کرب و بلا: در هر برههای از تاریخ ابزارهای مختلف رسانهای مبین رویدادها و اتفاقات گوناگون بوده و تحلیل و بررسی دلایل چرایی وقوع آنها را به عهده داشتند که البته این امر گاه به شکلی وفادارانه به اصل ماجرا، صورت گرفته است و گاه با حشو و زوائدی ناشی از برداشت و تلقی شخصی افرادی که مبادرت به نگارش و خلق روایاتی از آن رخداد تاریخی داشتهاند، همراه بوده است.
البته مقرر این است که روایت از یک اصل واقعی و طبیعی غالباً وفادارانه و بدون زیادت و یا نقصانی صورت گیرد که در بینش فلسفی افلاطونی از آن به «محاکات» یاد میشود؛ با این وجود اما حتی اگر طابق نعل به نعل روایت تاریخی در بازنمایی آن هم پیش برویم باز هم اعمال برخی نظرات و سلایق ما را از حقیقت و باطن یک پدیده دور خواهد کرد چرا که نخستین مواجهه ما با یک پدیده صورت ظاهری و روبنایی آن است.
از جمله وقایع شگرف و مهم تاریخی میتوان به واقعه عاشورا اشاره کرد که صرفنظر از تأویل و تفسیرهای فراوان، در هر برهه از زمان، پدیدآورندگانی در کسوت مورخ، مفسر و اندیشمند تاریخ اسلام، سعی داشتهاند با استفاده از رسانه مکتوب در مورد آن قلمفرسایی کنند که این امر با توجه به تقدم و تأخر نسبت به اصل واقعه، بیواسطه، با واسطههای کم و این اواخر و به ویژه در دوران معاصر با کثرت واسطهها که اقوال تاریخی متعددی را از یک واقعه مرقوم داشتهاند، صورت گرفته است.
نتیجه این امر براساس اصل تعریف شده در فلسفه افلاطونی روایتی است که هر چند با فاصلهای فاحش در بیان واقعیت از اصل رویداد تاریخی اما به سبب ازدیاد و تکرار روایات، مورد وثوق مخاطبان قرار گرفته است که البته با تکیه بر مناقب، سجایای اخلاقی معصومین (ع) به عنوان اشخاصی که این روایات درباره آنهاست و البته به جرأت میتوان گفت مقابل کردن آن با برخی روایات تاریخی و مقاتل متقدم به غیر از معدود آثاری که غلوآمیز به شرح ماوقع پرداختهاند، اغلب با اختلافی کم نزدیک به واقعیتی هستند که امروز از آن به مصائب اهل بیت (ع) در واقعه کربلا یاد میکنیم.
امری که امروز با وجود پیشرفت فناوری که عرصه رسانه را نیز دستخوش تغییرات و تحولات فراوانی کرده است، محرز و انکارناشدنی است اینکه باید در بازنمایی روایت واقعه عظیمی همچون عاشورا به دنبال استفاده از رسانهای کاربردی و فراگیر بود که آنچه مبتنی بر اقوال تاریخی است در قاب تصویر گنجانده شود و نقش ماندگارتر در لوح ضمیر و ذهن مخاطب خواهد داشت.
به همین دلیل است که طی سالهای اخیر هر چند معدود اما شاهد تولید آثار تصویری در قالب فیلم و سریال و برنامه مستند تصویری با محوریت واقعه کربلا بودهایم هر چند که اغلب آنها به جهت پرداخت سطحی، جزء آثار فاخر این حوزه محسوب نشده و پس از مدتی به دست فراموشی سپرده شدهاند اما برخی نیز ماندگار ماندهاند.
به جهت معدود بودن آثار عاشورایی در قالب فیلم و سریال، به جهت برخورد مناسبتی با اینگونه آثار هر سال در ایام محرم و صفر شاهد بازپخش و یا عرضه این آثار به طرق مختلف هستیم تا آنجا که در یک بازه زمانی، موجب انزجار مخاطبان و واکنش منفی آنها نسبت به این آثار میشود، حال آنکه این آثار تولید نشدهاند که تنها برای یک طیف و نسل خاصی از مخاطبان و مثلاً برای یک محدوده زمانی 10 یا 20 ساله عرضه شده و بعد هم به حاشیه رانده شوند، بلکه از آنها باید حفاظت و صیانت مطلوبی صورت بگیرد تا برای نسلهای بعد نیز به یادگار و ودیعه باقی بماند.
چنین رفتار و برخوردی با آثار تصویری و هنری عاشورایی، مانند آن است که مثلاً ما نسبت به مکتوبات تاریخی عاشورا و به ویژه مقاتل به جهت رجوع بیشمار کارشناسان و پژوهشگران تاریخ اسلام به آنها چنین تصور کنیم که دیگر آنها از کاربری لازم برخوردار نیستند و باید به دنبال حرف نو در قالب تازهای باشیم در حالیکه محتوای عاشورایی، امری واحد است و باید تنها به فکر تنوع در فرم بیان آن باشیم که قطعاً در روزگار کنونی، روایت تصویری مناسبترین و نافذترین فرم ارائه است.
مراد از این نوشتار ناظر بر جبههگیری است که اخیراً در مورد برخی از آثار عاشورایی همچون مجموعه تلویزیونی «مختارنامه» صورت گرفته است و البته به دلیل کجسلیقگی مسئولان رسانه ملی شاهد آن هستیم که این سریال به دفعات از رسانه ملی پخش شده و موجبات دلزدگی و رنجش مخاطبان را فراهم کرده است حال آنکه از یک نکته نباید غافل شد و آن اینکه چنین آثاری همچون بسیاری از آثار مکتوب که در سندیت روایت اغلب آنها نیز شبهاتی وجود دارد، مربوط به نسلهای پس از ما نیز میشوند و باید در نگهداری از مالکیت معنوی و هنری آنها به عنوان میراثی قابل انتقال به آیندگان نهایت کوشش را به عمل آوریم.