بسم الله الرحمن الرحیم
این نامه محمد سجاد سکوت است به امام زمانش:
«امام زمانش» را که میخواستم بنویسم هزار بار خودم را سرزنش و لعنت کردم که آخر چطور میتوانم نام خودم و شما را در یک سطر و آن هم با فاصلهای به اندازه یک «به» بنویسم؟!
اما یاد حدیث جد بزرگوارتان امام رضا علیهالسلام افتادم که فرمودند: «امام برادری همسان است.»[1] وقتی شما از همه چیز من با خبرید، وقتی میدانید که چقدر شما را در زندگیام، در درسم و در کارم به حساب میآورم، دیگر جایی برای تعارف تکه پاره کردن ندارد!
خوب، بگذریم که در همان سطر اول نامه ماندم!
و چه درد دلهای نگفتهای که ندارم....
بهانه و دلیل نامه نوشتنم سالروز رسیدن اولین نامههای کوفیان به جدتان امام حسین (ع) است.
نمیخواهم بنویسم که به قول خودمان «ما از اوناش نیستیم!»
و در ضمن نمیخواهم بنویسم که:« نیا که اینجا همه کوفیند! »
میخواهم برایم دعا کنید که تا آخر پای شما بایستم و لحظهای از شما دور نشوم...
راستی شنیدهام وقتی نامههای کوفیان در ماه رمضان به جد غریبتان رسید، ماه رمضان به آخر نرسیده نامه ها را جواب دادند و جناب مسلم (ع) را به کوفه فرستادند.
حالا هم ماه رمضان است.
و شما فرزند همان پدر.
زیاد طولانیاش نکنم!
ماه به پایان نرسیده جواب نامهام را بدهید!!
با دعای خیرتان
و با قاصدی مثل مسلم که بیاید و مژده ظهورتان را به ما بدهد.
پای نامهام را جز من کسی امضا نکرده...
هر کس مثل من است بسم الله.
مطمئنم که نامه را میخوانند...