در این مقاله می خوانید:
بررسی نقلهای سفر حضرت زینب (س) به مصر
بررسی نقلهای سفر حضرت زینب (س) به شام
بررسی نقلهایی در رد سفر حضرت زینب (س) از مدینه
خونی که امام حسین (ع) در کربلا افشاند، در هر شهر و دهی جوانه زد و سر برآورد. زینب (س) از هرکجا که گذشت جاری فریاد را به بوتهها ریخت تا گلهای سرخ بشکفد.
زینب (س) زندگی یزید را به همریخت و خوابش را آشفته ساخت. حکومت که فکر میکرد صدای زینب از مدینه به کوفه و شام نمیرسد، به مدینهاش فرستاده بود، اما اکنون آن صدا را بلندتر میشنید و گلها را شکفتهتر.
نگاه زینب به هر سو که میرود، گل خونی است که شکفته میشود. زمزمهاش سرودی و سکوتش فریادی است و هر چه دورتر میشود، این صدا بلندتر و آن خواب آشفتهتر و گلهای خون است که میشکفد.
پایان زندگانی حضرت زینب (س) روشن نیست. آنچه مسلم است زینب (س) پس از بازگشت از شام مدتی دراز زنده نبود. دردها و رنجهایی که کشیده بود، بهاندازهای نبود که بتوان تحمل کرد و طاقت آورد. چنانکه مشهور است سال 62 به جوار حق رفته است. در کجا؟ مدینه؟ دمشق؟ مصر؟ هر یک از نویسندگان سیره، برای درستی رأی خود دلیلی و یا دلیلهایی آورده است.
عدهای معتقدند آن حضرت در کشور مصر و شهر قاهره مدفون است. گروهی معتقدند که آن حضرت در آبادی راویه در حومه شهر دمشق دفن شده است. عدهای نیز گفتهاند آن حضرت در قبرستان بقیع بخش جبانه با خاندان پیامبر اکرم (ص) مدفون است.
پیرامون سفر آخر زینب (س) دو روایت وجود دارد: روایت اول آن حضرت به شام رفت. روایت دوم به مصر رفت. اکنون دو مزار در «راویه شام» و در مرقد «ستی زینب» در قاهره زیارتگاه شیعیان جهان است. هرکدام از دیگری پررونقتر و گرمتر.
عدهای معتقدند آن حضرت در کشور مصر و شهر قاهره مدفون است. گروهی معتقدند که آن حضرت در آبادی راویه در حومه شهر دمشق دفن شده است. عدهای نیز گفتهاند آن حضرت در قبرستان بقیع بخش جبانه با خاندان پیامبر اکرم (ص) مدفون است.
وجود زینب (س) در مدینه کافی بود تا آتش حزن بر شهیدان را شعلهور کند و مردم را بر ضد ستمکاران بشوراند. کار بهجایی رسید که در مدینه بر ضد بنیامیه شورش برپا شد. حاکم مدینه نامهای برای یزید نوشت و شرایط پیشآمده در مدینه و نقش حضرت زینب (س) را توضیح داد که بودن او در میان اهل مدینه احساسات را برمیانگیزد. یزید در پاسخ نوشت که زینب (س) را از مدینه اخراج کند. وقتی پیام یزید را به زینب (س) رساندند، فرمود: «خداوند میداند که یزید با خاندان پیامبر اکرم (ص) چگونه رفتار کرده است. بهترین کسان ما کشته شدند و باقیمانده ما را از این شهر به آن شهر چنانکه چارپایان را میراندند، براندند. به خدا هرگز از مدینه بیرون نخواهم رفت هرچند خونمان ریخته شود.» زنان بنیهاشم نگران او بودند. دختر عقیل به او گفت: وعده خداوند راست است. او زمین را برای ما قرار داده است. هر جا بخواهیم میتوانیم برویم. او خود ستمگران را مجازات خواهد کرد. در مدینه در معرض آسیب خواهی بود، پس به سرزمینی امن برو که در آنجا در آسایش و امان باشی؛ اما او چگونه میتوانست برود؟ همه خاندان او در مدینه بودند. او سنگ صبور همه آنان بود. از همه مهمتر امام سجاد (ع) در آن شهر بود. حاکم مدینه اصرار داشت که زینب (س) از مدینه برود؛ اما او چگونه و کجا برود؟
بررسی نقلهای سفر حضرت زینب (س) به مصر
- یحیی بن حسن حسینی عبیدلی اعرجی (م. 277 ق) اولین کسی که انساب آل ابیطالب را تا قریب زمان خود ضبط کرده است. او با چهار واسطه نسبش به امام سجاد (ع) میرسد. عبیدلی مردی عالم و فاضلی راستگو و از اصحاب امام رضا (ع) و از راویان احادیث آن حضرت بود. نجاشی او را عالم فاضل شیخ صدوق میداند که نقلیاتش مورد اعتماد و به روایاتش میتوان ترتیب اثر داد. عبیدلی کتاب پراهمیتی به نام اخبار الزینبیّات نوشته است. او معتقد است که زینب (س) به مصر مسافرت کرد و در آن شهر درگذشت. این کتاب را حسن محمد قاسم با مقدمه و ترجمه مؤلف آن در مصر به سال 1351 و 1353 هجری به طبع رسانیده است. آیتالله نجفی مرعشی که این کتاب را در ایران منتشر کرده است، در مقدمهای که بر کتاب نوشت آن را بهعنوان یک متن محکم و قابلاطمینان دانسته که کتاب حاوی نکات و فوایدی است که در کتب دیگر نیست.[1]
- عبیدلی میگوید: پدرم از پدرش از جدش از محمد بن عبدالله از امام جعفر صادق (ع) از حسن بن حسن (حسن مثنی) نقل میکند که او گفت زمانی که زینب (س) مدینه را ترک گفت، همسرم فاطمه و خواهرش سکینه دختران امام حسین (ع) او را همراهی کردند.[2] رقیه دختر عقبه بن نافع فهری گوید: زینب در شعبان سال 61 هجری وارد مصر شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت. من جزء گروهی بودم که از آن حضرت استقبال کردم. مردم درحالیکه میگریستند به او تسلیت میگفتند. زینب (س) نیز میگریست. در دهکدهای نزدیک بلبیس گروههای دیگری از پایتخت به استقبال او آمدند. اینان مسلمه بن مخلد انصاری فرمانروای مصر، عبدالله بن حارث، ابوعمیره مزنی و عدهای از اشراف و علمای آن دیار بودند. آنان زینب را تا پایتخت همراهی کردند. آنگاه مسلمه میهمان گرامی خود را به خانهای که برای او در نظر گرفته بود، برد. مردم به دیدارش میرفتند. این خانه کلاس درس بود و آن حضرت از کربلا میگفت. حدود یک سال در مصر زندگی کرد و سپس در شب یکشنبه نیمه رجب سال 62 هجری درگذشت[3] و چشمانی که قربانگاه کربلا و آنهمه فجایع را دیده بود، بر هم نهاده شد. در اتاق خود و در نمازگاهش در خانه مسلمه او را به خاک سپردند. او درگذشت اما داستان دردهای شورانگیزش در زبان نسلها و تا قیامت باقی خواهد ماند.
اکنون مزاری به نام «ستی زینب» سیده زینب در شهر قاهره برپاست و شب و روز بهخصوص شبها و روزهای جمعه زیارت کنندگان بسیاری دارد، مزار دیگری نیز به نام «رأس الحسین» در این شهر ساختهشده است. گویا فاطمیان که در سده چهارم هجری بر قاهره دست یافتند، میخواستند با بنای این دو زیارتگاه توجه عامه را جلب کنند. مسلمانان تا به امروز از هر شهر و دیاری به زیارتش میآیند.
غیر از اخبار الزینبیّات کتب دیگری نیز سفر زینب (س) را به مصر و درگذشت ایشان را در قاهره تأیید کردهاند:[4]
ابن عساکر دمشقی در تاریخ کبیر، ابن طولون دمشقی در رساله زینبیه، شبلنجی در نور الابصار، سیوطی در رساله زینبیّه، مناوی در طبقات، شیخ عبدالوهاب شعرانی در لواقح الانوار، شیخ حسن عدوی در مشارق الانوار، شبراوی در الاتحاف بحب الاشراف، فرید و جدی در دائره المعارف، سخاوی در تحفه الاخبار، عمر رضا کحاله در اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، صبّان در اسعاف الراغبین، شیخ محمدرضا حکیمی در اعیان النساء، شیخ جعفر نقدی در زینب الکبری (س)، حسن قاسم در سیده زینب، علی احمد شلبی در زینب (س) ابنه الزهراء، اسد حیدر در زینب (س) مع الحسین فی نهضته، عایشه بنت الشاطی در تراجم سیدات بیت النبوه.
بررسی نقلهای سفر حضرت زینب (س) به شام
اما بسیاری از مورخان و نقادان حدیث اصالت مزار حضرت زینب (س) را در مصر منکرند. آنان معتقدند که آخرین سفر زینب (س) به شام بوده است. شیخ محمد حسنین سابقی کتابی به نام مرقد عقیله زینب نوشته اگرچه از علت و انگیزه حضرت برای مسافرت دوم به شام سخنی نگفته اما در این کتاب تمام تلاش نویسنده بر این است که ثابت کند اخبار مربوط به مسافرت زینب (س) به مصر درست و دقیق نیست. نویسنده کتاب معتقد است:
- یاقوت حموی در معجم البلدان اشارهای به مرقد زینب (س) در مصر نکرده است درصورتیکه یاقوت حموی ذیل هر شهر از مزارات مهم نام میبرد.[5]
- ابن عساکر و ابن طولون در کتب خود از مزار حضرت در مصر سخنی نگفتهاند و نسبت دادن چنین مطلبی به آنان درست نمیباشد.[6]
- بنا به نظر مورخ بزرگ مصری حسن بن ذولاق (م. 387 ق) مسلمه بن مخلد در اواخر حکومت معاویه بن ابی سفیان از دنیا رفته است، پس در آن زمان حاکم مصر نبوده است. از طرف دیگر مسلمه از سردمداران حکومت معاویه بود که نسبت به خاندان علی (ع) کینه داشت.[7]
بهجز محمد حسنین سابقی، افراد دیگری نیز سفر زینب (س) را به دمشق و درگذشت ایشان را در راویه شام تأیید کردهاند:[8]
- شمسالدین ذهبی در تجرید اسماء الصحابه، ابن شدّاد حلبی در الاعلاق الخطیره فی محاسن الشام و الجزیره، ابن بطوطه مغربی در رحله ابن بطوطه، ابوالبقاء بدری مصری در نزهه الانام فی محاسن الشام، ابوبکر موصلی در الکواکب السائره، عبدالغنی نابلسی دمشقی، علامه مامقانی، افندی دمشقی، شیخ حسن آشتیانی، شیخ محمدحسین کاشف الغطا، عبدالرزاق مقرّم.
سید محمدعلی قاضی طباطبایی ادعای محمد حسنین سابقی را رد کرده و مینویسد:[9]
هشت نفر از مورخین که به آنان اشارت رفت ازجمله ابن عساکر برای ما در مقام اعتبار و اعتماد کفایت میکند. مسلمه بن مخلد انصاری در سال 62 هجری و پس از رحلت زینب (س) درگذشته است. حتی اگر گفته شود که همه مورخین از عبیدلی تبعیت کردهاند، برفرض ثبوت این ادعا خود دلیل محکمی بر اعتبار قول عبیدلی است. همچنین علامه شهید قاضی طباطبایی بهطور مفصل به سؤالاتی که پیرامون سفر زینب (س) به مصر مطرحشده، پاسخ میدهد.[10]
بررسی نقلهایی در رد سفر حضرت زینب (س) از مدینه
بسیاری از مورخان و نقادان حدیث هم اصالت مزار دمشق و هم اصالت مزار قاهره را منکرند. آنان حتی آخرین سفر حضرت به شام و مصر را نیز منکرند و از اقامت همیشگی زینب (س) در مدینه صحبت کردهاند.
- سید محسن امین در اعیان الشیعه هر دو نظر را نقد کرده و معتقد است خروج زینب (س) از مدینه ثابت نشده است. او مینویسد: در روستای راویه به فاصله یک فرسخی از شهر دمشق و در طرف شرق آن، مقبره و بارگاهی است که «قبر ست» نامیده میشود. روی آن قبر سنگی بود که آن را خودم دیدم و خواندم و نوشته روی آن: «این قبر سیده زینب مکنّا به امکلثوم دخت مولای ما علی» تاریخ نداشت. صورت خط دلالت دارد که بعد از ششصد هجری نوشتهشده است. با این نوشته چیزی ثابت نمیشود.
با کاوش و بررسی بسیار از تاریخ نویسان کسی را پیدا نکردن که اشارهای به این قبر داشته باشد، جز ابن جبیر در رحله، یاقوت حموی در مهجم البلدان[11] و ابن عساکر در تاریخ دمشق[12] و این دلالت دارد که این قبر از زمان قدیم بوده و شهرت داشته است. پس ابن جبیر هرچند او را زینب صغری نامبرده و کنیهاش را امکلثوم گفته و از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده که این کنیه را حضرت به او داده است، ولی ظاهر این است که او استنباط و اجتهاد کرده است. چون خود وی میگوید: اهالی این اطراف آن را به قبر «ست امکلثوم» میشناسند و همان تعبیر دلالت دارد که به امکلثوم مشهور بوده نه زینب و تعبیر او (ولله اعلم) دلالت به تشکیک و شک او دارد. یاقوت و ابن عساکر نیز به نام پدرش تصریح نکردهاند و نگفتهاند نام او زینب است، بلکه او را به نام امکلثوم آوردهاند و این هم مؤید گفتار ما است که تعبیر ابن جبیر به زینب صغری، اجتهاد و استنباط اوست؛ اما اینکه او فقط به امکلثوم مشهور است و از اینجا شکی عارض میشود که آیا او دختر امیرالمومنین علی (ع) است؟ تا چه رسد به اینکه نام او زینب باشد. گمان میرود که او بانویی از اهلبیت است که نسبت وی حفظ نشده است بهطوریکه ابن عساکر گفته است، هرچند آنچه را که او اعتماد کرده است درست نیست، زیرا چند تن از دختران امیرالمومنین علی (ع) کنیه امکلثوم داشتهاند به هر تقدیر اگر این گفته واقعیت داشته باشد که او زینب صغری است، پس او همان بانویی است که همسر محمد بن عقیل بوده است؛ اما چرا به قریه راویه دمشق آمده است؟ پس این قول چنانکه توضیح دادیم، درست نیست.
اگر مدفون راویه امکلثوم باشد چنانکه بهحسب نقل ابن جبیر و یاقوت حموی و ابن عساکر روشن است، پس باید امکلثوم وسطی همسر مسلم بن عقیل باشد که بعد از درگذشت زینب (س) و شهادت مسلم بن عقیل با عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد و یا امکلثوم صغری است که با یکی از فرزندان عقیل ازدواج کرده است. در این صورت آمدن یکی از آنان به شام و درگذشتش در قریه راویه هرچند امکان دارد، ولی عادتاً این مسئله بعید است. البته اگر نسبت قبر به امکلثوم درست باشد. چنان چه گفته شد ما سندی در دست نداریم که صحت آن را برساند. هرچند دلیل بر نادرستی آن نیز پیدا نیست.[13]
محمد بحرالعلوم در کتاب فی رحاب السیده زینب (س) مینویسد:[14] تفاوتی ندارد که سرانجام سفر زینب (س)، عقیله بنیهاشم به دمشق بوده یا مصر. تفاوتی ندارد که خورشید در کجا غروب کرده است. آنچه اهمیت دارد شعاع آن آفتاب روشنیبخش است که در طول زمان غروب نمیکند. فریادی که در آسمان باور و اندیشه پیچیده شده است. کلمات جاودانهای که از زینب باقیمانده است که برای همیشه حکومت و هیبت بنیامیه و هر باطلی را تهدید میکند. در هر زمان و در سراسر زمین همواره زنده است و مرگ نتوانسته و نمیتواند آن فریاد را خاموش کند. زینب (س) خود به یزید گفته بود: «قسم به آنکه ما را به وحی قرآن و نبوت کرامت بخشیده، تو هر کاری کنی، نخواهی توانست نام و نشان و یاد ما را جریده عالم بزدایی و این ننگ را از دامان خود پاککنی و بدان که رأی تو بسیار سست است و روزگارت اندک و جمع تو رو به پریشانی.»[15]
مهاجرانی مینویسد: وقتی زینب (س) درگذشت از جنس خاک نبود که این دغدغه را داشته باشیم که خاک او در مصر است یا در شام و یا در مدینه. او از جنس آفتاب بود که به همه زمین روشنایی و گرمی میبخشد.[16]
سید جعفر شهیدی مینویسد: این زیارتگاهها از مصادیق بیوتی هستند که نام خداوند در آنها به بزرگی یاد میشود و دوستداران اهلبیت با خلوص نیت فراوان مراتب ارادت خود را به کسی که آن مزار به نام او برپاست، بیان میدارند و با پیامبر خود و خانواده او تجدیدعهد میکنند.[17]
به عقیده نگارنده مزار زینب (س) چون مزار مادرش ناپیداست. به احتمال قوی زینب (س) از مدینه خارج نشده و در همان شهر از دنیا رفته است. به نظر میآید نظر محمد بحرالعلوم درست باشد. مهم نیست محل دفن او کجاست. مهم این است که او را بشناسیم و راهش را ادامه دهیم.
یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم[18]
زینب (س) دریاست. زینب (س) خوشید است. زینب (س) نور و روشنایی است.
سلام بر او بانوی توانای بلاغت و نمونه اعلای عزت و سازشناپذیری و الگوی والای ایراد سخن حق در برابر سلطان ستمگر و جائر.
توضیحات خوبی بود که بنده مدتی دنبالش بودم. هنوز یک سوال قوی برای من باقی هست. آیا ممکنه حضرت بعد از یک سال دوباره برگرده به پایتخت دشمنش؟ در بررسی باید این احتمال هم قویاً تأیید یا رد بشه
سایت عالیست (شیعه حسین است که ازاده است*شیعه حسین است که سرداده است)
احسنت به مدیران سایت واقعاً عالیه هم برای عشاق و هم برای محققان و نویسندگان مطالب جالب و خوندنی دارید ایول