مقدمه و بیان مسئله
علمی که به شناخت و بررسی زبان میپردازد زبانشناسی نامیده میشود. «زبانشناسی علمی است که برای مطالعه زبان به روشهای علمی پدید آمده است. این دانش در آغاز قرن بیستم میلادی با دیدگاههایی متولد شد که فردینان دوسوسور، زبانشناس سوئیسی، در نوشتهای به نام دوره زبانشناسی عمومی معرفی کرده بود. سوسور بر این باور بود که موضوع اصلی این دانش، خود زبان است و چون «زبان» نظامی از نشانههاست، این دانش، بخشی از دانش کلیتری را تشکیل میدهد که باید نشانهشناسی نامیده شود» (صفوی، 24). نشانهشناسی به عنوان یک رشته علمی مدیون «پیرس» است همزمان با او فردینان دوسوسور علم جدیدی را طراحی کرد که به بررسی زندگی نشانهها در متن زندگی اجتماعی میپردازد که به آن «سمیولوژی» (نشانهشناسی) لقب داد. «مفهوم نشانهشناسی بیش از هر چیز ریشه در مفهوم نشانه دارد، خود این واژه به اصطلاحاتseminoma, semanomenon (دال، مدلول) برمیگردد که توسط فیلسوفان رواقی در زبانشناسی یونان باستان در قرنهای دوم و سوم پیش از میلاد استفاده میشد. دو هزار سال بعد در آثار فردینان دوسوسور تکامل یافت. بنابراین نشانهشناسی میتواند به مطالعه عام نشانهها تعریف شود. اما محدودیتی وجود دارد که بیشتر اوقات در تاریخ این برداشت از نشانهها مشهود بوده است و آن اینکه این برداشت تمایل داشته تا مفهومی جزءنگر بماند. نشانه تمایل داشته تا چیزی منفرد یا چیزی در ذات خود باشد پیش از اینکه در فکر ارتباط با دیگر نشانهها باشد پیش از هر چیز به تنهایی وجود دارد. حتی در کارهای سوسور به رغم برداشت ژرفش از زبان به مثابه مجموعهای از روابط، همچنان این برداشت به نسبت جزءنگر از نشانه زبانی را خواهید دید. بدان دلیل، میخواهم این تعریف از نشانهشناسی را اصلاح کنم و بگویم به جای تلقی آن به مثابه مطالعه نشانهها مایلم تا آن را مطالعه نظامهای نشانه و به عبارتی مطالعه معنا در عامترین مفهومش بدانم» (هلیدی، 49-50).
رویکرد کلی در مطالعه زبان رویکردی است که بر اجتماع و نقشهای اجتماعی تاکید دارد. عبارت «زبان از منظر نشانهشناسی اجتماعی» ویژگی بارز رویکردی است که ما شاهد آن هستیم. اصطلاح «نشانهشناسی اجتماعی» میتواند بیانگر ایدئولوژی همگانی یا نظرگاهی عقلانی، یعنی دیدگاهی مفهومی در این خصوص، به حساب آید. اما همزمان معانی ضمنیای هم از این دو واژه استنباط میشود: نشانهشناسی و اجتماعی. دانشی که به بررسی و تحلیل روابط فراتر از جمله میپردازد زبانشناسی متن نامیده میشود. «زبانشناسی متن یکی از شاخههای نسبتا جدید زبانشناسی است. وظیفه این شاخه از زبانشناسی، بررسی آن دسته از قواعد زبانی است که عناصر زبانی فراتر از مرز جمله را دربر میگیرد؛ به عبارتی دیگر، در زبانشناسی متن، واحدهای زبانی در سطح واژه یا جمله توصیف نمیشوند، بلکه در سطح متن تحلیل میشوند (البرزی، 13). زبانشناسی متن شاخهای از زبانشناسی و تحلیل گفتمان است که بر مطالعه متنها و نظام حاکم بر متون نوشتاری تاکید دارد و بیشتر به انسجام ساختاری متن مربوط میشود.
زبانشناسی نقشگرا یا کاربردی از رویکردهای مهم نظری در زبانشناسی است که در مقابل زبانشناسی فرمالیستی قرار دارد. در این رویکرد، نقشهای اجتماعی و بافتی زبان مورد تاکید قرار میگیرد. دستور نظاممند یکی از زیرمجموعههای زبانشناسی نقشگرا است که مایکل هلیدی زبانشناس بریتانیایی و همسرش رقیه حسن استاد زبان شناسی توسعه دهنده دستور زبان نقش گرای نظام بنیاد هستند. هلیدی و حسن با هم آثار زیادی را در زمینه زبان شناسی نظام مند منتشر کردهاند. ارائه معیارهای دقیق برای تشخیص وجود یا عدم وجود انسجام در یک متن یا گفتار کاری دشوار است اما این کار سخت را هلیدی و حسن در سال 1976 با طرح نظریه انسجام انجام دادند. هلیدی در نظریه خود، نظام صوری زبان را با نظام نقشی و معنایی دریافت متن مورد بررسی قرار داد (کارکرد محور). در این دیدگاه، زبان یک نهاد اجتماعی بشری است و کارکرد اصلی زبان برقراری ارتباط میان انسانها برای انتقال پیامها و مفاهیم ذهنی به یکدیگر است. در این نظریه در چارچوب نقش گرایی به شکل سازمانیافته و نظاممند به تجزیه و تحلیل متون ادبی پرداخته میشود. بنابراین دو مفهوم اساسی و بنیادین در این دیدگاه وجود دارد که نام این رویکرد از آنها اخذ شده است. این دو مفهوم عبارتند از: نظام و نقش. امتیازات رویکرد «هلیدی» به دستور، یکی مبنای معنایی این دستور است و به کارگیری اصول دستوری را نیز نفی نمیکند. به عبارت دیگر کارکرد محور است نه دستور محور. امتیاز دیگر دستور نظام بنیاد هلیدی، عدم توجه صرف به زبان نوشتاری است یعنی به هر دو صورت نوشتاری و گفتاری اهمیت میدهد. و سومین امتیاز این رویکرد، حرکت در سراسر لایههای متن را امکانپذیر میداند.
صحیفه سجادیه بعد از قرآن کریم و نهجالبلاغه در بالاترین سطح بلاغت و فصاحت قرار دارد. کثرت شارحان و محققان این کتاب نشانگر اهمیت کتاب صحیفه سجادیه نزد بزرگان و اندیشمندان اسلامی است. این کتاب یکی از مهمترین متون ادبی، شایسته تحلیل و بررسی است. با توجه به اینکه درباره قرآن کریم و نهجالبلاغه پژوهشهای زیادی انجام شده است و با عنایت به اینکه کتاب صحیفه سجادیه بعد از قرآن و نهجالبلاغه از مهمترین و باارزشترین کتب در بین شیعیان و علاقهمندان است ضروری مینماید که در مورد این کتاب نیز تحقیق و تحلیلی بر اساس یکی از نظریههای معاصر یعنی زبان شناسی نظاممند نقشی صورت گیرد. پیرامون ابزارهای انسجام متنی و هماهنگی کلمات در متون دینی و ادبی، تحقیقات زیادی انجام شده است. از پیشینه بحث مذکور چنین برمیآید[1] که پژوهشی مستقل درباره عنصر انسجامی حذف در صحیفه سجادیه بر اساس نظریه مایکل هلیدی و رقیه حسن صورت نگرفته ست.
لذا در این پژوهش عامل انسجام متنی حذف بر اساس نظریه انسجام مایکل هلیدی، در شش دعای صحیفه سجادیه (2، 21، 25، 37، 50، 52) به صورت تحلیلی، توصیفی و آماری مورد بررسی قرار میگیرد و پس از تحلیل و بررسی، بسامد آن در ادعیه مذکور به شکل درصد نشان داده میشود. آشنا شدن با عامل انسجام متنی حذف موجب درک عمیقتر و افزایش جذابیت متن صحیفه سجادیه خواهد شد. این تحقیق میخواهد به سوالات زیر پاسخ دهد:
- اشکال گوناگون «حذف» در صحیفه سجادیه چیست؟
- علت وقوع «حذف» و نقش آن در انسجام متنی صحیفه سجادیه چگونه است؟
- بسامد عامل انسجامی «حذف» در این کتاب بزرگ دینی چیست؟
1- انسجام در زبانشناسی
اما قبل از پاسخ به سوالات یاد شده شناخت برخی از مفاهیم کلیدی در راستای انسجام ضروری است.
روابط انسجامی میان عناصر زبانی از مواردی است که زبانشناسان نقشگرا به بررسی آن میپردازند. ویژگی مهم و برجسته یک متن انسجام (پیوستگی) است که متن را یکپارچه و متحد میکند. انسجام یک مفهوم معنایی است که به روابط معنایی در متن اشاره دارد و متن را از غیر متن متمایز میسازد. انسجام عبارت است از تفسیر و تعبیر یک عنصر با توجه به عنصر دیگر در متن به عقیده برخی از محققان انسجام، ارتباط دستوری، واژگانی و آوایی میان عناصر درون یک متن است که به وسیله آن، متن یکپارچه و معنیدار میشود. «نخستین معیار از اصول هفتگانه سازنده متنیت "انسجام" است که به چگونگی پیوند معنیدار متقابل میان مولفههای رومتن یا متن ظاهری و عیان –در واقع همان لفظهایی که میشنویم یا میبینیم- مربوط میشود» (ساسانی، 134). اعضا و واحدهای جملههای متن از طریق روابط معنایی به یکدیگر پیوند میخورند و این ارتباط معنایی موجب انسجام پیامهای متن میشود. و به نظر محققی دیگر: «"انسجام" ملاکی است که سبب میگردد بتوانیم رابطه میان واحدهای واژگانی درون یک متن را دریابیم. بنابراین اگر ما بتوانیم واحدهای درون یک متن را از طریق یکدیگر تعبیر کنیم، از "انسجام" برخوردار خواهد بود» (صفوی، 309). انسجام به چگونگی پیوند معنیدار متقابل میان مولفههای رومتن یا متن ظاهری و عیان مربوط میشود و این پیوند از نوع وابستگی دستوری و درون متنی است. «در عصر اخیر، فیلسوف آمریکایی پیرس معیار جمالی را به همین «انسجام» و «وحدت» و «یکپارچگی» بازگرداند: شیء زیبا دارای ابعاض و اجزایی است که به عنوان یک کل عمل میکنند و انسجام از رهگذر نظمی در روابط اجزای این کل با یکدیگر به وجود میآید» (شفیعی کدکنی، 374-375). مبحث انسجام توسط مایکل هالیدی و رقیه حسن طرح شد و امروز همه، بحث انسجام را با نام آنان میشناسند. «در هر صورت، آنچه "مایکل هلیدی" و "رقیه حسن" درباره مسئله نظم و نظام گفتهاند به طور کلی همان است که بلاغیون عرب علیالخصوص عبدالقاهر جرجانی قبلا گفته بودند» (نورعوض، 89). مفهوم مهم در انسجام یک متن پیوند انسجامی است و آن ارتباط معنایی میان اعضا و اجزای یک متن است. «هالیدی معتقد است که انسجام به صورت بالقوه در عناصر زبانی همچون ارجاع، حذف، جانشینی و... که درون زبان قرار دارند، نهفته است، اما عینیت یافتن آن در هر مورد، به انتخاب گزینههایی از این عناصر وابسته نیست، بلکه به وجود عناصری دیگر بستگی دارد که به شکل گرفتن «گره» (Tie) و آنگاه ارتباط این عناصر با یگدیگر به صورت «زنجیره» (Chain) منجر میشود. آنچه یک عنصر را با دیگر عنصرهای انسجامی مربوط میکند، گره نامیده میشود» (خامهگر، 7). ویژگی بارز هر متن پیوستگی و انسجام آن است که متنها را یکپارچه و متحد میکند. «ظاهرا انسجام، معیار غالب متن بودگی است. به عبارت دیگر، انسجام برای پیدایش متن، از مهمترین عوامل به شمار میرود. حتی هنگامی که سایر معیارهای متن تحقق نیافته باشند، چنانچه انسجام موجود باشد، متن درست است» (البرزی، 189). پیوستگی همان روابطی است که معانی یک متن را به یکدیگر پیوند میزند و هر متنی در صورتی انسجام مییابد که این ارتباط معانی در آن برقرار باشد. «سهم مهم در پیوستگی یک متن، از آن انسجام است: یعنی مجموعهای از منابع زبانشناختی که هر زبانی (به عنوان بخشی از فرانقش متنی) در اختیار دارد و از آن برای پیوند یک بخش از متن به بخش دیگر استفاده میکند» (هلیدی، 126). و این منابع زبانشناختی عبارتند از: 1-ارجاع 2-جایگزینی 3-حذف 4-ادات ربط 5-انسجام واژگانی. اینها روابط معنایی هستند که بخشهای مختلف متن را به یکدیگر ربط میدهند. «مفهوم بسیار مهم در بحث از بافتار، پیوند است و لازمه پیوند، داشتن دو عضو است و این اعضا نمیتوانند در پیوند با هم باشند مگر اینکه رابطهای بین آنها برقرار باشد و ماهیت این ارتباط، معنایی است: این دو اصطلاح پیوندی از طریق رابطهای معنایی به هم مرتبطاند. چنین روابط معنایی مبنای انسجام پیامهای متن را تشکیل میدهد» (همانجا، 168 و 169). «مقصود از "اتساق" همان انسجام و یکپارچگی شدید میان اجزای تشکیل دهنده متن یا گفتمان است و در آن ابزارهای زبانی و صوری مورد توجه قرار میگیرد. به عبارت دیگر، انسجام به عناصر دستوری، واژگانی و آوایی مربوط میشود که در انسجام ظاهری متن به وسیله عوامل صریح زبانی و متنی نقشی ایفا میکنند، مانند: ارجاع، جایگزینی، حذف و...» (خطابی، 5). انسجام به چگونگی پیوند معنیدار متقابل میان مولفههای رومتن یا متن ظاهری و عیان مربوط میشود. این پیوند از نوع وابستگی دستوری و درون متنی است.
2- انسجام متنی
مجموعه روابط بین جملهای متن، انسجام متنی نامیده میشود. اصطلاح «انسجام متنی» در تحلیل زبانی و نشانهشناختی متن حائز اهمیت است. وحدت متنی زبانی، انسجام متنی را ایجاد میکند. در زمینه انسجام متنی، الگوی مایکل هالیدی و رقیه حسن (1976) مهمترین الگو است. هالیدی کسی است که در زبان انگلیسی درباره ساختمان متنی و روابط میان جملهای متن پژوهشهای زیادی را انجام داده است. از نظر او متن وحدت زبانی و ارتباطی خاصی است. انسجام مرتبط با سطح زبانی متن که آن را انسجام متنی مینامیم، شرط تحقق متنیت است. برای اینکه مجموعهای از جملات و نشانهها یک متن را تشکیل بدهند، باید انسجام و سازگاری خاصی با هم داشته باشند، لذا گاهی گفته میشود این انسجام شرط «متنیت» است. «انسجام دستوری برای کارآمدی نیازمند حمایت انسجام واژگانی است و انسجام واژگانی برای کارآمدی نیازمند حمایت انسجام دستوری است» (رقیه حسن، 185-186).
انسجام متن در دو سطح قابل بررسی است: 1- سطح معناشناسی 2- سطح کاربردشناسی.
سطح معناشناسی (معنای سمانتیک): به روابط انسجام درونزبانی مربوط میشود و آن همان معنای نشانه در زبان است (معنای لغوی).
سطح کاربردشناسی (معنای پراگماتیک): با عوامل بیرون از زبان ارتباط دارد، همان معنایی که در کاربرد پیدا میکند و با مقصود کاربران و موقعیت و شرایط کاربرد ارتباط دارد (معنای کاربردی).
3- انسجام دستوری (نحوی) و جایگاه حذف از نظر علمای بلاغت
با کمک عناصر نحوی موجود در جملههای متن و ایجاد ارتباط و پیوند میان عبارات، انسجام دستوری حاصل میشود. ارجاع، حذف و جایگزینی از عوامل مهم در خلق انسجام نحوی در متن محسوب میشوند. اما در این مقاله عامل انسجام حذف در دعاهای صحیفه سجادیه، مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. اما قبل از آن توجه به دیدگاه علمای بلاغت در خصوص جایگاه حذف امری ضروری است.
4-«حذف» در بلاغت (علم معانی)
تفتازانی در کتاب «شرح المختصر» مبحث ایجاز حذف پس از ذکر مثالهایی در مورد انواع حذف (مضاف، صفت، فعل شرط، جواب شرط، جمله) و مطرح ساختن برخی دلایل حذف بیان میکند که «حذف دو نوع است: الف- حذفی که چیزی به جای محذوف نمیآید بلکه به قرینه اکتفا میشود، مانند مثالهایی که ذکر گشت. ب- حذفی که چیزی دیگر به جای آن قرار میگیرد، مانند: «وَ إِن یُکَذِّبوکَ فَقَد کُذِّبَت رُسل مِن قبلِک» بنابراین جمله «فَقَد کُذِّبَت» جواب شرط نیست زیرا تکذیب پیامبران مقدم بر تکذیب اوست بلکه آن علت و سببی برای مضمون جواب شرط محذوف است که به جایش آمده است یعنی فَلا تَحزَن وَ اصبِر» (تفتازانی، 277). عبدالقاهر جرجانی در دلائل الاعجاز (223) در مورد عنصر حذف میگوید: حذف شیوه و سبکی دقیق و پیچیده است و آن موضوع عجیبی شبیه سحر و جادو است زیرا در آن نیاوردن را فصیحتر و رساتر از آوردن میبینی».
5- ارتباط حذف و انسجام در زبانشناسی
یکی از ابزارهای انسجام در زبانشناسی متن، حذف است و آن عبارت است از حذف کردن یکی از عناصر متن یا یک ترکیب کامل به قرینه لفظی یا معنوی است. عنصر حذف در زمینههای مختلف از جمله نحو، بلاغت و زبان مورد بحث و پژوهش قرار میگیرد. حذف نحوی مربوط به قواعد نحوی است و حذف بلاغی بر اساس اهداف علم بلاغت صورت میگیرد و حذف زبانی بین دو جمله یا بیشتر یا برای خلق ارتباط پدید میآید و در نهایت موجب هماهنگی و انسجام در متن میشود و این موضوعی است که نخستین بار توسط مایکل هلیدی و رقیه حسن مطرح گشت. حذف در رویکرد هلیدی و حسن به عنوان یکی از عوامل انسجام، از این رو مورد توجه قرار گرفته است که ما در متن، یک عنصر پیشانگاشت داریم یعنی قبلا چیزی ذکر شده و شناسانده شده است یعنی مرجع آن پیش از خود آن آمده است سپس حذف صورت گرفته است. در واقع به صورت نظاممند میان متن ارتباط برقرار شده است. لذا حذف یک رابطه پس رو و درون متنی محسوب میشود و آن نهتنها خلل و ایرادی در بافت و معنی متن ایجاد نمیکند بلکه روانی و انسجام متن را در پی دارد به خاطر اینکه ذهن مخاطب و خواننده در تلاش است با رجوع به ترکیبات و قرائن قبلی شکاف ایجاد شده را پر کند تا مشکل برطرف گردد و این سعی و تلاش ذهن برای خلق ارتباط میان عناصر متن موجب انسجام و پیوستگی میشود. «تفاوت میان دو عامل انسجامی حذف و جایگزینی در این است که در جانشینی، عنصری به جای عنصری دیگر میآید اما در حذف به جای عنصر محذوف، عنصر دیگری نمیآید بلکه هیچ (صفر) جانشین آن میشود» (هلیدی و حسن، 144). عنصر محذوف رد پایی از خود در متن به جا میگذارد تا خواننده به کمک قرائن موجود در متن، عنصر یا عناصر حذف شده را دریابد. کاربرد حذف در واقع توجه خواننده را به اطلاعات جدید جلب میکند و برای استمرار مطالعه در او علاقه و اشتیاق ایجاد میکند. «به دلیل متاخر بودن حادث از عدم، حذف مقدم بر ذکر است... و از فایدههای حذف، بزرگ داشتن و مهم دانستن است به خاطر ابهامی که در آن است و به این علت که ذهن بشر به هر طرف کشانده میشود... هر زمان درک محذوف دشوارتر باشد لذتبخشیش زیادتر میشود و به سبب تلاش و کوشش برای درک آن، پاداش و بهره افزایش مییابد» (الکفوی، 384). انسجام حاصل از عامل حذف ناشی از این واقعیت است که خواننده برای ایجاد ارتباط سعی میکند تا جای خالی حذف را پر کند و با تلاش و کوشش مستمر خود به درک و فهم معنای متن دست مییابد. «پیوند حذف یکی از ابزارهای اتصال متون است. در این ابزار، ارجاع متن از طریق خلأها پدید میآید، عدم حضور واژهها باعث راهنمای کنکاش (جستوجوگر) حذف میشود» (البرزی، 164). هر چه امکان حذف در کلام بیشتر باشد ارتباط اجزای کلام افزایش مییابد در نتیجه انسجام متن بیشتر میگردد. «حذف نوعی عامل انسجام است یعنی در واقع مورد خاصی از جایگزینی است که در آن هیچ را جایگزین یک عبارت [یا کلمه] میکنیم» (کرول، 256-257). «حذف در سطح یک جمله موجب یکپارچگی و انسجام نمیشود بلکه آن در سطح بیشتر از یک جمله ایجاد انسجام میکند» (بوسته، 66). مانند: «وَ امنُن عَلَیَّ بِکُلِّ ما یُصلِحُنی فی دُنیایَ وَ آخِرَتی ما ذَکَرتُ مِنهُ وَ ما نَسیتُ، اَو اَظهَرتُ اَو اَخفَیتُ اَو اَعلَنتُ اَو اَسرَرتُ» (بر من منت گذار با هر چه که در دنیا و آخرتم موجب اصلاح حالم شود چه آنها که یاد کرده و چه آنها که از یاد بردهام آشکار کرده یا پنهان نمودهام: دعای 25). در این مثال نخست کلمات «منه» از جمله «ما نسیت» به قرینه لفظی حذف شده است سپس کلمات «ما و منه» نیز در جملههای بعدی به قرینه لفظی حذف گردیده است و این حذف به صورت افزایشی (ابتدا «منه» سپس «ما و منه») صورت گرفته و در انسجام بخشی به متن نقشی مهم ایفا کرده است. وقتی حذفی در متن صورت میگیرد خواننده جای خالی محذوف را با توجه به قراین موجود، در ذهن خود کامل میکند در واقع وی در پیوند دادن اجزای متن به یکدیگر سهیم میشود و از خواننده صرف به یک خواننده فعال در میآید و در خلق متن شریک میشود بنابراین نقش اساسی حذف به عنوان یکی از عوامل انسجام متون آشکار میگردد. اگر موارد محذوف ذکر میشد آن انسجام و هماهنگی مورد انتظار ایجاد نمیشد و به قول جرجانی این چه رازی است که گاهی نیامدن، بهتر و موثرتر از آمدن است.
هلیدی و رقیه حسن، انواع حذف را به صورت زیر بیان کردهاند:
- حذف اسم: اسمی از درون متن با قرینه حذف میشود، مانند: أیُّ قُبَّعَهٍ سَتَلبِسُ؟ هذه هی الأحسن. یعنی در واقع «هذه البقعه» بوده است که واژه «البقعه» از جمله حذف شده است.
- حذف فعل: فعلی از داخل متن حذف میشود، مانند: هل کُنتَ تسبحُ؟ نعم.
- حذف جمله یا شبه جمله: آن حذف جمله یا شبه جمله از متن است، مانند: َکَم ثمنُهُ؟ خمسه جنیهات (خطابی، 22). با این دستهبندی به بررسی انواع حذف در صحیفه سجادیه میپردازیم.
6- حذف اسم در ادعیه مورد پژوهش صحیفه سجادیه
حذف اسمی در صحیفه زیاد است از جمله: «وَ امنُن عَلَیَّ بِکُلِّ ما یُصلِحُنی فی دُنیایَ وَ آخِرَتی ما ذَکَرتُ مِنهُ وَ ما نَسیتُ، اَو اَظهَرتُ اَو اَخفَیتُ اَو اَعلَنتُ اَو اَسرَرتُ» (بر من منت گذار با هر چه که در دنیا و آخرتم موجب اصلاح حالم شود چه آنها که یاد کرده و چه آنها که از یاد بردهام آشکار کرده یا پنهان نمودهام: دعای 25)، در این عبارات ضمیر متصل «هـ» در پنج جمله که نقش متممی دارد و اسم موصول «ما» در چهار جمله که از نظر اعراب تابع ما قبل خود است به قرینه لفظی حذف شدهاند. خواننده برای دریافت معنی و پر کردن جای خالی کلمات محذوف به سراغ جملات و کلمات قبلی میرود تا فهم موضوع حاصل شود لذا وقتی حذفی در متنی صورت میگیرد خواننده جای خالی محذوف را با توجه به قراین موجود، در ذهن خود کامل میکند در واقع وی در پیوند دادن اجزای متن به یکدیگر سهیم میشود و از خواننده صرف به یک خواننده فعال در میآید و در خلق متن شریک میشود بنابراین نقش اساسی حذف به عنوان یکی از عوامل انسجام متون آشکار میگردد. و مانند: «فَمَن غَفَرتَ لَهُ فَبِطَولِکَ، و مَن رَضیتَ عَنهُ فَبِفَضلِکَ» (پس هر کس را آمرزیدهای به احسانت بوده و از هر که راضی گشتهای به فضل و توانت بوده است: دعای 37)، در این جملات شرطی ضمیر «هو» در دو جمله که در هر دو نقش مبتدا را دارد حذف شده است یعنی تقدیر به این شکل است: «فَهُوَ بِطَولِکَ» و «فهو بِفَضلِکَ»، خواننده با کمک حرف ربط واقع در جواب شرط (ف) و با رجوع به جملههای قبلی ضمایر محذوف را بازیابی میکند و با برقراری این ارتباط و پیوند طبق نظر هلیدی انسجام و پیوستگی حاصل میگردد. و مثل «سبحانک، ما أعظَمَ شأنِکَ، وَ أقهَرَ سُلطانَکَ، وَ أَشَدَّ قُوَّتِکَ، وَ أَنفَذَ أَمرَکَ» (پاک و منزهی، چه والا است مقاومت، و چه نفوذناپذیر است قدرتت، و چه سهمگین است نیرویت، و چه نافذ است فرمانت: دعای 52)، در این دعا، واژه «ما» از ابتدای جملههای سوم، چهارم و پنجم به قرینه لفظی حذف گردیده است. حذف با کمک حرف ربط، متن را یکپارچه و متحد ساخته است و در پیوند دادن اجزای متن به یکدیگر و ایجاد پیوستگی، نقشی مهم ایفا کرده است. در واقع حذف عناصر در متن، تعامل میان خواننده و متن را افزایش میدهد و همین ارتباط زیاد بین مخاطب و متن و تلاش برای کشف معانی، کنجکاوی و علاقه خواننده را افزایش میدهد و در نهایت موجب هماهنگی بیشتر و انسجام در متن میشود.
جدول 1- بسامد حذف اسم در ادعیه مورد پژوهش
دعای 2 |
«فختم بنا علی جمیع من ذرأ» (ذَرَأهم)- «و جعلنا شهداء علی من جحد» (جَحَدَهُ). |
2 مورد |
دعای 21 |
«بما تحبّ و ترضی» (تحبّهُ و ترضاهُ)- «لم أقدر علی ما عندک» (هو عندک)- «لا أنال ما عندک» (هو عندک)- «فیما عندک» (هو عندک). |
5 مورد |
دعای 25 |
«ما ذَکَرتُ مِنهُ وَ ما نَسیتُ، اَو اَظهَرتُ اَو اَخفَیتُ اَو اَعلَنتُ اَو اَسرَرتُ» (ما نسیت منه و ما أظهرت منه و ما أخفیت منه و ما أعلنت منه و ما أسررت منه). |
9 مورد |
دعای 37 |
«فمن غفرت له فبطولک» (فهو بطولک)- «و من رضیت عنه فبفضلک» (فهو بفضلک)- «لمن عاقبت» (عاقبته)- «علی من عافیت» (عافیته)- «عمّا استوجبت» (استوجبته)- «لا من؟» (من: مبتدا و خبره محذوف تقدیره: هو). |
6 مورد |
دعای 50 |
«و قد تقدّم منّی ما قد علمت» (قد علمته)- «فلو لا المواقف» (موجود)- «یا ربّ» (ربّی)- «و لو أنّ عذابی ممّا یزید» (أنّ عذابی ممّا یزید: فی محلّ رفع مبتدا لخبر محذوف تقدیره: موجود). |
4 مورد |
دعای 52 |
«و أقهر سلطانک» (ما أقهر)- «و أشدّ قوّتَک» (ما أشدّ)- «و ما أنفذَ أَمرَکَ» (ما أنفذ)- «و إنّی أصبِح و أمسی...» (خبر أصبح محذوف). |
4 مورد |
طبق جدول شماره 1 از مجموع 30 مورد عنصر انسجامی حذف اسم، دعای 25 با بسامد 9 مورد بالاترین بسامد را به خود اختصاص داده است و دعای 2 با 2 مورد حذف، کمترین بسامد را داراست. حذف یکی از عوامل انسجام نشان از ایجاز نثر صحیفه سجادیه و کوتاه بودن جملههای آن است.
7- حذف فعل در ادعیه مورد پژوهش صحیفه سجادیه
حذف فعل در کل، نسبت به موارد دیگر، (حذف اسم، جمله، شبه جمله و حرف) در دعاهای صحیفه سجادیه بیشتر است، مانند: «وَ اجعَل تَقواکَ من الدنیا زادی، وَ إِلی رَحمَتِکَ رِحلتی، وَ فی مَرضاتِکَ مَدخَلی» (تقوایت را رهتوشه من از دنیا و سفرم را به وادی رحمت خود و داخل شدنم به عرصه خوشنودیت قرار ده: دعای 21)، در این دعا کلمه «رحلتی» مفعول به دوم برای فعل محذوف (اجعل) است و ترکیب «مدخلی» نیز مفعول به دوم برای فعل محذوف (اجعل) است که آن افعال محذوف به قرینه لفظی و معنوی واقع شده است. در حقیقت فعل محذوف، جمله پیشین را با کمک حرف عطف به جملههای پسین ربط داده است و با ایجاد این ارتباط و اتصال یک متن هماهنگ، متحد، پیوسته و منسجم آفریده شده است. و مانند: «إِنَّک طالبی إِن أنا هَرَبتُ و مدرکی إِن أنا فَرَرتُ» (بیشک تو طالب من هستی اگر بگریزم و مرا گیرندهای اگر فرار کنم: دعای 50)، در این عبارات دو ضمیر مذکور «أنا» فاعل برای فعل محذوف هستند که فعلهای «هربت و فررت» مذکور تفسیرکننده و قرینه آن افعال حذف شده هستند. بنابراین حذف فعل نیز موجب تقویت روابط میان جملههای متن و در نتیجه موجب خلق انسجام میشود لذا آن یکی از مهمترین عوامل انسجام در متن به حساب میآید. حذف با برقرار کردن پیوند میان عبارات پیشین و جملههای پسین جهت بازیابی کلمات محذوف باعث پیوستگی و یکپارچگی میان عناصر متن میگردد.
جدول 2- بسامد حذف فعل در ادعیه مورد پژوهش
دعای 2 |
ــــــ |
- |
دعای 21 |
«إلی رَحمَتِکَ رِحلَتی» (اِجعَل تَقواکَ رحلتی)- «فی مرضاتِکَ مَدخَلی» (اِجعل تَقواکَ مَدخَلی)- «و رغبتی» (اجعل)- «و أنس نفسی» (اجعل)- «و اِستِغنائی» (اجعل)- «و کفایتی» (اجعل)- «و لا غافِلاً» (لا تجعل)- «و لا آئِساً» (لا تجعل)- «أو ضَرّاءَ» (کنت فی)- «أو شِدَّهٍ» (کنت فی)- «أو رِخاءٍ» (کنت فی)- «أو عافیهٍ» (کنت فی)- «أو بلاءٍ» (کنت فی)- «أو بُؤسٍ» (کنت فی)- «أو نَعماءَ» (کنت فی)- «أو جِدَّهٍ» (کنت فی)- «أو لَأواءَ» (کنت فی)- «أو فَقرٍ» (کنت فی)- «أو غَنیٍّ» (کنت فی)- «و مدحی ایّاکَ» (اجعل)- «و حمدی لک» (اجعل). |
21 مورد |
دعای 25 |
«و بِإصلاحِهِم» (مُنَّ)- «و بِإِمتاعی» (مُنّ)- «و أدیانَهُم» (أصِحَّ)- «و أخلاقَهُم» (أصِحَّ)- «و فی جَوارهِم» (عافِ)- «و فی کلّ ما» (عافِ)- «حَدبِینَ» (مفعول به دوم برای فعل محذوف)- «و فی الآخِرَهِ حسنه» (مفعول به دوم برای فعل محذوف). |
8 مورد |
دعای 37 |
«سبحانک» (اُسَبِّحُ). |
1 مورد |
دعای 50 |
«إن أنا هَرِبتُ» (ضمیر أنا فاعل برای فعل محذوف است)- «إن أنا فررتُ» (ضمیر أنا فاعل برای فعل محذوف است). |
2 مورد |
دعای 52 |
«سبحانک» (اُسَبِّحُ): این مورد چهار بار در این دعا آمده است.- «أن تُغنینی» (أسئلُ)- «أن تُسَلّی» (أسئلُ)- «أن تُثنینی» (أسئلُ). |
7 مورد |
بر اساس جدول شماره 2 از مجموع 39 مورد عنصر انسجامی حذف فعل، دعای 21 با بسامد 21 مورد بالاترین بسامد را از آن خود کرده است و دعای 2 بدون داشتن حذفی در ردیف آخر قرار گرفته است. حذف از شگردهای متن صحیفه سجادیه برای اجتناب از تکرار مخل است و لازمه دعا، درخواست و انتظار اجابت رعایت اختصار و ایجاز است.
8- حذف جمله در ادعیه مورد پژوهش صحیفه سجادیه
از حذف جمله در صحیفه سجادیه میتوان به این مثالها اشاره کرد: «لا یَغفُلُ إن غَفَلنا، وَ لا یَنسَی إن نَسینا» (غافل نمیشود اگر غفلت کنیم و از یاد نمیبرد اگر فراموش کنیم: دعای 25)، جواب شرط در عبارت «إن غفلنا» و «إن نسینا» به قرینه لفظی قبلی محذوف است که جواب شرط محذوف نخست به وسیله فعل «لا یغفل» و جواب شرط دوم توسط «لا ینسی» تفسیر میشود، لذا طبق دیدگاه "هلیدی" و "حسن" انسجام متنی، زمانی شکل میگیرد که یک ابزار تلویحی یا ارجاع به واحدی از متن تفسیر گردد. و مانند: «فَمتی کانَ یَستَحِقُّ شیئاً مِن ثَوابِکَ؟ لا متی؟» (پس کی سزاوار چیزی از پاداشت میگردد؟ نه کی؟: دعای 37)، در این مثال جمله بعد از «متی» به قرینه لفظی پیشین یعنی جمله قبلی حذف شده است و عنصر حذف شده با ارجاع به منابع دیگر یعنی عناصر مذکور پیشین تفسیر و مشخص میشود و همین ارجاع، روابط معنایی حاصل از پیوند و تفسیر درون متنی باعث شکلگیری انسجام در متن میگردد.
جدول 3-بسامد حذف جمله در ادعیه مورد پژوهش
دعای 2 |
«و لو کره المشرکون» (جواب لو حذف است) |
1 مورد |
دعای 21 |
ــــــ |
ـ |
دعای 25 |
«لا یَغفُلُ إن غَفَلنا» (جواب شرط محذوف است)- «وَ لا یَنسَی إن نَسینا» (جواب شرط محذوف است). |
2 مورد |
دعای 37 |
«فَمتی کانَ یَستَحِقُّ شیئاً مِن ثَوابِکَ؟ لا متی؟» (جمله بعد از «متی» محذوف است). |
1 مورد |
دعای 50 |
«إن أنا هربت» (جواب شرط محذوف است)- «إن أنا فررت» (جواب شرط محذوف است). |
2 مورد |
دعای 52 |
ـــــ |
ـ |
با توجه به جدول شماره 3 از مجموع 6 مورد عنصر انسجامی حذف جمله، دعاهای 25 و 50 هر کدام 2 مورد و دعاهای 2 و 37 هر کدام یک مورد حذف به خود اختصاص دادهاند و در دعاهای 21 و 52 حذفی صورت نگرفته است.
9- حذف شبه جمله در ادعیه مورد پژوهش صحیفه سجادیه
حذف شبه جمله نوع چهارم از انواع حذف در صحیفه سجادیه است و مقصود از آن حذف جار و مجرور یا ظرف میباشد. مثالهایی از حذف شبه جمله در ادعیه صحیفه سجادیه: «وَ امنُن عَلَیَّ بِکُلِّ ما یُصلِحُنی فی دُنیایَ وَ آخِرَتی ما ذَکَرتُ مِنهُ وَ ما نَسیتُ، اَو اَظهَرتُ اَو اَخفَیتُ اَو اَعلَنتُ اَو اَسرَرتُ» (دعای 25)، در این مثال ابتدا کلمات «منه» از جمله «ما نسیت» سپس کلمات «ما و منه» در جملههای بعدی به قرینه لفظی حذف گردیده است (ما ذکرتُ منه و ما نسیتُ اَو اَظهرتُ...) و این حذف به شکلی افزایشی صورت گرفته و باعث کاهش تدریجی کلمات متن شده است، در اینجا امام (ع) بسیار زیبا و ماهرانه یک حالت پارادوکسی ایجاد کرده است که افزایش سبب کاهش گشته است و این همان هنر ارتباط و پیوستگی میان عناصر متن است که توسط پدیده حذف خلق شده و موجب انسجام و پیوستگی در متن گشته است. مثالی دیگر: «فی سَرّاءَ کُنتُ أو ضَرّاءَ، أو شِدَّهٍ أو رَخاءٍ، أو عافیَهٍ أو بَلاءٍ، أو بُؤسٍ أو نَعماءَ، أو جِدَّهٍ أو لأواءَ، أو فَقرٍ أو غَنیّ» (در خوشی باشم یا ناخوشی، در سختی یا آسایش، در تندرستی یا ناخوشی، در تنگدستی یا توانگری، در نیازمندی یا بینیازی: دعای 21)، در این دعا حرف جرّ «فی» از اول کلمات ضَرّاء، شِدَّهٍ، رَخاءٍ، عافیهٍ، بَلاءٍ، بُؤسٍ، نَعماءَ، جِدَّهٍ، لأواءَ، فَقرٍ و غنیٍّ با قرینه لفظی حذف گردیده است و حروف عطف نیز در ربط دادن اسماء مجرور به کلمه «سرّاء» سهیم شده است. و با این حذفیات شکافی در متن ایجاد شده است و ذهن مخاطب با رجوع به عناصر مذکور پیشین جای خالی آن را پر میکند و در نتیجه ارتباطی فعال و منسجم شکل میگیرد.
جدول 4-بسامد حذف شبه جمله در ادعیه مورد پژوهش
دعای 2 |
«کاشَفَ» (بالعداوه)- و مَوضِعِ رِجله» (عن موضع)- «و مسقطِ» (عن مسقط)- «و مأنسِ» (عن مأنس). |
4 مورد |
دعای 21 |
«أو ضَرّاءَ» (فی ضَرّاء)- «أو شِدَّهٍ» (فی شِدَّهٍ)- «أو رَخاءٍ» (فی رَخاءٍ)- «أو عافیَهٍ» (فی عافیه)- «أو بَلاءٍ» (فی بلاء)- «أو بُؤسٍ» (فی بُؤس)- «أو نَعماءَ» (فی نعماء)- «أو جِدَّهٍ» (فی جده)- «أو لأواءَ» (فی لأواء)- «أو فَقرٍ» (فی فقر)- «أو غَنیّ» (فی غنی). |
11 مورد |
دعای 25 |
«وَ ما نَسیتُ» (منه)- «اَو اَظهَرتُ» (منه)- «اَو اَخفَیتُ» (منه)- «اَو اَعلَنتُ» (منه)- «اَو اَسرَرتُ» (منه). |
5 مورد |
دعای 37 |
ـــــ |
ـ |
دعای 50 |
ـــــ |
ـ |
دعای 52 |
ـــــ |
ـ |
با توجه به جدول شماره 4 از مجموع 20 مورد عنصر انسجامی حذف شبه جمله، دعای 21 با 11 مورد بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است و در دعاهای 37، 50 و 52 حذفی واقع نشده است.
10- حذف حرف در ادعیه مورد پژوهش صحیفه سجادیه
حرف محذوف در صحیفه سجادیه در مقایسه با انواع دیگر حذف کمتر است، مانند: «فَإِنّی امرُؤٌ حقیرٌ، و خطری یَسیرٌ» (قطعا من انسانی حقیر و ناچیزم و قدر و منزلتم پایین و اندک است: دعای 50)، واژه «خطر» اسم «إنّ» محذوف است که با عناصر و واحدهای واژگانی مذکور پیشین تفسیر میشود. و همچنین کلمه «یسیر» خبر برای «إنّ» حذوف با قرینه لفظی است. این تفسیر و تعبیری که حذف پدیدآورنده آن است و مخاطب نیز به خاطر حذفیات صورت گرفته مجبور به تلاش و جستوجو برای بازیابی و پر کردن خلأ در متن میشود و این وابستگی تعبیر و تفسیر برخی از عناصر زبانی به عناصری دیگر انسجام میآفریند و مانند: «إلی أصبَحتُ وَ اَمسَیتُ عَبداً داخِراً لَکَ» (خدای من، روز و شب را به سر بردم در حالی که بنده خوار و ذلیل تو بودم: دعای 21)، کلمه «اله» در «الهی» منادی برای حرف ندای محذوف (یا) است و نزدیک بودن بیش از حد امام (ع) به خدای خود و علاقه زیادش به خداوند متعال موجب حذف این حرف شده است تا اینکه ارتباط و اتصال در سریعترین زمان ممکن صورت گیرد و این بیانگر اتحاد و پیوستگی متن صحیفه سجادیه است.
جدول 5-بسامد حذف حرف در ادعیه مورد پژوهش
دعای 2 |
ـــــ |
ـ |
دعای 21 |
«وافی الامر المخوف» (یا وافی ...)- «الهی» (یا الهی) |
2 مورد |
دعای 25 |
«الهی» (یا الهی) |
1 مورد |
دعای 37 |
ـــــ |
ـ |
دعای 50 |
«و خطری یسیر» (و إنَّ خطری یسیر) |
1 مورد |
دعای 52 |
«الهی» (یا الهی) |
1 مورد |
حذف حرف یکی دیگر از عوامل پیوستگی در متن است که به موجب آن وحدت متن و انسجام متنی حاصل میگردد. حذف حرف نداء در صحیفه سجادیه نشان از نزدیکی، عشق و محبت زیاد نداکننده به فرد مورد ندایش است. امام سجاد (ع) به خاطر علاقه شدیدش به خدای متعال و برای ایجاد ارتباط سریع دست به حذف حرف ندا زده است تا در کوتاهترین زمان به خواسته و محبوب خود برسد.
نمودار 1-بسامد حذف در ادعیه مورد پژوهش
حذف یکی از عوامل پیوستگی و انسجام در متن صحیفه سجادیه نشان از اختصار و ایجاز نثر این متن دینی است و این، ویژگی بارز جملههای دعایی و گفتوگوهای کوتاه است. به دلیل اینکه لازمه سوال و درخواست اجابت، کوتاه و مختصر کردن سخن است تا در کمترین زمان مورد خواسته حاصل گردد.
نمودار 2-بسامد انواع حذف در ادعیه مورد پژوهش
نمودار مذکور نشانگر بسامد اشکال مختلف حذف در ادعیه مورد تحقیق است و حذف فعل و اسم به ترتیب بالاترین بسامد را به خود اختصاص دادهاند. با توجه به اینکه هر فعلی دارای مفاهیم گوناگون است، مانند: زمان، شخص، جنس، وجه و انجام کار یا حدوث حالت، و با عنایت به کثرت اسم و مشتقات گوناگون آن، طبیعی است که ذکر اینها وقتگیر و اتلاف وقت است به این دلیل که امام (ع) تلاش میکند در کوتاهترین زمان با خالق هستی ارتباط برقرار کند و این علاقه شدید وی به خدای بلندمرتبه و تعجیل جهت پیوند با مخاطب خود موجب حذف بیشتر اینگونه کلمات گشته است. زیرا «حقیقت دعا از سطح لفظ بیجان خارج است و در مرتبه لفظ نیست، بلکه توجه به حضور عینی درخواست است» (سلمانپور، 23).
نتایج مقاله
حذف با انواعش در صحیفه سجادیه نقشی مهم در انسجام و هماهنگی میان عناصر متن ایفا میکند. به عنوان مثال حذف در نیایش 25 که جای حذف با علامت تهی مشخص گردیده است بدین صورت است: «و امنُن عَلَیَّ بِکُلِّ ما یُصلِحُنی فی دُنیایَ وَ آخِرَتی ما ذَکَرتُ Ф (هُ) Ф مِنهُ و ما نَسیتُ Ф (هُ) Ф (منهُ)، أو Ф (ما) أظهَرتُ Ф (هُ) Ф (مِنهُ) أو Ф (ما) أخفَیتُ Ф (هُ) Ф (منه) أو Ф (ما) أعلَنتُ Ф (هُ) Ф (منه) أو Ф (ما) أسرَرتُ Ф (هُ) Ф (منه)» (دعای 25)، با توجه به اصل اقتصاد زبانی، حذف در این متن به صورت یک به دو و مکرر واقع شده، و در نتیجه تعامل میان خواننده و متن افزایش یافته است به این خاطر که خواننده در تلاش است تا مطالب قبلی را در ذهن خود حفظ کند و با قسمتهای دیگر متن مرتبط سازد لذا تعامل و درگیری برای بازیابی و برقراری ارتباط بین خواننده و متن افزایش پیدا میکند و در نهایت منجر به انسجام و پیوستگی متن میگردد. در ادعیه مورد پژوهش حذف فعل و اسم بالاترین بسامد و حذف حرف کمترین بسامد را به خود اختصاص داده است. با بررسی انجام شده مشخص گشت که بسامد بالا در حذف فعل و شبه جمله از آنِ دعای 21 و در حذف اسم برای دعای 25 است.
با توجه به اصل اقتصاد زبانی و علاقه شدید امام سجاد (ع) به پروردگار خود، امام (ع) زبان خود را موجز و فشرده بیان کرده است تا ارتباط و انتقال پیام، سریع و در کوتاهترین زمان صورت گیرد. بنابراین جملهها در صحیفه سجادیه بیشتر کوتاه و موجز است و این به خاطر تعجیل در درخواست حاجت، راز و نیاز، گفتوگوهای عارفانه و عاشقانه با خالق هستی است. «زبان دعا از سنخ الفاظ و گویش که از صوت در فضای دهان پدید میآید نیست... در زبان دعا چون مخاطب در حقیقت خداوند متعال است، الفاظ موضوعیت ندارند» (همانجا، 23). لذا پدیده حذف در متون دعایی و احساسی، زیاد صورت میگیرد زیرا لازمه سوال و اجابت در دعا، کوتاه ساختن سخن است و همچنین در این گونه متون، روابط نزدیکتر و صمیمیتر است و همین مسئله اقتضا میکند که جملهها، بلند و طولانی نباشد تا فهم مقصود به سرعت حاصل شود و ابهامی در متن وجود نداشته باشد. بنابراین یکی از عللی که خواننده از مطالعه صحیفه سجادیه لذت میبرد و سریع با آن انس میگیرد همین موجز بودن و منسجم بودن عبارات آن است.
کتابشناسی
البرزی، پرویز، مبانی زبانشناسی متن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1392.
بوسته، محمود، الاتّساق و الانسجام فی سوره الکهف، الجزائر – باتنه: جامعه الحاج لخضر باتنه، الطبعه الاولی، 2009 م، 1430 هـ.
التفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، قم: انتشارات علامه، چاپ دوم، 1368.
الجرجانی، عبدالقاهر، شرح دلائل الاعجاز، الشارح: محمد ابراهیم شادی، مصر – القاهره: دار الیقین، الطبعه الثانیه، 1434 هـ، 2013 م.
الخطابی، محمد، لسانیات النص (مدخل علی انسجام الخطاب)، بیروت: المرکز الثقافی العربی، الطبعه الاولی، 1991.
الشرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، قم: منشورات مکتبه آیتالله العظمی المرعشی النجفی، د.ط، 1403.
رازی، محمد بن ابیبکر بن عبدالقادر، مختار الصحاح، لبنان – بیروت: مکتبه لبنان، د.ط، 1996.
زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغه العربیه، بیروت: منشورات دارمکتبه الحیاه، د.ط، 1992.
سلمانپور، محمدجواد، تحلیل زبان دعا، فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز، پیاپی 15، 1384.
صفوی، کورش، آشنایی با زبانشناسی در مطالعات ادب فارسی، تهران: انتشارات علمی، چاپ اول، 1391.
عاصی، میشال؛ بدیع یعقوب، امیل، المعجم المفصل فی اللغه و الادب، بیروت: دار العلم للملایین، الطبعه الاولی، 1987.
کرول، دیوید دبلیو، روانشناسی زبان، مترجم: حشمتالله صباغی، تهران: انتشارات رشد، چاپ اول، پاییز 1391.
الکفوی، ابوالبقاء، الکلّیات (معجم فی المصطلحات و الفروق اللغویه)، بیروت: موسسه الرساله، الطبعه الثانیه، 1998 م.
معلوف، لویس، المنجد فی اللغه، بیروت: دار المشرق، الطبعه الحادیه و العشرون، 1973.
الهاشمی، احمد، جواهر الادب فی ادبیات و إنشاء لغه العرب، بیروت: المکتبه العصریه، د.ط، 2006 م.
هالیدی، مایکل؛ حسن، رقیه، زبان، بافت و متن، ترجمه: محسن نوبخت، تهران: انتشارات سیاهرود، چاپ اول، پاییز 1393.