چکیده

در دیوان شعر عاشورایی، وصف یاران امام حسین (ع) گستره وسیعی را به خود اختصاص داده و چکامه‌های بسیاری در شعر پارسی و عربی به مدح، ثنا و توصیف این بزرگواران اختصاص دارد. یکی از این دلاورمردان، حبیب بن مظاهر است که وصف او در منظومه «حماسه کربلاء» جلوه ویژه‌ای یافته است. این منظومه سروده سعید العسیلی (1348-1414ق)، شاعر معاصر لبنانی است که در بیش از 6000 بیت به سیره امام حسین (ع) و یارانش پرداخته و حماسه‌آفرینی امام (ع) و اهل‌بیت (ع) و اصحابش را به زیبایی ترسیم کرده است. در مقاله حاضر سیمای حبیب بن مظاهر در این حماسه سترگ واکاوی و تبیین شده است. شایان ذکر است که شاعر در هفت چکامه و با تعابیری ادبی و آمیخته با زیبایی‌های بلاغی و تصاویر شعری به مهم‌ترین اوصاف حبیب چون محبوبیت نزد پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع)، زهد و پارسایی، بینش و بصیرت، شجاعت و فداکاری پرداخته است.

 

1-مقدمه

شعر و ادب عاشورایی همگام با خود نهضت عاشورا شکل گرفت و در طول این هزاروچند صدسال روز بالیده و پرشورتر گشته است، همان‌گونه که نهضت حسینی هر روز جان‌های مشتاق را در سرتاسر عالم به سوی خود می‌کشاند و به قول اندیشمند مسیحی آنتوان بارا «هیچ حماسه انسانی، چه در گذشته و چه در حال، به اندازه حماسه شهادت‌طلبانه کربلا موجب همدردی و درس‌آموزی نشده است و این حماسه بزرگ‌تر از آن بود که در معنای محدود لفظی بگنجد و برتر از آن بود که با معیارهای بشری سنجیده شود. انقلابی بود به مراتب بالاتر از یک حماسه» (بارا، 1381: 47). شاید نخستین بارقه‌های شعر عاشورایی همان رجزهایی باشد که امام حسین (ع)، ذریه و اصحاب ایشان در میدان شهادت بر زبان جاری ساختند تا در روزگاران بعد الهام‌گر مرثیه‌سازان و چکامه‌سرایان عاشورایی باشد.

عاشورا از حوادث مهمی است که تحول چشمگیری در ادبیات عرب به خصوص ادبیات و شعر مذهبی ایجاد کرد. این واقعه به تأثیر در جان‌های شیفته اهل‌بیت، ادبیات و شعر مذهبی را وارد مرحله جدیدی کرد و شاعران با قلم نافذ و کلام شیوای خود به دفاع از حقانیت اهل‌بیت (ع) و بیان مظلومیت آنان برخاستند (انصاری، 1392: 20). هر ورق از دیوان شعر عاشورایی به وصف و ستایش عاشقی دل‌سوخته از این شیدایان حسینی مزین گشته است؛ از ذریه پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) یعنی وجود مبارک سیدالشهدا (ع)، حضرت زینب کبری (س)، علی‌اکبر (ع)، سقای آب و ادب گرفته تا اصحاب و یاران باوفای ایشان مانند زهیر بن قین، نافع بن هلال و... . یاران امام حسین (ع) پارسایان و کاملانی دلیر بودند که در انسانیت و آزادگی گوی سبقت را از همگان ربوده بودند. «اینان نخبه‌های جهان انسانیت بودند و بشریت باید به داشتن چنین فرزندانی افتخار کند. این‌ها از مظاهر فریبنده دنیا چشم پوشیدند و حجت خداوند و فرزند پیغمبر را یاری کردند و از هدف مقدس و انسانی وی حمایت نمودند» (هاشمی‌نژاد، 1386: 234).

یکی از این دلاورمردان ارجمند، حبیب بن مظاهر است؛ پیری شیدا که شاعران پارسی و عربی فراوان در مدح عظمت و وصف شجاعتش چامه‌ها و چکامه‌ها ساخته‌اند. «حبیب بن مظاهر از شهدای والا قدر کربلا و از طایفه بنی اسد، کوفی و از اصحاب رسول خدا (ص) بود. او در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب امام علی (ع) شرکت داشت و از اصحاب خاص امیرالمؤمنین به شمار می‌رود. در نهضت مسلم بن عقیل در کوفه، وی از کسانی بود که برای بیعت با مسلم کوشش کرد. وی نزد امام حسین (ع) موقعیت والایی داشت و امام (ع) او را به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خویش تعیین کرد» (محدثی، 1387: 151، 152).

مقاله حاضر با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی به اوصاف این یار صدیق امام حسین (ع) در آینه شعر سَعید العُسَیلِی، پرداخته است. سعید بن عبدالحسن بن محمد عسیلی عامِلی، ادیب و شاعر مسلمان لبنانی، در بنت جبیل‌زاده پرورش یافت. دیوان‌های شعری و آثار ادبی و علمی متعددی نظیر «مولد النور»، «أبوطالب کفیل الرسول»، و کتاب‌هایی چون الفروسیه العربیه فی الجاهلیه و الإسلام از وی به یادگار مانده است (جبوری، 2003: 3/ 42). حماسه زیبای او در مورد امام حسین (ع) به نام «ملحمه کربلاء»، از شیوایی، استحکام و جاذبه خوبی، برخوردار است. «سعید العسیلی این ملحمه را در سال 1985 میلادی در بیش از 6000 بیت سروده است. وی آن‌گونه که خود بیان می‌کند، رنج بسیاری را برای تنظیم مرحله و هماهنگی کامل آن با حوادث تاریخی واقعه عاشورا متحمل گردیده است. هدف نویسنده به تصویر کشیدن زندگی امام حسین (ع) از لحظه ولادت تا شهادت با همه جزئیات آن است» (محمد زاده، 1383: 1/ 640).

 

پیشینه

در خصوص سیمای حبیب بن مظاهر در شعر فارسی و عربی و نیز در شعر سعید العسیلی تا کنون پژوهشی انجام نشده است اما درباره سعید العسیلی و منظومه «حماسه کربلاء» پژوهش‌هایی نظیر «بررسی ادبی و هنری ملحمه کربلاء اثر سعید العسیلی»[1]؛ «نگاهی به عناصر ادبی در منظومه حماسی کربلاء اثر سعید العسیلی»[2]؛ کتاب امام حسین (ع) در شعر معاصر عربی[3]؛ «بررسی شعر قصصی حسینی در ملحمه کربلا سعید العسیلی»[4]؛ «تحلیل گونه‌های مختلف بینامتنی قرآن و میراث ادب عربی، در «حماسه کربلاء» سروده سعید العسیلی»[5]، به انجام رسیده است.

 

2-سیمای حبیب در «حماسه کربلاء»

سید العسیلی در «حماسه کربلاء» شرح حال حبیب بن مظاهر را در هفت چکامه زیبا می‌آورد و به شیوه داستانی، مروری بر زندگی حبیب، فضایل، سیره و اخلاق او دارد. عناوین هر یک از قصاید به ترتیب «حبیب فرزند مظاهر»، «پیوستن حبیب به حسین (ع)»، «حبیب و همسرش»، «حبیب و نشان»، «حبیب و بیرق»، «نماز خوف» و سرانجام «شهادت حبیب» است.

 

2-1.حبیب، محبوب پیامبر (ص)

در نخستین چکامه‌ای که سعید العسیلی در معرفی حبیب و اوصافش می‌آورد، در تعبیری شاعرانه از زبان رسول خدا (ص) می‌گوید که من حبیب را بسیار دوست می‌دارم و این عشق، عیب نیست و سپس از زبان پیامبر (ص) علت این عشق به حبیب را به زیبایی بیان می‌دارد:

و لذا کان النبی یُحبه              و تَضمّه مِن جانحیه رِحابُ

و یقول إن حبیبَ نجلَ مظاهرٍ         أحببته و الحبُّ لیس یعابُ

و لأنه یهوی الحسینَ أحبه          و علیه أعطف و الهوی غلابُ

و یرد عن آل النبی بسیفه           کیدَالطغاه و عزمُه وثابُ

و تسیل من أجل الحسین دماؤه      فوق الرمالُ کأنه المیزابُ

صدق لرسول فأن نجل مظاهر              ورعٌ فقیهٌ طاهرٌ أوابُ[6]

(العسیلی، 1986: 361)

گفتنی است اشاره شاعر در اینجا به ماجرایی است که در آن نقل می‌کنند: «روزی پیامبر (ص) با اصحابش در راهی می‌رفتند که دیدند کودکانی در حال بازی هستند. پیامبر (ص) نزد کودکی نشست و میان دو چشمانش را بوسید و او را در آغوشش نشاند و بسیار بوسید. وقتی علت را جویا شدند حضرتش فرمود من دیدم این کودک با حسین بازی می‌کند و خاک زیر پای حسین را برمی‌دارد و بر چهره و چشم خود می‌مالد، پس من نیز او را دوست دارم چون فرزندم حسین را دوست دارد و جبرئیل مرا خبر داد که این کودک در روز عاشورا حسین را یاری خواهد کرد؛ آن طفل حبیب بن مظاهر بود» (موسوی زنجانی، 1402: 119).

 

2-1.محبوب سیدالشهداء (ع)

حبیب بن مظاهر محبوبیتی خاص نزد سیدالشهداء (ع) داشت. وی نمونه‌ای تمام و کمال و سرمشقی کم‌نظیر در شاگردی مدرسه اهل‌بیت (ع) است. او جزو معدود کسانی است که با دعوت مکتوب و مستقیم امام (ع) به کربلا می‌رود. رابطه او با امام (ع) به خصوص در کربلا رابطه‌ای درنیافتنی و وصف نشدنی است (شجاعی، 1390ب: 54).

سعید العسیلی در قسمت‌های مختلف حماسه‌اش به محبوبیت این یار باوفا نزد امام حسین (ع) اشاره دارد. در قصیده‌ای با عنوان «حبیب و الرایه» صحنه‌ای را که امام (ع) در جمع یارانش منتظر حبیب است به زیبایی ترسیم می‌کند. امام علم‌ها را میان یاران تقسیم کرده و تنها یک پرچم باقی مانده است که هر کس تمنا دارد این پرچم بدو رسد اما امام (ع) منتظر خبیب خویش است تا بیرق را بدو سپارد:

مکثَ الحسینُ بانتظار صدیقه      والعینُ ترقب فدفداً و قفارا

مِن بعد ما عقدت علی أصحابها        رایاتِ عزّ جاورَت أقمارا

بقیا هنالک رایه ولحملها         و لمجدها یتسابقون غیاری

 

 

 

 

قال الحسینُ لرایتی حمّالها         و فؤاده لا یرهب الأقدارا[7]

(العسیلی، 1986: 366)

تا این‌که حبیب از دور نمایان می‌شود و چون به مقابل امام (ع) می‌رسد، بوسه بر خاک می‌زند و زینب کبری (س) از رسیدن او شادمان می‌شود:

و هوَی بُعَیدَ وصوله فوق الثری        مترجّلا والدمعُ بلَّ عذارا

والأرضُ قبّلها أمامَ إمامه          مِن ثمَّ صافحَ بعدَه الأنصارا

(همان)

علمت به أمُ المصائب زینبُ         ورأت هنالک فرحهً و حوارا

قالت خذوا منی سلاما عاطراً         لحبیب یحمل روضهً مِعطارا[8]

(همان)

صحنه‌ای که سعید العسیلی در آن گریه اندوهبار سیدالشهداء (ع) بر حبیب را به تصویر می‌کشد، گواهی دیگر بر محبوبیت این پاکباز راه عشق دارد:

وبکی الحسین علی الحبیب بحسره     و دموعه قد بلّت الأردانا[9]

(همان، 372)

به گواهی منابع حبیب چنان محبوب سیدالشهداء (ع) بود که «کشته شدنش حسین (ع) را در هم شکست» (ابومخنف، 1380: 181).

 

 

 

2-3.علم و بصیرت

بی‌شک یکی از اوصاف مردان الهی علم و آگاهی است. آن هم علمی که به ایشان قدرت تشخیص و تمییز حق از باطل را می‌دهد. این علم ریشه در تقوا دارد که خداوند فرمود: «إِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقاناً» (انفال/ 29) و هدیه‌ای است از جانب الهی که به خوبانی ارزانی می‌شود که قابلیت هدایت دارند: «ولیس العلم بکثره التعلم إنما هو نور یقذفه الله فی قلب من یرید أن یهدیه» (مجلسی، 1403: 67/ 140).

حبیب بن مظاهر یکی از اولیاء الهی بود که دانشی از این‌گونه داشت. دانشی الهی که او را به مقام مولایش آگاه ساخته و مطیع امر ولی اعظم الهی گردانیده بود. مرحوم محدث قومی (1414: 2/ 26) می‌نویسد: «از روایات معلوم می‌شود که وی از اصحاب خاص امیرمؤمنان و حاملان علوم وی بود» و در منابع آمده است که حضرت امیر (ع) او را از علم منایا و بلایا آگاه ساخته بود (بیضون، 1427: 2/ 82) و جریانی هم که درباره گفتگوی حیرت‌انگیز میان او و میثم تمار نقل می‌کنند، از همین علم خاص خبر می‌دهد. در این گفتگو هر یک از این دو بزرگوار از کیفیت شهادت دیگری در آینده خبر می‌دهد (نک. بحرانی، 1413: 17/ 334). العسیلی (1986: 361) در شعرش به زیبایی به این دانش ربانی حبیب که توأم با پارسایی است و آن را از مولایش علی (ع) فرا گرفته اشاره می‌کند:

هو عالمٌ أصفیاء المرتضی           و له بذلک یشهدُ المحرابٌ[10]

همچنان که فقاهت و دانش دینی او را یادآور می‌شود:

صدق الرسولُ فإنَ نجلَ مظاهر             وَرعٌ فقیهٌ طاهرٌ أوّابُ

(همان)

و چه زیباست وقتی می‌بینیم که این «فقه» و بینش ژرف او در علم دین از زبان مبارک سیدالشهداء (ع) در نامه به وی آشکار می‌شود آنجا که فرمود: «مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ بنِ أبی طالبٍ إلی الرَّجُلِ الفَقیهِ حَبیبٍ بنِ مُظاهر» (احمدی میانجی، 1426: 3/ 146).

 

2-4.شجاعت

شجاعت از اوصاف مردان خدا است چرا که «آن‌ که از خدا بترسد خداوند هراس از بندگانش را از دل او می‌زداید و از همه چیز ایمن است» (ری شهری، 1384: 15/ 3). یاران شیدای حسین بن علی (ع) مظهر شجاعت بودند. «شجاعت عاشوراییان ریشه در اعتقادشان داشت. آنان که به عشق شهادت می‌جنگیدند از مرگ ترسی نداشتند تا در مقابله با دشمن سست شوند» (محدثی، 1384: 75). حبیب بن مظاهر نیز با آن که سنی از او گذشته بود و کهنسال بود اما در میدان نبرد بسیار شجاع ظاهر گشت و به قول شاعر پارسی:

چنان رزمی نمود آن پیر هشیار

 که بر نام‌آوران تنگ آمدی کار

(ابن طاووس، 1377: 68)

او در نبردهای پیشین در رکاب شهسوار عرب و اسدالله الغالب شمشیر زده بود. و جزو شرطه الخمیس در سپاه علی (ع) بود (قرشی، 1413: 3/ 219) به قول یکی از نویسندگان «شمشیر حبیب آنچه در دست دارد نیست، شمشیر حبیب خاطره دلاوری‌های او در رکاب علی (ع) است. پیکر حبیب یک مثنوی رشادت صفین است. طنین گام‌های اسب حبیب، خاطره کشته‌های دشمن را برایش تداعی می‌کند» (شجاعی، 1390 الف: 60). العسیلی (1986: 361)، حبیب را در میدان چنان شجاع می‌داند که دوست و دشمن گواه این رشادت اوست:

و له بمیدان الکفاح بسالهٌ        شهدت لها الأعداءُ والأصحابُ[11]

در توصیف وی، حبیب در میدان چنان حمله می‌برد که گویا بر شمشیرش سیلی آتشین جاری است که چون آتشفشان فوران می‌کند:

و حبیب یختطف النفوسَ بصارم       شقّ الرؤوس و مزّق الأبدانا

و کأن فوق السیف سیلاً قد همی      ناراً فبات لهیبها برکانا[12]

(العسیلی، 1986: 371)

 

شاعر در تصویری حماسی و با جان‌بخشی به اشیاء و به اصطلاح دانشمندان بلاغت صنعت تشخیص، دلیری حبیب را چنان می‌داند که گویا شمشیرهای دشمنان از ضربات او در هراس‌اند:

و هوت علیه سیوفُهم و کأنها     عند النزول تخافُ منه طعانا[13]

(همان)

 

2-5.زهد و عبادت

حبیب بن مظاهر از پارسایان و عابدانی بود که طعم شیرین عبادت را با جان و دل چشیده بود. سعید العسیلی (1986: 361) او را زاهدی معرفی می‌کند که زهدش خردها را به تحیر وا می‌دارد و هر شب کلام الله را ختم می‌کند:

جمّ المدارک زاهدٌ متعبدٌ              و بزهده تتحیرٌ الألبابُ

هو یختمُ القرآنَ کلَّ عشیه            وختامه مسکٌ و فیه ثوابُ[14]

اشارت العسیلی در ابیات بالا به مطلبی است که در کتاب‌های تاریخی و سیره درباره حبیب آمده است که «حبیب مردی با کمال و جمال و پیر و کهن‌سال بود. و قرآن مجید به تمام حفظ داشت هر شب ختم کلام‌الله کردی و بعد از ادای نماز خفتن تا دمیدن صبح قرآن را تمام کردی» (کاشفی، 1382: 380) و چه نیکوست ختم قرآنی که با معرفت امام (ع) همراه باشد همچنان که سیدالشهداء (ع) «به پیروی از پیامبر (ص) حاملان قرآن را، سرشناسان بهشتیان در رستاخیز اعلام می‌کرد» (سیدی، 1394: 265).

 

2-6.شیدای امام (ع)

در تصویری که العسیلی ارائه می‌دهد عشق و ارادت حبیب به مولایش حسین (ع) چنان است که وقتی نامه امام (ع) به حبیب می‌رسد او را شادمان می‌سازد، چون سرمه‌ای که توتیای دیدگان باشد:

ورد الکتابُ فزاده استبشارا    و عَلی الحروف بمُقلتیه أغارَا

و تلقفتها عینُه وکأنها            کُحلٌ یُعالجُ میلُه الأبصارا[15]

(العسیلی، 1986: 362)

به راستی که گویا با این نامه ثروتی عظیم بدو داده‌اند لذا آن را بر دیده می‌نهد و چون گلی عطرآگین می‌بوید:

کم ضمَّها بجفونه کم شمَّها           شمّاً و خال بأنها أزهارا[16]

(همان)

همین محبت و ارادت اوست که وقتی او را امان دادند و با زر وعده کردند تا دست از یاری حسین (ع) بکشد گفت: ما را نزد رسول خدا (ص) چه عذری باشد که حسین (ع) کشته شود و ما نظاره‌گر باشیم و تیر و شمشیرها را با جان و دل پذیرفت (نک. کشی، 1363: 1/ 293).

 

2-7.یقین و صلابت ایمان

از جمله اوصاف حبیب بن مظاهر قدرت ایمان و یقین اوست. امری که باعث شد حتی لحظه‌ای در حقانیت مولایش حسین شک نکند و با صلابت در برابر دشمنان دین بایستد. از جمله مواضعی که صلابت و قدرت ایمان حبیب را نشان می‌دهد پاسخی است که به حصین بن تمیم می‌دهد. «گفته‌اند: وقتی حسین (ع) برای ادای نماز ظهر از آنان مهلت خواست، حصین بن تمیم به آن حضرت گفت: نمازت پذیرفته نیست! حبیب در پاسخ او گفت: خیال کردی نماز خاندان رسول خدا (ص) پذیرفته نیست و از تو الاغ پذیرفته است! حسین بر او حمله کرد و حبیب نیز بر او حمله‌ور شد، حبیب با شمشیر به صورت اسب حصین کوبید و اسب بر سر سم بلند شد و او بر زمین افتاد، یارانش حمله کرده و او را از چنگ حبیب نجات دادند» (سماوی، 1381: 132).

شاعر این صحنه را به زیبایی در حماسه خود به تصویر کشیده است و با هنر شاعرانه خود آن را پرورده است:

 

قال الخبیثُ و إنّ صلاتَکم          طولَ الزمانِ تعانقُ البُطلَانا

و علیه ردّ حبیبٌ نجلُ مظاهر     کاللیث یهدر إن رأی الحملانا

یاویل أمک إن آل محمد         فیهم عرفنا الحق و الفرقانا

و صلاتهم جبریل قد صلی بها      خلف الرسول و سبّح الرحمانا

و زعمت أنک یا خبیث علی الهدی   و قد امتلأت بکیدهم أضغانا[17]

(العسیلی، 1986: 369)

سعید العسیلی از زبان حال حبیب، حصین را به سخره می‌گیرد و تشبیه او به حیواناتی چون بوزینه و الاغ را توهین به این حیوانات می‌داند، بلکه او را افعی شیطان صفت می‌خواند:

و لقد أهنتَ القردَ إن أشبهتَه     و أهنت إن شبهت فیک أتانا

ما إنت إلا ذیل أفعی قد حوت         فی کل جارحه به شیطانا[18]

(همان، 369، 370)

نتیجه

مقاله حاضر سیمای حبیب بن مظاهر، یار باوفای سیدالشهداء (ع) را در منظومه «حماسه کربلاء» سروده سعید العسیلی بررسی کرده است. در این خصوص شایان ذکر است که اشعار وی درباره حبیب، هم به لحاظ حجم و هم کیفیت پرداختن موضوع قابل توجه و از دیگر شاعران متمایز است. العسیلی هفت چکامه مجزا را به حبیب بن مظاهر اختصاص داده و سعی کرده جایگاه معنوی و فضایل این پیر میدان عشق را به زیبایی برای خوانندگان ترسیم کند. وی هم به اوصاف ظاهری حبیب چون پیکار شجاعانه در میدان و چالاکی و بی‌باکی‌اش اشاره می‌کند و هم فضایل روحی و معنوی ایشان را مانند زندگی پاک و سالم، بصیرت، زهد و تقوا، اطاعت محض از امام حسین (ع) و دفاع از حق و حقیقت را به تصویر می‌کشد. سیمای حبیب در منظومه «حماسه کربلاء»، سیمای پیرمردی شیدا و آگاه است که با علم و آگاهی، راه سعادت خود را برمی‌گزیند و مظاهر فریبنده جهان و مشغله‌های زندگی او را از یاری امامش باز نمی‌دارد؛ دلداده‌ای که در طول عمر پر برکت خود چنان سالم زیسته و از قیود ظاهری و باطنی دنیا رها شده که به محض فراخوان امامش ندای او را لبیک می‌گوید و خانواده نیز او را تشویق و یاری می‌کنند و لذا لحظه‌ای درنگ نمی‌کند تا سرانجام به لطف الهی خود را به مرادش می‌رساند و به سعادت ابدی نائل می‌شود.