امام حسین علیهالسلام گوهر تابناک و چراغ درخشانی است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسانهای خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمی و ناجوانمردی را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانهای که بهیقین رمز ماندگاریش را در الهی بودنش باید جُست. سیره ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمهای از حقیقتش دستیافت. امام حسین (ع) نهتنها شاگرد مکتب قرآن که عِدْل و شریک قرآن است؛ ازاینروست که در فرازی از زیارتنامۀ شریفش میخوانیم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛[1] سلام بر تو ای شریک قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشی امام بهعنوان قرآن ناطق و قرآن بهعنوان امام صامت گردیده است.
رسولُ اللَّه صلیاللهعلیهوالهوسلم فرمودند: «انی تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتابَ اللَّه و عترَتی اهلبیتی فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّی یَردِا عَلَی الحوض»[2] حال که ائمه (ع) بهطور عام و امام حسین (ع) بهطور خاص چنین نسبت و خویشاوندی محکمی با قرآن دارند، باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آنها کرامتها و فضیلتهای قرآن و گنجهای الهی نهفته است.» «فیِهْم کوائِمُ القرآن و هُمْ کُنوُز الرَّحمان»[3] در این نوشتار بر آنیم که فرازهایی از آیات نورانی قرآن را در سیرهی علمی و عملی آن امام همام جستجو کنیم و آیات این کتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم.
اگرچه ما را هرگز یارای آن نیست که عمق شخصیت آن دریای علم و معرفت و اخلاق و معنویت را بپیماید؛ ولی از باب عرض ارادت به پیشگاه آن شفیع روز محشر چند جملهای را به تحریر در میآوریم:
1. انس با قرآن
انس آدمی با هر چیز ریشه در ارج و اهمیتی دارد که انسان برای آن چیز قائل است. ره پویان راه یقین و سالکان وادی علم و معرفت ازآنجاکه محبوبترین محبوب را ذات اقدس خداوند میدانند و فقط دل درگرو او دارند، کتاب او را که پرتوی از ذات او و واسطه سخن خداوند با بندگان است، پرمنزلت و تنها طریق هدایت میدانند؛ ازاینرو با آن انس ویژهای داشته و قلب و جان و اعمال خویش را با آن گوهر حیاتبخش خدایی میکنند.
قرآن کریم به لزوم این انس اشارهکرده است؛ از مؤمنان میخواهد با تلاوت آیات آن، اولین مرحلهی انس را بپیمایند. «فَاقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَان؛[4]هر آنچه برایتان امکان دارد، قرآن بخوانید.»
در آیهی دیگر آنان که در قرآن اندیشه نمیکنند مورد نکوهش قرار داده، میفرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ [5] آیا به آیات قرآن نمیاندیشند؟ یا بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است؟»
امام حسین (ع) انس ویژهای با قرآن داشت چون منزلتی بزرگ برای آن قائل بود. نمونهای از این منزلت را میتوان در حکایت زیر مشاهده کرد:
«عبدالرحمان» به فرزند امام حسین (ع) «الحمدللَّه رب العالمین» را آموخت. وقتیکه آن را بر پدر خواند، حضرت هزار دینار را به او بخشید و دهان او را پر از طلا کرد. از آن حضرت دلیل آن سؤال شد. حضرت پاسخ دادند: «چگونه میتوان کار او (تعلیم قرآن) را با این پاداش مقایسه کرد؟!»[6]
انس امام حسین (ع) با قرآن را میتوان در تمام زوایای زندگیاش ملاحظه کرد: نصایح و مواعظش، سیرهی علمی و عملیاش و حماسه خونینش همه و همه در قرآن و الهام گرفته از آن بود؛ بنابراین کوتهبینانی که شخصیت حماسی و قیام مردانهاش را زیر سؤال میبرند و گاه برچسب خشونتطلبی، عدم توجه به مصالح، بیسیاستی، انتقامجویی و... را به آن حضرت نسبت میدهند اگر ریشههای قرآنی عمل آن بزرگوار را بدانند و واقعا در پی حق و یقین باشند نه بهانهجویی، به حقیقت رهنمون خواهند شد.
آری، اهلبیت و بهویژه امام حسین (ع) فرزندان پیامبر (ص) و شاگرد مکتب قرآناند. پس چگونه گفتار و مواعظشان متکی به قرآن نباشد؟! حرکت و قیام حسینی از همان آغاز بر مبنای قرآن بود. نهتنها ریشههای این حماسه را میتوان با قرآن به دست آورد بلکه امام (ع) خود با استناد به آیات قرآن حرکت خود را الهام گرفته از آن میدانست که نمونههایی از آن را ذکر میکنیم:
- در نخستین برخورد با والی مدینه، خود و اهلبیت (ع) را معدن رسالت و... معرفی میکند و میفرماید: «درحالیکه یزید مردی فاسق و شرابخوار و... است پس چگونه امام را شایسته است که با او بیعت کند.»[7]
- هنگامیکه مروان اصرار میکند که والی مدینه از امام حسین (ع) بیعت بگیرد، امام (ع) او را پلید و خود را با استناد به قرآن «مُطهر» بیان میدارد: «اِلَیک عَنّی، أَنا مِنْ بَیْتِ الطَّهارهِ الّذین أنْزلَ اللَّهُ فیهم عَلی نَبیّه: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[8]»
- آنگاهکه با کاروان خود از مدینه بیرون آمد، این آیه را تلاوت فرمود: «رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین»[9] و این همان دعایی است که حضرت موسی (ع) به هنگام خروجش با بنیاسرائیل آن را بر زبان جاری ساخت.
- آنگاهکه به مکه رسید، این آیه را تلاوت نمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَی رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیل»[10] بهاینترتیب هجرت خود را به هجرت موسی که هر دو در جهت کوبیدن بیداد و ظلم بود، تشبیه میکند.
- پس از ورود به مکه نامهای برای سران قبایل بصره نوشت و آنان را به کتاب خدا دعوت کرد: «وَ اَنا ادعوکم اِلی کتابِ اللَّه و سُنه نبیّهِ»[11]
- وقتیکه عصر پنجشنبه نهم محرم عمر بن سعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت درآمد، از برادرش ابوالفضل علیهالسلام درخواست میکند که یک شب از امویان مهلت بگیرید تا در آن شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نیاز باخدا داشته باشد:
«فَهُوَ یَعْلَمُ أنّی کُنتُ قَدْ اُحِبُّ الصَّلوه و تلاوه کتابِهِ و کثره الدَّعاء و الاستغفار؛ و خداوند میداند که من نماز برای خدا و تلاوت قرآن و بسیاری دعا و استغفار را دوست میداشتم» امام (ع) آن شب به خیمه بازمیگردد و تمام شب را چنین میکند.[12]
اُنس امام با قرآن به دوران حیات جسمی محدود نمیشود بلکه بعد از شهادت نیز ادامه دارد: «منهال بن عمرو» گوید، چون سر مطهر امام (ع) را به دمشق آورده بر نی حمل میکردند، من پیش روی او بودم. شخصی سورهی کهف را میخواند تا رسید به آیهی شریفهی «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُواْ مِنْ ءَایَتِنَا عَجَبًا؛ [13] آیا پنداشتی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟!» به خدا سوگند ناگاه آن سر مطهر به سخن آمد و با زبان فصیح فرمود: «شگفتتر از اصحاب کهف، واقعهی شهادت و بردن من بر نی است»[14]
«سلمه بن کهیل» گوید: سر مطهر را دیدم که بر نی این آیه را میخواند «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم؛[15] خداوند شما را از شر ایشان نگه خواهد داشت و او شنوای داناست».[16]
2. اخلاص و رضایت الهی
اکسیر حیاتبخشی که به کارها و افکار رنگ جاودانگی میبخشد، اخلاص و انجام عمل برای رضای الهی است. خداوند در قرآن از بندگان مؤمن خویش خواسته است که کارها را فقط برای رضای او انجام دهند.
«صِبْغَهَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَه؛[17] رنگ الهی بگیرید و چه چیز از رنگ الهی نیکوتر است.»
و در آیهی دیگر خداوند به پیامبر (ص) میفرماید: «أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثْنَی وَ فُرَ دَی؛ دودو و بهتنهایی برای خدا به پا خیزید.»
قرآن در ستایش طبقهای از مجاهدان راه حق و تشویق آنها میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه؛[18] در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به (بهای) اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است.»
چنانکه ملاحظه میشود، خداوند در این آیه بهشت را بهای جان و مال مؤمنان جهادگر میشمارد؛ اما در آیهای دیگر در ستایش تعدادی از انسانهای بلندپرواز میفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه»[19] در این آیه آنان که جانشان را با عشق به خدا میفروشند، هدفشان در بهشت فقط رضای الهی است.[20]
امام حسین (ع) هدف اصلی سفر به کربلا را تحصیل رضای الهی میداند؛ ازاینرو در آغاز سفر و کنار قبر جد بزرگوارش (ص) از خداوند میخواهد که او را به اینهمه موفق بدارد و راهی در پیش رویش بگذارد که رضای او و رضای رسولش در آن است.[21]
این معنا در خطابههای دیگر آن بزرگوار نیز کاملا مشهود است.[22]
3. اخلاق کریمانه
سخاوت، عفو و گذشت، احسانگری و دستگیری بینوایان نمودهایی از اخلاق کریمانهای است که در جایجای قرآن میتوان آنها را جست و امام حسین (ع) شاگرد مکتب قرآن تجسم عینی این صفات و اوصاف دیگر قرآنی است و ما در اینجا بهعنوان نمونه به ذکر پارهای از آنها میپردازیم:
- گذشت
گذشت عالیترین کرامت انسانی است؛ بهویژه آنکه آدمی قدرت بر انتقام نیز داشته باشد. آموزههای قرآنی نهتنها به عفو در مقابل بدی تأکیددارند؛ بلکه در سطحی بالاتر توصیه میکنند که جواب را با خوبی پاسخ دهید: «وَأَن تَعْفُواْ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی؛[23] گذشت کردن شما به تقوا نزدیکتر است».
«وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن؛[24] و نیکی با بدی یکسان نیست (بدی را) به آنچه بهتر است دفع کن.»
«عصام بن المصطلق» گوید: وارد مدینه شدم، حسین بن علی (ع) را مشاهده نموده و خوشنامی و مقام و منزلتش مرا به شگفت آورد بهگونهای که حسدی که در سینه نسبت به پدرش داشتم مرا بهشدت برانگیخت به او گفتم: تو پسر ابوتراب هستی؟ ایشان فرمود: آری. شروع کردم به شتم و سب او و پدرش. حسین (ع) نگاهی رئوفانه به من کرد و فرمود: «اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم. بسم اللَّه الرحمن الرحیم * خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِین»
آنگاه فرمود: آرام باش و برای من و خودت از خداوند طلب مغفرت کن. اگر از ما یاری میخواستی ما تو را کمک میکردیم و اگر طالب حمایت بودی، تو را پشتیبانی مینمودیم و اگر هدایت و ارشاد طلب میکردی، تو را رهنمون میشدیم... عصام میگوید: آثار ندامت و پشیمانی در چهرهام نقشبست. آنگاه امام (ع) فرمود: سرزنشی بر تو نیست. خداوند تو را میبخشاید که مهربانترین مهربانان است. آیا تو اهل شامی؟ گفتم: بلی، گفت: خداوند ما و تو را زنده نگه دارد. هر حاجت و نیازی داشتی با ما در میان بگذار، امیدوارم که به خواست خدا هرچه میخواهی به بهترین وجهی آن را بیابی. عصام گوید: زمین با تمام وسعتش بر من تنگ شد. دوست داشتم که مرا در خود فرو برد. در همان لحظه ناگهان فکر کردم که در سرتاسر زمین محبوبتر از او و پدرش نزد من هیچکس وجود ندارد.»[25]
- تواضع و فروتنی
تواضع صفت ارزشمند مردان الهی است و آنان که پیشوای مردماند و الگوی آنان، وجود این صفت در آنان لازمتر است. تواضع در مقابل بندگان خوب و انسانهای ستمکشیده نوعی جوانمردی، صبر و شجاعت؛ اما در مقابل مستکبران و کافران نشانهی ذلت است. قرآن کریم از یکسو به نکوهش تکبر میپردازد: «وَ لَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا؛[26] درروی زمین با تکبر راه مرو»؛ «فَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِین؛[27] بد جایگاهی است جایگاه متکبران» و از سوی دیگر لزوم تواضع را گوشزد میکند: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا؛[28] بندگان خدای رحمان کسانیاند که درروی زمین به نرمی (و بدون تکبر) گام برمیدارند»؛ «وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِین»[29] امام حسین (ع) نیز صاحب این سیرهی ارزشمند قرآنی بود.
«مسعده» گوید: گذر امام حسین (ع) به فقیرانی افتاد که گلیم خود را پهن کرده و خود را بر آن افکنده بودند (و غذا میخوردند) و حضرت را دعوت نمودند. حضرت (ع) بهزانو نشست و با آنان همخوراک شد. سپس این آیه فوق را تلاوت نمود. آنگاه فقرا را به منزل خویش دعوت نمود. پس برخاستند و همراه حضرت (ع) به منزل او آمدند. حضرت (ع) به کنیز خود فرمود: «آنچه را ذخیره میکردی بیرون بیاور.»[30]
- سخاوت
«جود و سخاوت» از فضایل مهم اخلاقی است، هر اندازه «بُخل» نشانهی پستی و حقارت و ضعف ایمان و فقدان شخصیت است، «جود و سخاوت» نشانهی ایمان و شخصیت والای انسانی است. در آیات قرآن هرچند واژهی «جود» و «سخاوت» به کار نرفته؛ اما تعبیراتی دیده میشود که بر این دو مفهوم منطبق است. انفاق اموال درراه خدا، ایثار اموال و جانها، انفاق از آنچه خود به آن نیازمندیم یا آن را دوست داریم و... ازجمله تعبیرات قرآن برای توصیف سخاوت است که اکنون به چند مورد آن اشاره میکنیم:
«یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِّمَّا أُوتُواْ وَ یُؤْثِرُونَ عَلَی أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَه...؛[31] (انصار)... هر کس را که بهسوی آنان کوچ کرد. دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان دادهشده در دلهایشان حسد نمییابند، هرچند در خودشان احتیاجی (مبرم) باشد.»
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا؛[32] و غذای (خود) را با اینکه به آن، علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر میدهند (و میگویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.»
امام حسین (ع) اسوه سخاوت بود. روایت شده که «ابوهشام قناد» از بصره برای امام حسین (ع) کالا میآورد و آن حضرت از جای برنخاسته همه را به مردم میبخشید.[33]
«ابن عساکر» روایت کرده است: گدایی، میان کوچههای مدینه قدم برمیداشت و گدایی میکرد تا به در خانهی امام حسین (ع) رسید. در را کوبید و اینچنین سرود «ناامید برمیگردد امروز آنکسی که به تو امیدوار باشد و حلقهی در خانه تو را حرکت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششی و پدرت کشندهی فاسقان بود.»
امام حسین (ع) مشغول نماز بود. نماز را بهزودی بهجای آورد و بیرون آمده و در سیمای اعرابی اثر تنگدستی را مشاهده کرد. برگشت و قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد: لبّیک یا بن رسولالله. فرمود: از پول مخارج ما چه قدر مانده است؟ عرض کرد: دویست درهم که فرمودی در بین اهلبیت تقسیم کنم. فرمود: آن را بیاور، کسی آمده که از آنها به این پول سزاوارتر است... اعرابی پولها را گرفت و رفت درحالیکه میگفت: «اللّهُ اَعْلم حَیْثُ یجعل رسالَتَهُ؛[34] خداوند داناتر است به اینکه رسالت خویش را نزد چه کسی قرار دهد.»
- احسانگری
«أنس» گوید: نزد امام حسین (ع) نشسته بودم. در این هنگام یکی از کنیزان آن حضرت وارد شد و با دستهی ریحانی که به آن حضرت هدیه کرد، سلام و تحیت گفت. حضرت نیز به او فرمود: تو درراه خدا و برای خدا آزادی.
أنس میگوید: من به آن حضرت عرض کردم: این کنیز با چند شاخهی ریحان که اهمیتی ندارد به شما تحیت گفت، حال شما او را آزاد میکنید؟ حضرت فرمود: حقتعالی ما را چنین تربیت کرده و فرموده است:
«وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا؛ [35] و چون به شما درود گفته شد شما به (صورتی) بهتر از آن درود گویید یا همان را (در پاسخ) برگردانید.»
4. امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر محور تحقق یافتن حکمیت ارزشها و محو پلیدیها است. بنای رفیع جامعهی اسلامی بر ستون مستحکم امر به معروف و نهی از منکر گذاشته شده و امت مسلمان بهترین امتی هستند که برای امر به معروف و نهی از منکر برانگیخته شدند.
امام حسین (ع) مصداق این آیه بود: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَکَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛ [36] باید از میان شما گروهی به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند و آنان همان رستگاراناند.»
آن بزرگوار هدف قیام خود را اصلاحطلبی و امر به معروف و نهی از منکر معرفی کرد. از اولین مراحل امر به معروف که همان اندرز و نصیحت است، آغاز کرد و بارها و بارها یزیدیان را پند داد.[37] و تا آخرین مرحله که گذشتن از جان خویش است، درراه احیای این عنصر مهم کوشا بود. آن حضرت دراینباره چنین میفرماید: «اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الأِصلاح فی أَمّهِ جَدّی محمد (ص) اُریدُ أَن آمُرَ بِالمَعروف وَانهی عنِ المُنکر...؛ من برای اصلاح در امت جدم محمد (ص) قیام کردم و امر به معروف و نهی از منکر را طالبم...»[38]
5. ایثار
ایثار یکی از جلوههای عرفانی قیام امام حسین (ع) و بلکه از زیباترین آنهاست. جلوهای که قرآن کریم بسیار بر آن تأکید کرده و در نمودهای مختلف ظاهر گشته است. شهادت درراه خدا و انفاق مال که آیات بسیاری درباره آنها نازل شده از این جمله است. اوج ایثار و ازخودگذشتگی را در لیلهالمبیت که امام علی علیهالسلام بهجای پیامبر (ص) خوابید، میتوان ملاحظه کرد و خداوند مدال «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّه...»[39] را دربارهی آن بزرگوار نازل کرد.
در سورهی انسان نیز درخشش دیگری از این فداکاری را که ناظر بر اهلبیت (ع) است، ملاحظه میکنیم: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّه...»[40]
اساس قیام امام حسین (ع) و یاران آن بزرگوار که برگرفته از مکتب آن حضرت است، بر محور ازخودگذشتگی است. عدم قبول بیعت امام (ع) با امویان و از خود گذشتن برای اثبات حقیقت، نمونهی بارز ایثار آن بزرگوار بود.
دستیابی حضرت ابوالفضل العباس (ع) به آب و نیاشامیدن آن، جانفشانی دو تن از یاران امام (ع) در ظهر عاشورا که جهت اقامهی نماز تن خود را سپر بلای آن حضرت ساختند و به شهادت رسیدند، ارادتهایی که اصحاب آن حضرت در شب عاشورا ابراز کردند و در روز عاشورا تا زنده بودند نگذاشتند که از بنیهاشم وارد میدان شود و بنیهاشم نیز تا زنده بودند نگذاشتند امام (ع) وارد میدان شود و[41]... همه و همه نمونههایی بیمانند ایثارند که در قیام امام حسین (ع) جلوهگر شد.
«محمدعلی جناح»، سیاستمدار پاکستانی، دراینباره میگوید: «هیچ نمونهای از شجاعت بهتر از آنکه امام حسین (ع) ازلحاظ فداکاری نشان داد، در عالم پیدا نمیشود»[42] دانشمند اروپایی، «موریس دوکبری»، نیز مینویسد: «امام حسین (ع) برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبه از جان و مال و فرزند گذشت...»[43]
6. توکل
یکی دیگر از آموزههای ارجمند قرآنی توکل است، کارها را به خدا سپردن و دل از هر چه غیر اوست برکندن، به یک مبدأ خبیر قادر تکیه کردن و درراه او گام برداشتن است. چراکه قرآن خود فرموده است: «و مَن یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه؛[44] هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کافی است» و «عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُون»[45]
امام حسین (ع) در طول سفر خود به کربلا، خدا را تنها تکیهگاه خود میداند. در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا پس از آنکه هر دو سپاه آمادهی نبرد شدند، خطاب به سربازان عمر سعد فرمود: «سخن مرا بشنوید و عجله نکنید... پس (در) کارتان با شریکان خود همداستان شوید تا کارتان بر شما مشتبه ننماید پس درباره من تصمیم گرفته مهلتم ندهید»؛ «بیتردید سرور من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاده و همواره دوستدار شایستگان است.»[46]
7. جامع اضداد
عدهای چنین میپندارند که انسانهایی که اهل عبادت و تهجد، عرفان و خلوتگزینیاند درصحنهی اجتماع حضوری مؤثر نداشته و بالعکس انسانهای حماسی و قاطع، از روحیه لطیفی برخوردار نیستند.
اما انسان قرآنی در عین صلابت و قاطعیت، رئوف و در عین تهجد شبانگاهی چون شیر در روز، بر دشمنان میغرد، قرآن رهبانیت را نمیپذیرد و درعینحال قطع ارتباط با خالق را نیز رد میکند.
از یک سو بر جهاد و شهادت، هجرت و امر به معروف و نهی از منکر بهعنوان عناصر کلیدی شجاعت و حضور مؤثر در جامعه تأکید میکند و از دیگر سو مؤمنانی را میستاید که شبها به نجوای با معبودشان میپردازند.
قرآن از یکسو نجوای «وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَّک»[47] سر میدهد و از سوی دیگر بانگ «وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِکِینَ کَآفَّه»[48] برمیآورد و امام حسین (ع) نیز چنین بود، آمیزهای از حماسه و دلاوری و شجاعت و عرفان و معنویت. دعای عرفهی امام حسین (ع) سراسر زمزمههای عارفانه او با معبود خویش است: «اِلهی مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مساوی فکیف لایکون مساویه مساوی؛[49] خدایا کسی که خوبیهایش بدی است، چگونه بدیهایش بدی نباشد.»
جملات عارفانهی امام حسین (ع) تنها یک روی سکهی شخصیت است؛ اما روی دیگر شخصیت حماسی و قهرمانی است که با سلاح خون به دیدار شمشیر میرود و چنین میسراید که:«اِنْ کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَمْ یَسْتَقِم اِلاَّبِقتلی یا سیوف خذینی؛[50] اگر دین محمد (ص) جز با کشتن من پایدار نمیماند، پس ای شمشیرها مرا دریابید.»
8. جاودانگی
قرآن کریم کتابی است که با گذشت زمان رنگ کهنگی بر چهرهی مفاهیم بلندش نمینشیند و همواره ماندگار و جاودانه است. مردی از امام صادق علیهالسلام سؤال کرد چگونه است که قرآن با بحث و گفتگو در مورد آن فرسوده نمیشود و همواره شاداب و تازه است؟ حضرت فرمودند: «بدان جهت که خداوند قرآن را مخصوص عصر و دورانی خاص قرار نداد. همچنان که آن را به مردم خاصی اختصاص نداده است؛ بلکه قرآن برای همهی اعصار جدید و نزد هر گروهی تا به قیامت تازه است.»[51]
ازآنجاکه سرشت سیرهی گفتاری و رفتاری امام حسین (ع) با آموزههای قرآنی عجین گشته است، شخصیت او، قیام او و سیرهی او جاودانه است. حضرت زینب سلاماللهعلیها، شیر زن کربلا، این جاودانگی را پیشبینی کرده و خطاب به امام سجاد علیهالسلام در دلداری آن حضرت بعد از واقعه دلخراش عاشورا میفرماید: «... بر فراز آرامگاه پدرت قبلهای ترتیب خواهد داد که نشانههایش کهنه نمیگردد و گذشت روزگار آن را از بین نمیبرد. هر چه ستمگران برای نابودی آن کوشش کنند، هرگز به خواستهی خود نائل نمیشوند، پیوسته شکوه و جلال آن رو به افزایش است»[52]
شیخ «عبدالحسین الاعم» شاعر متعهد عرب در سوگ شهادت آن حضرت شعری ناظر به همین معنا دارد که:
«گرچه جسم مطهر حسین (ع) در صحرای کربلا مدتی اندک بدون دفن باقی ماند... لیکن قبر او در درون سینه و قلب دوستدارانش تا ابد جای دارد.»[53]
9. حق تلاوت قرآن
در قرآن، ایمانآورندگان به این کتاب الهی کسانی معرفی شدند که حق تلاوت را بهجای آورند:«الَّذِینَ ءَاتَیْنَهُمُ الْکِتَابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلَاوَتِهِ أُوْلئکَ یُؤْمِنُونَ بِه؛[54] کسانی که کتاب آسمانی به آن دادیم و آن را چنانکه باید میخوانند ایشاناند که بدان ایماندارند...»
امام صادق (ع) دربارهی چگونگی رعایت حق تلاوت قرآن میفرماید: «آیاتش را روشن و شمرده میخوانند، سعی میکنند معنایش را بفهمند، احکام و فرمانهایش را به کار میبندند و به وعدههایش امیدوارند و از عذابش میترسند... به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشت سر هم خواندن حروف و کلمات و تلاوت سورهها و مطالعه حواشی و هوامش آن نیست...»[55]
امام حسین (ع) از کسانی بود که در گفتار و کردار حق تلاوت قرآن را رعایت کرد؛ ازاینرو در قسمتی از زیارتنامهاش میخوانیم: «أشهد أنّکَ...تَلَوتَ الکتاب حَقَّ تِلاوَتِهِ...[56] گواهی میدهم که تو حق تلاوت قرآن را ادا نمودی.» و نیز آن حضرت خدا را به خاطر فراگیری معنای قرآن و رسیدن به مقام فقاهت دینی حمد و سپاس میگوید: «اللهم اِنی اَحْمَدُکَ عَلی ان اَکْرَمْتَنا بِالنَّبُوَّهِ وَعلَّمْتنَا القرآن وفقَّهتَنا فی الدّین»[57]
10. حقگویی
قرآن کریم خود سخن حق است «وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِین»[58]؛ «وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ...»[59]
امام حسین (ع) نیز زندگی و گفتارش بر مبنای حق و راستی بود چراکه بر مبنای آیهی تطهیر امامان از هرگونه ناحق و پلیدی مبرایند. در بخشی از زیارت آن بزرگوار که خطاب به ایشان است میخوانیم: «أَنَّ الحقَّ مَعَکَ و اِلَیْکَ وَ أنتَ أهْلُهُ و مَعْدِنُه؛[60] همانا حق با تو و بهسوی توست و تو اهل حق و معدن آن هستی.»
11. چندبُعدی بودن
قرآن کریم کتابی است که از زوایای مختلف میتوان به آن نگریست، هرچند همهی این ابعاد در یک جهت و آن هم هدایتگری است آیتاللَّه جوادی آملی دراینباره چنین مینویسد: «آیات قرآن که خود را هدایتگر مردم میداند «هدی للنّاس»[61] طوری تنظیم شده است که هر کس میتواند به مقدار سطح فکر خود از خرمن معارف و مآثر آن خوشهای برگیرد، هم برای عارفان، حکیمان و سایر اندیشهوران برنامهی هدایتی دارد و هم برای تودهی مردم و اعراب بیابانگرد... سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) همانند قرآن در چهرههای گوناگون برای مردم جهان درخشید، برای عارفان در چهرهی دعای عرفه، برای زمامداران حامی قسط و عدل و حامی مستضعفان و محرومان در چهرهی نهضت و قیام علیه طغیانگران امویان، برای پرهیزکاری در چهرهی تارک دنیا و برای دیگران در چهرههای دیگر...»[62]
12. حضور در محضر الهی
عارف، عالَم را محضر خدا میداند و او را شاهد و ناظر بر جمیع امور میشمارد. در قرآن کریم میخوانیم که «قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون ...[63] و بگو (هر کاری میخواهید) بکنید که بهزودی خدا و پیامبر و مؤمنان در کردار شما خواهند نگریست.»
امام حسین (ع) در روز عاشورا بعد از شهادت اصحاب سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: «الَّلهُمَّ اِنّک تَری ما یُصْنَعُ بولد نبیّک؛[64] خدایا تو شاهدی که با پسر پیغمبر تو چه میکنند» همچنان که پس از شهادت طفل شیرخوار دست مبارک خود را زیر گلوی او گرفت وقتیکه دستش پر از خون شد، آن را بهطرف آسمان پاشید و گفت: «هَوّن عَلی ما نَزَل بی أنّه بعین اللَّه؛ آنچه این مصیبت را بر من آسان میکند، این است که این مصائب در محضر خدا و منظر او واقع میشود.»
13. خوف و خشیت الهی
قرآن کریم مؤمنان را میستاید که فقط از خدا میترسند و جز او از کس دیگر هراس ندارند:«الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَ لَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّه ...[65] کسانی که پیامهای خدا را ابلاغ میکنند و از او میترسند و از هیچکس جز خدا بیم ندارند...»
سیرهی عملی امام حسین (ع) در جریان کربلا مصداق واقعی این آیه است چراکه اگر ترس از نابودی خود و فرزندانش داشت هرگز پای به این صحنهی پرمخاطره نمیگذاشت. امام در زمزمه عارفانه خود در دعای عرفه چنین میفرماید که: «الّلهم اخشاک کأنی أراک؛[66] خدایا مرا آنچنان قرار ده که از تو بیمناک باشم بهطوریکه گویا تو را میبینم.»
14. مقام ذکر
از دیگر اوصاف پارسایان رسیدن به مقام ذکر است. یاد خدا را در دل داشتن و همواره به یاد او بودن، یاد خدا مایهی آرامش است: «أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَنُّ الْقُلُوب»[67] و مؤمنان راستین آناناند که خریدوفروش و مشغولیت دنیوی آنها را از یاد خدا غافل نمیسازد.«رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تَجارَهٌ وَ لَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّه...»[68]
سرور و سالار شهیدان ازجمله کسانی بود که به این مقام شریف نائل گشته بود و همواره یاد خدا میکرد موقع حمله به دشمن ذکر «لاحول ولاقوّه اِلّا باللَّه العلی العظیم» میگفت[69] هنگام احساس خطر مرگ «اناللَّه و انا الیه راجعون» بر زبان جاری میساخت[70] هنگام رسیدن به کربلا از بلاها و مصیبتهای آن به خدا پناه میبرد «الّلهم أَعوذُبِکَ مَنِ الکَربِ وَ البَلاء»[71]
و بالاخره دشمنان خود را سرزنش میکند که: «شیطان بر شما مسلط شده و یاد خدای بزرگ را فراموشتان ساخته، ننگ بر شما و آنچه میخواهید، ما از خداییم و بهسوی خدا بازمیگردیم.»[72]
15. صبر و تسلیم
صبر در برابر مصیبتها و تسلیم در برابر اراده الهی یکی دیگر از خصلتهای نیک عارفان است. عارف معتقد است که آنچه در عالم وجود واقع میشود قضای الهی است و تا چیزی از جانب او مقدر نشده باشد واقع نمیشود. اگرچه حرکت و تلاش برای دگرگونی وضع موجود و تغییر ناهنجاریهای خود، قضا و قدر الهی و مرزی جدا از آن ندارد.
در قرآن کریم هفتاد بار مقولهی صبر مطرح شده که ده مورد آن مرتبط با پیامبر اکرم (ص) است. خداوند به مؤمنان دستور داده از صبر و صلوه برای حل مشکلات کمک بگیرید. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوه»[73] و در آیه دیگر «صبر و تقوا» از استوارترین امور شمرده شده است «وَإِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَ لِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور»[74]
«تسلیم» نیز اگرچه از جنس صبر است؛ اما مقامی بالاتر است در مقام تسلیم «خود»ی باقی نمیماند تا انسان بگوید آنچه را جانان میپسندند مورد پسند من است؛ بلکه خود و هرچه را در اختیار دارد تسلیم مولای خود میکند.
سخن حضرت اسماعیل که در جواب «یا بُنَی إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُک»[75] گفت: «یَأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّبِرِین؛[76] مأموریت خود را انجام بده که اگر خدا بخواهد مرا صابر خواهی یافت» نشانهی دستیابی آن حضرت به مقام تسلیم و تفویض است.»[77]
امام حسین (ع) قهرمان صبر و تسلیم است و گفتار و کردارش بر آن گواه. آن بزرگوار در وصیتنامهی خود که به محمد بن حنفیه نوشته فرموده است: «هر کس مرا رد کند و از یاری من سر باز زند صبر میکنم تا خدا بین من و قوم اموی حکم کند که او بهترین حکمکنندگان است.»[78]
صبحگاه عاشورا یاران خویش را چنین به صبر فرامیخواند که: «ای کریم زادگان! صبوری کنید؛ زیرا مرگ چنان پلی است که شما را از سختیها و آسیبها عبور داده و به بهشتهای پهناور و نعمتهای جاودانه میرساند...»[79]
در قتلگاه و عروج گاه، عصر عاشورا در نیایشی عاشقانه با تن و بازوی زخم دار چنین عرضه میدارد: «بر قضا و حکم تو صبر میکنم، ای خدای من، جز تو خدایی نیست. ای فریادرس فریادگران.»[80]
16. عبادت
«عبادت» پیوند مخلوق با خالق و اوج کمال انسانی و ارج بخشیدن خداوندی است که نعمات فراوانی به ما عطا کرده است. قرآن کریم، گاه پرستش را هدف آفرینش و گاه عامل نفی سلطههای شیطانی و گاه زمینهی وحی و پیامبری و... معرفی میکند. خداوند در این زمینه میفرماید «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون؛[81] و جن و انس را نیافریدیم جز برای آنکه مرا بپرستند.»
امام حسین (ع) عبد صالح خدا بود و تجسم عینی آیات الهی، درعینحال که پهلوانی بزرگ بود، عابدی تمامعیار و عارفی کامل در پیشگاه الهی بود. از «مصعب زبیری» روایت شده که گفت: «امام حسین(ع) بافضیلت و متمسک به دین بود و نماز و روزه و حج او بسیار بود.»[82]
«عقاد» نیز گوید: علاوه بر نمازهای پنجگانه نمازهای دیگر بجای آورد و علاوه بر روزهی ماه رمضان در ماههای دیگر هم روزهایی را روزه میگرفت و در هیچ سال حج خانهی خدا از او فوت نشد مگر آنکه ناچار به ترک شده باشد.[83]
امام حسین (ع) انس ویژهای با نماز داشت. چنانکه قبلا بیان شد از برادرش حضرت ابوالفضل (ع) خواست یک شب از امویان مهلت بگیرد تا در آن شب فقط به دعا، نماز، تلاوت قرآن و استغفار و راز و نیاز باخدا بپردازد.
در ظهر عاشورا نیز که تنور جنگ به شدت گرم شده بود وقتی صحبت از نماز شد به فکر اقامهی نماز افتاد و به شخصی که وقت نماز را به ایشان یادآوری کرد فرمود: «نماز را به یادمان آوردی خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد، بلکه اکنون وقت آن است، از دشمنان بخواهید که دست از جنگ بشویند تا نمازمان را بخوانیم.» و چون آنان حاضر به این امر نشدند، سعید بن عبدالله حنفی و زهیر بن قین، پاسداری از جان امام را بر عهده گرفته و در این راه شهید شدند.[84]
17. عزتطلبی و ذلت ستیزی
عزت از آن خداست و هرکس طالب عزت است باید آن را نزد خدا بجوید «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا»[85] در قرآن کریم خطاب به پیامبر خود میفرماید که: «وَ لَن تَرْضَی عَنکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛[86] یهود و نصاری هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا زمانی که از آنان تبعیت کنی» بنابراین در صورتی که پیامبر (ص) ذلت تبعیت از آنان را بپذیرد تا آنها از او خشنود میگردند و توطئه نکنند؛ اما در ادامه آیه خداوند به پیامبر (ص) دستور میدهد که بگوید: «إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدَی»[87] به طور قاطع و با عزت تمام سخن آنان را رد کند.
اساسا نفوذناپذیری از صفات قرآن است، هرگونه بطلان، دروغ، تحریف، تغییر و شکست در آن راه ندارد. از اینرو دربارهی صفت قرآن در این کتاب میخوانیم «إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ * لَّا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِه؛[88] این کتاب نفوذناپذیر (و صاحب عزت) است هیچ باطلی چه از پیشِ رو یا از پشت سر به آن راه نمییابد...»
سیرهی امام حسین (ع) نیز بر مبنای همین حبل متین الهی بود و لحظهای تن به ذلت و سر به خواری نداد و سطر سطر قیام او نشانگر عزتمداری و پایداری بر راه هدایت الهی بود.
امام (ع) در روز عاشورا در مقابل سپاه دشمن فریاد بر آورد که: «آگاه باشید که زنازاده پسر زنازاده (ابن زیاد) مرا بین دو چیز مخیر ساخته یا شمشیر کشیده آماده جنگ شوم و یا لباس ذلت بپوشم و با یزید بیعت نمایم؛ ولی ذلت از ما بسیار دور است.»[89]