1. مقدمه
صلیالله علیک یا اباعبدالله الحسین. یکی از ممیزات شیعه امامیه نسبت به سایر ادیان و فرق، اعتقاد راسخ و شیدایی وصفناپذیر در ابراز ارادت و به تبع آن برگزاری پرشور مراسم عزاداری حضرت ابا الشهدا و سید الاحرار امام اباعبدالله الحسین (ع) است. ناگفته نماند که تنها شیعیان نیستند که به چنین ارادت ورزی افتخار میکنند، بلکه از آنجا که حضرت ثارالله، امام و رهبر تمامی انسانیت بودهاند، هرکسی که از عقل عرفی و شعور متعارف انسانی بهرهمند است، در برابر عظمت ایثار منحصربه فرد آن سرور انس و جان سر تنظیم فرود آورده و به حکم قدرشناسی مراتب ارادت خود را ابراز میدارد. ازاین رو، عجیب نیست که برخی از غیرمسلمانان مجنون آن سلیمان کربلا شده و خاک سرزمین کرب و بلا را توتیای چشم میکنند. در این نوشتار برخی توضیحات، لازم به یادآوری هستند. مراد از «ادبیات» همان مفهوم متعارف در ادبیات است و برگفتهها و نوشتههایی اطلاق میشود که در تراوشهای عاطفی و ذوقی اشخاص ظهور و تجلی مییابد و درعینحال از دو سطح متمایز و مرتبط با یکدیگر تشکیل شده است. این دو سطح عبارتاند از:
- سطح متن و عین عبارتهای بهکاررفته
- لایه زیرین متن که ناظر بر مفاهیم دینی اعتقادی، اشارههای تاریخی و محتوایی است و ناگفته مانده و درعینحال هر مخاطب آشنایی با این گفتمان، مراد اصلی متن را درمییابد.[1]
در این نوشتار، «ادبیات حسینی» به ادبیاتی اطلاق شده که به نوعی به شخصیت و وجود نورانی حضرت امام حسین (ع) مربوط میشود. لازم به تذکر است که دایره شمول ادبیات حسینی بسی گستردهتر از ادبیات عاشورایی و اربعین است، زیرا که عاشورا تنها بخشی از زندگی آن حضرت را تشکیل میدهد و البته بسیار پررنگ و فوقالعاده چشمگیر است.
ادبیات عاشورا (و یا عاشورایی) گسترهای دارد که برحسب مکان، زمان و زبان قابلتعریف است. به لحاظ مکانی، ادبیات عاشورا (و یا عاشورایی) به آن دسته از آثار ادبی اطلاق میشود که نقطه توجه آن رویدادهای سرزمینی کربلا در سال 61 هجری است، البته با این قید که صحنه جنگ تحمیلی روز عاشورا را از جبهه حضرت امام حسین (ع) تصویر کند. از نظر زمانی، ادبیات عاشورا (و یا عاشورایی) دارای این امتیاز است که نخستین مطالب و مواد آن مدتها پیش از آن واقعه و با پیشبینی آن بهوسیله دیگر معصومین (ع) ایجاد شدهاند. جدا از خبر دادنهای سایر پیامبران، اندکی پس از تولد حضرت امام حسین (ع) جد بزرگوارش نبی مکرم اسلام (ص) خبر دادند. براساس آنچه در بخش دوم کتاب «سیرتنا و سنتنا»، تألیف مرحوم علامه امینی رضوانالله علیه، آمده است، «پیامبر گرامی اسلام (ص) دستکم در 24 مجلس موضوع شهادت حضرت امام حسین (ع) را مطرح فرموده و بر شهادت آن حضرت گریستند.»[2]
ادبیات عاشورا (و یا عاشورایی) را به لحاظ تولید محتوا هرگز نمیتوان در دوره زمانی خاصی محدود کرد، زیرا مشتاقان آن حضرت همواره آثاری نو و بدیع دراینباره میسرایند که گویی این خبر را به تازگی دریافت نمودهاند. البته، تقسیمبندی ادبیات عاشورا (و یا عاشورایی) به دورههای زمانی و یا مکاتب ادبی، کاملا پذیرفتنی و علمی است و در جای خود بسیار شایسته بحث کردن است.
ادبیات عاشورا (و یا عاشورایی) به لحاظ زبانی بههیچوجه به زبان عربی محدود نمیشود. هرچند نخستین آثار عاشورایی به زبان عربی نگاشته شدند، اما حوزه تأثیرگذاری این رویداد از یکسو و اسلام آوردن و شیعه شدن دیگر قومیتها (مثلاً ایرانیان و یا هندیان) از سوی دیگر سبب پیدایش ادبیات عاشورا (و یا عاشورایی) به دیگر زبانها شد. ادبیات عاشورا (و یا عاشورایی) را نمیتوان به زبان و یا زبانهای خاصی محدود و معدود کرد. این ادبیات میتواند به هر زبانی به وجود بیاید و تنها شرط آن انطباق موضوعی و زاویه دید پدیدآورندگان آن اثر نسبت به حضرت امام حسین (ع) است. بهعبارت دیگر، باید گفت که ادبیات عاشورا همواره در اوج قرار داشته و ادبیات غیراعتقادی شیعه از جهت تأثیرگذاری هرگز قدرت رقابت با آن را نداشته است.
ادبیات عاشورا همواره از ویژگی چند نقشی، برخوردار بوده است. هرچند وجه غالب تولید ادبیات بهطور اعم بازنمایی و بیان احساسات شاعر و یا ادیب است، اما ادبیات عاشورا از این امتیاز و ویژگی برخوردار است که علاوه بر بیان احساسات در قالب الفاظ و شعر، ضمن آگاهی بخشی، کارکرد دینی دارد و در دورههایی نوعی مبارزه سیاسی هم محسوب میشده است. آگاهی بخشی این ادبیات بدین صورت است که اشعار عاشورایی -به هر زبانی که باشد- به نوعی گزارشگر رویدادهای تلخ صحرای کربلا بوده و جبهه حق علیه باطل را به روشنی به تصویر میکشد و بخشی از جنایات بنیامیه علیه اهل بیت پیامبر را به مخاطبان خود منتقل میکند. ارزش دینی تولید ادبیات عاشورا در این اصل نهفته است که اهتمام ائمه معصومین (ع) در تربیت ادبیات عاشورایی و عاشورا سرایان بسیار ستودنی است. سفارش حضرت امام جعفر صادق (ع) به ابوهارون المکفوف که مرثیهسرایی کند و نیز حضرت امام رضا (ع) به دعبل که برای حضرت امام حسین (ع) مرثیه بگوید؛ با عبارت «یا دعبل! ارث الحسین» نشان از دینی بودن این حرکت دارد و اجر و ثواب آن را بهشت دانستهاند.
جنبه مبارزه سیاسی نهفته در ادبیات عاشورا، خود لایههای چندگانه دارد. در دوره بنیامیه و بنیعباس پرچم بیان اعتراضی، در مخالفت با غاصبان اهلبیت برافراشته شد و در دورههای بعدی؛ مثلاً در دوره پهلوی اول و دوم با تشبیه و کنایه، به قیاس کردن پهلوی با بنیامیه پرداخته شد. در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، شعر عاشورایی کارکردهایی از قبیل یادآوری جنایات تاریخی بنیامیه، اشغال و حاکمیت ظلم بر عتبات عالیات و تحریض و تشویق رزمندگان در جنگ با دشمن بعثی را بیان میکرد، زیرا که بعثیها در بیرحمی و قساوت قلب از پدران اموی و عباسی خود هیچ کم نداشتند.
از دیگر جنبههای ادبیات عاشورایی رنگ خلوص نیت در آن است، برخلاف شعرهای مدحی پادشاهان و امیران که به امید دریافت صله و یا ارائه خوشخدمتی سروده میشود، ادبیات عاشورا از سرِ سوزدل و خلوص نیت بوده و هرچند برخی از اشعار و آثار ادبی آن جاودانه شدهاند، بااینحال شاعران آن آثار هرگز مسئولیت خود را پایان یافته تلقی نکردهاند و هنوز بر این باورند که آنچنانکه باید انجام وظیفه نکردهاند.
به راستی کدام دین و کدام مداحی توانسته است چنین ابیات و اینگونه ادبیاتی را به جهان عرضه کند؟
از سوی دیگر، ما برای جهانیسازی این ادبیات چه کردهایم و چه باید بکنیم؟ نوشتار حاضر به برخی از این بحثها میپردازد و هدف از آن معرفی ادبیاتی نه در تراز، بلکه بر فراز است که از آنها معمولاً به عنوان ادبیات کلاسیک جهانی یاد میشود.
2. پیشینه آثار کلاسیک
عنوان «آثار کلاسیک» ریشه در ادبیات یونان باستان و دوران تمدن هلنی دارد. در نظام اجتماعی یونانی باستان و هلنی، تبعیض اجتماعی و طبقاتی وجود داشت و مردمان آن به دو دسته کلی تقسیم میشدند که یا یونانی زبان و از اشراف بودند و از این نظر به طبقه بالای جامعه و «طبقه اشراف» تعلق داشتند و یا غیر یونانی زبان بوده و لذا بربر به حساب آمده و «زبان نامفهومی» داشتند؛ آن دسته از آثاری که یونانی و فاخر بوده و برای طبقه اشراف و به ویژه نمایشنامههای یونانی مناسب بوده، به آنها «آثار کلاسیک» گفته میشود که در این سیاق منظور از آنها «آثار ادبی مناسب اشراف» بود.
هرچند بعدها تمدنهای یونانی و سپس رومی پس از مدتی درخشش، در محاق افول هلنی فرو رفتند، اما اروپاییان بعدها در دورههای پس از رنسانس به آثار آنها توجه کرده تعداد قابلتوجهی از آثارشان را مکررا ترجمه، نشر، تحشیه و تدریس کردند که هنوز هم این جریان ادامه دارد. این دوره در آثار ادبی اروپاییان به دور، نئوکلاسیسم مشهور است و درواقع به دوره تجدید حیات و احیا و الگوبرداری از آثار ادوار پیشین یونانی و رومی مربوط میشود. دقیقاً از همین دوران و مشخصاً از قرن هجدهم میلادی به بعد، چهرههای ادبی برجستهای در اروپا به ارائه تعاریفی از آثار کلاسیک و ویژگیهای آنها پرداختند.
یکی از این نویسندگان قرن هجدهم در فرانسه آگوستین سنت «Saint Beuve» بود که اعتقاد داشت که وجود نویسنده و اندیشمند کلاسیک بر آثار چنین فردی تقدم و رجحان دارد. وی اعتقاد داشت که اندیشمند کلاسیک از اصالت فکر و دیدگاه برخوردار است و اندیشههای چنین فردی به وجود آورنده آثار کلاسیک است.
ازجمله نویسندگان تاًثیرگذار قرن بیستم، ادیب معروف آمریکایی - انگلیسی تی اس الیوت است که در سال 1944 در انجمن مطالعات ویرژیل در لندن سخنرانی مهمی تحت عنوان «اثر کلاسیک چیست؟» ایراد کرد که در سال بعد، یعنی در 1945 بهوسیله همان انجمن چاپ شد و بعدها هم در مجموعه آثار وی مجددا منتشر شد. الیوت آثار کلاسیک را دارای ویژگیهایی میداند که اهم آنها عبارتند از:
- «غنی بودن» که به «غنای در اندیشه»، «غنای در سلوک» و «غنای در زبان» مربوط میشود.
- «جامعیت» که اثر کلاسیک باید بیانگر حد اعلای آنچه را از یک اثر بزرگ ادبی انتظار میرود به طور جامع در خود نهفته باشد.
- «جهانی بودن» که پس از دو ویژگی «غنی بودن» و «جامعیت»، الیوت از آن صحبت میکند و نقطه مقابل «منطقهای بودن» است؛ بدین معنا که اثری که «منطقهای» است، بیشتر منعکسکننده ارزشهای مردمان همان منطقهای است که در آنجا به وجود آمده است، درحالیکه آثار «جهانی» حوزه تاثیرگذاری و پذیرش در سطح جهانی و همه انسانها را در خود دارند.
- «وزانت» که آخرین ویژگی آثار کلاسیک از نظر الیوت است و بیانگر نگاه عمیق و عبرتآموز به وجود آورندگان آنها از تاریخ است. بهعبارتدیگر، آثاری که فاقد ژرفنگری تاریخی هستند، از «وزانت» مورد انتظار برای قرار گرفتن در گروه آثار کلاسیک برخوردار نیستند (الیوت، 1975: 70-53).
سخنرانی یاد شده الیوت، الهامبخش ادیبان بعدی شد. فرانک کرمود یکی از این محققانی بود که از «اثر کلاسیک» در مقابل «کلاسیکهای فرو دستتر» (کرمود، 1957: 117) یاد میکند. وی میگوید که آثار کلاسیک از دالهای (عناصر رهنمودن بخش) افزونتری برخوردارند (کرمود، 1975: 140) و این آثار جوهره اخلاق و تجربه گذشتگان است (کرمود، 1975: 141). در سال 1981، ادیب ایتالیایی، آقای ایتالو کالوینو در مقالهای با عنوان (ترجمهای) «چرا باید آثار کلاسیک را خواند؟» از چهارده ویژگی آثار کلاسیک نام میبرد که اهم آنها عبارت است از اینکه آثار کلاسیک همواره مورد خوانشهای مکرر بوده، هرگز پیامشان به پایان نرسیده و مهمتر از همه اینکه با خواندن آنها به دلمشغولیهای بزرگتر و فکر برانگیزتر از مشکلات زودگذر خودمان دست مییابیم (کالوینو، 1986/ 1982: 132-125).
موکرجی در کتابی با عنوان (ترجمهای) اثر کلاسیک چیست؟ با بازنویسی دیدگاههای پسا استعماری و آفرینش اثر معیار ادبی به بررسی نظریههایی که دراینباره ارائه شدهاند پرداخته و ویژگیهای مهم آثار کلاسیک را سرمایه ادبی بودن و عظمت ادبی آنها دانسته و اینکه آثار کلاسیک بهگونهای هستند که هم میراث گذشتگان را نشان داده و هم شایسته بازخوانی هستند و ازاینرو مکررا موردنقد و بررسیهای ادبی قرار میگیرند (موکرجی، 2014: 31-29).
بر پایه آنچه گفته شد، نتیجه گرفته میشود که اولاً آثار ادبی دارای سلسلهمراتب بوده، برخی در سطح محلی و منطقهای و برخی در سطح جهانی قابلطرح و معرفی هستند و هرچقدر یک اثر ادبی دارای جامعیت، محتوا و شمول فراگیرتری باشد، از امکان شایستگی و قابلیت ماندگارتری در تراز جهانی برخوردار خواهد بود.
3. ادبیات دینی
عنوان «ادبیات دینی» به نوعی محل بحث است. غالب ادیبان و نظریهپردازان ادبی، «ادبیات» را شامل آثاری میدانند که او زائیده تخیل نویسنده است و از سوی دیگر، «دین» زاییده تخیل نبوده، بلکه ریشه در تعالیم الهی دارد. برخلاف آفرینشهای ادبی که از شخصی به شخص دیگر تفاوتهای فراوانی در الفاظ و سبکهای بهکاررفته در آنها دیده میشود و حتی آفرینشهای ادبی یک شخص هم از تولیدی به تولید دیگر تفاوت دارد، آموزههای دینی یکسان است و چنین تفاوتهای فردی در آنها دیده نمیشود. البته این ویژگیهای ثبوت در آموزهها، در ادیان الهی و ابراهیمی و به خصوص در اسلام که کتاب دینی آن قرآن مجید بدون تغییر باقی مانده است، دین نامیده میشود وگرنه سایر ادیان ابتدایی که ساخته و پرداخته دست بشر است، کاستیها و تناقضات بسیاری دارند. در این نوشتار، لفظ «دین» در مفهوم اسلامی آن بهکاررفته است و احکام سایر ادیان مورد بحث نیست.
از جمله تعریفهای ارائه شده برای «ادبیات دینی» آنهایی است که خانم هلن گاردنر در یک سلسله آثاری که در سالهای 1966 تا 1968 ارائه کرد و مجموع آنها در کتابی با عنوان (ترجمهای) دین و ادبیات در سال 1971 در لندن به چاپ رسید. گاردنر در مقاله سخنرانی خود با عنوان «تعریفی از شعر دینی» که در سال 1966 ارائه کرد میگوید: «شعر دینی محصول خاصی از شعر است» (گاردنر، 1971: 121) و در جایی دیگر: «احساس تعهد و پایبندی به آن جوهره دین را تشکیل میدهد» (گاردنر، 1971: 134) و اینکه «شعر دینی آمیزهای از بیان حقیقت دینی و احساس تعهد دینی پدیدآورندگان آنان است» (گاردنر، 1971: 142). وی سپس در مقدمه کتاب خود میگوید که تعریف وی از «شعر دینی به طور خاص ناظر بر شعری است که بیانگر تعهد دینی است.» (گاردنر، 197: 7).
4. ادبیات دینی حسینی
بر پایه آنچه به اجمال و اختصار گفته شد «ادبیات دینی حسینی» به محتوای آن آثاری تعلق میگیرد که خمیرمایه آن را جنبههای تاریخی، معتقدات و آموزههای دینی اسلامی تشکیل میدهد که در کلام و سیره حضرت امام حسین (ع) وجود دارد. شایان ذکر است که بخش مهم و قابلتوجهی از ادبیات حسینی به رویدادهای مرتبط با شهادت آن حضرت و اصحابشان در عاشورای سال 61 هجری تعلق میگیرد. از این نظر، مقاتل امام حسین (ع)، زیارتنامهها، آداب زیارت و فضایل آن نیز در طبقه ادبیات حسینی قرار میگیرد. واضح است که کلیه مدایح، مراثی و نوحهها در طبقه ادبیات حسینی جای میگیرد. لازم به توضیح است که طبقهبندی و گونه شناسی هر کدام از مصادیق یادشده، نیازمند مطالعات جداگانه و مستقلی است که هرکدام در جای خود باید طرح و بحث شود.
5. کلاسیک بودن برخی از ادبیات حسینی
براساس ویژگیهایی که از آثار کلاسیک در بالا گفته شد میتوان به این نتیجه رسید که برخی از نمونهها و مصادیق حسینی از این قابلیت و شایستگی برخوردارند که به عنوان آثار کلاسیک به جهان ارائه شوند. البته قید «برخی از» به این دلیل است که تنها بخش برگزیدهای از آثار ادبیات حسینی از شرایطی که برای ادبیات کلاسیک برشمرده شد برخوردار هستند. واضح است آثاری که عمق تاریخی و غنای در مفاهیم ندارند، کمتر از این شایستگی بهرهمند خواهند شد که برای آیندگان و پیروان سایر ادیان و در ترازی گستردهتر برای تمامی بشریت، درسآموز و پر نکته باشند.
جدا از زیارتنامهها، احادیث، اخبار، رجزها و مقاتل مأثور که بسی افزونتر از شرایط آثار کلاسیک را دارا هستند، مابقی نمونههای ادبیات حسینی را باید به خوبی مورد کاوش قرار داد و آن آثاری که شرایط کلاسیک تلقی شدن را دارند، باید جدا کرد. برای نمونه برخی از اشعاری را که بهوسیله تربیتشدگان این مکتب و با توجه به اخبار و احادیث معتبر سروده شدهاند و در آنها هم بُعد اعتقادی وهم بُعد تاریخی قوی قابل شناسایی است میتوان در دسته آثار کلاسیک جای داد. در زبان فارسی، اشعار کسایی مروزی، محتشم کاشانی، قاآنی شیرازی و از معاصران اشعار حبیب چایچیان «حسان» اینگونه هستند. در زبان اردو مرثیههای میر انیس و میرزا دبیر و جوش ملیح آبادی چنین ویژگیهایی دارند.
6. اقدامات لازم برای معرفی آثار کلاسیک حسینی در سطح جهانی
آثار ادبیات حسینی و به ویژه آنهایی که شایسته معرفی شدن در سطح آثار کلاسیک هستند، به وفور یافت میشوند؛ بنابراین لازم است که گامهای اساسی در جهت معرفی جهانی این آثار ارزشمند برداشته شود. برای این منظور راهکارها و اقدامات ذیل پیشنهاد میگردد:
- آثار کلاسیک برحسب زبانِ مبداشان (عربی، فارسی، ترکی، اردو و جز آن) شناسایی و دستهبندی شود. برای این منظور میتوان از معتبرترین چاپهای آنها استفاده کرد.
- آثار کلاسیک برحسب نویسندگان، موضوعات اصلی (مثلا وقایع پیش از عاشورا) و موضوعات فرعی و ریزتر (مثلا شهادت حضرت مسلم بن عقیل) تقسیمبندی و برگزیده شود.
- قطعات برگزیده شده به زبانهای زنده دنیا (مثلا انگلیسی و فرانسه) ترجمه شود.
- درصورتیکه برخی از قطعات دارای ترجمه به آن زبانها هستند، آن ترجمهها بهوسیله تعدادی از استادان خبره مورد بررسی قرار گرفته و در صورت قابلقبول بودن، برای مراحل بعدی انتخاب و کنار گذاشته شوند؛ مثلا مرثیه معروف قاآنی شیرازی و یا بخشهایی از دوازده بند محتشم کاشانی بهوسیله ادوارد براون در جلد چهارم تاریخ ادبی ایران موجود است.
- آثار و قطعاتی که برگزیده و ترجمه میشوند باید دارای پینوشتهای توضیحی باشند تا حتی الامکان برای خوانندگانی که متن انگلیسی یا فرانسه آن را میخوانند روشن باشد. این توضیحات باید موارد و نکات اعتقادی، تاریخی و جغرافیایی را به روشنی برای مخاطبان ثانویه آن آثار (که آنها را به صورت ترجمه میخوانند) مشخص نماید.
- برخی از آثار ادبیات حسینی، مثل اشعار و مراثی میرانیس که به زبان اردو است، دارای ترجمههای متعددی به زبان انگلیسی است. در این صورت، این ترجمهها تنها نیازمند افزودن پینوشتهای توضیحی هستند.
- پسازآن که مراحل یادشده انجام شد، شایسته است که در آغاز هر جمله و یا هر بخش از هر مجله (آنگونه که مناسب است) مقدمهای درج شود که بیانگر اهمیت موضوع برای خوانندگان و مخاطبان آن آثار باشد.
- برای آن دسته از خوانندگانی که به دنبال مطالعات بیشتر هستند، لازم است در پایان مقدمه، کتابنامهای هم افزوده شود و راهنمایی برای مطالعات بیشتر باشد.
- لازم است که برای نشر و توزیع چنین ترجمههایی از ناشرانی که قدرت انتشار آثارشان را در سطح جهانی دارند استفاده شود. شایان ذکر است که موازین و معیارهای نشر در سطح بینالمللی با آنچه بهوسیله ناشران محلی و داخلی انجام میشود متفاوت است.
- بنا بر وجود امکانات نشر الکترونیکی، قرار دادن نسخه نهایی این آثار بر روی سایتهای معتبر نیز یکی از راههای سهلالوصول در این مهم است.
References
Calvino, Italo (1982/1986) Uses of Literature: Essays, trans. Patrick Creagh, San Diego, CA: Harcourt Brace.
Eagleton, Terry (2012) The Event of Literature, New Haven, CT: Yale University Press.
Eliot, T.S. (1945/1957) What is a Classic?, repr. in On Poetry and Poets, London: Faber and Faber, pp. 53-71.
Gardner, Helen (1971) Religion and Literature, London: Faber and Faber.
Greene, Roland, et al., eds. (2012) The Princeton Encyclopedia of Poetry and Poetics, 4th edn., Princeton, NJ: Princeton University Press.
Howatson, M. C., and Ian Chilvers, eds. (1993/ 1996) The Concise Oxford Companion to Classical Literature, Oxford: Oxford University Press, s.v. "Classic".
Kermode, Frank (1975) The Classic, London: Faber and Faber.
Leitch, Vincent B., ed. (2010) The Norton Anthology of Theory and Criticism, 2nd edn., New York: W. W. Norton.
Merriam-Webster's Encyclopedia of Literature (1995) Springfield, MA:Merriam-Webster.
Mukherjee, Ankhi (2014) What is a Classic?: Post-Colonial Rewriting and Invention of the Canon, Stanford, CA: Stanford University Press.
Ryan, Krishna (1987) Text and Sub-Text: Suggestions in Literature, London: Arnold.