مقدمه
پس از واقعه عاشورا در سال 61ق. و شهادت امام حسین (ع)، به منظور حفظ و اعتلای فرهنگ اصیل اسلام و زنده نگه داشتن یاد و نام امام حسین (ع)، گونههای مختلفی از یادبود، سوگواری و عزاداری بر سید و سالار شهیدان، اهل بیت و یاران او شکل گرفت. انواع عزاداریهای فردی و جمعی، نگارش زیارتنامهها، نگارش مقاتل، روضهخوانی، نقّالی، دستهروی و غیره در کنار پیشینه ایرانیان در برگزاری عزاداریها و آیینهای سوگواری در دوران باستان، شرایط را برای شکلگیری گونه نمایشی گفتمان واقعه کربلا فراهم کرد. عوامل متعددی در شکلگیری تدریجی هنر شبیهخوانی نقش داشتهاند. اینکه دقیقا این عوامل چه زمانی و یا به عبارت بهتر در چه دوره تاریخی به شکلگیری نمایش شبیهخوانی و اجرای اولین مراسم شبیهخوانی به سبک و سیاق امروزی منجر شدهاند، یکی از مسائلی است که مورد اختلاف است.
آنچه از آن به عنوان شبیهخوانی به شکل امروزی یاد میشود، یک نمایش سنتی و ساده است که افرادی با پوشیدن لباس مخصوص در نقش اولیا و افرادی در نقش اشقیا (معمولا اولیا رنگ سبز و سفید و اشقیا رنگ قرمز و سیاه میپوشند) در برابر یکدیگر قرار میگیرند و با استفاده از متنهایی که به زبان شعر نوشته شده، وقایع مربوط به کربلا را شبیهسازی میکنند. البته این آیین سنتی در سیر تکاملی خود با بهرهگیری از پیشرفت علوم و فنون تغییر و تحولاتی در ساختار و شیوه اجرایی داشته است؛ مانند استفاده از تجهیزات صوتی، انواع ساز و غیره که حاصل همین پیشرفت بوده است. بنابراین منظور از اجرای شبیهخوانی به شکل امروزی همان نمایشی است که امروزه به عنوان تعزیهخوانی دیده میشود؛ منهای آنچه در اثر پیشرفت علم و تکنولوژی به آن افزوده شده است.
در بررسی سیر تکاملی گونههای مختلف عزاداری بر اساس مدارک و مستندات موجود، به نظر میرسد شرایط شکلگیری این گونه نمایشی قبل از دوره صفویه وجود نداشته و از طرفی اجرای تعزیهخوانی در دوره قاجار نیز بر کسی پوشیده نیست. بنابراین از دوره صفویه تا دوران قاجاریه به دنبال نقطه آغاز اجرای این آیین سنتی خواهیم بود. در کتابهای تاریخی ایران در بین دورههای صفویه تا قاجاریه، اشاره چندانی به این آیین و حتی عزاداریها و سوگواریها نشده است. تحقیقات و پژوهشهایی که در این زمینه وجود دارد، عمدتا با بهرهگیری از سفرنامههای سفرا و گردشگران خارجی به رشته تحریر درآمدهاند. استناد برخی کارشناسان بر اساس این مکتوبات بوده است. مایل بکتاش و فرخ غفاری در کتاب تئاتر ایرانی به صورت پراکنده به این موضوع اشاره کردهاند، اما شواهد و مستندات کافی در این مورد ارائه نشده است. عنایتالله شهیدی در کتاب تعزیه و تعزیهخوانی در ایران ضمن بیان نظرات مختلف، با استناد به همین سفرنامهها و گزارشها به نقد و بررسی نظرات ارائه شده پرداخته است. بهرام بیضایی در کتاب نمایش در ایران تنها بر اساس گزارش سفرنامههای خارجیان، اواخر دوره زندیه را زمان شروع شکلگیری فرم نمایشی تعزیه دانسته است. اسماعیل مجللی نیز در کتاب شبیهنامه، شروع فرم نمایشی شبیهخوانی را همزمان با دوره بازگشت ادبی در دوره قاجار دانسته است. او ضمن نادیده گرفتن بسیاری از مستندات و شواهدی که در گذشته ارائه شده، دلایل علمی برای اثبات فرضیه خود ارائه نکرده است. پژوهشگران خارجی از جمله چلکوفسکی[1] در کتاب تعزیه هنر بومی پیشرو ایران، دوگوبینو[2] در کتاب ادیان و فلسفه در آسیای مرکزی، لیتن[3] در کتاب درام فارسی، لوئیس پلی[4] در کتاب نمایشنامه حسن و حسین و غیره عمدتا به توصیف و تشریح این هنر آیینی پرداختهاند و ارزیابی جامعی درباره نقطه آغازین این پدیده نداشتهاند. صاحبنظران و کارشناسان دیگر نیز در حوزههای مختلف بر اساس ظواهر و شواهد موجود اظهار نظرهای پراکندهای داشتهاند، اما به طور مشخص بر این موضوع متمرکز نشدهاند. از جمله جلال ستاری در کتاب زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران نگاهی به پیشزمینههای شکلگیری این هنر آیینی داشته است. اصغر شیرمحمدی در مقاله «پژوهشی درباره منشأ آیین تعزیه» که آن را برگرفته از پایاننامه دوره کارشناسی ارشد خود میداند، نگاهی اجتماعی و مردمشناسانه و روانشناختی به منشأ پیدایش تعزیه داشته است.
در هر صورت، با اندک منابع و پژوهشهای موجود در کتابخانهها، نسبت به جمعآوری مستندات و شواهد لازم اقدام کرده و با رویکرد تحلیلی – توصیفی در پی یافتن پاسخی مناسب برای این مسئله بودهایم.
از آنجا که برخی کارشناسان و پژوهشگران این هنر را تقلیدی از نمایشهای مذهبی غرب میدانند و در مقابل عدهای شاخههایی از تئاتر غرب را مدیون نمایش مذهبی تعزیه میدانند، نتیجهگیری در این مورد، توانمندی ایرانیان در عرصه هنرهای نمایشی را نشان میدهد. یافتن قدمت تاریخی این پدیده و همچنین توانمندی ایرانیان در ارائه هنری اصیل و سنتی در راستای احیای فرهنگ عاشورا، از ضروریات نگارش این مقاله است. با توجه به اینکه تعزیهخوانی هنری با ویژگیهای منحصر به فرد است که در هر شرایطی و با هر امکاناتی، در هر مکان و زمانی قابلیت اجرایی دارد و در عین سادگی و با وجود تکراری بودن، مورد توجه و استقبال مردم و بهویژه جوانان این مرز و بوم بوده، لازم است که پژوهشها و تحقیقات بیشتری در ابعاد مختلف این آیین سنتی انجام شود. مشخص شدن مسائل مبهم و پیچیده در این حوزه، ضمن ایجاد احساس غرور و افتخار ملی، در کسب اعتماد به نفس جوانان این مرز و بوم نیز مؤثر خواهد بود. نگارندگان این مقاله ضمن حفظ ترتیب تاریخی روند شکلگیری هنر شبیهخوانی، در جستوجوی نقطه آغازین فرم نمایشی شبیهخوانی در دورههای تاریخی از صفویان تا قاجار بودهاند[5].
یافتههای تحقیق
عمده نظرات در تاریخ پیدایش تعزیه، مربوط به نیمه پایانی دوره صفویان، دوره زندیان و نیز اوایل عهد قاجار است. در مورد پیدایش فرم نمایشی تعزیه و اینکه دقیقا از چه دوره تاریخی آغاز شده، نویسندگان و پژوهشگران ایرانی و خارجی نظرات مختلفی ارائه کردهاند.
محتملترین فرضیه در این مورد، آن است که تعزیه حاصل تحول و تکامل مراسم و آیینهای سوگواری مذهبی است که از قرنهای اول و دوم، بهویژه قرن چهارم قمری (دوران آل بویه) در ایران رایج بوده است (صدر، حاج سیدجوادی، 1373: 4/446). البته پیشزمینه نمایشی این مراسم را که در برخی آداب و رسوم و سوگوارههای گروهی ایران قبل از اسلام و مراسم آیینی و اساطیری جوامع کهن ایران، مانند سوگ سیاوش و کین ایرج، حماسه گیلگمش و غیره نهفته بود و در تکوین و تشکیل این هنر متعالی نقش داشت، نمیتوان انکار کرد. بنجامین نخستین سفیر آمریکا در دوره ناصری که از 1299-1302ق/ 1881-1884م. در ایران به سر میبرده، نوشته است: «تعزیه کنونی که در ایران خوانده میشود، نتیجه سالها تحول و تکامل است و چیزی نبوده که یکمرتبه به خاطر کسی رسیده و اجرا شده باشد» (بنجامین، 1363: 282). بنابراین توجه به سیر تکاملی و تدریجی بودن شکلگیری این آیین سنتی نیز باید مورد توجه قرار بگیرد. بر همین اساس، بنجامین وجود تعزیهخوانی در زمان شاهعباس و جانشینان او را دور از واقعیت میدانست. البته عدهای بر خلاف نظر او، دوره صفویه را نقطه آغازین شروع نمایش شبیهخوانی میدانند.
بررسی نظرات در مورد آغاز فرم نمایشی شبیهخوانی در دوره صفویه
برخی کارشناسان و صاحبنظران دوره صفویه را نقطه شروع نمایش شبیهخوانی میدانند. آنها دلیل خود را عمدتا بر اساس اعلام مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور، ساماندهی و سر و سامان یافتن مراسم عزاداری و تظاهرات مذهبی در دوره صفویه، در کنار پدیدهها و عناصر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و هنری دیگری چون روضهخوانی، واقعهگویی، نقالی، شبیهسازی، شبیهگردانی و غیره ارائه کرده و آغاز شبیهخوانی به صورت کنونی را در اواخر دوره صفویه میدانند. از جمله کسانی که ظهور تعزیه را در دوره صفویه میداند، مایل بکتاش است که شکلگیری تعزیه را در اواخر دوره صفوی دانسته و به ملا محمدباقر مجلسی نسبت داده است. او نوشته است: «حتی روایت است اول کسی که تاسیس اساس شبیه و تشبیه واقعه کربلا را نمود، محمدباقر مجلسی متوفای سنه 1111 قمری و در اواخر صفویه بود» (بکتاش و غفاری، 1383: 10). بکتاش این مطلب را از رساله مواکب حسینیه نقل کرده و به درستی و نادرستی این روایت و اینکه دلیل و سند رساله مواکب حسینیه چه بوده، اشارهای نکرده است. در هر حال، این نظر تنها در صورتی درست است که منظور آنها شبیهسازیهای صامت و ابتدایی بوده باشد.
عده دیگری از محققان پیدایش تعزیه را بی هیچ زمینه و سابقه تاریخی، از پدیههای اوایل دوره صفویان دانستهاند. شهیدی، تنکابنی را از جمله افرادی دانسته است که تعزیه را از مخترعات صفویه میدانست و در مورد او نوشته است: «او ظهور مذهب تشیع در ایران را از ضرب شمشیر سلاطین صفویه میدانست و معتقد بود بدان سبب که مردم هنوز در مذهب راسخالاعتقاد نبودند و چندان در ذکر مصیبت سیدالشهداء گریه نمیکردند، پس تعزیه را اختراع کردند تا شاید مردم از مشاهده آن مصایب متأثر شوند (شهیدی، 1380: 64). به نظر میرسد اینگونه اظهار نظر که ناشی از عدم اطلاع تنکابنی از قدمت تشیع و آیینهای عزاداری در ایران است، نمیتواند مورد استناد قرار بگیرد. از طرف دیگر، هیچ نامی از مخترع یا مخترعان این پدیده بیان نشده است؛ ضمن اینکه با توجه به رسالهای که او با عنوان الدرهالثمینه در نقد و رد شبیهخوانی دارد، از مخالفان سرسخت تعزیه و شبیه بوده و نظر او قابل اعتماد نیست. آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین عاملی نیز مرسوم شدن اصل تمثیل و شبیهخوانی را در زمان صفویه میدانست (عاملی، 1376: 102). او نیز دلیل و مستندی برای این موضوع ارائه نکرده است.
برخی دیگر از صاحبنظران از جمله شریعتی شکلگیری و ظهور تعزیه در این دوره را حاصل ارتباطات سیاسی با دول اروپایی میدانند. «وزیر امور عزاداری دولت صفویان به اروپای شرقی رفته و درباره تشریفات مذهبی مسیحیان بررسی و تحقیق میکند. پس از بازگشت به ایران، با کمک روحانیون وابسته آن مراسم را با تشیع تطبیق و رنگ و محتوای شیعی به آن دادند. از جمله این مراسم، شبیهخوانی و تعزیه بود» (شریعتی، 1368: 206). شریعتی در این گزارش نه شخص وزیر را مشخص کرده و نه به زمان سفر او اشارهای کرده است. او تنها فرضیهاش را مطرح کرده و برای اثبات آن هیچ سندی ارائه نکرده است. او بر کپیبرداری تعزیه از نمایشهای مسیحیت تاکید کرده و نوشته است: «بسیاری از آن سنتها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت و برگزاری و نقل مصیبتهای مسیح و حواریون و شهدای مسیحیت و نیز علائم و شعارها و وسایل این مراسم را با تشیع و مصالح ملی مذهبی ایران تطبیق دادند و به آن قالبهای مسیحی اروپایی، محتوای شیعی بخشیدند. مراسمی از نوع تعزیهگردانی، شبیهسازی... که همه شکلش اقتباس از مسیحیت است» (همان، 212).
تقلیدی بودن هنر شبیهخوانی موضوعی است که نظرات کارشناسان حوزههای مختلف را برانگیخته است؛ از جمله آنکه گروهی معتقدند در دوره صفویه و شاید هم پیش از آن، همراه با کاروانهای بازرگانان، گروهی بازیگر هندی به ایران آمدند و نمایشهایی اجرا کردند که این نمایشهای هندی، انگیزه و الهامبخش ایرانیان در توصیف واقعه کربلا در قالب نمایش شبیهخوانی بوده است. حتی برخی از تاثیر احتمالی نمایش چین بر تعزیه سخن گفتهاند (ستاری،1387: 57). ملکالشعرای بهار نوشته است: «در ایران تئاتر و نمایش نبوده است. فقط از عصر صفویه به بعد به تقلید از اروپا –که درباره واقعه مسیح شبیه راه میاندازند- شبیه در ایران رواج یافت که نوعی اپرا محسوب میشد. همین دسته راه انداختن و زنجیر زدن و شبیه شهدا را در کوچه و بازارها گردانیدن، بیشبهه از اروپاییان تقلید شد و آنها زودتر از ما دسته و تعزیه راه میانداختند...» (بهار، 1382: 1/285). برخی نیز معتقدند شاهعباس نمایشهای مسیحیان و ارامنه جلفا را که هر ساله برخی از آنان تئاترهای مذهبی اروپا را در اصفهان نمایش میدادند، برای ترویج مذهب و اعمال سیاست خاص خود پسندید و دستور داد واقعه کربلا نیز به همان صورت به نمایش درآید و تعزیه از آن زمان آغاز شد (شهیدی، 1380: 65).
سوال اینجاست که اگر نفوذ اندیشه و تفکر اروپا باعث شکلگیری تئاتر مذهبی مناطق آسیایی از جمله ایران بوده، چرا کشورهای مسلمان مثل مصر، ترکیه و مراکش که قبل از همه پای اروپاییان به آنجا باز شد، از این نفوذ تئاتر مذهبی برخوردار نشدند؟ البته نمیتوان تاثیر تئاتر و نمایشهای غربی و شرقی را در شکلگیری این گونه نمایشی نادیده گرفت، اما تاکید بر تقلیدی بودن آن از آیینها و نمایشهای غربی، صحیح به نظر نمیرسد؛ هرچند که شباهتهایی بین نمایشهای شرقی و غربی وجود دارد و چلکووسکی به آن اشاره کرده است: «میان اجتماعات ماه محرم و تئاتر قرون وسطایی اروپا [آلام مسیح] شباهتهای بسیاری وجود دارد؛ با این تفاوت اساسی که در طول مراسم محرم تماشاگران ساکن میماندند؛ در حالی که تابلو (پرده نمایش) حرکت میکرد و در تئاتر مذکور تابلو ساکن بود و تماشاگران نادم حرکت میکردند» (چلکووسکی، 1367: 11). البته تفاوتهای نمایش غربی و شرقی در ساختار و متون نیز باید مورد توجه قرار بگیرد. جنگ خیر و شر که از ویژگیهای نمایش شرقی است (فدایی حسین، 1385: 252)، در تعزیهخوانی مشهود است و این ناشی از بینش اعتقادی است که در نمایش غربی، انسان و موقعیت او موضوع ماجرا میشود و در نمایش شرقی، انسان جهان هستی را به نمایش میگذارد. در واقع، در نمایش شرقی داستان حقیقی مدّ نظر نیست، بلکه به حقیقتی که پشت داستان ظاهری نهفته است، اشاره میشود. بنابراین تعارض بین آنچه هست و آنچه باید باشد، به شکلگیری نیروی مثبت و منفی و یا خیر و شر منجر میشود. در نمایش شرقی، در ظاهر، قهرمان داستان شکست میخورد، اما در حقیقت پیروزی نهایی با اوست؛ حال آنکه در نمایش غربی تلاش برای نشان دادن حقیقت در روی صحنه مشهود است. ملکپور نیز معتقد است: «نمایشهای مذهبی اروپا هم در مضامین و هم در موضوعات با نمایش تعزیه تفاوت دارد... بر خلاف نمایشهای مذهبی اروپا، در تعزیه برخوردها میان اشقیاء و اولیاء است و همیشه در ظاهر اشقیاء پیروز میشود، اما برنده واقعی اولیاء هستند» (ملکپور، 1363: 1/231).
نکته دیگر اینکه در نمایش غربی متن نمایش اهمیت فراوانی دارد؛ در حالی که در تعزیهخوانی شکل اجرا بر متن ارجحیت دارد و هدف اصلی ارزش ادبی متون نیست، بلکه ارتباط عرفانی و روحانی بین تماشاگر و اعتقاداتش است که به سبب شکل اجرایی صحیح به وجود میآید. بنابراین شبیهخوانی هرچند مشابه دیگر نمایشهای شرقی است و در شکل اجرایی شباهتهایی با نمایشهای غربی دارد، اما بیان تقلیدی بودن آن از اینگونه نمایشها صحیح به نظر نمیرسد و بنا به نظر صادق همایونی «نمایشهای خارجی تا بدان حد نضج و گسترش نداشته که سرایندگان تعزیه از آن اطلاعی داشته باشند و در پرداخت این پدیده سودی از آن ببرند» (همایونی، 1368: 77). همچنین انریکو چرولی که 1055 نسخه دستنویس از تعزیههای ایران را گردآوری کرده، نظرات مزبور و از جمله اعتقاد
ادوارد براون[6] مبنی بر تقلید تعزیه از نمایشهای مذهبی اروپا را قبول نداشته و گفته است: «چنین نظری بر هیچ دلیل و حجتی استوار نمیباشد و این نمایش به صورت خودجوش بر اساس علاقههای مذهبی و عواطف دینی پدید آمده است» (چرولی، 1367: 41).
صاحبنظران حوزه تاریخ نیز درباره حفظ اصالت ایرانی بودن این آیین و عدم تقلیدی بودن آن اظهار کردهاند. زرینکوب در این باره نوشته است: «میتوان پیدایش تعزیه را به تحول روضهخوانی و نفوذ بعضی عناصر رسوم عزاداری دیلمیان منسوب کرد. تصور اینکه تعزیه از بعضی نمایشنامههای مذهبی اروپایی و در عهد صفویان به وجود آمده باشد چندان مقبول به نظر نمیرسد و تحول آن از مراسم روضهخوانی بیشتر قابل قبول است. تقریبا نظیر تحول تئاتر قدیم یونانی از مراسم مدهبی یونان باستان» (زرینکوب، 1388: 483). او در ادامه این مطالب در حاشیه نوشته است: «بین تعزیه ما با بعضی نمایشهای دینی اروپایی البته مناسبتهایی است، اما تصور تقلیدی بودن تعزیه از آنها با توجه به روابط صفویه با اروپاییها و طرز تلقی مسلمین از آداب و رسوم نصارا قابل قبول نیست» (همو، همانجا).
محجوب نوشته است: «برای اثبات اینکه تعزیه در دوره صفویه وجود داشته، هیچ مدرک مستندی در دست نداریم. در عوض دلایل قوی برای رد وجود آن در آن دوره داریم» (محجوب، 1372: 518). البته نظر دیگری نیز از او مطرح شده است: «تعزیه به احتمال قوی به صورت هیأت فعلی خویش در پایان عصر صفوی پدید آمد و از همه سنتهای کهن نقالی و روضهخوانی و فضایل و مناقبخوانی و موسیقی مدد گرفت و تشکیلاتی محکم برای خود ترتیب داد و کارگردانان ورزیده اداره آن را در دست گرفتند» (گلی زواره، 1382: 35). او معتقد است تعزیه به صورت فکری از غرب به ایران آمده و احتمال داده که تعزیهخوانی نه از راه ترکیه عثمانی –که همواره عزاداری در آن سرزمین جنبه کفر و بدعت داشته- بلکه از راه قفقاز که مردمش مذهب شیعه داشتند،
همراه با افکار آزادیخواهانه به ایران آمده است (بلوکباشی، 1383: 26). با وجود گسترش تشیع در منطقه آسیای صغیر در دوره صفویان و اینکه جابر عناصری شواهدی از برگزاری مراسم عزاداری در آن منطقه ارائه کرده است (عناصری، 1372: 46)، اما از اجرای نمایش شبیهخوانی در آن منطقه مدرکی در دست نیست. جمشید ملکپور یادآور شده است که: «با روی کار آمدن دولت صفویه و رسمیت یافتن تشیع و نزدیکی حکومت و دیانت، جریان سرودن اشعار داستانی و به نظم داستانی درآوردن واقعه کربلا، گسترش عظیمی یافت؛ به طوری که در کوچه و برزن دستههای سینهزن و زنجیرزن و نوحهخوان به راه میافتادند و در سوگ واقعه کربلا عزاداری میکردند. نطفه نمایش تعزیه در همین آیینهای عزاداری بسته شد» (ملکپور، 1363: 1/213).
در هر صورت، با توجه به بیان جزئیات برنامههای عزاداری و بررسی سیر تکاملی این آیین در سفرنامههای گردشگران این دوره، مشاهده فرم نمایشی شبیهخوانی قابل اثبات نخواهد بود. بررسی گزارشهای گردشگران از آیینهای عزاداری و سوگواری در ایران، مؤید این مطلب خواهد بود.
چلکووسکی به نقل از آنتونیو دی گووآر[7] کشیش اسپانیایی که در سال 1011ق/ 1602م. و از طرف فیلیپ پادشاه اسپانیا به شهر شیراز آمده بود، اینگونه گزارش داده است که: «در پیشاپیش دستههای عزاداری شترانی دیده میشد که بر پشت هر یک پارچهای سبزرنگ افکنده، زنان و کودکان را بر آن سوار کرده بودند. سرو روی زنان و کودکان گویی توسط نیزه زخمی شده بود و تظاهر به گریه میکردند» (چلکووسکی، 1367: 151).
شکلگیری دستهگردانی و شبیهسازیهای بدون گفتوگو، در این گزارش مشهود است و اثری از شبیهخوانی نیست. گردشگر ایتالیایی به نام پیتر دلاواله[8] مشاهدات خود از عزاداری محرم سال 1207ق/ 1618م. در شهر اصفهان را اینگونه آورده است: «پس از اینکه روز دهم ماه محرم یعنی روز قتل فرا رسید، از تمام اطراف و محلات اصفهان دستههای بزرگی به راه افتاده است.
بر روی اسبان آنان سلاحهای مختلف و عمامههای متعدد قرار دارد و بعلاوه چندین شتر نیز همراه دستهها هستند که بر روی آنان جعبههایی حمل میشود که درون هر یک سه چهار بچه به علامت بچههای اسیر حسین شهید (ع) قرار دارند» (دلاواله، 1391: 101). آدام اولئاریوس[9] گزارشی نسبتا دقیق از مراسم سوگواری در محرم 1407/1637م. در اردبیل دارد: «روی بعضی از شترها و اسبها کودکان و پسر بچهها را بعنوان بازماندگان شهیدان کربلا نشانده بودند و به زین و روپوش نیلگون این اسبها و شترها تیرهایی فرو رفته بود که به منزله تیرهایی بود که کفار و دشمنان حسین به طرف آنها پرتاب کرده بودند» (اولئاریوس، 1363: 28). ژان شاردن[10] و پتروس بدیک[11] نیز گزارشهای کموبیش مشابهی ارائه کردهاند. به نقل از آژند، شاردن بهترین وصف از اختلافات دو دسته بزرگ عزاداری حیدری و نعمتی را ارائه داده است (آژند، 1385: 70). البته با این اوصاف و ذکر جزئیات، اثری از بیان فرم نمایشی شبیهخوانی در آنها نیست.
«ژان باتیست تاورنیه» در گزارش خود به برخی سوگواریهای نمایشگونه و شبیهسازیها اشاره کرده است. این جهانگرد فرانسوی که طی سالهای 1049-1101ق/ 1639-1689م. به مدت شش بار به ایران سفر کرده بود، در اصفهان و در محرم 1077ق/1667م. شاهد مراسمی بوده که حدود پنج ساعت طول کشیده است. گزارش او با مدرکی در شبیهسازی به پایان میرسد: «هر دسته یک عماری داشت. در بعضی از آن عماریها طفلی شبیه نعش خوابیده بود و آنهایی که دور عماری را احاطه کرده بودند، گریه و زاری میکردند. این اطفال شبیه دو طفل امام حسین (ع) هستند که بعد از شهادت امام، خلیفه بغداد یزید آنها را گرفت و به قتل رسانید» (تاورنیه، 1336: 414). این گزارش ارتباط نمایشی بین شبیهها را تایید میکند، اما اشارهای به مکالمات و گفتوگوهای آنها ندارد. آخرین گزارش مهم درباره مراسم عزاداری در عهد صفویه را «کامیل لی برون» در سال 1114ق/ 1702م. ارائه داده است که نشان از تحول رو به رشد این مراسم در عهد صفویه دارد.
او از عزادارانی سخن گفت که از طریق حرکات نمایش صامت، صحنههای حزنانگیز کربلا را به تصویر میکشیدند و برخی از آنان برای نشان دادن چگونگی و شدت ضربات و جراحات وارده، پیکرهای خود را به رنگ سرخ و سیاه میکردند (فلاحزاده، 1384: 169).
پرویز ممنون در جستوجوی خود برای تاریخ پیدایی تعزیه، دوران حکومت زندیه را به عنوان شروع تعزیه نپذیرفته است؛ زیرا دوره زندیه را کوتاه دانسته و قبل از زندیان نیز نادرشاه افشار عزاداری در عاشورا را منع کرده بود و افشاریان برای فرو نشاندن اختلافات شیعه و سنی، به طور کامل جلوی همه تظاهرات مذهبی شیعیان را گرفته بودند. او نوشته است: «وقتی کسانی میگویند که این نوع نمایش در دوران پیش از زندیان رایج نبوده است، پس چگونه میتواند ناگهان تعزیه خوانی با این شکل نمایشی در این دوره پدید آید؟» (ممنون، 1367: 211). او همچنین یادآوری کرده است که اجرای تعزیه قاسم که در دوران زندیه گزارش شده، از ظرافتهای خاصی برخوردار است و پیچیدگیهای خاص خود را دارد. بنابراین تعزیه باید مراحل تکاملی خود را طی کرده باشد تا بتواند این تعزیه را اجرا کند. به هر حال، او با استناد به گزارش گردشگران، تاریخ شکلگیری اولیه تعزیه را در اواخر دوران صفوی دانسته است (همو، همانجا).
از نظر بلوکباشی، مورد دیگری که آغاز شبیهسازی در اواخر دوره صفویه را تایید میکند، نقاشیهای دیواری امامزاده زید اصفهان است که مربوط به سال 1097ق/ 1685م. میباشد. در این نقاشیها صحنههایی از تعزیه و شبیهنامههایی که مربوط به شهادت حضرت علیاکبر و قاسمبنحسن است، نشان داده شده است (بلوکباشی، 1383: 32).
حضور گسترده نقالان در دوره صفویان و سبک و سیاق اجرایی آن، به ارائه نظری از فنائیان منجر شده است. فنائیان بر این باور است که: «شکل اشتلمخوانی اشقیا و یا شیوه حماسهگویی اولیا، چه در نوع بیان و چه در اشکال رفتاری و شگردهای ویژه حرکات، از شاهنامهخوانی وام گرفته شده و نوع آوازخوانی و مرثیهسرایی و رجزخوانی اولیا، از مناقبخوانان و پردهخوانان اخذ شده است» (فنائیان، 1389: 33). او در ادامه، از نقالی به شبیهخوانی رسیده است: «اگر چنین باشد، دشوار نیست که بپذیریم شخصی –هر که میخواهد باشد- در اندیشه متکثر کردن نقشها، چند شاهنامهخوان و مداح و پردهدار و مناقبخوان را گرد هم آورده و یا به هر یک نقشی واگذار کرده باشد و برای جذابتر کردن روایت خود، روایت چندنقشی را برای عزا و تعزیه به راه انداخته باشد و اولین معینالبکاء همین شخص است که نمیدانیم کیست» (همان، 34). در هر صورت، بر اساس نظرات و گزارشهای موجود در این دوره، هرچند به شبیهسازیهای متعددی اشاره شده است، اما شاهدی بر گفتوگو و مکالمه بین شبیهها و شکلگیری کامل شبیهخوانی وجود ندارد. بنابراین گواهی و دلیل کافی بر آغاز فرم نمایشی شبیهخوانی در این دوره در دست نیست.
بررسی نظرات در مورد آغاز فرم نمایشی شبیهخوانی در دوره زندیه
گروهی از صاحبنظران و پژوهشگران موضوع تقلید تعزیه از غرب را به دوره کریمخان زند مربوط میدانند. نصرالله فلسفی به نقل از کتاب انقلاب اسلام آورده است: «برپا ساختن مجالس تعزیه از زمان کریمخان زند متداول شد. نوشتهاند که در عهد وی سفیری از فرنگستان به ایران آمد و در خدمت آن پادشاه شرحی در تعریف تئاترهای حزنانگیز بیان کرد و کریمخان پس از شنیدن بیانات وی دستور داد صحنههایی از وقایع کربلا و سرگذشت هفتاد و دو تن را ساختند و از آن حوادث غمانگیز مذهبی نمایشهایی ترتیب دادند که به تعزیه معروف گشت» (فلسفی، 1347: 3/28).
در نقد این نظریه، شهیدی اینگونه نوشته است که: «کتاب انقلاب الاسلام بین الخاص و العام که فلسفی از آن خبر بالا را نقل کرده، نسخهای است خطی از نویسندهای به نام محمدعارف بن حاج محمد شریف، معروف به «اسپناقچی پاشازاده» که در دوره قاجار میزیسته است. اما خبری که او میدهد با آنچه که فلسفی آورده است، تفاوت دارد. او نمیگوید سفیری از فرنگستان به ایران آمد، بلکه میگوید در زمان کریمخان زند سفیری از ایران به فرنگستان رفت. در هر صورت چون مؤلف کتاب انقلاب الاسلام ظاهرا با تعزیه و شبیهخوانی چندان موافق نبوده و خواسته است اساس آن را غیر اسلامی بنماید، نمیتوان به نظر او اعتماد کرد» (شهیدی، 1380: 86).
همانطور که پیش از این گفته شد، ارتباطات سیاسی دولتهای مختلف، موجب تغییر و تحولات فرهنگی میشود و البته فرهنگ غالب در این مورد، فرهنگ ایرانی است؛ زیرا تمام اسناد و شواهد تاریخی بر وجود پیشزمینههای ایرانی و اسلامی از قبیل آیینهای ایران باستان مثل «سوگ سیاوش» و آیینهای عزاداری ایران پس از اسلام از قبیل روضهخوانی و مقتلخوانی و برخی شبیهسازیها گواهی میدهند و ارتباطات هنری با دولتهای اروپایی زمانی شکل میگیرد که عمده مسیر تکاملی شبیهخوانی طی شده و شاید تنها ارتباط کلامی میان شبیهها برقرار نشده بود. نظر برخی محققان خارجی درباره برتری این شیوه نمایشی از مشابه خارجی آن، قابل تأمل است. لویس پلی گفته است: «اگر ملاک و میزان قبول شهرت درام تاثیری باشد که در خوانندگان و شنوندگان دارد، هیچ نمایشنامهای برتر و بالاتر از اینها نیست: (Pelly, 1879: 46). فردریش روزن نیز در مقدمهای که بر مجموعه تعزیه در ایران تألیف لیتن نوشته، آورده است: «در هیچ جای دیگر، انسان همدردی عمومی و عمیق نسبت به سرنوشت قهرمانان درام، به قدری که در تعزیههای ایران هست احساس نمیکند» (لیتن، 1389: 14). کنت دوگوبینو نیز نوشته است: «ایرانیان در مقابل تعزیه نمیتوانند سرد و بیاعتنا بمانند و آن را حتی از تراژدی یونانی هم عالیتر معرفی نمودهاند» (Gobineau, 1950: 19). البته او درباره زمان شکلگیری تعزیه اعتقاد داشت که: «بیش از 60 سالی از عمر آن نمیگذرد. نهتنها در دوره صفویه به کلی از آن بیخبر بودند بلکه در اوایل قرن حاضر هم هنوز حائز اهمیتی نگردیده بود (همو، همانجا).
نمیتوان به صرف رفتوآمد درباریان و سفیران و بدون هیچ پیشزمینه ذهنی این موضوع را پذیرفت. جمعآوری و خروج متنهای شبیهخوانی از ایران در مجموعههای مختلف توسط خارجیان، از جمله مجموعه خوتسکو (33 مجلس)، پلی (37 مجلس)، لیتن (33 مجلس)، چرولی (1055 مجلس) و حتی ترجمه برخی از این متنها، نشان از اصالت ایرانی این نمایش و فاصله بسیار زیاد این گونه نمایشی با تئاتر غرب دارد. ستاری در این باره معتقد است: «صرف تماشای تئاتر فرهنگ و تراژدیهای غربی، بی آموزش هنری و تربیت فکری و آمادگی ذهن، بعید است که خود به خود به آفرینش تئاتر خودی بینجامد» (ستاری، 1387: 35).
با توجه به شرایط اجتماعی-سیاسی دوره افشاریه و سیاستهای خاص نادرشاه در این دوره –که قصد داشت با منع تظاهرات و مراسم مذهبی، وحدت نسبی میان شیعه و سنی را برقرار سازد- کمتر کارشناسی شروع فرم نمایشی شبیهخوانی را از این دوره میداند، اما گزارشها و اسنادی که از گردشگران خارجی ثبت شده است، حکایت از نزدیکی فرم اجراشده شبیهخانی این دوره با شکل اجرایی امروزی دارد. دو جهانگرد اروپایی به نام «سالامون» از انگلیس و «وان گوگ» از هلند در دوره افشاریه و در سالهای 1144-1146ق/ 1731-1733م. در ایران از اجرای تعزیهخوانی روی ارابهها خبر دادهاند. آنها به ارابهای اشاره کردهاند که به شکل صحنه تئاتر آراسته شده بود و به صورت بخش به بخش و به شیوه خاصی به نمایش درمیآمدند (گلی زواره، 1382: 36؛ کوچکزاده، 1389: 1/36). برخی پژوهشگران تعزیه از جمله پرویز ممنون این نظر را که این دو جهانگرد اولین اروپاییانی بودند که تعزیهخوانی را به عنوان صحنهای نمایشی ضبط کردهاند و این نوع نمایش مذهبی در دوره نادرشاه به وجود آمد، رد کرده است؛ زیرا معتقد است در آن زمان محتوای شبیهنامهها منظوم نبوده، بلکه نمایش صحنههایی از حوادث محرم در کوچه و بازار به صورت نوحهگری و زبان حال بوده است (ممنون، 1367: 210).
«کارستن نیبور»[12] گردشگر آلمانی، در دوره پادشاهی کریمخان زند در سالهای 1765-1766م/ 1179-1180ق. شاهد تعزیهای در جزیره خارک بوده است. او ضمن اینکه از مراسم عزاداری شیعیان خارک در دهه اول محرم یاد کرده، شبیهخوانی و تعزیه روز عاشورا را نیز به صورت دقیق و مفصل شرح داده است: «با اینکه شیعهها در خارک برای برگزاری مراسم مذهبی خود آزادی عمل دارند، به خاطر وجود سنیها که کمتر از شیعهها نیستند و همچنین حضور هلندیها نمیتوانند در برگزاری این مراسم مبالغه کنند. حاکم خارک به منظور جلوگیری از ایجاد مزاحمت برای پیروان مذهبهای دیگر دستور داده بود تا در دهه اول محرم کسی در خیابانها به صدای بلند ناله و زاری نکند. از این رو، شیعهها مراسم مذهبی دهه اول محرم را در خارج شهر برگزار میکردند.چون من عزاداری شیعهها را ندیده بودم،
روز عاشورا به خاطر من اجازه داده شد با دستههایشان وارد شهر شوند و در میدان بزرگ مراسم شبیهخوانی راه بیندازند. تقریبا همه مسلمانان ساکن خارک در میدان جمع شده بودند (نیبور، 1390: 76).
نظم و مقررات و محدودیتهایی که نیبور به آن اشاره کرده، نشان میدهد تعزیهخوانی در دهه اول محرم و حتی سالهای قبل مرسوم بوده است. شرح نیبور از تعزیه روز عاشورا اینگونه ادامه پیدا کرد که: «یکی از مبارزان که قاسم بود، چند بار از اسب به پایین انداخته شد. وقتی او میخواست دوباره بر اسب خود سوار شود، دخترهایش! با ناله و زاری از او خواهش میکردند که دست از جنگ بردارد. نقش عباس، برادر حسین که در کنار چشمهای هر دو دست خود را از دست داده بود خیلی طبیعی اجرا شد. او لباسش را طوری پوشیده بود که آستینهای بدون دست آن از دو طرف آویزان بود و به تماشاچی این احساس دست میداد که او واقعا دستهایش را از دست داده است. موزیک نظامی فقط از سنج تشکیل میشد که به شدت نواخته میشد» (همان، 77).
اشاره به ارتباط کلامی برقرار شده بین نقشها که احتمالا به دلیل عدم آشنایی با زبان فارسی به صورت مفهومی بیان شده، با وجود اشتباهاتی که او در تشخیص نقشها و شبیهها داشته، نشاندهنده حرکت رو به رشد شکلگیری نمایش شبیهخوانی است. موضوعی که برخی از صاحبنظران به آن اشاره دارند، این است که در این گزارشها به متنهایی که شبیهخوانان در دست دارند، اشاره نشده است. البته این احتمال وجود دارد که به دلیل بیسوادی، بسیاری از شبیهخوانان به صورت شنیداری متن را حفظ میکردهاند. در هر صورت، برگزاری این مراسم در جزیرهای دور از مرکز و در میان اهل تسنن و آن هم تعزیهای چنین مفصل و طولانی که گویا مجلس تعزیه 72 تن بوده، حاکی از آغاز این آیین در سالهای قبلتر در مرکز و مناطق شیعهنشین است. بر اساس این گزارش، میتوان نتیجه گرفت که در این تاریخ در سراسر ایران این برنامه رواج داشته است.
ساموئل هملین یکی دیگر از سیاحان و مسافران اروپایی است که در سالهای 1770-1772م/ 1184-1186ق. به ایران سفر کرده و ضمن ارائه گزارش درباره مراسم عزاداری و نمایش تعزیه، از نخستین تکیه در شهر رشت نیز سخن گفته است. شهیدی گزارش او را اینگونه آورده است که: «هر قصبه از شهر قرارگاههایی خاص داشت که دستههای عزاداری محرم به آنجا میرفتند و پردههای زندهای از واقعه کربلا در این قرارگاهها به نمایش درمیآمد» (شهیدی، 1380: 79).
حدود 22 سال بعد از سفر نیبور، در سالهای 1786-1787م/ 1201-1202ق. یعنی زمان سلطنت جعفرخان زند، یک افسر انگلیسی به نام «ویلیام فرانکلین» نزدیک هشت ماه در شیراز بوده است. او نیز به شرح مراسم سوگواری و تعزیه حضرت قاسم (ع) پرداخته و به نکاتی اشاره کرده است که شکلگیری فرم نمایشی تعزیه و شبیهخوانی را ثابت میکند. او نوشته است: «یکی از موثرترین صحنههایی که به نمایش گذارده میشود صحنه عروسی قاسم جوان پسر امام حسن (ع) و برادرزاده حسین (ع) با دختر حسین (ع) است. این ازدواجی است که هرگز به فرجام نمیرسد؛ زیرا قاسم در روز هفتم محرم در کنار رود فرات به شهادت میرسد» (فرانکلین، 1358: 69-74).
به نظر میرسد با وجود اشتباهاتی که در فهم داستان و جزئیات وقایع و شخصیتهای این گزارشها به چشم میخورد، روند تکاملی تعزیه و تکمیل فرم عزاداری به شکل نمایش شبیهخوانی را به بهترین شکل نشان میدهند. این گزارشها از جمله گزارش نیبور، برگزاری مجلس تعزیه به شکل و فرم امروزی را در آن تاریخ (دوره زندیه) تایید کرده است. البته از نظر بیشتر کارشناسان، مشاهدات فرانکلین کاملتر و به تعزیه امروزی نزدیکتر است. علی بلوکباشی گزارش فرانکلین در سال 1787م/ 1202ق. را کهنترین سند معتبری دانسته که اجرای میدانی تعزیه در دوره زند را خبر داده است. بلوکباشی ادامه داده است که: «تا پیش از این گزارش، تاریخ دقیقی از برگزاری تعزیهخوانی نبود. نخستین کسی که به این سند دست یافت ظاهرا الکساندر کریمسکی خاورشناس روسی بود که از رسم تعزیهخوانی به شکل نمایش خبر داد. از آن پس بیشتر تعزیهپژوهان، دوره زندیه را آغاز نمایش مذهبی تعزیهخوانی دانستند» (بلوکباشی، 1383: 23).
شهیدی معتقد است: «آن دسته از نویسندگانی که پیدایی تعزیه را در دوره قاجار میدانند، به کلی نادرست است. اساس نظر کسانی که تعزیه را از ابداعات شاهان صفوی و یا تقلیدی از غرب میدانند نیز جز حدس و گمان چیز دیگری نیست و مستند به سندی نیست. چرا که اگر تعزیه در اوایل یا اواسط دوره صفویه در ایران رایج بود، مسافران و سیاحان اروپایی که در سفرنامههای خود حتی جزئیات مراسم مذهبی محرم را شرح دادهاند، از تعزیه و شبیهخوانی نیز یاد میکردند، در صورتی که آنان فقط از شبیهسازیهای ابتدایی و عناصر زمینهساز تعزیه سخن گفتهاند» (شهیدی، 1380: 67). او همچنین به نظرات ایرانیان در کتب مختلف استناد کرده است؛ از جمله فاضل بسطامی که در کتاب تحفهالحسینیه خاطراتی از علامه آقا محمدباقر بهبهانی (1116-1205ق) نقل کرده است که با گزارشهای گردشگران همخوانی دارد. فاضل دربندی نیز در کتاب اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات ضمن بحث از جواز و حرمت شبیهخوانی، واقعهای را نقل کرده که حکایت از ترویج تعزیهخوانی در عصر زندیان دارد. همچنین محمدعلی کرمانشاهی (1114-1216ق) در کتاب مقامع الفضل درباره تعزیه از لحاظ شرعی و مذهبی بحث کوتاهی دارد و آن را جایز شمرده است. با توجه به تاریخ تالیف کتاب در سال 1192ق/ 1778م. یعنی حدود نه سال قبل از آمدن فرانکلین به ایران، شهیدی نظر کسانی را که درباره رواج تعزیه در دوره زندیان شک و تردید دارند، جایز ندانسته است (همان، 84).
لیتن در مقدمه مجموعه خود که شامل پانزده متن مجلس شبیهخوانی است، ضمن اشاره به قدیمیترین نسخه موجود در مجموعهاش که مربوط به سال 1247ش/ 1831م. است، گزارشی از جیمز موریه آورده است: «او نخستین کسی است که درباره نمایشنامههای واقعی ایرانیان و بازیگران آن گزارش میدهد. او در کتابش با عنوان دومین سفر به ایران که در سال 1818م. و در پاریس چاپ شده، اشاراتی به این نمایشها دارد. او همچنین گوشزد میکند که بازیگران کاغذهایی در دست دارند که نقششان روی آن نوشته شده و دیگر اینکه بزرگترین اجرا در میدان اصلی شهر در برابر شاه برگزار میشده است» (لیتن، 1389: 31). بنابراین برخی پژوهشگران که اشاره نکردن گردشگران به کاغذهایی که بازیگران شبیهخوان در دست میگیرند را دلیلی بر شکل نگرفتن فرم نمایشی این آیین میدانند، با ارائه این سند، بهانه دیگری در دست نخواهند داشت. همچنین این احتمال وجود دارد که نگارندگان اولیه متنهای شبیهخوانی، خود شبیهخوان بودهاند و متنها را از حفظ میخواندهاند.
کوچکزاده نوشته است: «از تنوع و گوناگونی شبیهنامههای مجموعه خوچکو که در دوره فتحعلیشاه تحت عنوان جنگ شهادت جمعآوری شده، چنین پیداست که شبیهنویسی باید سالها پیش از آن (دوره فتحعلیشاه) آغاز شده باشد که پس از رشد و بالندگی نسبی، به چنین گسترهای از داستانپردازی رسیده است» (کوچکزاده، 1389: 1/37). او نتیجه گرفته است که با توجه به کوتاهی دوران حکومت آقامحمدخان قاجار (حدود یازده سال) و درگیریهای او به منظور تثبیت حکومت، میتوان نیای این متنها را به دوره زندیه مربوط دانست.
به نظر میرسد دلایل و شواهد کافی برای اثبات شکلگیری اولین درام جهان اسلام، یعنی نمایش شیهخوانی در این دوره وجود دارد. شاید یکی از دلایل سردرگمی پژوهشگران متقدمتر برای یافتن این مطلب، عدم دسترسی به ترجمه این گزارشها باشد.
بررسی نظرات در مورد آغاز فرم نمایشی شبیهخوانی در دوره قاجاریه
برخی موافقان نظریه «تقلید تعزیه از غرب» معتقدند با گسترش روابط ایران و اروپا در دوره قاجار، مسافران و نمایندگانی که از ایران به اروپا میرفتند و نمایشهای اروپایی را میدیدند، پس از بازگشت به ایران تعزیه را به وجود آوردند (محجوب، 1372: 28). البته پیشتر اشاره شد که این اعتقاد نادرست است؛ زیرا بر اساس مستندات موجود (گزارشهای گردشگران خارجی) تعزیهخوانی به مفهوم امروزی در دوره زندیه در سراسر ایران رایج بوده است. بیشتر کارشناسان و محققان بر شکلگیری گونه نمایشی شبیهخوانی در دورههای قبل از قاجار اعتقاد دارند و دوره قاجار را عصر طلایی شبیهخوانی میدانند، اما برخی بر این باورند که تعزیه و شبیهخوانی در این دوره شکل نمایشی به خود گرفته است؛ نظیر مجللی در کتاب شبیهنامه که در سال 1397 به چاپ رسیده است. این کتاب حاوی نکات ارزشندی درباره تعزیهخوانی، به ویژه شیوههای اجرایی این آیین سنتی در استانهای ایران است. او در این کتاب با بیان دلایل و مستنداتی درصدد اثبات فرضیه خود مبنی بر شکلگیری آیین تعزیهخوانی در دوره قاجاریه است. او ضمن نادیه گرفتن نظر پژوهشگران قبل از خود و بدون بررسی نظرات آنها معتقد است: «تعزیهخوانی در دوران فتحعلیشاه قاجار شکل گرفته و در دوران ناصرالدینشاه تکامل یافته است و تا پایان دوران او ادامه داشته است که این دوران دقیقا همزمان با دوران بازگشت ادبی و مراجعه شعرا به پیشینیان است» (مجللی، 1397: 729). مجللی نبود شاعران نامی در دورههای صفویه تا قاجار را به عنوان یکی از دلایل خود مطرح کرده است. او مشخص نکره که کدام شاعر نامی دوره فتحعلی شاه قاجار اشعار تعزیه را سروده است؛ درحالیکه بیشتر کارشناسان، شاعران تعزیهنامهها را افراد عامی و معمولی میدانند.
مجللی گزارش نیبور در مشاهده مجلس شبیهخوانی در جزیره خارک را برای اثبات شکلگیری شبیهخوانی کافی ندانسته است. البته گزارش نیبور در کتاب شبیهنامه ناقص میباشد و به صورت کامل نیامده است. او به اشتباهات احتمالی مترجم کتاب سفرنامه نیبور نیز اشاره کرده است: «سفرنامه کارستن نیبور به صورت ترجمه فارسی در اختیار ما قرار گرفته و این امکان نیز وجود دارد که واژه شبیهخوانی در این سفرنامه توسط مترجم کتاب درج شده باشد» (همان، 728). مجللی به گزارش فرانکلین که در سال 1787م. و حدود 22 سال بعد از نیبور، از برگزاری تعزیه شهادت حضرت قاسم (ع) در شهر شیراز و در دوره زندیان ارائه شده، اشارهای نکرده است! نکته مهم و اساسی که نویسنده کتاب شبیهنامه به آن توجهی نداشته، تغییر و تحولاتی است که با گذشت زمان در اشعار اولیه متون شبیهخوانی و ساختار اجرایی آن صورت گرفته و در دوره قاجار به دلیل توجه بیشتر و پی بردن به اهمیت آن، ثبت و ضبط شده و در اختیار نسلهای بعد قرار گرفته است. شهیدی در مقالهای با عنوان «دگرگونی و تحول در ادبیات و موسیقی تعزیه» ضمن مقایسه متنهای قدیم و جدید، به بازنویسی نسخهها توسط میرزا محمدتقیخان معینالبکاء و سفارش امیرکبیر به میرزا نصرالله اصفهاغنی معروف به «شهاب اصفهانی» درباره سرایش متون جدید تعزیهخوانی، اشاره کرده است (شهیدی، 1367: 73).
مجللی به وقایع، فرهنگها و آداب و رسوم و اوضاع اجتماعی دوره قاجار اشاره کرده که برخی از آنها در اشعار شبیهخوانی آمده است؛ از جمله فقر، قحطی، بیماری، جنگ، خرافهپرستی و غیره. او اینها را دلیلی بر اثبات فرضیه خود دانسته است. حتی برخی مجالس شبیهخوانی (مثل مجلس ناصرالدینشاه) را که در دوره قاجار تهیه شده، شاهدی بر ادعای خود دانسته است! با توجه به اوج شکوفایی تعزیهخوانی در دوره قاجار و اینکه بسیاری از متون و اشعار شبیهخوانی (همانطور که پیشتر گفته شد) در این دوره دستکاری و اصلاح شد و حتی مجالس شبیهخوانی جدید مثل تعزیههای ناصرالدینشاه، درهالصدف، امیر تیمور، عروسی دختر قریش، شیرافکن، شصت بستن دیو و غیره (مستوفی، 1371: 1/288) سروده شد، بدون تردید فرهنگ و آداب و رسوم و تحولات اجتماعی این دوره در اشعار شبیهخوانی نمود خواهد داشت؛ چنانکه فلاحزاده در بررسی تعزیهنامهای با نام شیرافکن –که در دوره قاجار نگاشته شده- دو طرز تفکر غالب در جامعه آن دوره یعنی «فئودال وابسته به غرب» و «توده شهری میهندوست» را با مضمون این تعزیه منطبق دانسته است (فلاحزاده، 1384: 184). البته این نمیتواند دلیلی بر شکلگیری این هنر در این دوره باشد. مستوفی نیز تغییرات و اصلاح متون شبیهخوانی در دوره قاجار را تایید نکرده است: «همینکه اعیانیت در تعزیه وارد شد، نسخههای تعزیه هم اصلاح شده و پارهای چیزها که هیچ مربوط به عزاداری نبود به آن وارد گردید» (مستوفی، 1371: 1/288).
از دیگر دلایل او میتوان به تحریم موسیقی در دوره زندیه اشاره کرد؛ غافل از اینکه موسیقی رفتهرفته و مرحله به مرحله به شبیهخوانی وارد شده است. یکی دیگر از دلایل او برای اثبات فرضیه خود، اشاره به سواد اندک عمده مردم در دورههای قبل از قاجار است و اینکه چگونه مردمی که از سطح سواد اندکی برخوردار بودهاند، توانستهاند این اشعار پرمحتوا را برای شبیهخوانی بسرایند و اینگونه اجرا نمایند! (مجللی، 1397: 407). در بیان این دلیل به این نکته نیز توجه نشده است که علما، اندیشمندان و شعرای بسیار بزرگی نظیر فردوسی، ابوعلی سینا، سعدی و غیره قرنها پیشتر در بین مردم حضور داشتهاند که این به سطح سواد و تعداد باسوادان مربوط نبوده است. بنابراین بیسوادی یا کمسوادی عمده مردم، دلیل علمی برای عدم شکلگیری فرم نمایشی تعزیه در دورههای قبل از قاجار نیست.
نکته قابل توجه دیگری که نگارنده کتاب شبیهنامه به تبع اعتقاد به شکلگیری این آیین در دوره قاجار، به آن اشاره کرده است، این است که: «بهطور حتم تعزیهخوانی به شکل امروزی در تهران از قدمت بیشتری نسبت به سایر مناطق برخوردار است و سایر مناطق کشور به تبعیت از تهران اقدام به چنین کاری نمودند» (همان، 408). حال آنکه شواهد و گزارشهای گردشگران که پیشتر گفته شد، خلاف این مطلب را ثابت میکند. عبدالله مستوفی در شرح خاطرات خود، در تعزیهخوانی به کار سخت میرزا محمدتقی تعزیهگردان در جمعآوری شبیهخوانان از نقاط مختلف کشور اشاره کرده و نوشته است: «در هر جای کشور شخص بااستعدادی سراغ میکرده سروقت او میرفته و به وعد و وعید و تطمیع و تهدید او را برای کار حاضر میکرده است. مثلا حاجی ملاحسین اهل پیک زرند ساوه یا مثلا فلان شخص همدانی که نقش مخالف مانند شمر و حارث را خوب ایفا میکرده و همینطور برای سایر نقشها که هر یک اهل محلی بوده و همگی قبل از محرم میآمده و دو ماهه ایام عزاداری را در تهران میمانده و مستمری و مقرری دیوانی هم برای آنها برقرار میشده است. اهالی کاشان و اصفهان چون اکثر صورت را که اساس کار است دارا هستند، بیشتر از اهالی سایر بلاد ایران طرف توجه میرزا محمدتقی بودهاند» (مستوفی، 1371: 1/290). این سند نشان از رونق شبیهخانی در دیگر شهرها و روستاهای ایران دارد و البته مستوفی تاکید کرده که به دلیل عامیانه بودن تعزیهخوانی، در دهات بیشتر از شهرها رواج داشته است (همان، 288). همچنین وجود نویسندگان و شاعران در مناطق مختلف ایران که با ذوق و سلایق مختلف، به سرودن اشعار شبیهخوانی اقدام کرده بودند –نظیر رضوانی در شمال، انجم در استان مرکزی، مداح در قزوین، رجاء زفرهای در برخوار اصفهان، قضایی در جنوب، سید مصطفی کاشانی معروف به میرعزا و غیره (بیضایی، 1379: 134)- حاکی از نفوذ و نشر تعزیهخوانی از دیگر مناطق کشور به تهران است.
نتیجهگیری
پس از واقعه کربلا در سال 61 ق و شهادت مظلومانه امام حسین (ع) و یاران باوفایش، هرگاه موقعیت مناسبی پیش میآمد شیعیان حداکثر استفاده را در انجام مراسم سوگواری و بزرگداشت خاندان پیامبر (ص) میکردند. این سوگواریها به شکلهای متفاوت و متنوعی برگزار میشد ازجمله؛ نگارش زیارتنامهها، مناقبخوانی، پردهداری یا پردهخوانی، مقتلنویسی، نوحهخوانی و مرثیهخوانی و مهمتر از همه روضهخوانی که البته در کنار اینها دستهگردانیها نیز رواج یافت و بهویژه در عصر صفوی که تشیع دین رسمی کشور اعلام گردید مراسم محرم با توجه و پشتیبانی حکومت وقت به اوج خود رسید. اما در خصوص اجرای اولین نمونهها از فرم نمایشی عزاداری و یا شبیهخوانی تا قبل از دوره صفویان که مدرک و مستندی وجود ندارد. در دوره صفویان نیز، در اغلب سفرنامههای اروپاییان از وجود شبیه تنی چند از شهیدان کربلا در دستههای عزاداری و یا حمل گهواره و تابوتها صحبت شده که منجر به نمایشیتر شدن عزاداریها شد اما باز هم نمیتوان سخن از تعزیه به شکل امروزی به میان آورد. به نظر میرسد موانعی از قبیل؛ نهی از تقلید و شبیهسازی، حرمت موسیقی، منع از دخالت زنان در نمایشها، از همان ابتدای کار بر سر راه این آیین قد علم کرده بودند و سرعت روند شکلگیری عزاداری در قالب نمایشی آن را کند کردند. اما رفته رفته مساعدت علما در صدور فتاوای شرعی، زمینه لازم برای اولین اجرای آیین شبیهخوانی را فراهم کرد. هرچند که به دلیل شکلگیری تدریجی و مشابهتی که بین گونههای مختلف عزاداری از قبیل نقالی و روضهخوانی و... با شبیهخوانی وجود داشته به طور مشخص و دقیق زمان برگزاری اولین اجرا مشخص نیست اما نظرات متعدد و متفاوتی در خصوص اولین دوره تاریخی که در آن مراسم شبیهخوانی مشاهده شده وجود داشته است. بررسی اسناد و مدارک تاریخی موجود و تطبیق آنها با گزارشهای سفرنامه نویسان خارجی شاهد و گواهی برای برگزاری این آیین در دوره صفویه ارائه نمیدهد. در هر حال بر اساس شواهد موجود سیمای تکاملیافته تعزیه به شکل امروزی در اواخر دوران زندیه نمایان شد و در دوره قاجار به اوج رسید، به طوری که دوره قاجار را عصر طلایی تعزیه نام نهادند. در این میان برخی نظرات نیز در خصوص تقلیدی بودن این هنر متعالی ایرانی از نمایشهای غربی وجود داشته که پذیرش این نظرات به صرف رفتوآمد درباریان و سفیران و بدون هیچ پیشزمینه ذهنی، منطقی به نظر نمیرسد. چراکه مشاهدهکنندگان خارجی شبیهخوانی عمدتا شگفتزده و به قدرت این آیین ایرانی و تفاوت بسیار زیاد آن با تئاتر غرب پی برده بودند که اقدام به جمعآوری متون در مجموعههای مختلف و حتی ترجمه برخی از این متنها نمودند. در هر صورت توانمندی و ابتکار ایرانیاندر عرصه هنر منجر به خلق پدیدهای به نام شبیهخوانی یا تعزیهخوانی گردید. امید است که با جهد و اهتمام بیشتر در جهت فراهم کردن زمینه تحقیق و پژوهش بیشتر در موضوع شبیهخوانی، از جمله برگزاری سمینارها و همایشهای مرتبط، بستر لازم جهت توسعه وگسترش این آیین که نشان از توانمدی و اقتدار ایرانیان در عرصههای هنر، ادبیات و موسیقی دارد و مورد توجه نوجوانان و جوانان این مرز و بوم واقع شده، فراهم گردد.
- [1]. Peter J. Chelkowski
- [2] . Count de Gobineau
- [3] . Sir Lowis Pelly
- [4] . Wilhlem Litten
- [5] . گفتنی است این مقاله حاصل بخشی از تحقیقات مربوط به رساله دکترای محسن آقاحسنی میباشد که در دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات انجام شده است.
- [6] . E.G. Brown
- [7] . Antonio de Gourea
- [8] . Pietro della valle
- [9] . Olearius Adam
- [10] . Jean Chardin
- [11] . petros bedik
- [12] . Carsten niebuhr