در قسمت قبل بخش‌هایی از خطبه غدیر را بیان کرده و شواهد تاریخی مخالفت های بعضی از اصحاب را بیان وکرده و در ادامه ....

به‌جرأت می‌توان سقیفه را محل تولد اصل مخالفت با غدیر نام‌گذاری کرد. مخالفتی بزرگ با بانی غدیر و مفهوم و پیام‌های غدیر!

همان‌هایی که در روز غدیر خم به خود جسارت دادند تا از پیامبر خدا  -همان کسی که خداوند او را تضمین کرده تا سخن نگوید به‌جز وحی الهی- سؤال کنند که این حرف‌ها و دستورها از جانب خداست یا از جانب خودت؛ در سقیفه آنچه از نیت‌های مخفی خویش در مورد مخالفت با علی و اولاد علی را پرورانده بودند را به نمایش عمومی گذاشته و حق الهی خلافت را از امیرالمؤمنین غصب نمایند و عهد کردند تا این رویه را همواره در قبال ائمه‌ای که در غدیر خم بدان‌ها اشاره شد، نیز بکار برند.

لذا ابوبکر بعد از خلافتش، وصیت می‌کند تا عمر بن خطاب جانشین او شود.

(در تاریخ آمده است که ابوبکر به هنگام وصیت، از هوش رفت و عثمان نام عمر بن خطاب را به‌عنوان خلیفه دوم نوشت و ابوبکر بعد از بهوش آمدن، این کار او را تأیید کرد!)[1]

و حتی در جریان شورای 6 نفره عمری نیز این وفای به عهد برای نرسیدن خلافت به امیرالمؤمنین وجود داشت تا جایی که امیرالمؤمنین تصریح فرمودند:

در سقیفه آنچه از نیت‌های مخفی خویش در مورد مخالفت با علی و اولاد علی پرورانده بودند را به نمایش عمومی گذاشتند.

لَیْسَ هَذَا أَوَّلَ یَوْمٍ تَظَاهَرْتُمْ فِیهِ عَلَیْنَا

این اولین روزی نیست که در امر خلافت علیه من دست به یکی کردید[2]

امام حسین (ع) همواره شاهد این ظلم‌های روشن و واضح به پدر گرامی‌شان بودند. آن بزرگوار با احتجاج به حدیث غدیرخم و مهم بودن پیام آن، بازهم مردم را به یاد آن امر فراموش شده یعنی ولایت امیرالمؤمنین (ع) می‌انداختند.

سلیم بن قیس هلالی در پیرامون سخت‌گیری‌ها و مزاحمت‌های خصمانه معاویه بن ابی سفیان بر شیعیان و وابستگان علی -ع - بعد از شهادت آن حضرت، سخنان جامعی ایراد کرده، می‌گوید:

دو سال قبل از مرگ معاویه، حسین بن علی (ع) به همراه عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر و گروهی از بنی‌هاشم و شیعیانش برای زیارت‌خانه خدا به مکه مشرف شد و در آنجا گروه دیگری نیز از تابعین انصار و مسلمانان پاک‌دامن را گردآورد و سایر حجاج را نیز به یک همایش عمومی دعوت کرد و سخنان مبسوط و روشنگرانه‌ای درباره شخصیت مولای متقیان علی (ع) بیان فرمود.

امام حسین -ع - بعد از ذکر ثنای الهی به جنایات معاویه اشاره کرد و فرمود:

«شما فهمیدید که این ستمگر جنایتکار (معاویه) چه بر سر ما و شیعیان ما آورد! خبرهای ظلم و تعدی او در این مورد به همه شما رسیده است. من می‌خواهم از شما سؤالی بکنم؛ اگر صداقت و راستی مرا پذیرفتید، مرا تصدیق کنید و اگر برخلاف حقیقت چیزی از من شنیدید، مرا تکذیب نمایید! سخنان مرا بشنوید و گفتار مرا بنویسید و سپس در مراجعت به شهر و دیار خود به انسان‌های حقیقت‌جو و پاک‌سرشت و مورد اعتماد برسانید!»

حضرت در ادامه آیاتی را که در مورد اهل‌بیت (ع) نازل‌شده، تلاوت کرد و توضیح و تفسیر آن‌ها را بیان فرمود. آنگاه به ماجرای غدیر اشاره کرد و در مورد ولایت علی (ع) فرمود: «شمارا به خدا سوگند می‌دهم، آیا آگاهی دارید که رسول خدا (ص) علی (ع) را در روز غدیر خم به رهبری امت و جانشینی خویش منصوب کرد؟ و ولایت او را با جمله معروف خود اعلام و تأکید کرد: حاضرین به غایبین اطلاع دهند؟ همه گفتند: بلی، به خدا که ما از این جریان باخبریم.»[3]

پیرو همین روشنگری‌ها بود که مقدمات واقعه عاشورا از جانب پیروان سقیفه آماده شد.

 

آری! به شهادت رساندن امام حسین (ع) در حقیقت عملکرد شوم فرزندانی بود که نطفه حرامی آن‌ها در سقیفه بنی ساعده بسته شد و تبلور آن در روز عاشورا به بدترین شکل نشان داده شد.

 

در غدیر خم به دستور خداوند متعال امامت امیرالمؤمنین (ع) و ولایت ایشان به همه مردم اعلام شد. همچنین بیعتی بزرگ با مردم بر اساس ولایت امیرالمؤمنین (ع) و همچنین امامت امام حسن و امام حسین و ائمه اطهار از فرزندان ایشان -که صلوات و درود خدا بر آنان باد- گرفته شد. ولی از آنجایی که شیطان و ایادی او هرگز دست از دشمنی با آل الله برنداشته‌اند، لذا در ابتدا سقیفه را به دشمنی با غدیر، درست کردند و در ادامه خلافت را از امیرالمؤمنین غصب کرده و بعد از او، فرزند ارشدش را مسموم نمودند (مسموم نمودن امام حسن (ع) به تحریک معاویه)

و در ادامه این سلسله دشمنی‌ها، امام حسین (ع) را در روز عاشورا به شهادت رساندند تا کارنامه کثیف پیروان سقیفه به جنایتی فجیع نیز آراسته گردد!

آری! به شهادت رساندن امام حسین (ع) در حقیقت عملکرد شوم فرزندانی  بود که نطفه حرامی آن‌ها در سقیفه بنی ساعده بسته شد و تبلور آن در روز عاشورا به بدترین شکل نشان داده شد.

به‌عنوان حُسن ختام این نوشتار، به روایتی از امام صادق (ع) اشاره می‌گردد.

مرحوم این قولویه در کتاب شریف «کامل الزیارات» این‌چنین روایت می‌کنند:
از عبدالله بن بکیر ارجانی نقل شده، وی گفت: با حضرت صادق (ع) در راه مکه از مدینه همراه بودم، پس به‌جایی که «عسفان» نامیده می‌شد فرود آمدیم و سپس از کنار کوهی سیاه که در سمت چپ جاده بود و کوهی وحشتناک به نظر می‌آمد عبور کردیم، به محضر آن حضرت عرض کردم: ای پسر رسول خدا ص ، چقدر این کوه وحشتناک است! در این راه کوهی مثل این ندیده‌ام.
حضرت فرمودند: ای پسر بکیر، می‌دانی این چه کوهی است؟
عرض کردم: خیر.
فرمودند: این کوهی است بنام «کمد» و آن در وادیی از وادی‌های دوزخ بوده و در آن قاتلین پدرم امام حسین (ع) نگه‌داشته شده‌اند، در این کوه از زیر قاتلین، آب‌های جهنّمی جاری می‌باشند، این آب‌ها عبارت‌اند از:
غسلین (آبی که از پوست و گوشت دوزخیان جاری است)، صدید (آبی که ناشی از چرک و زرد آب باشد) حمیم (عرق دوزخیان را گویند) آبی که از چاه جوّی خارج می‌شود و آن آبی است گندیده و متعفّن، آبی که از چاه فلق در دوزخ خارج می‌شود و آن آبی است حاصل از چرک و خون مجرمین، آبی که از خبال یعنی چرک بدن دوزخیان جاری است، آبی که از جهنم روان است، آبی که از لظی (وادی از وادی‌های جهنم) بیرون می‌آید، آبی که از حطمه (وادی از وادی‌های جهنم) خارج می‌شود، آبی که از سقر (وادی از وادی‌های جهنّم) بیرون می‌آید آبی که از حمیم (وادی از وادی‌های دوزخ) خارج می‌شود، آبی که از هاویه (وادی از وادی‌های دوزخ) بیرون می‌آید، آبی که از سعیر (وادی از وادی‌های دوزخ) خارج می‌شود.
و من هرگاه در مسیر خود از این کوه عبور کرده‌ام دیده‌ام که آن دو تن فریاد برمی‌آورند و ناله و زارى می‌کنند و من به قاتلان پدرم حسین -ع - مى ‏نگرم و به آن دو تن مى ‏گویم:
این قاتلین آنچه را که شما تأسیس کرده‌اید انجام داده‌اند، چرا وقتی زمام امور به دستتان بود به ما رحم نکرده و ما را کشتید و از حقوق خود محروممان نمودید و بر قتل و کشتن ما اقدام کرده و استبداد محض و کامل را به اجرا گذاردید خدا رحم نکند به کسی که به شما دو نفر رحم کند بچشید وزر و وبالی را که خود فراهمش نموده‌اید و خدا نسبت به بندگانش ظالم و ستمکار نیست. 
البتّه دوّمی تضرّع و اضطرابش شدیدتر از اوّلی است و بسا ایستاده و حالشان را مشاهده کرده تا اندکی از بغض و کینه و ناراحتی که از ایشان در قلب دارم کاهش یافته و کمی تسلَّی و آرامش خاطر پیدا کنم.[4]