مقدمه
اهمیت فن ترجمه باعث شده تا امروزه در مطالعات ترجمه هم به جنبههای هنری و ابتکاری ترجمه روی بیاورند و هم از منظر علمی و زبانشناسی به این حوزه وارد شوند. یکی از مهمترین چالشهای مترجمان، چندلایگی معنوی عبارتها و جملههای زبان مبدأ و ضرورت تجهیز به مهارتها و دانشهای مرتبط به فن ترجمه است (رشیدی، 1375: 19). در این راستا جایگزینی عناصر متن زبان مبدأ بهوسیله عناصر متن زبان مقصد، زمینهای را برای تعامل و تأثیر متعادل بین نویسنده متن اصلی و خواننده متن ترجمهشده فراهم میسازد (لطفیپور ساعدی، 1376: 70).
کاربرد کنایه در متون ادبی، یکی از جلوههای تبحر زبانی صاحب اثر به شمار میرود و ترجمه مفاهیم چندلایه کنایی، مترجم را به تلاش و تعمق بیشتر در حوزههای ادبی و بیانی دو زبان مبدأ و مقصد وامیدارد. «صحیفه سجادیه»، مجموعهای از مناجات مأثور امام سجاد (ع)، پس از قرآن کریم و نهجالبلاغه؛ بزرگترین و غنیترین گنجینه حقایق و معارف الهی به شمار میرود و جنبه فصاحت و بلاغت این کتاب شایان توجه است تا بدان جا که با لقب «أخت القرآن» وصف شده است (آقابزرگ تهرانی، بیتا: 15/ 18). حضرت، اسلوب ادبی کنایه را در اغراض گوناگونی چون تأکید بر عظمت و قدرت، به قصد تأکید و مبالغه، زیبا کردن لفظ، قصد اختصار و ... بهکاربرده است. اهمیت و اعتبار «صحیفه سجادیه» در میان شیعیان، موجب شده شرحها و ترجمههای بسیاری بر آن نوشته شود. گفتنی است از شروح قبل از قرن ششم اطلاعاتی در دسترس نیست اما از قرن ششم تا چهاردهم شروح و ترجمههای متعددی برجایمانده است. یکی از بهترین و مشهورترین شرح پیرامون صحیفه، «ریاض السالکین فی شرح صحیفه سیدالساجدین (عربی)»، شارح: سید علیخان حسینی مدنی شیرازی است؛ «آمال العارفین فی شرح صحیفه سیدالساجدین (عربی)»، شارح: میرزا عبدالوهاب بن محمد صالح برغانی قزوینی که شرح مزجی بسیار مفصلی است بر صحیفه، حاوی جلد اول مشتمل بر سه دعای اول آن اما از مجلدات دیگر آن اطلاعی در دسترس نیست؛ «التحفه الرضویه فی شرح الصحیفه السجادیه»، شارح: قاضی بن کاشف الدین محمد اردکانی یزدی است که ابتدا دو دعای اول صحیفه را به زبان عربی شرح نمود، سپس به شرح فارسی یازده دعای آن پرداخت (آقابزرگ تهرانی، بیتا: 3/ 333؛ 3/ 435 و 13/ 355-356؛ حکیم، 1380: 88-94) و ... شروح دیگری که به جهت محدودیت مقاله از بیان آن صرفنظر گردید. تاکنون ترجمههای متعددی نیز از «صحیفه سجادیه» به زبانهای مختلف (فارسی، انگلیسی، فرانسوی، ترکی، اردو، اسپانیولی، بوسنیایی، آلبانیایی، تامیلی و ...) ارائه شده است. برخی از ترجمههای فارسی صحیفه که در بازار نشر وجود دارد، عبارت است از ترجمه: مرحوم سید علینقی فیض الاسلام، صدرالدین بلاغی، جواد فاضل لاهیجی، سید کاظم ارفع، ابوالحسن شعرانی، میرزا مهدی الهی قمشهای، محمدمهدی فولادوند، عبدالمحمد آیتی، حسین انصاریان، سید جعفر حسینی، سید احمد سجادی، حسین عمادزاده، اسدالله مبشری و ...
نگارندگان در پژوهش حاضر برآنند تا با بررسی راهکارها و شیوههای ترجمه صحیح عبارات و الفاظ کنایی، زمینه را برای تشخیص صحیح ترجمه ایدهآل فراهم سازند و روش مناسب را در ایجاد تناسب بین زبان مبدا و مقصد ارائه نمایند، لذا به روش توصیفی- تحلیلی، ترجمه گزیدهای از کنایههای صحیفه که توسط سه مترجم معاصر، آقایان ارفع، بلاغی و سجادی انجام شده، مورد بررسی و نقد قرار گرفته است؛ علت این انتخاب، رویه نسبتاً یکسان نامبردگان در امر ترجمه است؛ بدین منظور تلاش شد تا از میان تصاویر متنوع «صحیفه سجادیه»، به عنوان نمونه کنایههایی بررسی شود که در مقولههای دنیا، رستاخیز، بهشت، ایمان، هشداردهی، فروتنی، مالکیت الهی، حضور در محضر الهی، اظهار پشیمانی و عظمت الهی بهکاررفتهاند. بر این مبنا این پرسش مطرح است:
الف) روش مترجمان در ترجمه عبارات کنایی «صحیفه سجادیه» چگونه است؟
ب) نقد وارد بر ترجمههای کنایی مترجمان معاصر نامبرده چیست؟
در بخش پیشینه پژوهش: در مورد ترجمه «صحیفه سجادیه» تنها میتوان به یک پایاننامه اشاره نمود: اکرم کریمیراد (1393) با عنوان «همطرازی اسلوبهای تأکید در ترجمه صحیفه سجادیه»؛ اما پژوهشهایی که در زمینه ترجمه عبارتهای کنایی در زبان عربی، انجام شده است، شامل: «درآمدی بر نقد ترجمههای کنایاتی از نهجالبلاغه»؛ عباس اقبالی، مجله حدیث پژوهی، ش 1، 1388 ش؛ «نقد ترجمه کنایه در ترجمههای قرآن»؛ عباس اقبالی، نشریه پژوهش دینی، ش 26، 1392 ش؛،«روششناسی ترجمه کنایه در ترجمههای قرآن»؛ سید محمدرضا مصطفوینیا و محمدمهدی طاهر، ترجمان وحی، ش 27، 1389 ش؛ «کنایه در قرآن» یعقوب جعفری، مجله ترجمان وحی، ش 15، 1388 ش، «زیباییشناختی تصاویر کنایی دنیا و آخرت در خطبه نهجالبلاغه»؛ مرتضی قائمی و دیگران، فصلنامه مشکوه، ش 117، 1391 ش، «ارزش فرهنگی ترجمه ضربالمثلها و کنایات عربی و فارسی»؛ شهریار نیازی، مجله زبانپژوهی، ش 1، است و اما مقاله حاضر در شمار نخستین پژوهش بر ترجمه ساختهای کنایی در صحیفه سجادیه است. ضمناً ترتیببندهای دعا از کتاب «صحیفه سجادیه» ترجمه احمد سجادی است.
1. روششناسی ترجمه ساختهای کنایی
صنعت کنایه یکی از زیباترین جلوههای بلاغت است و درک و فهم آن نیازمند باریکبینی و هوشیاری مخاطب است (تفتازانی، 1433: 2 / 396). واژه کنایه در اصل ثلاثی مجرد از باب «نصر-ینظر» یعنی «کنی-یکنو» یا «ضرب-یضرب» یعنی «کنی-یکنی»، به معنای پوشیدهگویی و نداشتن صراحت در گفتار است و با دو حرف جر «ب» و «عن» متعدی میگردد (زمخشری، 1979: 552)؛ در اصطلاح علم بیان، عبارت است از ترک تصریح به معنا و ذکر چیزی که در لزوم، مساوی معنای اول است (سیوطی، 1979: 2/ 93). به تعبیر عبدالقاهر جرجانی، کنایه آن است که گوینده معنایی را بیان کند، ولی این معنا را با لفظ اصلی و وضعی آن اظهار نکند (جرجانی، 1988: 111).
کنایه به اعتبار مکنیعنه شامل: کنایه از موصوف، کنایه از صفت (کنایه قریب و بعید) و کنایه از نسبت و به اعتبار واسطهها و لوازم و سیاق شامل: تعریض، تلویح، رمز ایما است. این صنعت بیانی، یکی از صور خیال در ادب و شعر هر زبانی است و از آن طریق میتوان به کلامیدلکش و موثر رسید (شفیعی کدکنی، 1383: 139). به اعتقاد برخی از علمای بلاغت، کنایه از تصریح بلیغتر است؛ زیرا معانی را ملموس و مشهور میکند. به تعبیر دیگر کنایه وسیلهای برای ترک الفاظ ناخوشایند و جایگزین کردن الفاظ پسندیده، وسیلهای برای گسترش الفاظ و تفتن در لغات و عبارتها (فاضلی، 1376: 292-289) از راههای ایجاز و اختصار است. از دیگر ویژگیهای کنایه، بدیع و شگفتانگیز بودن آن است که موجب زیبایی صورت و معنی کلام و درک لذت از معنی مقصود است و پایه هنر ادبیات نیز همین بدعت و زیبایی است که از شیوه سخن و شگرد بیان، هر شنوندهای حیرتزده میشود. (ثروتیان، 1383: 257). این صنعت بیانی از پرکاربردترین مباحث زیباییشناسی در راستای سهولت درک معنی و زبان زیبای ادبی در انتقال مفاهیم شناخته میشود و از این طریق است که توان تصویرپردازی، توسعه و اهمیت فراوان مییابد. در این فرآیند، مترجم باید بهگونهای در انتقال تمام معانی به همراه فضای حاکم بر متن ماهر باشد تا خواننده زبان مقصد بتواند حتی را که نویسنده اصلی در پی القای آن به خواننده است را درک نماید. نقش یک مترجم بسیار حائز اهمیت است و برای اینکه بتواند اصل امانتداری در ترجمه خویش را رعایت نماید، باید تنها به ترجمه لفظی متن مبدأ اکتفا نکند، بلکه به شیوههای بیان صاحب اثر و مولفههای سبکساز وی نیز توجه نماید و ترجمه خود را موازی با همان ویژگیها با ارائه فضایی متناسب باروح متن مبدا ارائه کند. «در این فرآیند، لازم است مترجم تا حد امکان سعی در بیان اندیشه متن زبان مبدأ در اسلوب و سبکی مشابه با سبک و سیاق متن اصلی داشته باشد و متن ترجمه را با همان روح متن اصلی بیان نماید» (جاحظ، 1387: 1/76 – 77)
برای ترجمه یک تعبیر کنایی روشهای ذیل وجود دارد:
الف. ترجمه کنایی: یعنی بیان معادل یک تعبیر کنایی در زبان مقصد که این شیوه بهترین نیز هست زیرا عبارت ترجمه شده، هم به زبان مقصد و هم به زبان مبدا وابسته است که در این صورت از رونق بلاغی تعبیر کاسته نمیشود و خواننده از زیباییهای موجود در کلام لذت میبرد.
ب. ترجمه معنایی: یعنی معنا و مفهوم کنایه در زبان مقصد آورده شود. مترجم در این شیوه، برای انتقال مفهوم کنایه، به زبان مقصد تکیه میکند و با اندک توضیحی، بر تفهیم موضوع به مخاطب میکوشد. البته شیوه مذکور در صورتی مقبول است که معادلی برای تعبیر کنایی وجود نداشته باشد.
ج. ترجمه تحتاللفظی: که بهطورکلی برای ترجمه تعابیر کنایی مناسب نیست و تا حد امکان باید از کاربرد آن در ترجمه عبارات کنایی دوری کرد.
د. ترجمه تحتاللفظی با افزودههای تفسیری: یعنی انتقال کنایه به همان صورت اصلی آن همراه با افزودههای تفسیری که بهقصد روشن کردن و رفع ابهامات و پیچیدگیهای سخن صورت میگیرد. درواقع مترجم در این روش، با هدف اطمینان از قابلفهم بودن کنایه در زبان مقصد، از توضیحات و افزودههای تفسیری استفاده میکند (پورجوادی، 1365: 78-100).
با بررسی نظریههای فوق میتوان گفت که ترجمه الفاظ یا عبارتهای کنایی را نمیتوان مقید و محدود به یک روش خاص دانست، بلکه میتوان گفت بهمنظور رفع مشکل در ترجمه عبارتها و الفاظ کنایی، باید تابع شرایط حاکم بر هر دو زبان مخصوصاً زبان مقصد بود. بهعنوان مثال، با بررسی برخی ترجمه واژههای کنایی در آثار برخی نویسندگان متوجه میشویم زمانی که در زبان مبدأ واژهای وجود داشته باشد که کنایه از موصوف باشد، مترجم نمیتواند آن را به همان معنای ظاهری ترجمه نماید، مگر اینکه در حاشیه متن، معنای کنایی آن را بیاورد با اینکه قبلاً در جملات پیشین متن، آن را ذکر نموده باشد تا خواننده متوجه معنای کنایی آن واژه شده باشد؛ بنابراین مترجم در برخورد با چنین الفاظ کنایی نمیتواند تنها به ظاهر لفظ بسنده نماید، بلکه موظف است تا معنای کنایی آن را برای خواننده در داخل متن یا در حاشیه شرح دهد، اما زمانی که مترجم با عبارتهایی مواجه شود که کنایه از صفت هستند، در این صورت بهترین راهحل این است که اگر در زبان مقصد، معادلی برای این کنایه وجود داشته باشد، از آن استفاده نماید؛ البته درصورتیکه واقعاأ متناسب با آن باشد و هماهنگی، زیبایی و رسا بودن را باهم داشته باشد، اما اگر چنین معادلی در زبان مقصد وجود نداشته باشد، بهتر است که مترجم به ترجمه معنایی روی بیاورد و با اندک توضیحی بهگونهای که زیاد از متن زبان مبدأ فاصله نگرفته باشد، به برگرداندن عبارت کنایی به زبان مقصد روی بیاورد. البته نباید این نکته را فراموش نمود که در بسیاری از موارد نیز مترجم با تکیه بر این موضوع که مخاطب تنها با ترجمه تحتاللفظی نیز از معنای کنایی زبان مبدأ مطلع خواهد شد، به ترجمه تحتاللفظی روی میآورد و از سوی دیگر برخی از مترجمان برای رعایت اصل ایجاز و رعایت سبک زبان مبدا در ترجمه نیز از چنین شیوهای استفاده میکنند و همه این دلایل را باید به نبود معادل کنایی در زبان مقصد افزود که باعث میشود ترجمه به سوی تحتاللفظی شدن یا ترجمه معنایی گرایش پیدا کند. علاوه بر شیوههای کلی ترجمه کنایه از زبان مبدأ به زبان مقصد، باید رویکردهای دیگری نیز در ترجمه عبارتها و مضامین ثانوی و ضمنی در نظر گرفت. عواملی مانند توجه مترجم به ویژگیهای کنایات ذکرشده در زبان مبدا ازجمله ویژگیهای نحوی و بلاغی آن عبارتها و نمود یافتن این اوصاف در ترجمه زبان مقصد، ازجمله مسائلی است که در نقد ترجمه مورد کاربرد قرار میگیرد.
2. واکاوی ترجمههای فارسی صحیفه سجادیه در برگردان کنایهها
«صحیفه سجادیه» اثر حضرت علی ابن الحسین، در بردارنده 54 دعا هست و تنظیم آن در قالب گفتوگو با خداوند در روزگار ستم و بیداد «اموی-مروانی» است. کاربرد کنایه را در صحیفه میتوان از دو جهت بسیار مهم مورد واکاوی قرارداد: اول اینکه نشاندهنده مهارت و فن کلام حضرت در معرفی این معارف و حقایق الهی به شکل اثرگذار میباشد و دوم اینکه حاکی از ایدئولوژی و طرز تفکر ایشان است. بیشک بررسی واژههای کنایی بهکاررفته در صحیفه میتواند، زاویه دید و بینش امام را برای مخاطب روشن سازد. از زمان گردآوری این مجموعه تاکنون ترجمههای فارسی بسیاری از اثر گرانقدر امام سجاد به نگارش درآمده که بسیاری از آنها همراه با شرح و توضیحاتی نیز بودهاند. یکی از چالشهای ترجمه، معادلیابی عبارتهای کنایی است.
اصل معادلیابی در حقیقت چیزی است که بخش اعظم از فرآیند ترجمه در آن خلاصه میشود. مترجم از ابتدا تا انتهای ترجمه سرگرم یافتن معادلهای مناسب و صحیح از زبان مقصد برای واژهها، مفاهیم و جملههای متن مبدا است (طهماسبی و دیگران، 1393: 97).
تعدیل بلاغی را در ترجمه کنایهها، تعابیر، امثال و عبارات آمیخته با تصویر میتوان مشاهده نمود و آن به معنای تلاش برای بازآفرینی وفادارانه متن اصلی در زبان مقصد با استفاده از آرایههای متفاوت است تا تاثیری مشابه تاثیر متن اصلی را در خواننده ترجمه ایجاد کند. ایجاد این تعدیل نه تنها در فرآیند آرایه پیام و معنا خلل وارد نمیکند، بلکه میتواند باعث برجستگی و نمود بیشتر معنا و پیام شود (لطفی پور ساعد، 1376: 171- 177). در ذیل به چگونگی ترجمه و معادلیابی چند واژه و عبارات کنایی منتخب از صحیفه سجادیه توسط سه تن از مترجمان معاصر پرداختهشده است.
1-2. تعابیر کنایه از صفت
یکی از اقسام کنایه به تناسب معنایی که به آن اشاره میکند کنایه از صفت است، بهگونهای که برای بیان صفتی در مورد شخص یا شی خاص، عبارتی به کار میبریم که در بطن معنای ظاهری خود، معنایی ضمنی و پوشیده حمل میکند که درک آن معنای پنهان، نیاز بهدقت و باریکبینی دارد. ازآنجاکه در کنایه قرینهای ذکر نمیشود، شناخت مفهوم باطنی عبارتهای کنایی و درک صفتی که برای آن شخص یا شی در نظر گرفتهایم، کمی دشوار خواهد بود.این نوع کنایه در صحیفه سجادیه بیشترین بسامد را داراست.
1-1-2. ایمان
حَمْدا تَقَرُّ بِهِ عُیونُنَا (دعای 14:1)
«قره» در لغت به معنای سرد، خنک، سکون، ثبوت (فراهیدی، 1409: قره) و «عین» به معنای چشم، نفس، قلب و... است (ازهری، 1921: عین). ابن اثیر «قرهالعین» را ازلحاظ لغوی به معنای خنکی چشم گرفته و آن را کنایه از شادی و سرور میداند و میگوید: «اشک حاصل از شادی و فرح، سرد است؛ به خلاف اشک حاصل از حزن و اندوه که گرم است؛ به همین سبب آنچه را که موجب شادی و سرور است، «قرهالعین» میگویند» (ابن اثیر، 1421: 4/ 38).
برخی عرفای نامور تلقی جمله (اقر الله عینک) به معنای (ابرد الله دمعک) را به سبب هم معنایی (قره) با (سرور) و (عین) با (چشم)، خطا برشمردهاند و گفتهاند: اگر مراد از عین در این موارد چشم بود، باید فرموده باشد: اقر الله عینیک، نه عینک؛ از این منظر مراد اصلی از (عین) همان (نفس و قلب) و (قره)، (سکون) است و تعبیر حضرت سجاد الإدلالت بر آن دارد که ذکر و ستایش الهی، زایل کننده انواع تردیدها و ثبوت بخش قلبها از این دنیای پراضطراب است (خراسانی سبزواری، 1391: 46-47). اینک به ترجمههای این جمله در زبان فارسی میپردازیم.
- تو را سپاس، سپاسی که روشنی دیده ما شود ... (ارفع)
- سپاسی که دیدههای ما به آن روشن گردد ... (بلاغی)
- سپاسی که بهوسیله آن چشمانمان روشن شود ... (سجادی)
ملاحظه میشود که هر سه مترجم با توجه به دیدگاه ابن اثیر به معادل کنایی عبارت اشاره داشتهاند؛ زیرا در زبان فارسی تعبیر «چشم روشن شدن، کنایه از شاد شدن» است (انوری، 1383: 1/ 415) و برای خواننده کاملا قابلفهم است. اگرچه مترجمان بر اساس تعبیر کنایی نخستین، معادل مناسبی را برای عبارت انتخاب نمودند، اما به نظر میرسد بیانی را حکیم سبزواری با توجه به سیاق دعا ارائه نموده، مفهوم کنایی از نگاه ایشان (اطمینان قلب یا ایمان) بهواقع نزدیکتر است و براین مبنا هر سه مترجم در تشخیص معنای کنایی دچار اشتباه شدهاند. به نظر میرسد، بهتر بود چنین ترجمه شود: «سپاسی که بهوسیله آن به اطمینان قلبی برسیم»
2-1-2. هشدار دهی
...، و أرَغِمَ أَنْفَهُ (دعای 17: 13)
«أرغم» ماخوذ از «رغام» به معنای خاک است (ابن درید، 1988: 2/ رغام). «رغم أنف فلان رغم» یعنی به خاک افتاد، بینی او به خاک مالیده شد. «أرغم الله أنه» یعنی خدا او را به سخط آورد و بینیاش را به خاک مالید. اصل «انف» نیز همان بینی و عضو مخصوص تنفس و بویایی انسان و حیوان است؛ اما عرب غیرت، حمیت (مردانگی) و عزت و ذلت را نیز به «أنف» منسوب میکند؛ همچنین در عادت عرب به انسان متکبر میگویند: «شمخ فلان بأنفه» و به آدم ذلیل و خوار هم «قرب أنفه» گفته میشود (راغب اصفهانی، 1412: 1/ 359) و جمله «و أرغم أنقه» کنایه از آن است که او را خوار و ذلیل کن (دانشمندی از قرن یازدهم، 1388: 13/ 169). در روایات (ازجمله در کافی) از «جنود شیطان» به «جنود جهل» تعبیر شده است (الکلینی الرازی، بیتا: 1/ 23-24). امام سجاد در این دعا از خداوند متعال ذلیل و خوار مغلوب ساختن جنود شیطان را (که از جهل نشات میگیرد) درخواست نموده است تا به مدد حقتعالی انسان به ضد این رذایل متصف گردد که همان صفات حمیده یا جنود عقلاند.
ترجمههای فارسی این عبارت بهقرار ذیل است:
- و بینیاش را بر خاکمال (ارفع)
- و بینیاش را به خاک بسای (بلاغی)
- و بینیاش را به خاک بمال (سجادی)
همه ترجمههای ارائهشده برای تعبیر «و ارَغِمَ انْفَهُ» ترجمه تحتاللفظی است؛ اما با توجه به اینکه در فرهنگ فارسی «بینی کسی را به خاک مالیدن» کنایه از «او را ذلیل و خوار مغلوب ساختن است» (دهخدا، 1361: 2/ 621)، لذا هر سه ترجمه فوق، معادل کنایی فارسی عبارت دعا بوده و مفهوم روشنی را به خواننده القا میکند که معنای مجازی آن تا این اندازه زیبا و دلنشین نیست.
3-1-2. فروتنی
... وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ ... (دعای 20: 10)
«خَفْضِ» در لغت به معنای پایین آوردن و فرو گذاردن (زمخشری، 1979: 1/خفض) و «جناح» به معنای دو پهلوی بدن انسان یا بالهای پرنده است (راغب اصفهانی، 1412: 1/ جناح). کلمه «خفض جناح» (پر و بال گستردن) کنایه از مبالغه در تواضع و خضوع زبانی و عملی است و این معنا از همان صحنهای گرفتهشده که جوجه بالوپر خود را باز میکند تا مهرو محبت مادر را تحریک نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد (طباطبایی، 1417: 12/ 80). این کنایه قریب و ربط میان لازم و ملزوم بهآسانی درک میشود. در قران مجید این فروتنی در مورد دو گروه، والدین «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَه» (الاسراء: 24) و مومنان «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُومِنِینَ» (الحجر: 88) توصیهشده است. اکنون به بررسی ترجمههای این جمله میپردازیم.
- و فروتنی (ارفع)
- و فروتنی جناح (بالاغی)
- و فروتنی (سجادی)
در ترجمههای پیش رو، مترجمان به ترجمه معنایی عنایت داشتهاند، اما هیچیک به ذکر معادل کنایی آن نپرداختهاند؛ زیرا تمام کنایات و مفاهیم کنایی قابلانتقال به شکل کنایی در زبان مقصد نیستند، ازاینروی نمیتوان چنین توقعی نیز داشت. ملاحظه میشود که ترجمه معنایی آقایان ارفع و سجادی دلالت روشنی بر معنای موردنظر دارد؛ زیرا معنا را بهخوبی به زبان مقصد بازگرداندهاند؛ اما آنچه در ترجمه مرحوم بلاغی قابل نقد است، اینکه کلمه «جناح» زائد است؛ زیرا فروتنی خود دال براین معناست.
4-1-2. مالکیت الهی
...، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ. (دعای 21: 5)
«ناصیه» در لغت به معنای موی پیشانی است (ازهرى، 1421: 12/ ناصیه). خداوند در قران کریم میفرماید: «... مَا مِنْ دَابَّه الَّا هُوَ اخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا» (هود: 56). مفسرین گفتهاند: «اخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا» اشاره به قاهریت، قادریت، مالکیت و استیلای حقتعالی بر تمام اشیا و حیوانات دارد؛ یعنی هر ذیحیاتی مقهور قهر او و تحت فرمان اوست (کاشانی، 1378: 4/ 432)
در این بند از دعا نیز امام سجاد (ع) سازنده عالم و مدبر هستی را معرفی مینماید و رهنمود میدهد که گشایش همه گرههای بسته تنها نزد قادر مطلق و دانای کل است که آفریننده عالم و آدم است و در بیان علت آن عرضه میدارد: «فانی عبدک و فی قبضتک، ناصیتی بیلیک» (ممدوحی، 1390: 2/ 301). گفتهشده: «ناصیتی بیدک» در اینجا کنایه از نهایت عجز و بندگی (دانشمندی از قرن یازدهم، 1388: 13/ 202) و در سیطره و قدرت خداوند قرار داشتن است (دارابی، 1379: 271). در این موضع، به ذکر ترجمههای فارسی این جمله میپردازیم.
- اختیارم به دست توست. (ارفع)
- من مسخر و مقهور توام. (بلاغی)
- موی پیشانی (و اختیار)م به دست توست. (سجادی)
در ترجمههای فوق، ترجمه مرحوم ارفع و بلاغی به یکدیگر شباهت دارد و به ترجمه معنایی توجه داشتهاند. روی آوردن به ترجمه معنایی به این دلیل است که در اینجا نمیتوان معنای کنایی متناسب با زبان مقصد را ارائه نمود؛ ازاینرو فضای ترجمه معنایی نمود یافته است؛ البته در ترجمه این تعبیر کنایی، سجادی ضمن ترجمه تحتاللفظی با توضیح داخل پرانتز مفهوم مستفاد از این کنایه را بیان نموده است که دلالت روشنی بر مفهوم موردنظر دارد.
5-1-2. حضور در محضر الهی
وَ بَیِّضْ وُجُوهَنَا یَوْمَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ الظَّلَمَهِ (دعای 42: 17)
«بیاض» و «سواد» نقیض یکدیگر و به معنای سفیدی و سیاهی است (فراهیدی، 1409: 7/ بیاض و سواد). منظور از «بیاض»، اشراق صورت، به سبب رسیدن به مطلوب یا دریافت بشارت برای رسیدن به پاداشها است و منظور از «سواد»، ظهور آثار اندوه و رنج در صورت است، به خاطر آنچه از عذاب به صاحب آن میرسد (الحسینی المدنی الشیرازی، 1427: 1/ 348). این جمله تلمیحی به آیه «یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» (آلعمران: 106) است. گاهی حقتعالی از نورانیت ابتهاج قلب تعبیر به «بیاض» و از ظلمت و کدورت و اندوه قلب که وجه باطنی است، تعبیر به «سواد» فرموده است (خراسانی سبزواری، 1391: 50)؛ زیرا خدای سبحان، براثر ستارت خود، در دنیا مکنونات درون انسانها را جز در مواردی اندک بر چهرههایشان ظاهر نمیکند؛ اما در قیامت که روز حق است، اثر گناه و طاعت که سیاهی و سفیدی چهره است، ظاهر میشود و خاطرات و نفسانیات انسان، در چهرهاش اثر میگذارد (جوادی آملی، 1385: 1/ 367). در عبارت فوق «سفیدی رو، کنایه از خوشرویی و شادمانی و تروتازه بودن صورت و «سیاهی رو» کنایه از شکستگی و بدحالی و غم و ترس و تیرگی صورت است» (صافی، 1418: 4/ 270؛ درویش، 1415: 2/ 16) که در این تصویرپردازی کنایی از عنصر رنگ استفادهشده است. دراینباره، ترجمههای فارسی را مورد واکاوی قرار میدهیم.
- سپید گردان صورتهایمان را آن روز که سیاه شود صورت ستمکاران (ارفع)
- در آن روز که روی ستمگران سیاه شود، روهای ما را سفید گردان (بلاغی)
- روزی که چهرههای ستمگران سیاه میشود، رخسارهای ما را سفید گردان (سجادی)
هر سه مترجم صرفا به ترجمه واژگان پرداخته و ترجمهای تحتاللفظی ارائه دادهاند؛ حالآنکه در زبان فارسی تعابیر «سپیدرویی کنایه از نیکبختی» (ثروت، 1364: 187) و سیهرویی کنایه از شرمندگی و بدحالی و بیآبرویی، فراوان استفاده میشود و برای خواننده کاملا قابلفهم و بسیار زیبا و دلنشین است؛ هرچند مترجمان تحلیل همان معادل کنایی را در ترجمههایشان آورده و توانستهاند تا مفهوم موردنظر را به خواننده القا کنند، ولی ترجمهشان ازآنجهت که معادل این تعبیر کنایی را به کار نبردهاند، ادبی و دلنشین نیست.
6-1-2. اظهار پشیمانی
... قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ ... (دعای 49: 6)
تعبیرات «عض الیدین و الانامل»، «السقوط فی الیدین»، «اکل البنان»، «حرق الاسنان و الارم» و «قرع الاسنان»، تمامی اینها کنایه از خشم و حسرت است (زمخشری، 1407: 3/ 276).
«عضّ» به معنای گزیدن و جویدن با دندانه است، همچنان که خدای تعالی فرموده: «عَضُّوا عَلَیْکُمُ الْانامِلَ» (آلعمران: 119) و نیز فرموده: «وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ» (الفرقان: 27) که عبارت از پشیمانی است و مردم عادتا در موقع دیدن مکافات عمل خویش نادم میشوند، دست به دندان میگزند و چنین عمل میکنند (راغب اصفهانی، 1412: 1/ عض) و «وی» سرانگشتان است و به اعضای بدن مانند سر و پا و پوست اطلاق میشود (جوهری، 1376: 6/ شوی)؛ بنابراین عبارت دعای فوق قرین تعبیر «عض الانامل» بوده و کنایه از عصبانیت و پشیمانی است. این کنایه قریب و ربط میان لازم و ملزوم بهآسانی درک میشود. در فارسی نیز ضربالمثل است که فلان کس انگشت حسرت به دندان میگزید. در ذیل به ارائه ترجمههای فارسی این جمله میپردازیم:
- و او از عصبانیت انگشتانش را با دندان میگزید (ارفع)
- تا بناچارا سرانگشتان خود را به دندان گزید (بلاغی)
- سرانگشتان خود را گزید (سجادی)
همه ترجمههای ارائهشده، ترجمه تحتاللفظی است؛ البته در این مورد ترجمه تحتاللفظی نیز معنای کنایی فارسی را میرساند؛ زیرا تعبیر «گزیدن انگشت به دندان» در فارسی کنایه از «شدت خشم، بدخواهی تمام، ناراحت شدن، افسوس، حسرت، ندامت و پشیمانی است» (ثروت، 1364: 313). صاحبان ترجمه همگی سعی نمودند تا با ترجمهای معادل، به معنای حقیقی کنایه بپردازند؛ اما نکته قابلتوجه اینکه در ترجمه باید به مختصات علم معانی دقت نمود و نباید تاکید را در ترجمه نادیده گرفت.
در جمله فوق «قد» پیش از فعل ماضی آمده است. در این حالت «فعل را تاکید میکند و معادل آن در فارسی ماضی نقلی است و میتواند بیانگر قانون یا حکمی قطعی باشد» (ناظمیان، 1381: 84)؛ اما صاحب النحو الوافی معتقد است: «(قد) معنای ماضی را به حال نزدیک میکند؛ بهعبارتدیگر، هرگاه (قد) را بر سر ماضی آوردیم، آن فعل دیگر در معنای گذشته نزدیک است، نه گذشته دور» (حسن، 1966: 1/ 51)؛ اما برخی بر این باورند: «(قد) گاهی هیچ معنای خاصی ندارد و تنها آغاز و پیش درآمدی فصیح و ادبی است، برای سخن» (آذرنوش، 1366: 1/ 90) که در این صورت دیگر نباید در زبان فارسی معادلی را برای آن جستجو کرد؛ درحالیکه حرف «قد» بر سر فعل ماضی، دارای بار معنایی و معادل در فارسی است، لذا شایسته است مترجمان آن را معادلیابی و از حذف آن خودداری نمایند. در عبارت پیشگفته، گویا هدف امام ضمن تاکید بر وقوع این فعل از سوی دشمن، بر استمرار خشم و بدخواهی دشمنان نسبت به آل رسول اکرم دلالت دارد. حالآنکه مترجمان (ارفع و سجادی) آن را معادلیابی نکردهاند و بلاغی (قد) را در معنای «بهناچار» بهکاربرده است، حالآنکه از یکسو (قد) چنانکه قبل از فعل مضارع قرار گیرد معنا را افاده مینماید و از دیگر سو دقت لازم در بیان زمان دقیق فعل دیده نمیشود.
2-2. تعابیر کنایه از موصوف
بخشی از واژههای بهکاررفته در صحیفه سجادیه، معمولا واژههای خاص و نشاندار هستند که دربردارنده مفهوم یا ایدئولوژی امام سجاد است و میتواند بهخوبی زاویه دید امام سجاد (ع) را به مخاطب بشناساند. ذکر واژههای کنایی به همراه قیودی مانند صفت یا اضافه، میتواند میزان تاکید حضرت را در معرفی موضوع یا بیان مطلبی خاص به مخاطب القا نماید.
1-2-2. دنیا
... وَ تُزَهِّدَهُمْ فِی سَعَهِ الْعَاجِلِ ... (دعای 4: 16)
«عاجل» در لغت به معنای شتابان، سریع، زودگذر، اکنون و همینحالا میباشد (ابن سیده، 1421: 1/ 322) و در این جمله کنایه از «دنیا» است (ابن منظور، 1363: 11/ 425). این عبارت، یادآور دعایی است که امام سجاد (ع) در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان، مکرر آن را از اول تا آخر شب زمزمه میفرمود: «اللَّهُمَّ ارْزُقنى التَّجافِىَ عَنْ دارِ الغُرُورِ» (ابن طاووس، 1386: 1/ 589)؛ «خداوندا، دوری گزیدن و کنار کشیدن از سرای فریب (دنیا) را روزیام کن».
حیات دنیوی (اعمال دنیوی) درصورتیکه راهی به درک سعادت آخرت نباشد، جز باطل و غرور نیست؛ بلکه لهو و لعب است؛ یعنی لذت و خوشیهای آن زودگذر است و نفعی ندارد (طبرسی، 1372: 4/ 453)؛ زیرا این زندگی چیزی جز یک سلسله عقاید اعتباری و غرضهای موهوم نیست (طباطبایی، 1417: 7/ 57)؛ لذا امام با بیرغبتی در توسعه آن را از پروردگار طلب مینماید.
اینک ترجمههای فارسی را دراینباره موردبررسی قرار میدهیم:
- و آنها را نسبت به این دنیای زودگذر بیرغبت گردانی. (ارفع)
- و ایشان را در توسعه زندگی دنیا بیرغبت کنی. (بلاغی)
- و درگشادگی دنیا آنها را بیمیل نمایی. (سجادی)
هر سه مترجم معنای مجازی کنایه را در ترجمه خود منعکس کردهاند. روی آوردن به ترجمه معنایی بدان جهت است که در اینجا نمیتوان معادل کنایی متناسب با زبان مقصد را ارائه نمود؛ ازاینرو، فضای ترجمه معنایی بر ترجمههای فوق نمود یافته است. ترجمه مترجمان (بلاغی و سجادی) تقریبا شبیه هم بوده و دلالت روشنی بر معنای موردنظر عبارت دارد؛ اما مرحوم ارفع علیرغم ترجمه درست معنایی کنایه، به ذکر عبارت «فی عه» در ترجمه اشارهای ننموده است.
2-2-2. رستاخیز
وَ تُهَوِّنَ عَلَیْهِمْ کُلَّ کَرْبٍ یَحُلُّ بِهِمْ یَوْمَ خُرُوجِ الْانْفُسِ مِنْ ابْدَانِهَا (دعای 17: 4)
منظور امام نیز از «کُلَّ کَرْبٍ یَحُلُّ» همان غمرات مرگ و سکرات آن است (احمدی، 1391: 1/ 339) و «یَوْمَ خُرُوجِ الْأَنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا» در این دعا کنایه از وقت قطع علاقه نفس از بدن (مرگ) (دانشمندی از قرن یازدهم، 1388: 13/ 87). از رسول اکرم درباره سختی مرگ این دعا نقلشده: «... اللَّهُمَّ اعِنِّی عَلَى غَمَرَاتِ المَوْتِ او سَکَرَاتِ المَوْتِ ...»؛ خداوندا مرا به سکرات مرگ یاری فرما (راوندی، 1407: 250) و امیرالمؤمنین دراینباره میفرماید: «إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَاتٍ هِیَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَهٍ أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا» (شریف الرضی، 1414: 341)؛ «به تحقیق مرگ را سختیهایی است که دشوارتر از آن است که وصف آن بیان شود یا عقلهای مردم دنیا آن را درک کرده و بپذیرند».
اکنون به بررسی ترجمههای فارسی این جمله میپردازیم:
- و آسان نمایی مشکلات و سختیهای روزی را که جانها خارج میشود از بدنهایشان. (ارفع)
- و هر اندوه را که روز برآمدن جانها از بدنهایشان رخ دهد برایشان آسان نمایی. (بلاغی)
- و در آن روز که جانها از تن بیرون رود، هر اندوهی که رخ دهد را بر ایشان آسان گردانی. (سجادی)
هر سه مترجم، ترجمه تحتاللفظی ارائه دادهاند. با توجه به اینکه امکانات زبانی زبان مبدا فراتر از زبان مقصد بوده و معادل فارسی برای این عبارت وجود ندارد، مترجمان ناگزیرند، به سمتوسوی ترجمه معنایی با ترجمه تحتاللفظی روند یا توضیح و تفسیری به آن و ذَرِیعَهً نَقْدَمُ بِهَا عَلَى نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَهِ بیافزایند. به نظر میرسد یکی از دلایلی که موجب شده، مترجمان در اینجا به ترجمه تحتاللفظی رویآورند، آن است که پیش از رسیدن به ترجمه این عبارت، از واژه «مرگ» استفادهشده است، لذا از تکرار آن خودداری نمودند؛ همچنین اگر در اینجا ترجمه به تفسیر تبدیل میشد، حجم ترجمه چندین برابر حجم متن میگشت، حال بهمنظور انتقال سبک زبان مبدا به مقصد مناسبتترین شیوه در اینجا ترجمه تحتاللفظی است. ملاحظه میشود هر سه مترجم با این شیوه، توانستهاند مفهوم را به خواننده القا کنند، اما آنچه در ترجمه مرحوم ارفع جای نقد است، اینکه واژه «کل» به همراه اسم، شمولیت را شامل میشود و لازم است در ترجمه لحاظ شود.
3-2-2. بهشت
... وَ ذَرِیعَه نَقْدَمُ بِهَا عَلَى نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَه. (دعای 42: 8)
این دعا تلمیحی از آیه «الَّذِی احَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَه مِن فَضْلِهِ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ» (فاطر: 35) است. واژه «الْمُقَامَه» به معنای اقامه است (ابن منظور، 1363: 12/ مقامه). «دَارِ الْمُقَامَه» آن منزلی است که کسی از آن بیرون نمیرود و ازآنجا بهجای دیگر کوچ نمیکند. این عبارت کنایه از بهشت است؛ بهشتی که نه در آن مشقتی هست و نه تعبی و نه ما در آنجا در طلب آنچه میخواهیم، دچار خستگی و کندی میشویم؛ چون هر چه بخواهیم در آن هست (طبرسی، 1372: 8/ 639).
در اینجا به ذکر ترجمههای فارسی این جمله امام میپردازیم.
- و قرار ده مرکبی برای رسیدن به نعمتهای خانه ابدی. (ارفع)
- و وسیله ورود به نعمتهای سرای اقامت قرار ده. (بلاغی)
- و وسیلهای برای قدم نهادن ما بر نعم سرای اقامت، قرار ده. (سجادی)
در ترجمه مرحوم ارفع تعبیر کنایی «خانه ابدی» دلالت روشنی بر مفهوم کنایی دعا دارد و معادل مناسبی برای آن است؛ چرا که این تعبیر در زبان فارسی زمانی استعمال میشود که بخواهند بهشت یا آخرت را بیان کنند (انوری، 1383: 2/ 919) و آنچه در این عبارت بر زیبایی ترجمه میافزاید، ذوق ادبی مترجم است که وسیله را به مرکبی تشبیه نموده که ایشان را به نعمتهای خانه ابدی میرساند، اما سایر مترجمان (بلاغی و سجادی)، علیرغم وجود معادل کنایی فارسی برای «دَارِ الْمُقَامَه»، به ترجمه تحتاللفظی روی آوردند و مفهوم کنایی آن را به زیبایی در ترجمه خویش منعکس نکردند.
3-2. تعابیر کنایه از نسبت
مراد از این قسم کنایه اثبات یا نفی نسبت چیزی برای چیز دیگر است. گاهی بهجای نسبت دادن مستقیم به کسی یا چیزی، آن را به کسی با چیزی نسبت میدهند که با آن اتصال و پیوند دارد. این قسم کنایه در صحیفه سجادیه کمترین فراوانی را داراست.
1-3-2. عظمت الهی
...، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ (دعای 7: 10)
«عرش خانه، بام خانه است (فراهیدی، 1409: 1/ عرش) و عرش زمین، آسمان و عرش عالم جسمانی، جسم کل است؛ که قدما آن را فلک افلاک و معدل النهار و فلک اعلی مینامند» (راغب اصفهانی، 1412: 1/ عرش). جمله فوق کنایه از قدرت و احاطه علمی خداوند در همهچیز است (حسنزاده املی، 1365: 86) و بیانگر آن است که همه تدبیرهای عالم منتهی به خدای سبحان میشود (طباطبایی، 1417: 15/ 357).
اکنون به بررسی ترجمههای فارسی این جمله میپردازیم:
- ای صاحب عرش عظیم. (ارفع)
- ای صاحب عرش عظیم. (بلاغی)
- ای صاحب عرش و تخت بزرگ. (سجادی)
در ترجمههای فوق گرایش مترجمان به سمتوسوی ترجمه تحتاللفظی است و عبارتهای زبان مبدا و مقصد، هر دو در عین اختصار و ایجاز هستند. اگرچه در زبان فارسی معادل کنایی برای این جمله وجود ندارد تا بتوان به شیوه ترجمه کتابی بهنوعی معادلیابی نمود، اما ترجمه تحتاللفظی از این تعبیر کنایی نیز نتوانسته تا تصویر روشنی از مفهوم موردنظر را ارائه دهد، به نظر شایسته است، اینگونه ترجمه شود: «ای صاحب اقتدار» تا از طریق ترجمه معنایی، مفهوم عبارت بهوضوح برای مخاطب ارائه شود.
نمودار فراوانی در ترجمه کنایه از صفت
نمودار فراوانی در ترجمه کنایه از موصوف
نمودار فراوانی در ترجمه کنایه از نسبت
نتیجه
امام سجاد (ع) در قالب ساخت کنایه از صفت، ضمن تصویرآفرینی، زمینه اثرگذاری عمیقتر معارف الهی بر انواع مخاطب را فراهم نموده است. بررسی ترجمههای معاصر فارسی (ارفع، بلاغی، سجادی) گویای آن است که مترجمان در بیشتر موارد از روشهای تحتاللفظی، ترجمه معنایی و همچنین معادل کنایی استفاده کردهاند. با توجه به نمودارها، مترجمان در کنایه از موصوف، بیشتر به ترجمه تحتاللفظی و معنایی گرایش داشته و در کنایه از صفت، اغلب به ترجمه کنایی و معنایی روی آوردهاند، همچنین در کنایه از نسبت نیز به ترجمه تحتاللفظی پرداختهاند.
نظر به آنکه کنایههای زبان عربی با زبان فارسی عمدتا مطابقت ندارند، مترجمان در ترجمه صحیفه 30%-40% موارد از طریق ترجمه غیرمستقیم (معادل کنایی)، ضمن انتقال بهتر مفهوم موردنظر به زبان مقصد، جلوههای بلاغی تعابیر را نیز صیانت کردهاند؛ اما ازآنجاکه همه تعابیر کنایی در صحیفه سجادیه، دارای معادل کنایی در زبان فارسی نیستند، در چنین مواردی مترجمان اغلب به ترجمه معنایی و تحتاللفظی روی آوردهاند و گاهی (10%) موارد سجادی به ترجمه تحتاللفظی با افزودههای تفسیری پرداخته است. در کاربست ترجمه تحتاللفظی در صحیفه سه توجیه وجود دارد: یا در مواردی است که معنای تحتاللفظی با معادل کنایی فارسی مطابقت مینماید و بهنوعی معادل کنایی تلقی میشود یا بهمنظور ایجاز و اختصار یا اجتناب از تکرار است. نقدی که در این پژوهش بر مترجمان وارد است، آنکه استفاده از ترجمه تحتاللفظی در مواردی، انتقال پیام نهفته در تعابیر کنایی را مختل نموده است. همچنین در موردی، به جهت عدم وجود معادل کنایی در زبان مقصد، مترجمان به شیوه معنایی روی آوردهاند که قابلقبول است، اما در تشخیص مفهوم دچار اشتباه شدهاند و در مواردی نیز به علت عدم توجه به معادلیابی یا ساختار نحوی و بلاغی نتوانستهاند معنای مناسب و گویایی را ارائه دهند.
نکته دیگر اینکه ترجمه مترجمان در کنایات نه تنها در نقاط قوت بلکه در نقاط ضعف نیز در اکثر موارد مشابه هم است. به نظر شایسته است، مترجمان در مقدمه آثار خویش از شیوه ترجمه خود نسبت به تعبیرات کنایی سخنی به میان آورند و اگر از ترجمه مترجم یا مترجمان خاصی الگو و ایده گرفتهاند، از آنها نمیبرده شود و نقاط ضعف ترجمههای پیشین را برطرف نمایند. متاسفانه ارفع و بلاغی در مدخل ترجمه به این مسئله نپرداختهاند، اما سجادی در مدخل ترجمه خویش از شروح و معجمهایی که به آنها مراجعه نموده، نامبرده است، اما با توجه به اینکه عمده سبک ترجمه ایشان تحتاللفظی است، در ترجمه کنایات نیز قریب 40% موارد عین واژه را به فارسی ترجمه کرده و مانند مترجمان پیش از خود عمل نموده است؛ حالآنکه این شیوه ترجمه در مواردی مانع از القا مفهوم به مخاطب شده است؛ بنابراین ملاحظه میشود که با توجه به امکانات زبانی خاص زبان مقصد، هیچ روش ترجمه کتابی بهتنهایی نمیتواند در ترجمه فارسی صحیفه کارآمد باشد و برای ارائه ترجمه کتابی موفق باید شیوههای مختلف در پی هم به کار گرفته شوند و همدیگر را تکمیل کنند؛ همچنین مترجم باید در ترجمه ساختهای کنایی خاصه زمانی که کنایه از نوع موصوف است، معنای لایهای و ضمنی آن تعابیر را به مخاطب انتقال دهد.
کتابنامه
قران کریم
آذرنوش، اذرتاش، (1366 ش)، آموزش زبان عربی 1، تهران: مرکز دانشگاهی
آقابزرگ تهرانی، محمدحسن. (بیتا)، الذریعه الى تصانیف الشیعه، بیروت: اضوا۔
ابن اثیر، مبارک بن محمد، (1421 ق)، النهایه ریاض: دار ابن الجوزی
ابن درید، محمد بن حسن، (1988 م)، جمهره اللغه بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ اول.
ابن سیده، علی بن اسماعیل، (1421 ق)، المحکم و المحیط الاعظم، تحقیق/ تصحیح: عبدالحمید هنداوی، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول.
ابن طاووس، علی بن موسی، (1386 ش)، اقبال الاعمال، ترجمه: محمد روحی، قم: سماء قلم، چاپ هفتم.
ابن منظور، محمد بن مکزم، (1363 ش)، لسان العربیه، قم: نشر ادب الحوزه.
ثروت، منصور، (1364 ش)، فرهنگ کنایات، تهران: چاپخانه سپهر، چاپ اول.
ثروتیان، بهروز، (1383 ش)، فن بیان در آفرینش خیال، تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.
احمدی، فاطمه، (1391 ش)، تجلی قران در صحیفه سجادیه، تهران: نشر حنیفا، چاپ اول.
ارفع، سید کاظم، (1393 ش)، ترجمه صحیفه سجادیه، تهران: انتشارات پیام عدالت، چاپ اول.
ازهری، محمد بن احمد، (1421 ق)، تهذیب اللغه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول.
انوری، حسن، (1383 ش)، فرهنگ کنایات سخن، تهران: سخن.
امیری پور، احمد، (1389 ش)، کلیات تاریخ چهارده معصوم، مشهد: انتشارات راز توکل.
بلاغی، سید صدرالدین، (1380 ش)، ترجمه صحیفه سجادیه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول.
پورجوادی، نصرالله، (1365 ش)، درباره ترجمه، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
تفتازانی، سعدالدین، (1433 ق)، شرح مختصر، قم: انتشارات اسماعیلیان.
جاحظ، عمرو بن بحر، (1387 ق)، الحیوان، تحقیق: فوزی عطوی؛ دمشق: مکتبه محمد حسین التوری، الطبعه الاولى.
جرجانی، عبدالقاهره (1988 م)، اسرار البلاغه فی علم البیان، بیروت: دارالکتب العلمیه الطبعه الاولى الدهر.
جوادی املی، عبدالله، (1385 ش)، تسنیم (تفسیر قران کریم)، قم: نشر اسراء.
جوهری، اسماعیل بن حماد، (1376 ش)، الصحاح: تاج اللغه و صحاح العربیه تحقیق/ تصحیح: احمد عبدالغفور عطار، بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ اول.
حسن، عباس، (1966 م)، النحو الوافی، قاهره: دارالمعارف.
حسنزاده املی، حسن، (1365 ش)، نصوص الحکم بر فصوص الحکم، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ اول.
حسینی مدنی شیرازی، سید علیخان، (1427 ق)، ریاض السالکین فی شرح صحیفه سیدالساجدین الامام علی بن الحسین 7، بیجا: موسسه النشر الاسلامی.
حکیم، سید محمدحسن، (1380 ش)، «کتابشناسی صحیفه سجادیه، برخی از ترجمهها ئو شروح»، کتاب ماه و دین، شماره 49 و 50، صص 88 – 95
خراسانی سبزواری، محمدابراهیم بن محمدعلی (وثوق الحکما)، (1391 ش)، شرح
غوامض (دعاهای صحیفه سجادیه)، تصحیح: سید حسن مدرسی؛ مشهد: انتشارات استان قدس رضوی، چاپ اول.
خلجی، محمدتقی، (1383 ش)، اسرار خاموشان (شرح صحیفه سجادیه)، قم: انتشارات پرتو خورشید، چاپ اول.
دارابی، محمد بن محمد، (1379 ش)، ریاض العارفین، تهران: دارالاسوه للطباعه و النشر، چاپ اول.
دانشمندی از قرن یازدهم، (1388 ش)، ترجمه و شرح صحیفه کامله سجادیه، تحقیق: فتحالله نجار زادگان؛ تهران: انتشارات پژوهشکده باقرالعلوم 7، چاپ اول.
درویش، محیی الدین، (1415 ق)، اعراب القران وبیانه، دمشق: دارالارشاد، الطبعه الرابعه
دهخدا، علیاکبر، (1361 ش)، لغتنامه دهخدا، تحقیق/ تصحیح: محمد معین؛ تهران: دانشگاه تهران.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1412 ق)، مفردات الفاظ القران، بیروت: دارالقلم چاپ اول.
راوندی، سعید بن هبه الله (قطب الدین)، (1407 ق)، الدعوات اسلوه الحزین، قم: انتشارات مدرسه امام مهدیه چاپ اول.
رشیدی، غلامرضا، (1375 ش)، ترجمه و مترجم، مشهد: انتشارات استان قدس رضوی.
رنجبر، محسن، (1381 ش)، بررسی نقش امام سجاد در رهبری شیعه پس از واقعه کربلا، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول.
زمخشری، محمود بن عمر، (1979 م)، اساس البلاغه، بیروت: دار صادر.
_____________ (1407 ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، بیروت: دارالکتب العربی.
سجادی، احمد، (1390 ش)، ترجمه صحیفه سجادیه، تهران: انتشارات اسوه، چاپ دوم.
سیوطی، عبدالرحمن، (1421 ق)، الاتقان فی علوم القران، بیروت: دارالکتب العلمیه.
شریف رضی، محمد بن حسن، (1414 ق)، نهجالبلاغه، تحقیق/ تصحیح: صالح صبحی قم: هجرت، چاپ اول.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، (1383 ش)، صور خیال در شعر فارسی، تهران: انتشارات اگاه، چاپ نهم.
صافی، محمود، (1418 ق)، الجدول فی اعراب القران الکریم و صرفه و بیاله، بیروت: دار الرشید، موسسه الایمان، الطبعه الرابعه.
طباطبایی، سید محمدحسین، (1417 ق)، المیزان فی تفسیر القران، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم.
طبرسی، فضل بن حسن، (1372 ش)، مجمعالبیان فی تفسیر القران، تهران: انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم.
طهماسبی، عدنان صدیقه جعفری، (1393 ش)، «جستاری در ترجمه از عربی به فارسی با تکیهبر فرایند معادلیابی معنوی (مطالعه موردی رمان التکریه)»، دو فصلنامه علمی پژوهشی پژوهشهای ترجمه در زبان و ادبیات عربی، شماره 10، صص 97 -11.
غازی، یموت، (1983 م)، علم اسالیب البیان، بیروت: دار النشر الاصاله.
فاضلی، محمد، (1376 ش)، دراسه و نقد فی مسائل بلاغیههامه، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی، چاپ دوم.
فراهیدی، خلیل بن احمد، (1409 ق)، العین، قم: نشر هجرت، چاپ دوم.
کاشانی، ملا فتحالله، (1378 ش)، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تحقیق: ابوالحسن شعرانی، تصحیح: علیاکبر غفاری؛ تهران: اسلامیه.
کلینی، محمد بن یعقوب، (بیتا)، اصول کافی، تهران: انتشارات چهارده معصوم.
لطفی پور ساعدی، کاظم، (1376 ش)، درآمدی به اصول و روش ترجمه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
ممدوحی، حسن، (1390 ش)، شهود و شناخته قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ پنجم.
ناظمیان، رضا، (1381 ش)، روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی، تهران: سمت.
هاشمی، احمد. (1367 ش)، جواهرالبلاغه، قم: نشر بلاغت، چاپ دوازدهم.