دست یافتن به چشمۀ آب

آن سپاه برگشتند تا در کنار فرات فرود آمدند و بین امام و یارانش با آب فاصله انداختند. تشنگی بر امام حسین علیه السلام و همراهانش صدمه زد. امام حسین (ع) بیلچه‌ای برداشت و پشت خیمۀ بانوان آمد. نوزده قدم به طرف قبله گاه برداشت. آنجا زمین را کند و چشمه‌ای شیرین جوشید. امام حسین و همۀ همراهانش آب نوشیدند و ظرف‌ها و مشک‌ها را پر کردند. آنگاه چشمه خشکید و اثری از آن دیده نشد.

این خبر به ابن زیاد رسید. به عمر سعد نامه نوشت که شنیده‌ام حسین چاه‌ها را می‌کند و به آب می‌رسد و خود و یارانش آب می‌نوشند. همین که نامه‌ام رسید تا می‌توانی از حفر چاه حسین و اصحابش جلوگیری کن و بر آنان تنگ بگیر و نگذار حتی قطره‌ای آب بنوشند و با آنان چنان کن که با عثمان کردند.

ابن سعد بشدت سخت گرفت و عمروبن حجاج زبیدی را با سپاهی انبوه مأمور حفاظت از قسمتی از شریعۀ فرات کرد که مقابل اردوگاه حسین (ع) بود. آن سپاه وارد شریعۀ آب شدند.

طبری گوید:

عمر سعد عمرو بن حجاج را با 500 سوار فرستاد. آنان کنار فرات فرود آمدند و نگذاشتند حسین (ع) و اصحابش قطره‌ای آب بردارند. این سه روز قبل از شهادت حسین (ع) بود. عبدالله بن ابی حصین به امام می‌گفت: ای حسین! این آب را نمی‌بینی که مثل دل آسمان است. به خدا قطره‌ای از آن نخواهی نوشید تا از تشنگی بمیری.

 

جنگ بر سر آب

خوارزمی‌گوید: چون تشنگی بر حسین (ع) و اصحابش شدت یافت، شبانه برادرش عباس را با سی سوار و بیست پیاده مشک فرستاد تا آنکه نزدیک آب رسیدند. عمروبن حجاج گفت: کیستی؟ نافع بن هلال گفت: من پسر عموی تو هستم، از یاران حسین (ع). آمده‌ام از این آبی بنوشم که شما مانع شده‌اید. گفت: بنوش! گوارا! نافع گفت: وای بر تو! چگونه آب بنوشم در حالی که حسین و همراهانش از تشنگی می‌میرند؟ گفت: راست می‌گویی، ولی ما مأموریم و چاره‌ای جز اطاعت فرمان نداریم. نافع همراهانش را صدا زد، وارد فرات شدند. عمرو هم سربازانش را صدا زد تا نگذارند. بین آن دو گروه بر سر آب پیکار سختی درگرفت عده‌ای می‌جنگیدند و گروه دیگر مشک‌ها را پر می‌کردند.

مشک‌ها پر شد و تعدادی از سربازان عمرو بن حجاج کشته شدند، اما از یاران امام کسی کشته نشد. این گروه با آب به اردوگاه خود برگشتند. حسین (ع) و همراهانش آب نوشیدند. عباس را آن روز لقب «سقا» دادند

دیگر بار در شب عاشورا بود که به همرا علی اکبر آب برای خیمه ها آوردند و بار آخری که عباس در بعد از ظهر عاشورا که برای آب آوردن به سمت القمه رفت دیگر باز نگشت و شهید شد.