اگر این ایام نبود هرگز اینگونه گستاخانه از تو نمیگفتم، اینقدر عقل و هوشم مانده که از تو نوشتن دلی پاک میخواهد و قلمی ناب که من از هر دو بینصیبام.
اما اگر اجازه دهی من هم میان خادمینت قلمفرسایی کنم، اگر بگذاری برای آنها از آن روزی بگویم که حال و هوای همین روزهایمان را داشت. تو هم مثل این مردم، مثل همه به حج میرفتی اما چرا استرجاع[1] را میخواندی...؟
انگار بهجای لبیک این بار انالله ذکر کاروانیان شدهبود.
من که میگویم اصلا حج تو در مکه نبوده؛ تو در سرزمین دیگری حج بهجایآوردی. لباس احرام تو کهنه پیراهن یادگاری بود و ذکر طواف تو العطش.
تو بهجای حجرالأسود دستان سفید عباس را بوسیدهای.
چه کسی میگوید حج تو نیمه بوده است؟ آنکه میگوید، حتما طواف تو به دور علیاکبر را ندیده است.
نماز ظهر روز دهم تو زیباترین نماز طواف را در قاب تاریخ نقاشی کرده است.
سعی تو در قتلگاه است و صفای تو خیمه زینب (ع) ...
تو برای رسیدن به معشوقت تمام کربلا را هروله کردهای.
چه کسی میگوید حج تو نیمه بوده است؟ آنکه میگوید، حتما ذبح کردن علیاصغر را نشنیده است.
همه موی خود را میدهند تو سر میدهی برای معبودت.
عرفات چادر مخدرات است وقتی برای خداحافظی میروی و منا و مشعر صحنه نبرد تو.
آنکه میگوید حج تو نیمه بوده است مگر شمشیر زدنت را به سمت شیاطین ندیده؟
اگر ندیده من برایش میگویم که تو نه هفت بار که هفتاد هزار بار به دور علیاکبر طواف کرده بودی، تو نه یک حلق و تقصیر که هفتاد و دو بار این کار را کرده بودی و شاهد من زبان بلند نیزههاست.
اگر ندیده من برایش از نالههای رباب بگویم که دل صحرای عرفات را میلرزاند و از گریههای سکینه که زمزمی ساخته بر خاک خشک این سرزمین.
اگر ندیده من برایش از منا و مشعری بگویم که ناجوانمردانه برپاشده بود و از شیاطینی که هرچه سنگشان میزدی گستاختر میشدند.
برایش بگویم که صدای العطش رقیه هنوز در گوش تاریخ پیچیده است و الهی رضاً بقضائک ات آن را پرکرده است.
دیگر چه کسی هست تا باز بگوید حج حسین (ع) نیمه بوده است؟
زیباترین
عاااااااااااااالی