کرب و بلا: مصیبت عظمای رحلت شهادت گونه رسول گرامی اسلام (ص) بر اهل بیت (ع) بسیار سنگین و ناگوار بود و شدت این مصیبت آن زمان چندین برابر شد که قبل از تدفین پیکر مطهر رسول خدا، حق ولایت جانشین بر حق پیامبر گرامی اسلام بر اثر خیابت جمع شش نفره به غارت رفت. آنچه در ادامه میخوانید، برحی از حوادث مقارن با رحلت پیامبر خدا و پس از این واقعه عظمی است.
1. حضرت زهرا و امام حسین علیه السلام در هنگامه جدایی از پیامبر اکرم (ص):
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلّم فِی مَرَضِهِ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ لِفَاطِمَهَ علیهالسلام- یَا بُنَیَّهِ بِأَبِی أَنْتِ وَ أُمِّی أَرْسِلِی إِلَى بَعْلِکِ فَادْعِیهِ لِی فَقَالَتْ لِلْحَسَنِ علیه السلام انْطَلِقْ إِلَى أَبِیکَ فَقُلْ لَهُ إِنَّ جَدِّی یَدْعُوکَ فَانْطَلَقَ إِلَیْهِ الْحَسَنُ فَدَعَاهُ فَأَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلّم وَ فَاطِمَهُ عِنْدَهُ وَ هِیَ تَقُولُ وَا کَرْبَاهْ لِکَرْبِکَ یَا أَبَتَاهْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلّم لَا کَرْبَ عَلَى أَبِیکِ بَعْدَ الْیَوْمِ یَا فَاطِمَهُ إِنَّ النَّبِیَّ لَا یُشَقُّ عَلَیْهِ الْجَیْبُ وَ لَا یُخْمَشُ عَلَیْهِ الْوَجْهُ وَ لَا یُدْعَى لَهُ بِالْوَیْلِ وَ لَکِنْ قُولِی کَمَا قَالَ أَبُوکِ عَلَى إِبْرَاهِیمَ تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ قَدْ یُوجَعُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّبَّ وَ إِنَّا بِکَ یَا إِبْرَاهِیمُ لَمَحْزُونُونَ وَ لَوْ عَاشَ إِبْرَاهِیمُ لَکَانَ نَبِیّاً ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ ادْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ ثُمَّ قَالَ فَأَدْخِلْ أُذُنَکَ فِی فَمِی فَفَعَلَ فَقَالَ یَا أَخِی أَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ قَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هُمْ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ تَجِیئُونَ غُرّاً مُحَجَّلِینَ شِبَاعاً مَرْوِیِّینَ أَ وَ لَمْ تَسْمَعْ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فِی نارِ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّهِ[1] قَالَ بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هُمْ عَدُوُّکَ وَ شِیعَتُهُمْ یَجِیئُونَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مُسْوَدَّهً وُجُوهُهُمْ ظِمَاءً مُظْمَئِینَ أَشْقِیَاءَ مُعَذَّبِینَ کُفَّاراً مُنَافِقِینَ ذَاکَ لَکَ وَ لِشِیعَتِکَ وَ هَذَا لِعَدُوِّکَ وَ شِیعَتِهِم[2]
ترجمه: جابر بن عبد اللَّه گوید: حضرت رسول در مرضى که وفات کردند به فاطمه (ع) فرمودند: اى دختر من پدر و مادرم فدایت باد بفرست شوهرت نزد من بیایند، فاطمه (ع)به امام حسن (ع) فرمود: نزد پدرت بروید و بگوئید جدم شما را نزد خود طلب کرده است. حسن نزد پدرش رفت و جریان را گفت، امیر المؤمنین نزد حضرت رسول رفت و فاطمه هم در آنجا حضور داشتند، فاطمه از ناراحتى رسول خدا اندوهگین بود، پیامبر به دخترش فرمود: بعد از امروز ناراحتى هاى پدرت نخواهد بود، اى فاطمه در فراق پیغمبر گریبان چاک نمى کنند و چهره نمى خراشند. اى فاطمه هنگامى که من در گذشتم داد و فریاد و شیون نکنید، همان سخنانى را بگوئید که پدرت هنگام در گذشت ابراهیم برادرت گفت، دل مى سوزد و اشک مى ریزد، ولى چیزى که خداوند را به غضب بیاورد بر زبان جارى نمى کند ولى ما اى ابراهیم در مرگ تو محزون مى باشیم. بعد از این فرمود: اى على نزد من بیائید او هم نزد حضرت رسول رفت، رسول خدا گفت: اى على گوشت را نزدیک دهانم بیاور على هم گوش خود را نزدیک برد، پیامبر اکرم فرمود: خداوند در قرآن مجید فرموده إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ على گفت: آرى چنین است. رسول اکرم فرمود: آنها شما و شیعیانت هستید که با چهرههاى سفید و سیراب وارد مى گردید، و در جاى دیگر مىفرماید إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فِی نارِ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّهِ، گفت: آرى این را هم دیده ام. رسول خدا فرمود: آنها دشمنان شما و شیعیانت مى باشند که روز قیامت با چهره هاى سیاه و گرسنه و تشنه و بد عاقبت وارد قیامت مى شوند و معذب مى گردند، آن آیه در مورد تو و شیعیانت هست و این آیه در باره دشمنان تو و شیعیان آنها مىباشد.
2. تعزیت و تسلیت الهی برای حضرت فاطمه و امام حسین (ع) در شهادت رسول خدا (ص):
عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی الْجَعْدِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَوْمَ الشُّورَى هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ غَسَّلَ رَسُولَ اللَّهِ مَعَ الْمَلَائِکَهِ الْمُقَرَّبِینَ بِالرَّوْحِ وَ الرَّیْحَانِ فَقَلَّبَهُ لِی الْمَلَائِکَهُ وَ أَنَا أَسْمَعُ قَوْلَهُمْ وَ هُمْ یَقُولُونَ اسْتُرُوا عَوْرَهَ نَبِیِّکُمْ سَتَرَکُمُ اللَّهُ غَیْرِی قَالُوا لَا قَالَ فَهَلْ فِیکُمْ مَنْ کَفَّنَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ وَضَعَهُ فِی حُفْرَتِهِ غَیْرِی قَالُوا لَا قَالَ فَهَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ بِالتَّعْزِیَهِ حَیْثُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ فَاطِمَهُ علیها السلام تَبْکِیهِ إِذْ سَمِعْنَا حِسّاً عَلَى الْبَابِ وَ قَائِلًا یَقُولُ نَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ لَا نَرَى شَخْصَهُ وَ هُوَ یَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ رَبُّکُمْ عَزَّ وَ جَلَّ یُقْرِئُکُمُ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکُمْ إِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ کُلِّ مُصِیبَهٍ وَ عَزَاءً مِنْ کُلِّ هَالِکٍ وَ دَرَکاً مِنْ کُلِّ فَوْتٍ فَتَعَزُّوْا بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ یَمُوتُونَ وَ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا یَبْقَوْنَ وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ أَنَا فِی الْبَیْتِ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ أَرْبَعَهٌ لَا خَامِسَ لَنَا إِلَّا رَسُولُ اللَّهِ مُسَجًّى بَیْنَنَا غَیْرِی قَالُوا لَا ثُمَّ قَالَ فَهَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ أَعْطَاهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلّم حَنُوطاً مِنْ حَنُوطِ الْجَنَّهِ فَقَالَ اقْسِمْ هَذَا أَثْلَاثاً ثُلُثَا حَنِّطْنِی بِهِ وَ ثُلُثاً لِابْنَتِی وَ ثُلُثاً لَکَ غَیْرِی قَالُوا لَا الْخَبَر
ترجمه: از اباذر که رضوان الهی بر او باد نقل می کنند که امیرالمؤمنین (ع) در روز شورای شش نفره (که خلیفه دوم آن را برای به خلافت رسیدن عثمان بن عفان طراحی نموده بود.) چنین به آنها فرمودند: آیا در بین شما کسی جز من بود که پیامبر( ص) را به همراه ملائکه مقربین و روح و ریحان غسل دهد و ملائک ایشان را برای من میگرداندند و من گفتار آنها را می شنیدم که می گفتند: بپوشانید نبی خود را که خدا شما را بپوشاند؟ گفتند: خیر[3]
سپس حضرت فرمودند: آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا را کفن نمود و در قبرش قرار داد؟ گفتند: خیر!
باز حضرت فرمودند: آیا در میان شما کسی جز من هست که خداوند بسوی او جهت تعزیت تسلیت فرستاده باشد همان زمانیکه رسول خدا (ص) قبض روح شدند و فاطمه (س)گریان بودند و در این حین صدای آوایی از در شنیدیم و گویندهای که ما صدایش را میشنیدیم اما خودش را نمیدیدیم میگفت: سلام و رحمت و برکات الهی بر شما اهل بیت! پروردگار عزّ و جلِ شما، به شما سلام میرساند و می گوید: براستى نظر بخداى عز و جل دل آرامى از هر مصیبت و جانشین از هر دست رفته است و جبران هر فوت شده پس به تعزیت و سر سلامتى از طرف خدا دلخوش دارید و بدانید که اهل زمین جملگی میمیرند و اهل آسمان نیز باقی نمیمانند و سلام بر شما و رحمت و برکاتش؛در حالیکه من در خانه بودم و فاطمه (س)و حسن (ع) و حسین (ع) چهار نفری که هیچ نفر پنجمی بین ما نبود جز بدن کفن پوش رسول خدا؟
گفتند: خیر!
سپس حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا به او حنوطی از حنوط بهشت داده باشد و گفته باشد آن را به سه قسمت تقسیم نما، به یک قسمت آن من را حنوط ده و یک سوم آن را برای دخترم نگه دار و یک سوم آخر را برای خودت؟ گفتند: خیر!
3. حضرت فاطمه و امام حسین (ع) در آخرین ساعات حیات پیامبر
متن عربی: روى جابر بن عبد الله الأنصاری قال دخلت فاطمه علیها السلام على رسول الله صلی الله علیه و آله وسلّم و هو فی سکرات الموت فانکبت علیه تبکی ففتح عینه و أفاق ثم قال علیه السلام یا بنیه أنت المظلومه بعدی و أنت المستضعفه بعدی فمن آذاک فقد آذانی و من غاظک فقد غاظنی و من سرک فقد سرنی و من برک فقد برنی و منجفاک فقد جفانی و من وصلک فقد وصلنی و من قطعک فقد قطعنی و من أنصفک فقد أنصفنی و من ظلمک فقد ظلمنی لأنک منی و أنا منک و أنت بضعه منی و روحی التی بین جنبی ثم قال علیه السلام إلى الله أشکو ظالمیک من أمتی ثم دخل الحسن و الحسین علیهما السلام فانکبا على رسول الله صلی الله علیه و آله وسلّم و هما یبکیان و یقولان أنفسنا لنفسک الفداء یا رسول الله فذهب علی علیه السلام لینحیهما عنه فرفع رأسه إلیه ثم قال یا علی دعهما یشمانی و أشمهما و یتزودان منی و أتزود منهما فإنهما مقتولان بعدی ظلما و عدوانا فلعنه الله على من یقتلهما ثم قال یا علی و أنت المظلوم المقتول بعدی و أنا خصم لمن أنت خصمه یوم القیامه[4]
ترجمه: روایت کند جابر انصارى که در ساعات آخر، فاطمه نزد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلّم رفت و بر رویش افتاد و بسیار گریست، آن حضرت بخود آمده چشم گشود و فرمود که: اى دختر بعد از من تو مظلومه و مستضعفه خواهى بود، کسى که تو را بیازارد مرا آزرده، و کسى که بر تو خشم گیرد بر من خشم گرفته، و کسى که ترا شاد کند مرا شاد کرده، و کسى که به تو نیکوئى کند بمن نیکوئى کرده، و کسى که بر تو جفا کند بمن جفا کرده، و کسى که به تو پیوسته به من پیوسته و کسى که از تو بریده از من بریده، و کسى که به تو انصاف داده به من انصاف داده، و کسى که بر تو ظلم کند به من ظلم کرده، زیرا که تو از منى و من از تو، و تو پاره ایی از منى، و تو روح منى که در میان هر دو پهلوى من است، بعد از آن فرمود که من شکایت خواهم برد پیش خداى تعالى از ظالمانى که بر تو ظلم کردند از امت من. بعد از آن امام حسن و امام حسین درآمدند، و خود را بر روى آن حضرت انداختند، و گریه و فغان برداشتند و مى گفتند: جانهاى ما فداى تو باد یا رسول اللَّه، پس على علیه السلام رفت که ایشان را از آن حضرت دور کند سر برداشته فرمود که: اى على بگذار ایشان ببویند مرا و من ببویم ایشان را، و ایشان از من توشه برگیرند و من از ایشان که ایشان بعد از من مقتول گردند به ظلم و عدوان، پس لعنت خداى بر کسى که ایشان را بقتل آورد، بعد از آن فرمود که: اى على تو بعد از من مظلوم خواهى بود، و من خصم خواهم بود با کسى که خصم تو بوده در روز قیامت.
4. حضرت زهرا(ص) پدرشان را به یاد فرزندشان امام حسین (ع) میآورند:
متن عربی: وَ رُوِیَ أَنَّ فَاطِمَهَ علیهاالسلام لَا زَالَتْ بَعْدَ النَّبِیِّ مُعَصَّبَهَ الرَّأْسِ نَاحِلَهَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّهَ الرُّکْنِ مِنَ الْمُصِیبَهِ بِمَوْتِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وسلّم وَ هِیَ مَهْمُومَهٌ مَغْمُومَهٌ مَحْزُونَهٌ مَکْرُوبَهٌ کَئِیبَهٌ حَزِینَهٌ بَاکِیَهُ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَهُ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَ حِینَ تَذْکُرُهُ وَ تَذْکُرُ السَّاعَاتِ الَّتِی کَانَ یَدْخُلُ فِیهَا عَلَیْهَا فَیَعْظُمُ حُزْنُهَا وَ تَنْظُرُ مَرَّهً إِلَى الْحَسَنِ وَ مَرَّهً إِلَى الْحُسَیْنِ وَ هُمَا بَیْنَ یَدَیْهَا علیهاالسلام فَتَقُولُ أَیْنَ أَبُوکُمْا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَهً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَان عَلَى الْأَرْضِ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فُقِدَ وَ اللَّهِ جَدُّکُمَا وَ حَبِیبُ قَلْبِی وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا[5]
روایت شده است که پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم همواره بر سر فاطمه (ع) از شدت درد دستار بسته بود و از آن مصیبت، سخت ناتوان و نزار و اندوهگین و دل گرفته و شکسته بال و همواره گریان و با دلى سوزان بود. گاه گاه از خود، بى خود میشد. مخصوصا هر گاه پیامبر( ص )را به خاطر مى آورد و از ساعاتى یاد مى کرد که پیامبر به دیدن او مى آمدند و در آن هنگام اندوهش بیشتر مى شد. گاه به حسن و گاه به حسین که کنارش نشسته بودند مى نگریست و مى فرمود: آن پدرى که شما را گرامى مى داشت و مکرر بر دوش خود مى کشید و از همگان بر شما بیشتر محبت داشت و اجازه نمى داد که پیاده بر روى زمین حرکت کنید کجاست؟ انا لله و انا الیه راجعون، به خدا سوگند پدر بزرگ شما که حبیب دل من بود از دست رفت و دیگر او را نمى بینم که این در را بگشاید و شما را بر دوش کشد و حال آنکه این کار را همواره مى کرد.