1- طرح مسئله
هر متنی در بستری به وجود میآید و با آن در ارتباط است که در متون تفسیری، حدیثی، زبانشناسی و... از آن به اسباب النزول، واقعیت، شرایط صدور حدیث، بافت موقعیتی و ... تعبیر شده است، مسئله توجه به بافت موقعیتی صدور یک متن، از صدر اسلام تا کنون، در متون تفسیری و شروح حدیث مورد توجه بوده است (مامقانی، 1369 ق، 250؛ دلبری، 1393 ش، 747). هیچ متنی در خلا شکل نمیگیرد. در فهم هر متنی، بایستی شرایط بیرونی و تاثیر آن شرایط در پیدایش متن را در نظر داشت، در غیر این صورت ممکن است متن به درستی فهمیده نشود (ابوزید، 1998 م، 25).
صحیفه سجادیه، کتابی مشتمل بر احادیث ادعیه منسوب به امام سجاد (ع) است که بعد از قرن یازدهم، این متن در میان شیعیان، شهرت یافته است (بلاغی، 1384 ش، 9؛ حسینی، 1382 ش، 40-52). به جز این کتاب، در متون روایی متقدم، مثل؛ الکافی، مصباح المتهجد و... ادعیه مختلفی به امام سجاد (ع) منسوب است. مشخصه اصلی این ادعیه تواضع عمیق، احساس گناه، و تنفری بیامان از دشمنان اهلبیت (ع) است (سی چیتک، 1385 ش، 59-88). در این کتاب، استغفار از گناهانی دیده میشود که نمیتوان فاعل آن را امام سجاد (ع) دانست، و هر خوانندهای درمییابد، این نوع استغفارها با انواع مشابهش در مناجاتهای سایر ائمه (ع) متفاوت است. مانند:
الّلهُمَّ إِنّی أَعتَذِرُ إِلَیکَ مِن مَظلومٍ ظُلِمَ بِحَضرَتی فَلَم أَنصُرهُ (علی بن حسین، 1376 ق، 166).
درباره توجیه این نوع استغفارها، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است، مانند: استغفار به خاطر ترک اولی (محمدی، 1378 ش، 240)، آموزش نحوه استغفار به مردم یا همان استغفار بدون گناه (کلینی، 1375 ق، 6: 627) که این توجیهات در صحیفه سجادیه، کافی به نظر نمیرسد.
در این پژوهش، به روش تحلیل و محتوا، مستنداتی که بیانگر نقش امام سجاد (ع) در حوادث قرن اول هجری است، از متن صحیفه سجادیه و سایر منابع حدیثی، به روش مطالعه تاریخی اسناد و شواهد، مورد ارزیابی قرار میگیرد. سپس مستندات تاریخی که مبین نقش تاریخی امام سجاد (ع) در قیام توابین است، بررسی میگردد.
2- ضرورت بازشناسی تاریخ زندگانی امام سجاد (ع)
مورخان، در تبیین تاریخی، معمولا از دو نوع منبع استفاده میکنند؛ گزارش[1] و اسناد تاریخی. تاریخ مسلمانان در سده دوم و سوم هجری، در کتابهایی چون تاریخ طبری، طبقات ابنسعد و... به صورت روایی و گزارشی ثبت شده است (سجادی، 1386 ش، 72).
این آثار تاریخی، تحت سیطره حکام اموی و عباسی و با گرایش اموی، نگاشته شده است (فوزی، 2013 م، 23). بنابراین به تناسب موضوعات، در نگارشهای تاریخی، جعل و تحریف اتفاق افتاده است (بروکلمان، 1119 م، 7: 3؛ گلدزیهر، 1959 م، 90؛ سزگین، 1991 م، 1: 7). این تحریف، درباره تاریخ حیات امام سجاد (ع) نیز وجود دارد. زیرا در زمان وی قیامهای توابین رخ داده است، حکام اموی از سویی بعد از واقعه کربلا، به این نتیجه رسیدند که نمیتوان با اهلبیت (ع)، رویکرد مخاصمه علنی را ادامه دهند و از سوی دیگر قیامهای توابین، مشروعیت حکومت اموی را رد میکرد. بنابراین، دراینباره رویکرد دوگانهای اتخاذ نمودند (مدرسی طباطبایی، 1373 ش، 82).
در سالهای بعد، عباسیان با محدود ساختن ارتباط معصومین (ع) با مردم، با طبقهبندی جامعه به طبقه عامه و خاصه و قرار دادن ائمه در طبقه خاصه، که امکان ارتباط با آحاد جامعه را نداشتند، قدرت ایشان را محدود نمودند (ابن خلکان، 1419 ق، 1: 190) و درباره قیام توابین، روش خصمانه و تخریب بزرگان این قیام را برگزیدند. اگرچه حکومت عباسی، در ابتدای امر با رویکرد شیعی، توانست حکومت را از دست امویان خارج نماید، ولی طولی نکشید که حکام عباسی دریافتند، ادامه قدرت آنها با همان گرایشهای سیاست اموی، امکانپذیر است (بنیه حجاب، 1961 م، 136).
اهلسنت تلاش کردند در قرنهای بعدی از امام سجاد (ع) چهرهای ارائه نمایند که وی، تنها اهل زهد، صدقه، عبادت و حداکثر تفسیر قرآن کریم بوده است و از فعالیتهای سیاسی به کلی کناره گرفته است (ابنسعد، 1410 ق، 1: 99؛ ذهبی، 1407 ق، 1: 40؛ ابنعساکر، 1995 م، 1: 388). ابنتیمیه درباره وی میگوید: «او زینت عبادتکنندگان است و به خاطر ورع، زهد، اخلاق نیک، کثرت صدقه و... نور چشم مسلمانان بود» (صلابی، 2008 م، 2: 452).
تصویری که از امام سجاد (ع) در منابع تاریخی اهلسنت دیده میشود، چهره انسانی سازگار با دستگاه حکام اموی است، این نگاه، حتی به منابع تاریخی و روایی شیعه نیز ورود یافته است. مانند روایت اظهار ذلت امام سجاد (ع) در برابر یزید (60-64 ق). در مورد مخالفت امام سجاد (ع) با قیام توابین نیز روایات متعددی جعل شده است (خرسان، 1428 ق، 5: 358). شیعیان نیز تلاش کردهاند که فعالیت امام سجاد (ع) را در راستای وظیفه امامت، دعا معرفی کنند. مانند: «اسالیب الاصلاحات الاجتماعیه عند الامام السجاد» اثر محسن جلالی، «الامام سجاد جهاد و امجاد» اثر حسین الحاج حسن، ...
بنابراین ممکن است در گزارشات مربوط به امام سجاد (ع) تحریفهای مهمی رخ داده باشد، در چنین مواردی باید از روشهای دیگری که قابل اطمینان باشد در مطالعه تاریخی بهره برد، مانند: روش مطالعه اسناد و شواهد. اسناد تاریخی، گستره وسیعی دارد که شامل؛ مدارک، نوشتهها، کتیبهها، ظروف، نسخ خطی، اشعار، دیوانها و... میشود. که این اطلاعات، به صورت اتفاقی از مجموعههای دیگر جز کتب تاریخ گزارشی، قابل دسترسی است و میتوان در شناخت پدیدههای تاریخی از آن بهره برد و امکان وقوع جعل و تحریف در آن، بسیار اندک است (پاکتچی، 1394 ش، 41). یکی از بهترین مستنداتی که میتوان در موضوع حمایت یا عدم حمایت امام سجاد (ع) از قیام توابین مورد استناد قرار میگیرد، متون روایی منسوب به امام سجاد (ع) است.
3- ابنشهاب زهری و تحریف سیمای امام سجاد (ع)
محمد بن مسلم بن عبدالله بن شهاب، متولد سال 58 قمری، خادم امویان و مشاور عمر بن عبدالعزیز است (ابنکثیر، 1977 م، 9: 340). وی محدث نامدار قرن دوم هجری است (عسقلانی، 1379 ق، 9: 396) و جایگاه قابل ملاحظهای، در تحریف زندگانی امام سجاد (ع) و حوادث قرن اول هجری دارد.
او از درباریان حکومت اموی بود و از این طریق مال بسیاری اندوخته بود (ابن حبان، 2000 م، 258). اهلسنت، او را امام الحدیث و ثقه میدانند (عسقلانی، 1379 ق، 77). ولی از نگاه علمای شیعه مانند: شیخ طوسی، سیدبن طاووس، علامه حلی و... نهتنها مشایخ زهری، بلکه شخص او تضعیف شده است و او را دشمن «ناصبی» نامیدهاند (طوسی، 1348 ق، 119؛ حلی، 1419 ق، 250).
سیاسیت عمر بن عبدالعزیز، به دلیل شکست خوردن روش دشمنی و تندی خلفای قبلی با اهلبیت (ع)، با نرمی و با روش همگرایی همراه بود ( عبدالستار، 1996 م، 231). در این زمنیه ابنشهاب زهری، نقش کلیدی در جعل روایاتی داشت که ائمه شیعه را موافق با جریان حکومت اموی نشان دهد (راسم، 2007 م، 187) و اقدامات غیر قابل توجیه خلفاء و برخی صحابه را برای شیعیان که در آن زمان قدرت یافته بودند، توجیه نموده و آنها را وادار به سکوت کنند (گلدزیهر، 1959 م، 58). نام ابنشهاب زهری، در عموم اسناد روایات، توجیهکننده اقدامات مورد اعتراض خلفاء ثلاثه، دیده میشود (بلاذری، 1417 ق، 5: 552؛ سجستانی، 2002 م، 446). یکی از مهمترین اشکالات روایات وی، مسئله مدار الاسناد است، به این معنی که سند روایت بر خلاف سیر طبیعی که باید طبقه به طبقه انتشار یابد، در طبقه وی منفرد میشود و سبب تقویت دیدگاه جعل احادیث توسط وی میگردد (حمودی، 2014 م، 30؛ شاخت، 1981 م، 18؛ موتسکی، 1389 ش، 111). نام وی در اسناد روایاتی از امام سجاد (ع) نیز دیده میشود. در بین اهلسنت گمان بر آن است که صحیحترین اسناد، از طریق زهری از علیبن الحسین (ع) است (ابنکثیر، 1407 ق، 9: 122).
زهری تلاش دارد، رابطه صمیمانهای را برای خود و امام سجاد (ع) ترسیم نماید، مثلا در روایتی میگوید: «در مراسم حج، امام (ع) باطن حجاج را از بین دو انگشت خود به او نشان داده است» (مجلسی، 1403 ق، 96: 258). روایاتی که ابنشهاب زهری، جعل کرده است، بسیار زیرکانه، همراه با جنبههایی است که توجه شیعیان را جلب نماید و برخی سادهانگارانه او را محب اهلبیت (ع) مینامند (خویی، 1413 ق، 23: 99). مثلا در روایتی میگوید: «من فقیهتر و باتقواتر از علیبن الحسین (ع) کسی را ندیدهام، هنگامی که علیبن الحسین را به نزد یزید آوردند، او به یزید از برخی امور، گلایه کرد و یزید آنها را پذیرفت و امام را گرامی داشت» وی چنین وانمود کرده است که در نهایت، بیعت امام سجاد (ع) با یزید از روی رضایت بود (دینوری، 1366 ق، 1: 241). بنابراین، تلاش زهری بر آن بوده است که تصویری سازگار با حکومت اموی، از امام سجاد (ع) ارائه نماید.
وی شهادت داده است که محبوبترین اهلبیت (ع) در نزد مروان بن حکم، علی بن الحسین (ع) بوده است و مروان، چون از کمی نسل امام سجاد (ع) بیم داشت، به او 1000 درهم قرض داد تا کنیز بگیرد و عبدالملک امر کرد که این کنیزها را از امام سجاد (ع) پس نگیرد و بنابراین کل سادات حسینی از اموال مروان هستند (ابوزرعه، 1996 م، 413). البته این ادعا توسط دانشمند شیعی رد شده است (مرتضی عاملی، 1355 ق، 70-81).
یکی دیگر از اقدامات زهری و امثال وی در این دوره، توجیه جنایات یزید، با نسبت دادن همین اقدامات به رسول اکرم (ص) بود. البته این مسئله در قرن دوم هجری، درباره حکام اموی و عباسی تقریبا به یک روش معهود تبدیل شده بود که اشتباهات خود را به پیامبر (ص) نسبت دهند. مثلا حکام عباسی که اهل مجالس رقص و آواز و موسیقی و... بودند، از پیامبر اکرم (ص) نقل کردند که فرمود: «هر کس غنا نکند از ما نیست» (مروزی، 1408 ق، 139) و یا برای آنکه برای خود احترامی به دست آوردند و دشمنان خود را به قتل برسانند، روایتی جعل کردند که؛ حکم دشنام دهنده به رسول خدا (ص) و خلیفهاش، قتل است (عابدینی، 1433 ق، 160-172).
در روایتی، ابن شهاب زهری اقداماتی را به پیامبر اکرم (ص) نسبت میدهد تا اقدامات وحشیانه و غیر انسانی یزید را در واقعه کربلا توجیه نماید. مانند: مسئله بستن راه آب در جنگ بر دشمن و... (واقدی، 1409 ق، 1: 568). ولی امام سجاد (ع) این نسبتها را نفی فرمود و گفت: «پیامبر اکرم (ص) تنها حدود الهی را درباره ایشان اجرا فرمود» (کلینی، 1375 ش، 7: 245؛ حسینیان، 1395 ش، 57-72).
شایان توجه است که ابن شهاب زهری، حتی در تحریف حکم قصاص نیز کوشیده است. او میگوید: «زمانی که قتل عمدی مرتکب شده بود و از این مسئله، عذاب وجدان داشت، امام سجاد (ع) به او گفت: که او دیه پرداخت کند و قصاص لازم نیست» (تستری، 1406 ق، 11: 302).
4- امام سجاد (ع) و ایفای تعهدات امامت
علیبن الحسین (ع)، امام چهارم شیعیان، در سال 38 ق در مدینه متولد شد و در 57 سالگی در سال 95 ق، در مدینه به شهادت رسید. طول مدت امامت وی 34 سال بوده است. او با یزیدبن معاویه، مروانبن حکم، عبدالملکبن مروان و ولیدبن عبدالملک از خلفای اموی، معاصر بود (مفید، 1413 ق، 2: 138).
امامت در ساختار تفکر سیاسی و فرهنگی اسلام، عنصر حیاتبخش و حقیقت آن است، به گونهای که اسلام بدون امامت، فاقد واقعیتها و فعالیتهای لازم، بلکه آیینی جامد و ناتمام (المائده/3) و کالبدی بدون حیات میباشد (طباطبایی، 1417 ق، 3: 30). وظیفه امام، هدایت انسان به روشی است که باید به عنوان یک انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی بدان شکل زندگی کند (حسن جابر، 1411 ق، 106-136).
در مورد اقدامات سیاسی امام سجاد (ع) تصویر عمومی آن است که؛ امام چون در شرایط اختناق میزیسته است، تنها کاری که از وی ساخته بوده است، دعا کردن بود (جلالی، 1418 ق، 807؛ رنجبر، 1380 ش، 23-33). وقتی امام سجاد (ع) به امامت رسید، با دو راهکار مواجه بود، یا اعتراض کند و مانند سایر قراء، کشته و یا تبعید و یا زندانی گردد، یا سکوت کند و گمراهی حکومت اموی را تایید نماید، ولی امام سجاد (ع) تلاش نمود، وظیفه خود را به درستی ایفا نماید. احیای معنوی و اخلاقی جامعهای که رو به سمت تباهی میرفت، رفع فقر و گرفتاری مردم، از طریق کمکهای شبانه و مخفیانه... (بغدادی، بیتا، 3-23).
باید توجه داشت، مهمترین وظیفه هر امامی و بالتبع امام سجاد (ع)، تبیین احکام شرعی و تلاش در اقامه آن است، در این زمینه، توجه مورخان و متکلمان، به عملکرد امام سجاد (ع) با ضعف و کاستی همراه است.
یکی از پیامدهای مهم پس از اقدامات مهم عمربن خطاب، در راستای منع از نقل و نگارش روایات فقهی و عمل به سنت پیامبر (ص) (بخاری، 1422 ق، 6: 9) و در مقابل گسترش راهکار کاربرد رای و قیاس، در احکام فقهی آن بود (طه حسین، 1966 م، 83) که به سرعت و در طول کمتر از 60 سال، سنت پیامبر (ص) کاملا متروک گردید و حکام اموی و والیان ایشان، به ویژه حجاج بن یوسف ثقفی، به هیچ روی اجازه اقامه سنت رسول اکرم (ص) در جامعه را نمیدادند (بلاذری، 1417 ق، 2: 374).
امام حسین (ع) برای احیاء و اقامه احکام شرعی،قیام نمود، ولی قیام وی به شدت رکوب شد و به ناحق کشته شد. امام سجاد (ع) در شرایطی به امامت رسید که حکام اموی مرتکب جنایتی شدند که حکم آن قصاص بود، بنابراین یکی از مهمترین وظایف امام سجاد (ع)، تبیین و اقامه این حکم شرعی و تبیین وظیفه مردمی بود که در همراهی امام حسین (ع) کوتاهی کرده بودند.
امام سجاد (ع) با مردم در محیط مدینه در جلسات درس آموزش فقه، تفسیر، ارتباط برقرار میکرد و شاگردانی چون سعید بن مسیب، سعید بن جبیر و... تربیت نمود، او سالانه 1000 برده خریداری نموده، ایشان را آموزش میداد، سپس آزاد میکرد، وی در برخی دورههای حکام اموی به عنوان خطیب نماز جمعه نیز سخنرانی مینمود، ولی مهمترین، ارتباط امام با جنبشهای مکتبی در مراسم حج و ارتباط با قراء بود. احترام خاص به امام سجاد (ع) در مراسم حج، باز کردن طریق، برای استلام حجرالاسود، در شلوغی مراسم حج، شرکت قراء در جلسات تفسیر در وقوف مشعر و منا و... نشانگر اهتمام مردم، به ارتباط با امام سجاد (ع) بوده است (مدرسی، 1372 ش، 51-65).
1-4 نقش امام سجاد (ع) در احیای حکم شرعی قصاص
حکم شرعی قصاص، مهمترین حد شرعی است (مرعشی، 1411 ق، 1: 39). روایات متعددی مربوط به قصاص از امام سجاد (ع) به دست رسیده است (طبرسی، 1403 ق، 2: 319). امام سجاد (ع) حتی از تادیب کنیز و یا زدن حیوان، جهت رام شدن، اجتناب میفرمود و در دلیل آن به حکم قصاص اشاره میکرد: «حَجَجتُ مَعَ عَلیِ بنِ الحُسَینِ (ع) یَوماً و هُوَ عَلی ناقَه لَهُ، فَالتاثتِ عَلَیهِ، فَرَفَعَ القَضیبَ، فَأَشارَ عَلَیها بِهِ، و قالَ: لَولا خَوفٌ القِصاصَ لَفَعلتُ»؛ روزی با حسین بن علی (ع) حج به جا میآوردم و او بر شتری سوار بود، شتر نافرمانی کرد، امام شلاق را بالا برد و به شتر اشاره کرد و گفت اگر از قصاص نمیترسیدم، او را میزدم (ابنحیون، 1385 ق، 3: 273). بیتردید شخصیت امام سجاد (ع)، به عنوان فردی که قدرت بر قصاص دارد، شناخته میشد، تا آنجا که والیان حکومت اموی، مانند: هشام بن اسماعیل مخزومی (م 90 ق)، والی مدینه، به شدت از وی، به جهت قاصا هراسناک بودند: «إِنَّ هَشامَ بنِ إِسماعیلِ المَخزومی کانَ والیاً عَلَی المَدینَهِ لِعَبدِ المَلِکِ بنِ المَروان فَلَمّا تَوَفّی عَبدُالمَلِک عَزَلَهُ الوَلیدُ بنِ عَبدُ المَلِک و أَوقَفَهُ لِلنّاسِ لِکَی یَقتَصّوا مِنهُ، فَقالَ وَاللهِ إِنّی لا أَخافُ إِلّا مِن عَلی بن الحُسَین»؛ هشام بن اسماعیل مخزومی در زمان عبدالملک بن مروان والی مدیه بود، هنگامی که عبدالملک از دنیا رفت، ولید بن عبدالملک او را برکنار نمود و در باربر مردم قرار داد تا هر که به او ظلمی شده است، او را قصاص نماید، مخزومی گفت: قسم به خدا من از قصاص کسی جز، علی بن الحسین (ع) نمیهراسم (حسنی، 1408 ق، 3: 149).
قصاص قاتلان امام حسین (ع)، یک مسئله شخصی نبود، بلکه مربوط به تامین امنیت، حق حیات و احترام مومنان در جامعه اسلامی بود. زیرا اگر کسی فردی را به قتل عمد بکشد، حکم او قصاص است، چه از گناه خود توبه کند، چه نکند، اگرچه عفو، از جانب ولی دم در هنگام پشیمانی قاتل، پسندیده است، ولی وقتی که قاتل بر گناه خود اصرار دارد و از خطای خود باز نگشته است، تهدیدی برای امنیت جامعه به شمار میآید بنابراین قرآن کریم میفرماید: «قصاص سبب حیات جامعه است» (البقره: 178) و امام سجاد (ع) بر این مهم، تاکید کرده است. وی در این باره میفرماید: «ای امت محمد، «و لَکُم فِی القِصاصِ حَیاهٌ» قصاص با مساوات همراه است. زیرا هر کس که اهتمام به قتل دیگری نماید، خواهد دانست که در برابر آن قصاص خواهد شد، به همین جهت دست از قتل، خواهد برداشت و این هم مایه حیات برای کسی است که کشته خواهد شد و هم مایه حیات برای کسی که قصاص خواهد شد و در نتیجه کشته میشود. و حیات برای مردمان دیگر است، اگر بدانند که قصاص، واجب است، دیگر جسارت بر قتل نخواهند کرد. ای صاحبان خرد، امید است که تقوا پیشه کنید، ای بندگان خدا، این قصاص کسی است که شما را در دنیا میکشد و شما او را قصاص میکنید و روحش را به فنا میدهید: «و لَکُم فی القِصاصِ حَیاهٌ» الایه و لَکُم یا اُمَّهِ مُحَمَّد فی القِصاصِ حَیاهٌ لِأَنَّ مَن هَمَّ بِالقَتلِ یَعرِفُ إِنَّهُ یَقتَصُّ مِنهُ فَکَفَّ لِذلِکَ عَن القَتلِ الَّذی کانَ حیاهٌ لِلَّذی کانَ هَمَّ بِقَتلِهِ، و حیاهٌ لِهذا الجانی الَّذی أَرادَ أَن یَقتُلَ، و حیاهٌ لِغَیرِهِما مِنَ النّاسِ، إِذ عَلِموا أَنَّ القِصاصَ واجِبٌ لا یَجسِرونَ عَلی القَتلِ مَخافَهً القِصاصِ ِیا أُلی الألبابِ...»[2] (طبرسی، 1403 ق، 1: 319)؛ و در قصاص برای شما زندگی است ای امت محمد (ص)، زیرا هر کس قصد کند، کسی را بکشد، پس بداند، که در برابر قتل، قصاص میشود، از قتل دست برمیدارد، و این هم مایه حیات برای کسی است که قصد قتل وی شده بود، هم حیات برای جانی است که قصد کشتن کسی را داشت و چون فهمیدند که قصاص واجب است، به خاطر ترس از قصاص جرئت قتل را ندارند، ای صاحبان خرد...».
دقت در مضمون، نوع بیان و مخاطب بین امام سجاد (ع) و مردم در قالب سخنرانی، نشانگر تشویق امام به قصاص قاتلان اهل بیت (ع) است، زیرا اگر قصاص نشوند، جرئت بر قتل دیگران هم پیدا خواهند کرد.
امام سجاد (ع) با این بیان، قصاص قاتلان اهل بیت (ع) را امری شرعی و عقلانی معرفی کرده و آن را فاقد جنبه شخصی دانسته است، زیرا اگر حکومتی، اجازه قتل مردم بیگناه را پیدا کند، امنیت و حیات آن جامعه به خطر میافتد، ولی عدم توجه به بافت موقعیتی این روایت، سبب گردیده، مفسران، آن را تنها تفسیری برای آیه قصاص بدانند (بحرانی، 1416 ق، 1: 379).
امام سجاد (ع) در طول حیاتش، همواره از مسئه کربلا متاثر بود و هرگز، قصاص قاتلان، ایشان را از برنامه خود خارج نکرد. وقتی سر عبیدالله و شمر را برای وی آوردند، به یارانش که در حال خوردن غذا بودند، فرمود: «خوش باشید و بخورید که بنیامیه در حال درو شدن هستند و هیچ شیرینی بالاتر از دیدن سر این دو قاتل برای من نیست» (نوری، 1408 ق، 16: 356).
مسئله انزوای امام سجاد (ع) از جامعه، سیاست و حکومت پس از قیام عاشورا در کتب تاریخی مطرح شده است و این مسئله را شیعیان به شکلی برای خود توجیه نمودهاند (رنجبر، 1380 ش، 23-33). واقعیت آن است که شیعیان، تصویری از ایشان را دیدهاند که مورخان اهل سنت، آن را نشان دادهاند و به دلایلی، شیعه دیدگاه این مورخان را پذیرفته و تلاش در توجیه این انزوا داشتهاند.
امام سجاد (ع) پس از قیام عاشورا، به هیچ عنوان، جامعه را به حال خود رها نکرد، بلکه در قالب دعا، مردم را به توبه فراخواند و خطاکاری ایشان را گوشزد کرد، ولی توبه از این گناه بزرگ، یعنی به مسلخ فرستادن امام معصوم (ع)، کاری نبود که با کلام میسر باشد، بلکه توبه از این گناه بزرگ فقط جان باختن و کشته شدن در راه خدا و توبه و بازگشت به سوی او میسر بود، همچنان که ایشان میفرمایند: «إِنَّما التَّوبهُ بِالعَمَلِ وَ لَیسَتِ التَّوبَهُ بِالکَلامِ» (اربیلی، بیتا، 2: 312). بنابراین، ایشان مردم را به توبه و جهاد علیه حکومت اموی فراخواند. روایتی در اینباره از سلیمان بن صرد، -تحت تاثیر آموزههای امام سجاد (ع) در زمینه توبه- به دست رسیده که مردم جامعه خود را به قوم موسی تشبیه کرد. خداوند درباره ایشان فرمود: «و إِذ قالَ موسَی لِقَومِهِ یا قَومِ إِنَّکُم ظَلَمتُم أَنفُسَکُم بِاتِّخاذِکُمُ العِجلَ فَتوبوا إِلَی بارِئِکُم فَاقتُلوا أَنفُسَکُم» (البقره: 54)؛ یعنی جَعَلَ اللهُ القَتلَ کَفّارَتَکُم؛ ما همانند قوم موسی (ع) که کفاره گناهانشان توبه و قتل نفوسشان بود، کفاره گناهانمان توبه و جهادی است که منجر به کشته شدنمان گردد (مجلسی، 1403 ق، 96: 258).
5- امام سجاد (ع) و قیام توابین
در تکمیل برنامهای که امثال زهری، در راستای سیاست همگرایی بین شیعه و اهلسنت، در ابتدای قرن دوم هجری آغاز نمودند (پاکتچی، 1394 ش، 110)، ارائه چهره منفی از قیام توابین و به ویژه مختار ثقفی نیز نقش مهمی داشته است. زیرا مشروعیت حکومت اموی به ویژه در عراق، همچنان تا ابتدای سده دوم هجری، از جانب قیامهای توابین، مورد حمله و انتقاد شدید مسلمانان بود (جانمحمدی، 1391 ش، 109-152). بنابراین، بایستی بین قیام توابین، با جریان اهل بیت (ع) که دیگر امکان حذف آن از معادلههای سیاسی جهان اسلام وجود نداشت، تفکیک ایجاد میشد، بنابراین، در کتابهای اهلسنت تلاش شده است، قیام وی قدرتطلبی صرف نشان داده شود، در این راستا، روایات زیادی در بین اهل سنت جعل شده است، که مختار، ادعای مهدویت داشته است (دینوری، 1366 ق، 5: 351) و یا وی یک فرد ناصبی و از دشمنان امام علی (ع) معرفی شده است (سجستانی، 2002 م، 197) و در این زمنیه مجددا نقش ابنشهاب زهری قابل ملاحظه است، در روایتی که به مختار (67 ق) نسبت کفر و الحاد و دروغ بستن به خدا و رسولش، داده میشود (صنعانی، 1417 ق، 5: 300) اگرچه مردود بودن این روایات توسط برخی چون: مامقانی، بلاذری، طبری و... تبیین شده و این روایات را ساخته و پرداخته زبیریان معرفی کردهاند (جانمحمدی، 1391 ش، 109-152).
در این متون آمده است که امام سجاد (ع) قیام مختار را انکار کرد و او را ناسزا گفت (واقدی، 1409 ق، 328). این دیدگاه حتی در بین محققان شیعه نیز وجود داشته که قیام مختار، مورد تایید امام سجاد (ع) نبوده است (کشاورز، 1394 ش، 65-78). در حالی که قرائن مختلفی در این تاریخ، این اطمینان را ایجاد میکند که قیام توابین، در راس آن مختار ثقفی، قیامی برای کسب قدرت نبود (مرادی، 1395 ش، 67-85) و دو هدف مهم داشت، نخست، توبه و دوم، قصاص قاتلان اهل بیت (ع) چنانچه این قیام، منجر به کسب قدرت هم نشد (حمدان، 2004 م، 69-96). نتیجه این قیام هر چه باشد، شکی نیست، در اینکه بزرگترین قیام، پس از شهادت امام علی (ع) بوده است و زمینه سقوط حکومت بنیامیه را مهیا نمود (خلیف، 1998 م، 73). آنچه برخی شیعیان، برای حمایت امام سجاد (ع) از قیام مختار، به آن اشاره کردهاند، برخی دعاهایی است که امام سجاد (ع) برای مختار، بعد از قصاص قاتلان اهل بیت (ع) نموده است، علامه شعرانی، عدم نهی و سکوت امام سجاد (ع) را دلیل تقریر این قیام و مستند قیام توابین را دلیل قرآنی دانسته است (ساجدیفر، 1382 ش، 101-107) ولی باید توجه داشت، حمایت یا نقش در قیام توابین، نیازمند ادله روشنتری است.
1-5 قیام توابین، نتیجه اقدامات امام سجاد (ع)
بررسی تاریخی اسناد و شواهد نشان میدهد؛ این قیام، نتیجه فعالیتهای شخصی امام سجاد (ع) در زمینه ایجاد حرکت توبه بوده است. برخی مستندات که این مسئله را اثبات میکند عبارتند از:
مسئله ارتباط امام سجاد (ع) با قراء کوفه: برخی از قراء جزء حواریون امام سجاد (ع) بودند. حواریون امام سجاد (ع) یاران وی بودند که اقدامات مورد نظر وی را عملی میکردند. از جمله این افراد: سعید بن مسیب، سعید بن جبیر، یحیی بن امطویل، ابوخالد کابلی، ابراهیم بن اشتر نخعی و... هستند (اشیقر، 2014 م، 26).
در تاریخ آمده است؛ قراء، به حج نمیرفتند مگر در سالی که علی بن الحسین (ع) به حج میرفت (دینوری، 1366 ق، 2: 7). برخی گمان کردهاند، احتمالا در مراسم حج، امام سجاد (ع) جلسات تفسیر برگزار میکرده است که به نظر میرسد، این برداشتی سطحی به خاطر عدم شناخت قراء و جایگاه ایشان در اتفاقات سدههای نخستین هجری است.
1-1-5 نقش قراء در سدههای اول هجری
مفهومشناسی اصطلاحات قرائت و قاری، به روش تاریخی نشان میدهد؛ قاری، همواره در قرن نخست هجری، به مفهوم «رَجُلٌ مُتَنَسِّکٌ وَ عابِدٌ» بوده است (فراهیدی، 1409 ق، 5: 207؛ ولهاوزن، 1976 م، 31) و یا کسی که در دادگاه، حکم را قرائت میکرده است (فیرلین، 2007 م، 51). ولی در قرن دوم، قرائت، به دانشی برای کیفیت اداء کلمات و حروف قرآن کریم تبدیل شد و قاری به خواننده قرآن، با صفات مختلفی چون: فرش، اماله، مدّ و... اطلاق شد (زرقانی، 1362 ق، 1: 415). هنگامی که به امام سجاد (ع) سید قراء گفته میشود (ذهبی، 1407 ق، 5: 111)، مفهوم افقه بودن است. اگرچه امام سجاد(ع) دارای صورت زیبایی نیز بوده است، که مردم را به شدت تحت تاثیر قرار میداد (فیض کاشانی، 1416 ق، 9: 1669).
قراء در قرن نخست هجری، همان فقها بودند که بیشتر در عراق حضور داشتند (ولهاوزن، 1944 م، 32). آنان دارای روحیه نظامی و مذهبی بودند و در حوادث مختلف قرن اول هجری نقش مهمی را ایفا کردهاند، در موضوعات مختلف چون: قتل عثمان بن عفان، جنگ صفین (نصر بن مزاحم، 1382 ش، 191)، قیام توابین، وقعه الجماجم و... نقش قراء آنقدر جدی بود که سفیان بن عیینه (م 198 ق) میگوید: «لَو صَلَحَ القُرّاءُ لَصَلَحَ النّاسُ» (بیهقی، 1410 ق، 5: 358).
بنابراین، این مسئله که قراء، فقط در سالی که امام سجاد (ع) به حج میرفت، به حج میرفتند (دینوری، 1366 ق، 2: 7)، برای مورخ پیامی دارد و آن خبر از برنامهریزی مشخص، برای یک حرکت نظامی-سیاسی است زیرا طبیعی است که قراء با آن روحیه متنسک و فقاهت، با حکومتی که والیان آن کمترین بهرهای از فقه نبرده بودند و به روشی خلاف سنت پیامبر (ص) عمل میکردند، معترض باشند و در راستای حل این معضل، چارهجویی نمایند که در فضای حج، هم به دلیل عدم مزاحمت والیان حکومتی و هم به جهت اجتماع مسلمانان میسر بوده است و برای حل این معضل به دنبال چارهاندیشی خواهند بود، اتفاقی که در ملاقاتهای امام سجاد (ع) با قراء در مراسم حج، رخ داده است.
امام سجاد (ع) در مراسم حج و در روزهای جمعه، در خطبههای مختلف، آشکارا، مردم را علیه حکومت اموی، تحریک میکرد و ایشان را به تبعیت از توابین فرا میخواند و آنها را تشویق میکرد، که فرصت این توبه را از دست ندهند، تا گذشته خود را جبران نمایند (فیض کاشانی، 1416 ق، 26: 248). مستندات مختلفی در جوامع حدیثی شیعه وجود دارد که با توجه به بافت موقعیتی این روایات، شکی در این موضوع باقی نمیگذارد و این سخنرانیها، هم علنی بوده است، چون در متن این احادیث، کلماتی مانند: «یا أُمَّه مُحَمَّدٍ، أَیُّها المُؤمِنونَ، أَیُّها النّاسُ، یا عِبادَ اللهِ» و... دیده میشود (مرتضی عاملی، 1355 ق، 11: 310) ولی حکام اموی به علت احساس ضعف و ناتوانی در مقابل بنیهاشم و ترس از اقدامات امام سجاد (ع) و حمایت افکار عمومی از وی، امکان مقابله با او را نداشتند. شعر فرزدق در ایام حج، در مورد امام سجاد (ع) نشانگر این موضوع است (اصبهانی، بیتا، 21: 328).
6- توبه در صحیفه سجادیه
توبه به عنوان یکی از مهمترین کلیدواژگان و محوریترین موضوع در صحیفه سجادیه، به عنوان یک شاهد تاریخی میتواند، مبین جایگاه امام سجاد (ع) در ایجاد حرکت توابین، در قرن نخست هجری باشد، این مسئله در صحیفه سجادیه به روش تحلیل محتوا مورد بررسی قرار میگیرد.
1-6 تحلیل محتوای مضمون توبه در صحیفه سجادیه
تحلیل محتوا، یک روش پژوهشی است برای تشریح منظم و کمی محتوای آشکار پیامهای متن و یا به عبارت دیگر، روشی است که به کمک آن ویژگیهای خاص پیامهای متن را به صورت عینی و نظامیافته شناسایی میکند (رضوانی، 1389 ش، 137-156؛ بدیعی، 1376 ش، 42-53). در روش تحلیل محتوا، با بهرهگیری از قواعد علمی، منتظم و قابل تعمیم، نتایج دقیقی از متن و مؤلفههای آن دریافت میشود. در این روش، تلاش میشود تا اولا این اجزاء و بخشهای مختلف از یکدیگر تمییز داده شده و ثانیا عناصر تشکیلدهنده آنها به دقت بیان شود (پاکتچی، 1394 ش، 310-333). تکنیک تحلیل محتوای مضمونی بر اساس واحد جملات و به صورت کیفی و کمی، بر مبنای کلمات کلیدی و مقایسه آنها با روایات ائمه دیگر صورت میپذیرد. البته باید توجه داشت که به فرایند تحلیل محتوا در این پژوهش، به میزانی پرداخته میشود که در راستای اثبات فرضیه مورد پژوهش مورد استناد قرار میگیرد و هدف، اجرای یک فرایند تخصصی تحلیل محتوا نیست.
1-1-6 بررسی کمی توبه در صحیفه سجادیه
استغفار و توبه پرتکرارترین موضوع در این کتاب است و شاید نیاز به بررسی کمی کلیدواژگان نداشته باشد، ولی جهت اطمینان، از اثبات آن به روش تحلیل محتوا، مقایسه کمی در اینباره صورت میگیرد.
یک مقایسه اجمالی از کاربرد برخی از کلمات کلیدی مربوط به مفهوم توبه در صحیفه سجادیه، با برخی دعاهای دیگر منسوب به سایر ائمه (ع) و یا یک کتاب دعا مربوط به امام دیگر، مانند: مصباح المتهجد و یا صحیفه علویه، که صرف نظر از صحت انتساب این کتابها، در فراوانی کاربرد این کلیدواژگان، مقایسهای صورت میگیرد. از نظر حجم، صحیفه سجادیه که مجموعه کاملی از ادعیه امام سجاد (ع) نیست، 262 صفحه، مصباح المتهجد[3]، 919 صفحه در دو جلد، و صحیفه علویه[4]، 664 صفحه است، بنابراین بر اساس حساب احتمالات، به دلیل حجم وسیعتر باید، کلمات منتخب به ترتیب در کتاب مصباح المتهجد و بعد در صحیفه علویه و در مرحله آخر صحیفه سجادیه، فراوانی کاربرد را داشته باشد. در حالی که مقایسه کمی کلیدواژگان، این احتمال را تایید نمیکند.
کلمه «توبه» در صحیفه سجادیه، 32 مرتبه، در مصباح المتهجد، 16 بار در روایت امام سجاد (ع) و 28 بار در روایات سایر ائمه و 12 بار در صحیفه علویه به کار رفته است.
کلمه «انابه»، 4 مرتبه در صحیفه سجادیه، 17 مرتبه در مصباح المتهجد در ادعیه ماه رمضان که بیشتر از امام سجاد (ع) است و یک مرتبه در صحیفه علویه به کار رفته است. کلمه «استغفار»، 3 بار در صحیفه سجادیه، 3 بار در مصباح المتهجد و یک بار در قالب آیه قرآن در صحیفه علویه به کار رفته است.
نکته دیگر، مقایسه کاربرد کلمه «أتوب» در صحیفه سجادیه با صحیفه علویه، تفاوت معناداری را نشان میدهد، أتوب 3 بار در صحیفه سجادیه و 47 بار در صحیفه علویه به کار رفته است، یعنی کاربرد واژه توبه، در صحیفه سجادیه، به مراتب بیشتر از صحیفه علویه است.
کلمات کلیدی |
مصباح المتهجد |
صحیفه علویه |
صحیفه سجادیه |
التوبه |
16 امام سجاد (ع) + 28 سایر ائمه |
12 |
32 |
الانابه |
17 مرتبه و بیشتر از زبان امام سجاد |
1 |
4 |
الاستغفار |
3 |
1 |
3 |
أتوب |
--- |
47 |
3 |
اگرچه به دلیل نقل به معنا در روایات –با وجود الزام به نقل به لفظ در روایات ادعیه- چندان نمیتوان به الفاظ، به عنوان یک دلیل قطعی استناد کرد، ولی در حد قرینه میتوان گفت:
1- موضوع توبه در ادعیه امام سجاد (ع) دارای اهمیت و حجم بالاتری نسبت به متون ادعیه سایر ائمه (ع) است.
2- امام سجاد (ع) در کاربرد واژه توبه، بیشتر یک امر کلی را مدنظر داشته است، تا یک امر شخصی.
3- کلمه توبه، در مقایسه با کلمات مترادف، مانند استغفار یا إنابه، کلمه کلیدی، به شمار میآید.
4- همچنین مفهوم توبه و استغفار، بیش از همه در دعاهای ماه رمضان وارد شده است، مانند دعای مشهور ابوحمزه ثمالی و یا سایر ادعیهای که از صادقین (ع) رسیده است، ولی به لحاظ سبک و اسلوب با دعاهی امام سجاد (ع) بسیار نزدیک است و به احتمال زیاد، این دعاها نیز از امام سجاد (ع) گرفته شده است. اگرچه ماه رمضان، رجب، شعبان و ذیالقعده، ماههایی است، که مسئله استغفار در همه آنها اهمیت دارد، ولی دعاهای امام سجاد (ع) در ماه رمضان، هم نسبت به سایر ائمه (ع)، هم نسبت به دعاهای امام سجاد (ع) در ماههای دیگر، حجم بیشتری دارد. مسائل یادشده، همگی در مسئله تحلیل گفتمان متن و واقعیت در صحیفه سجادیه تاثیرگذار است.
2-1-6 بررسی کیفی مفهوم توبه در صحیفه سجادیه
بررسی محتوای ادعیه امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه، سیمای فرد یا جامعهای را تصویر میکند که گناه او بزرگ و غیر قابل بخشش به نظر میآید، اگرچه این مسئله، یعنی اقرار به خطا و گناه در دعاهای امام علی (ع) نیز وجود دارد، ولی به هیچ عنوان قابل مقایسه با آنچه در کلام امام سجاد (ع) است، نمیباشد. توبه از کبائری که جرمی بس بزرگ است، به طوری که شاید بتوان، آنچه در روایت امام علی (ع) وجود دارد را حمل بر ترک اولی دانست، ولی لاجرم، آنچه امام سجاد (ع) از آن استغفار میکند، گناه کبیره و جرمی است که نمیتوان آن را حمل بر ترک اولی کرد و نمیتوان آن را به امام سجاد (ع) با آنچه در تاریخ از ورع و تقوای وی مشهور است نسبت داد، همچنین، دور از منطق است که امام از روی تواضع چنین غلو و افراطی در بیان گناهان کرده باشد، در دعای امام علی (ع) آمده است: «هَیهاتَ... لا مُشبِهٌ لِما عامَلتَ بِهِ المُوَحِّدینَ مِن بِرِّکَ وَ إِحسانِک...» (طوسی، 1411 ق، 2: 848). امام خود را جزء موحدان به شمار میآورد و در نکوهش خود افراط نمیکند. ولی در صحیفه سجادیه از گناهانی درخواست بخشش شده است که ممکن نیست امام سجاد (ع) آنها را انجام داده باشد، مانند رها کردن یاری مظلوم، عباراتی چون: «عَصَیتُکَ، قَبیحِ ما ارتَکَبتُ، نَهیٍ نَهَیتَنی عَنهُ فَأسرَعتُ إِلَیهِ، مَعصیَهٍ إِقتَرَفناهُ، ذَنبٍ اجتَرَحناهُ، تَرکَ إِغاثَهِ المَلهوفٍ، تَرکِ مُعاوَنَهِ المَظلومِ، مُجاهِرهِ بِالظُّلمِ، إِعلانِ الفُجورِ، تَضییعُ الأَمرِ بِالمَعروفِ وَ النَّهیِ عَنِ المُنکَرِ و...». در جای دیگر امام (ع) میفرمایند: «هذا مَقامُ مَن إِستَحوَذَ عَلَیهِ الشَّیطانِ»، که با عدم تسلط شیطان بر مومنان (الحجر: 42) تناقض دارد و صرف نظر از مقام عصمت امام سجاد (ع)، با آنچه از سیره او در تاریخ، شهرت دارد نیز ناسازگار است. این عبارت نشان میدهد، امام سجاد (ع) به مفهوم و موضوعی نظر دارد که با موضوع استغفار در دعاهای امام علی (ع) متفاوت است.
برخی از کلمات و عبارات دیگر، نشان میدهد؛ امام سجاد (ع) مردم را به خاطر تبعیت از طواغیت سرزنش میکند و از ایشان میخواهد تقوا داشته باشند و از خدا بترسند نه از سلاطین و مردم را به توبه فرا میخواند و وعده قبولی توبه را به ایشان میدهد (صدوق، 1417 ق، 93؛ الحاج حسن، بیتا، 14).
1-2-1-6 وجه تسمیه قیام توابین
قیامهای توابین، قیامهایی بوده است که به خونخواهی حسینبن علی (ع) و با شعار «یا لثارات الحسین» اتفاق افتاده است (کورانی، 1426 ق، 4: 396). ولی در بین آثار بررسی شده، تاکنون کسی به این نکته اشاره نکرده است که چگونه جریان توبه در کوفه به راه افتاد؟ شواهد تاریخی نشان میدهد که رفاعه و مسیببن نجبه فزاری، از بزرگان قرائی که با امام سجاد (ع) در مراسم حج ملاقات میکردند، نخستین کسانی بودند که کلیدواژه توبه را به کار بردند (ابن حیون، 1385 ق، 1: 227).
در کوفه و مدینه، مردم پس از واقعه کربلا و حره، به شد سرکوب شدند و به موسیقی و غنا پناه بردند و گمان نمیکردند که بخشیده شوند و میگفتند: «الّلهُمَّ إِغفِر لی، و ما أَراکَ فاعِلاً» (سید بن طاووس، 1384 ق، 172). ولی امام سجاد (ع) در مقابل، این تصویر نادرست را طرد نمود و گفت: خداوند در توبه را باز قرار داده است و توبه را از توبه کنندگان میپذیرد و توبه کنندگان را دوست دارد. بنابراین این باور نادرست را در جامعه اصلاح نمود. اگر گناهان تو به اندازه قطرات باران باشد، باز خداوند آن را میبخشد (همان، 1384 ق، 172).
امام سجاد (ع) مردم را تشویق به مجالست با توابین مینمود: «جالِسوا مَعَ التَّوّابینَ» و از رویگردانی از قراء، مهمترین گروه حامی توابین، نهی میفرمود: «الرَّغبَهُ عَنِ القُرّاءِ» (مجلسی، 1403 ق، 91: 126). مجالس توابین، مجالسی بود که در آن ذکر مصائب امام حسین (ع) و گریه بر امام حسین (ع) میشد و درباره حکومت یزید و اقدامات امویان افشاگری صورت میپذیرفت (محدثی، 1480 ق، 87). امام سجاد (ع) آرزو داشت، در این مجالس شرکت میکرد، ولی محل سکونت وی در مدینه، از محل برگزاری این مجالس در کوفه فاصله داشت.
یک پژوهش نشان میدهد، نوع کلیدی واژگانی که توابین در خطبههای خود به کار میبردند، مانند: ذریه، ابن رسول الله و... متاثر از سخنان و خطبههای زینالعابدین (ع) بوده است. بنابراین میتوان گفت؛ توابین، کاملا تحت تاثیر بیان امام سجاد (ع) حتی از نظر کاربرد واژگان بودند (زیتون، 1376 ش، 173-206).
مورخان شیعه به دنبال آنند که از طریق برخی شواهد مانند: مسئله اهداء کنیز به امام سجاد (ع) از طرف مختار (بروجردی، 1386 ق، 26: 196) یا ارتباط از طریق محمد بن حنفیه، این قیام را مورد تایید امام سجاد (ع) نشان دهند، در حالی که شواهد بیان شده نشانگر آن است که امام سجاد (ع) خود منشأ پیدایش این حرکت در جامعه بوده است.
یکی دیگر از شواهد، آن است که اکثر دعاهایی که حاوی مضمون توبه است، در ماه رمضان و از امام سجاد (ع) شهرت دارد و امام سجاد (ع) ماه رمضان را ماه توبه نامیه است. روایت «هذا شَهرُ التّوبَهِ» از وی مشهور است، این روایت تنها از امام سجاد (ع) نقل شده (ابطحی، 1423 ق، 191؛ طوسی، 1411 ق، 610) در حالی که باقی ائمه معصومین (ع) چنین نامی برای ماه رمضان انتخاب نکردهاند بلکه آن را ماه صبر نامیدهاند (مفید، 1413 ق، 306؛ ابن براج، 1406 ق، 1: 187) و این یک مسئله تاریخی و مسلم است که شروع قیام مختار در نیمه ماه رمضان بوده است (ابومخنف، بیتا، 258).
بنابراین، اگر به بافت موقعیتی صحیفه سجادیه، توجه شود، این متون، یک تشویق رسمی برای شرکت در قیام توابین میتواند به شمار آید. چون توبه کلیدواژهای بوده است که در فضای گفتمان سیاسی آن زمان، کاملا دارای مفهوم روشن و جهتگیری سیاسی بوده است و نمیتوان دعوت به توبه را از حرکت توابین تفکیک نمود، مثلا امام بفرماید: نه منظور من از توبه، قیام توابین نیست و توبه دیگری مد نظر است. به ویژه کاربرد کلمه «مجالس التوابین» (ابطحی، 1423 ق، 142) که تنها یک بار آن هم در دعای ابوحمزه ثمالی در مجموعه کتابهای حدیثی به کار رفته است. و در هیچ متن حدیثی دیگر به کار نرفته است. امام آرزو میکند: که ای کاش مجلس من به مجالس توابین نزدیک بود: «قُربَ مَجلِسی مِن مَجالِسِ التَّوّابینَ» زیرا محل اقامت امام در مدینه، فاصله زیادی با کوفه داشت. کاربرد این واژه نشانگر علاقهمندی امام (ع) به توابین و مجالس ایشان است و به عنوان یک مستند و شاهد تاریخی میتواند در این زمینه گویای موضع امام سجاد (ع) به قیام توابین باشد، زیرا، تنها امام سجاد (ع) چنین کلمهای را به کار برده است و مجالس توابین، یک کلیدواژه تاریخی است و نمیتوان آن را به معنای محفل توبه کنندگان دانست، چون به صورت طبیعی، توبه امری فردی است نه مسئلهای جمعی.
همچنین درباره توبه، آموزههایی از امام سجاد (ع) وجود دارد که از بقیه ائمه اطهار (ع) نقل نشده است و نشانگر حرکت عمومی جامعه به سمت جریان توبه بوده است، مثلا ایشان برای توبه دستور میداد که مردم، دو ماه پیوسته را روزه بگیرند، یابرای پذیرش توبه از جانب خداوند صدقه بدهند، یا پدر و مادر برای قبولی توبه فرزندشان دعا کنند، یا در غروب جمعه برای قبولی توبه دعا نمایند و... (محمودی، 1362 ش، 64).
در روایتی آمده است: عباد بصری، به امام سجاد (ع) گفت: جهاد را به خاطر سختیهایش ترک کردی و به حج به خاطر آسانیاش رو آوردی، امام سجاد (ع) در پاسخ، آیهای را خواند که نشانگر نوع جهاد وی بود: «التّائبون العابدون...» و در ادامه فرمود: اگر افرادی با چنین اوصاف ببینم جهاد با ایشان افضل است از حج (کلینی، 1375 ش، 4: 258) و در این عبارت به همراهی با قیام توابین تشویق نمودهاند، چون در این زمان گروههای توابین در حال شکلگیری بودند.
در روایتی دیگر آمده است؛ فردی از قیام مختار در کوفه نزد امام (ع) شکایت کرد و گفت: «إِخوانُنا بَغَوا عَلَینا» امام با کاربرد آیه «و إِلَی عادٍ أَخاهُم هوداً» (هود: 50) نشان داد که مختار، فرستاده خود امام است و هر که با او همراه باشد، نجات یافته است و هر که با او همراه نباشد از هلاکشدگان است (فرات کوفی، 1414 ق، 192) و فرمود: چگونه انتظار داری، بنیاسرائیل به خاطر گرفتن ماهی، مغضوب واقع شوند، ولی قاتلان فرزند رسول خدا (ص) عذاب نشوند (حسن بن علی، 1409 ق، 270).
7- نتایج اقدامات امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع)، با طراحی زیرکانه قیام توابین، چند اقدام مهم را عملی ساخت؛ هدایت مردم به سوی راه درست و متوقف نمودن جریان انحرافی که در جامعه اسلامی به وجود آمده بود و اسلام را به تباهی میکشاند. امام، با ابزار دعا به مردن نشان داد که باید به سوی خداوند باز گردند ولی توبه از این گناه با زبان ممکن نبود، بلکه، جبران عملی را میطلبید که مردم از آن روی برگردانده بودند، و آن بذل جان، در راه خدا و جهاد بود، زیرا توبه از هر گناهی، متناسب آن گناه است، مثلا برای توبه از خوردن مال یتیم نمیتوان روزه گرفت، بلکه توبه از آن، بازگرداندن مال به یتیم است و توبه از به مسلخ فرستادن امام حسین (ع)، قصاص قاتلان، همراه با بذل جان بوده است.
همچنین، گامی مهم در راستای نابودی حکومت ستمگر اموی برداشته شد، زیرا قیامهای متعدد توابین، سبب ضعف و در نهایت نابودی حکومت اموی شد، بنابراین، نمیتوان گفت که امام سجاد (ع) از عرصه سیاست، دوری نموده است و راه انزوا را انتخاب کرده است، بلکه به عنوان یک فعال سیاسی در شکلگیری تحولات قرن نخست و دوم هجری مهمترین تاثیر را داشته است. هر جمعه خطبه میخواند و تلویحا علیه حکومت اموی تبلیغ میکرد (طبرسی، 1403 ق، 319).
احترام از دست رفته خاندان اهل بیت (ع) به ایشان بازگردانده شد، به شکلی که دیگر هیچ کدام از حکام اموی و عباسی جرئت هتاکی یزید را به خود ندادند و قاتلان اهل بیت (ع) همگی به سزای عمل خویش رسیدند و قصاص شدند. در روایتی آمده است که حجاج بن یوسف ثقفی در نامهای به عبدالملک بن مروان نوشت: «اگر میخواهی حکومت تو ادامه یابد، باید علی بن الحسین (ع) را بکشی». ولی عبدالملکبن مروان در پاسخ نوشت: «ما دیگر بعد از این در خون بنیهاشم اسراف نخواهیم کرد...» این گفتوگو نشاندهنده چند مطلب است:
1- اینکه حکومت اموی، از اقدامات امام سجاد (ع) که منجر به نابودی حکومت اموی میشد، بیاطلاع نبوده است و عامل آن نیز کاملا شناسایی شده بود.
2- ترس حکومت از امام سجاد (ع) و بنیهاشم را نشان میدهد، زیرا تمامی قاتلین امام حسین (ع) قصاص شده بودند، بنابراین کشتن علنی ایشان را مخالف مصالح و ابقاء حکومت خود میدانستند، بنابراین نهتنها عبدالملک، بلکه تمامی حکام بعد، هرچند ظاهری، احترام اهل بیت (ع) را حفظ میکردند (خلیل رزق، 2001 ق، 42-48). تا آن جا که عمربن عبدالعزیز که یک حاکم اموی بود و در راستای سیاستهای حکام اموی و اهل سنت عمل میکرد و بسیاری او را عمر دوم و بسیار شبیه به عمر بن خطاب میدانستند (عبدالله بن عبدالحکم، 1430 ق، 50). او در ظاهر، نهایت احترام را برای ائمه شیعه (ع) قائل بود، تا آنجا که در بازسازی مسجد النبی (ص)، که همه جلسات درس فقهاء تعطیل شد، درس امام باقر (ع) تعطیل نشد، وی دستور داد که تعمیر، طوری انجام شود که جلسات درس امام (ع) ادامه داشته باشد (علی صغیر، 2004 م، 71). نباید سادهاندیشانه، این احترام را ناشی از علاقه دانست، چون علاقه عمربن عبدالعزیز به استادش مالک بن انس، بیتردید بیشتر از امام باقر (ع) بوده است، ولی مسئله ترس بوده که در دل حکام اموی و پس از آن در دل حکام عباسی، از بنیهاشم وجود داشت. ائمه (ع) بعد از این مقطع تاریخ، به دسیسه پنهانی به شهادت میرسیدند و دیگر حکام، جرئت جسارت یزید را پیدا نکردند، چون از نتیجه این عملکرد که قصاص بود کاملا مطلع شدند.
3- از مهمترین نتایج اقدامات سیاسی امام سجاد (ع) ایجاد روحیه امید و حرکت مجدد در جامعه اسلامی بود. با اقدامات امام سجاد (ع)، زمینه برای فعالیت صادقین (ع) فراهم گردید، تا احکام متروک شرعی مجددا توسط صادقین تبیین گردد (علی دخیل، 1974 م، 70) و فقه اسلامی مجددا احیا گردد. در نهایت، هدف امام حسین (ع) از قیام عاشورا که احیاء سنت جدش بود، تحقق پیدا کرد، اگرچه این فرایند حدود یک قرن به طول انجامید ولی در نهایت، منجر به پیروزی شد، زیرا حکام بنیامیه به خاطر دشمنی با امام علی (ع) به شدت با فقه و احکام شرعی مخالفت میکردند و فقه، متروک باقی مانده بود (نفیسی، 2007 م، 94).
4- امام سجاد (ع) میفرماید: «إِنَّهُم أَضاعوا الصَّلَوات...، کِتابُکَ مَنبوذٌ،...». این عبارات، نشانگر متروک بودن سنت پیامبر (ص) در حکومت اموی بود، ولی صادقین (ع) به دنبال سیاستهای هشیارانه امام سجاد (ع)، تمامی احکام تعطیلمانده را تبیین نمودند و جامعه اسلامی پس از یک قرن، به سنت رسول خدا (ص) بازگشت و جریان کاربرد رای و قیاس به نتیجه نرسید (ابن شهر آشوب، 1353 ق، 3: 373).
8- نتیجهگیری
1- طبق گفتههای محققان، بررسی روایات و کتابهای تاریخی قرن اول هجری نشان میدهد، این کتابها، همراه با جهتگیری سیاسی و مطابق مصالح حکومت اموی و عباسی نگاشته شده است و در این راستا، هر رویدادی که با منافع ایشان سازگاری نداشته است، مورد تحریف قرار گرفته است.
2- یکی از این موضوعات، سیره امام سجاد (ع) و نقش وی در شکلگیری قیام توابین، تبیین احکام شرعی و... است، مورخان، از امام سجاد (ع)، چهرهای منزوی و سازگار با دستگاه اموی ارائه نمودهاند. ولی در مقابل از قیام توابین و به ویژه شخص مختار، چهرهای فاسد، ارائه کردهاند و امام سجاد (ع) را مخالف این قیام معرفی کردهاند.
3- دلیل ارائه چنین تصویری از قیام توابین آن بود که این قیام در طول 100 سال پیوسته مشروعیت حکومت اموی و حتی اخلاف عباسی آن را نیز تهدید میکرد. ولی واقعیت آن است که قیام توابین، با اقدامات و برنامهریزی امام سجاد (ع) در راستای جریان توبه و قصاص قاتلان امام حسین (ع) شکل گرفته است.
4- امام سجاد (ع) با دعوت مردم به توبه و فضای گفتوگو در حج، قراء را به جهاد علیه حکومت اموی و قصاص قاتلان امام حسین (ع) و یارانش فراخواند.
5- امام سجاد (ع)، اولا حکومت اموی را ساقط کرد، ثانیا احترام از دست رفته اهل بیت (ع) را به ایشان برگرداند، به شکلی که حکام اموی و عباسی از بنیهاشم به شدت میترسیدند و هرگز جرئت جسارت علنی به ایشان را نیافتند، ثالثا این تدابیر، سبب بروز شرایطی شد که در قرن بعد، صادقین (ع) احکام تعطیل شده شرع را مجددا احیاء نمودند و جامعه اسلامی پس از یک قرن کاربرد رای و قیاس، به تبعیت از سنت پیامبر اکرم (ص)، مجددا روی آورد.
6- این پژوهش نشان میدهد، از منابع روایی، میتوان به عنوان شواهد تاریخی در تبیین پدیدههای تاریخی بهره برد، تاریخگذاری روایات و توجه به بافت موقعیتی روایات، میتواند در تبیین مدلول روایات و حل معضلات دانش تاریخ اسلام مؤثر باشد.
منابع
قرآن کریم.
ابن حبان، محمد بن حبان، المجروحین، حلب، دار الوعی، 2000 م.
ابن حیون، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، قم، موسسه آل البیت، 1385 ق.
ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419 ق.
ابن سعد، ابوعبدالله، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410 ق.
ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، تهران، مکتبه فردین، 1353 ق.
ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر، 1995 م.
ابو زرعه، عبیدالله بن عبدالکریم، تاریخ ابوزرعه دمشقی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1996 م.
ابطحی، محمد باقر، الصحیفه الجامعه السجادیه، قم، موسسه امام مهدی (ع)، 1423 ق.
ابومخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (ع)، قم، مطبعه العلمیه، بیتا.
اربیلی، علی بن ابیالفتح، کشف الغمه فی معرفه الائمه، بیروت، دار الاضواء، بیتا.
اصبهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
بحرانی، هاشم، البرهان، تهران، بنیاد بعثت، 1416 ق.
بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، دمشق، دار طوق النجاه، 1422 ق.
بدیعی، نعیم، «روش تحلیل محتوا»، نمایه پژوهش، 1376 ش، شماره 3، ص 42-53.
بروجردی، آقا حسین، جامع احادیث الشیعه، تهران، انتشارات سبز، 1386 ق.
بروکلمان، کارل، تاریخ الادب العربی، مصر، دارالمعارف، 1119 م.
بغدادی، محمود، «فی رحاب سیاسه الامام زین العابدین»، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، شماره 569، ص 3-23.
بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، 1417 ق.
بلاغی، سید صدرالدین، صحیفه سجادیه با مقدمه آیتالله مرعشی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1384 ق.
بنیه حجاب، محمد، مظاهر الشعوبیه فی الادب العربی، مصر، مکتبه النهضه مصر، 1961 م.
بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410 ق.
پاکتچی، احمد، تاریخ حدیث، تهران، انجمن علمی دانشگاه امام صادق (ع)، 1394 ش.
تستری، محمد تقی، النجعه فی شرح اللمعه، تهران، نشر صدوق، 1406 ق.
جانمحمدی، علی، «شخصیت مختار در اندیشه وهابیت»، کوثر معارف، 1391 ش، شماره 23، ص 109-152.
جلالی حسینی، محمدرضا، جهاد الامام السجاد (ع)، قم، دارالحدیث، 1418 ق.
الحاج حسن، حسین، الامام السجاد جهاد و امجاد، بیروت، دار مرتضی، بیتا.
حسنی، هاشم معروف، سیره الائمه الاثنی عشر، بیروت، دار القلم، 1408 ق.
حسینیان مقدم، حسین، «نقش امام سجاد (ع) در تحریفزدایی از سیره نبوی»، پژوهشهای تاریخی، 1395 ش، شماره 1، ص 57-72.
حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، قم، موسسه نشر اسلامی، 1419 ق.
حمدان، طلیع، «ثوره التوابین»، بقیه الله، 2004 م، شماره 159، ص 69-96.
حمودی، فهد، نقد نظریه المدار، بیروت، الشبکه العربیه للأبحاث، 2014 م.
خرسان، محمد مهدی، الموسوعه ابن عباس، نجف، موسوعه ابحاث العقائدیه، 1428 ق.
خلیف، می یوسف، ابعاد الالتزام فی القصیده الامویه، قاهره، دار غریب، 1998 م.
خوئی، ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، قم، مکتبه الدواوی، 1413 ق.
دلبری، علی، آسیبشناسی فهم حدیث، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1391 ش.
دینوری، ابن قتیبه، تاویل مختلف الحدیث، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1366 ق.
ذهبی، محمد حسین، تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ق.
رضوانی، روحالله، «تحلیل محتوا»، عیار پژوهش، 1389 ش، شماه 3، ص 137-156.
رنجبر، محسن، «مواضع سیاسی امام سجاد (ع)»، بقیه الله، 1380 ش، شماره 40، ص 23-33.
زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، قاهره، دار احیاء الکتب العربی، 1362 ق.
زیتون، علی، «اثر الکربلاء فی خطابه آل بیت و التوابین»، منهاج، 1376 ق، شماره 5، ص 173-206.
ساجدیفر، عیسی، «امام سجاد (ع) و نهضت توابین»، فرهنگ کوثر، 1382 ش، شماره 54، ص 101-107.
سجستانی، ابوبکر بن ابی داوود، المصاحف، قاهره، الفاروق الحدیثه، 2002 م.
سزگین، فواد، تاریخ التراث العربی، عربستان، جامعه محمد بن مسعود الاسلامیه، 1991 م.
سی چیتک، ویلیام، «مقدمهای بر صحیفه سجادیه»، علوم حدیث، 1385 ش، شماره 41، ص 59-88.
سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، انتشارات جهان، 1384 ق.
شاخت، یوزف، اصول الفقه الاسلامی، بیروت، دارالکتب اللبنانی، 1981 م.
صدوق، محمد بن یعقوب، امالی، قم، موسسه بعثت، 1417 ق.
صنعانی، عبدالرزاق بن همام، مختصر المصنف، بیروت، دارالجلیل، 1417 ق.
طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، قم، دفتر نشر اسلامی، 1417 ق.
طبرسی، محمدبن علی، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ق.
طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، موسسه فقه الشیعه، 1411 ق.
____، اختیار معرفه الرجال، مشهد، دانشگاه فردوسی، 1348 ش.
طه حسین، شیخین، مصر، دار المعارف، 1966 م.
عابدینی، احمد، «حکم ساب النبی (ص) دراسه النقدیه فی المواقف الفقهیه»، الاجتهاد، 1433 ق، ش 24، ص 160-172.
عبدالستار، شیخ، عمر بن عبدالعزیز خامس الخلفای راشدین، دمشق، دار القلم، 1966 م.
عبداللهبن عبدالحکم، الخلیفه العادل عمر بن عبدالعزیز خامس الخلفاء الراشدین، قاهره، دار الفضیله، 1430 ق.
عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، بیروت، دار المعرفه، 1379 ق.
علی دخیل، علی محمد، سیره الامام جعفر الصادق (ع)، بیروت، دار التراث الاسلامی، 1974 م.
علی صغیر، محمد حسین، الامام جعفر الصادق (ع)، زعیم مدرسه اهل بیت، دمشق، دار سلونی، 2004 م.
فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، نشر هجرت، 1409 ق.
فوزی، حسن، الذهبی و منهجه فی نقد الحدیث النبوی، قاهره، مکتبه وهبه، 2013 م.
فیرلین، بروج، القاموس الموسوعه للعهد الجدید، قاهره، مکتبه الدار الکلمه، 2007 م.
فیض کاشانی، محمدمحسن، الوافی، اصفهان، مرکز امام علی (ع)، 1416 ق.
کشاورز بیضایی، محمد، «استراتژی مواضع امام سجاد (ع)»، تاریخپژوهی، 1394 ش، شماره 65، ص 65-78.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، انتشارات اسوه، 1375 ق.
کورانی، علی، جواهر التاریخ، قم، دار الهدی، 1426 ق.
گلدزیهر، ایگناس، العقیده و الشریعه، بیروت، دار الکتب الحدیثه، 1959 م.
مامقانی، سید عبدالله، تلخیص مقباس الهدایه، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، 1369 ق.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.
محدثی، محمدجواد، موسوعه الشهداء، بیروت، دار رسول اکرم (ص)، 1480 ق.
محمدی، علی، شرح کشف المراد، قم، دار الفکر، 1378 ق.
محمودی، ضیاءالدین، الاصول السته عشر، قم، دار شبستری، 1362 ق.
مدرسی طباطبایی، سید حسین، مکتب در فرایند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران، کویر، 1373 ش.
مرادی خلجی، محمد مهدی، «بههنگامی یا نابهنگامی قیام توابین»، شیعهشناسی، 1395 ش، شماره 53، ص 67-85.
مرتضی عاملی، سیدجعفر، «الامام علی بن الحسین و اموال مروان الحکم»، الهادی، 1355 ق، شماره 21، ص 70-81.
مرعشی نجفی، سید شهابالدین، القصاص علی ضوء القرآن و السنه، قم، کتابخانه مرعشی، 1411 ق.
مروزی، محمد بن نصر، مختصر قیام اللیل، پاکستان، حدیث آکادمی، 1408 ق.
مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره مفید، 1413 ق.
منقری، نصر بن مزاحم، وقعه الصفین، قم، مکتبه المرعشی، 1382 ق.
موتسکی، هارالد، حدیث اسلامی، قم، پژوهشکده معارف حدیث، 1389 ش.
نفیسی، احمد راسم، الشیعه و التشیع لاهل البیت (ع)، قاهره، مکتبه الشروق، 2007 م.
نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، دار احیاء التراث، 1408 ق.
نوری، حسن جابر، «وظیفه القیاده فی الاسلام»، مجله منطلق، 1411 ق، شماره 70، ص 106-138.
واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، دار اعلمی، 1409 ق.
ولهاوزن، جولیوس، الخوارج و الشیعه، کویت، مکتبه وکاله المطبوعات، 1976 م.