاناً» (من نذر کردم که اگر این‌ها برگردند، راه طفّ را ریحان بکارم.) این بیشتر براى من اسباب تعجب شد که این شعر عربى از کجا پیدا شد؟ بعد رفتیم دنبالش گشتیم، دیدیم این طفّى که در این شعر آمده کربلا نیست، «طف» آن سرزمینى بوده که لیلا [معشوق‌] مجنون عامرى، همین عاشق معروف، در آن سرزمین سکونت مى‌کرده و این شعر از مجنون است براى لیلى و این آدم این شعر را براى لیلاى مادر علی‌اکبر و براى کربلا مى‌خواند. آخر اگر یک مسیحى یا یک یهودى یا یک آدم لامذهب در آنجا باشد، او که نمى‌فهمد که این‌ها را این بابا از خودش جعل کرده؛ مى‌گوید تاریخ این‌ها چه مزخرفاتى دارد! العیاذباللَّه این‌ها زن‌هایشان شعور نداشتند؟ «نذر مى‌کنم از کربلا تا مدینه ریحان بکارم» یعنى چه؟!»[5]

در پاسخ می‌گوییم:

  1. پرواضح است که از مهم‌ترین ارکان شعر، مبالغه و وانهادن عنان خیال برای جولان دادن در آفاق بی‌کرانه است. مثلاً تشبیه، بارزترین صنعت ادبی است که در آن هنگامی‌که شاعر مردی را به شیر در شجاعت تشبیه می‌کند، به ذهن خطور نمی‌کند که این شخص مانند شیر دارای یال و دم و دندان تیز است. روشن است که مقصود از کاشتن ریحان در مسیر طف در این شعر، نذر شرعی برای کاشتن حقیقی ریحان در این مسیر نیست؛ بلکه منظور، تصویر اوج اشتیاق برای بازگشت فرزند عزیز و مبالغه در اندوه برای دیدن دوباره فرزند است. از مظاهر کمال زن، دارا بودن عاطفه جوشان است و نمی‌توان او را به نادانی یا دیگر صفات بد متصف کرد؛ خصوصاً زمانی که ریشه آن دینی است.
  2. شهید مطهری در اینجا می‌بایست منبعی را که در آن سرزمین طف، مکانی معرفی‌شده که قبیله مجنون در آن سکونت داشتند، ذکر می‌کرد. ما در کتب مختلف ندیدیم که این مطلب ذکرشده باشد. البته ما ادعا نمی‌کنیم که همه منابع را دیده‌ایم؛ بلکه می‌گوییم اطلاع ما این اجازه را می‌دهد که درباره درستی یا نادرستی این مطلب سخن بگوییم. درباره مکان سکونت قبیله مجنون (بنی عامر)، عمر رضا کحاله می‌گوید: «بنی عامر تابستان‌ها به سبب هوای خوش و میوه‌ها به طائف می‌رفتند و زمستان‌ها به سبب گستردگی و زیادی چراگاه‌ها به نجد که محل اصلی سکونتشان بود، می‌آمدند.»[6] و در کتب دیگر آمده است: «قبیله مجنون در منطقه ذی سلم بودند. ذی سلم جایی است که در دامنه ذنائب [در حدفاصل مکه تا بصره] است.»[7]
  3. فرض هم بگیریم که این شعر [کاشتن ریحان] را مجنون خطاب به لیلای خودش گفته باشد؛ چه مانعی دارد که کسی آن را به‌عنوان تمثیل از لیلا مادر علی‌اکبر (ع) بداند تا به این وسیله، شدت چشم‌انتظاری او برای دیدار فرزندش را بیان دارد؟ به‌ویژه وقتی می‌دانیم که مجنون [یا همان قیس بن ملوح] با لیلا مادر علی‌اکبر هم‌عصر بوده و در زمان یزید و ابن زبیر -لعنهما الله- زندگی می‌کرده است.[8]
  4. نیز ممکن است که مجنون این شعر را به نیّت استعانت یا ایداع تضمین کرده باشد و ایداع، آن است که شاعر بیت یا مصرعی را از شخص دیگر در قصیده‌اش می‌آورد به‌نحوی‌که گمان می‌شود این بیت یا مصرع از خود اوست. این مسئله در عرب شایع است.
  5. دو مسئله است که با دقت در آن متوجه می‌شویم که نسبت دادن این شعر به مجنونِ لیلی یا همان مجنونِ بنی عامر ادعایی بیش نیست: نخست اینکه اصل وجود مجنون محل شک است؛ دوم آنکه همه یا بیشتر اشعاری که منسوب به مجنون است، برای او ساخته‌شده است. آنچه مدعای ما را ثابت می‌کند، همگی از کتاب «الأغانی» نوشته ابوالفرج اصفهانی است؛ البته منابع دیگری هم راستی گفتار ما را تأیید می‌کنند که خواننده گرامی می‌تواند به آن‌ها مراجعه نماید.
  6. ایوب بن عبابه می‌گوید: «از بنی عامر درباره مجنون پرسیدم. هیچ‌کسی را نیافتم که او را بشناسد.»
  7. ابن دأب از یکی از بنی عامر درباره وجود مجنون پرسید. او انکار کرد و گفت: «بنی عامر از این سخنان به دورند و این گفته بسیار ضعیف است.»
  8. از اصمعی نقل‌شده: «دو مرد هستند که هیچ‌کس آن‌ها را در دنیا جز به نام نشناخته است: مجنون بنی عامر و ابن قریه. این دو ساخته ذهن راویان‌اند.»
  9. عوانه می‌گوید: «مجنون اسم مستعاری است که حقیقتی ندارد و در بنی عامر اصل و نسبی ندارد.» از او پرسیدند چه کسی این اشعار [منسوب به مجنون در وصف لیلی] را سروده؟ گفت: «جوانی از بنی‌امیه.»
  10. جاحظ گفته است: «مردم هر شعری که در وصف و حالات لیلی سروده شده و شاعر آن مجهول بود، به مجنون نسبت می‌دادند.»[9]

آنچه ذکر شد، خود گواه این سخن است که شاید نسبت دادن این شعر به مجنون جعلی و ساختگی باشد؛ بنابراین بهتر آن است که این ابیات را از آنِ صاحب اصلی آن- مادر علی‌اکبر- بدانیم که در آن تصرف‌شده و به مجنون یا شخص دیگری نسبت داده‌شده است.