طرح مسئله
تأثیرات عمیق و گسترده سیاسی ـ اجتماعی حادثه عظیم کربلا در تاریخ اسلام و بهویژه تشیع، فرد کنجکاو و علاقهمند به حقایق تاریخی را به شناخت منابع گزارشهای این رویداد سوق میدهد. بهویژه آنکه از دیرباز ادعای نامکتوب ماندن گزارشهای اسلامی و حتی قرآن تا نیمه سده دوم از سوی خاورشناسان مطرح بوده است[1]. هر چند از عاشورا بیش از سیزده قرن گذشته و به همین رو حتی تعیین دقیق نخستین کسانی که به ثبت واقعه عاشورا پرداختهاند، دشوار است؛ با این حال، تتبع در منابع برجای مانده، تا حدودی واقعیت تاریخی عاشورا را ملموس میکند[2]. همواره نخبگان، زیرساختهای فکری و بنیادهای اندیشه عمومی را با وقایعنگاریها و تحلیلهای علمی سامان دادهاند. بنابراین، شناخت بیشتر این منابع، بر فرهنگ مردمی شیعه که مشتمل و متشکل از عزاداری، نوحهسرایی و تعزیه است، تأثیر دارد. فرهنگ عاشورا از دو ناحیه ضربه دیده است: یکی زورمدارانی که عاشورا را مانع مقاصد خود میدانستهاند و دیگر، معتقدانی که ندانسته و از سر ارادت، دروغسازی کردهاند. همچنین در برخی موارد، حاکمانی مسلمان، از آموزههای عاشورا بهرهبرداری سیاسی کرده و آن را وسیلهای برای تحکیم سلطه پنداشتهاند. این در حالی است که شیعه، عاشورا را مهمترین رویداد تاریخ اسلام میداند و برای معرفی آن به جهانیان، هزینه مادی و معنوی قابل توجهی صرف میکند. پس درایت هر نخبهای اقتضا میکند تا از این واقعه، ابهامزدایی و تحریفزدایی کند[3].
توجه به گونههای تألیفی در حوزه مقتلنگاری میتواند پرده از حیثیت پژوهش در عرصه عاشورا بردارد و زمینه تحقیق در آن را فراهم سازد. توجه به آفتها و آسیبهای آن نیز گویای وجود محوریترین گزندی است که در این گونهشناسی امکان وجود دارد. پژوهش حاضر این مهم را با محوریت پرسشهای ذیل و با روش تحلیل ـ انتقادی به بحث نشانده است:
اهم گونههای تألیف که در این عرصه قلم زده شدهاند، کدام است؟ آسیبها و آفات موجود در این گونه مقاتل چیست؟ و تأثیر این آسیبها در حوزه معرفتشناختی مقاتل چه بوده است؟
«مقالات مقتل و مقتلنگاری» از محمدجواد صاحبی، «سیری در مقتلنویسی از آغاز تا عصر حاضر» از محسن رنجبر، «مقتلنگاری شیعیان از آغاز تا قرن پنجم» از محمدجواد یاوری، پیشینه عمومی برای اثر حاضر است، اما در هیچیک از آنها، اکتشاف و ارزیابی ادله و ارائه نظریهای جامع برای برونرفت از برخی آسیبها و آفات گونهها و سبکهای مختلف مقاتل، مسئله اصلی این دانشوران نبوده و در پژوهشهای نشریافته، کتاب یا مقالهای با محوریت پاسخ به مسائل مدنظر این پژوهش یافت نشده است.
الف) واکاوی علل اهتمام به نگارش مقتل
توجه قرآن بر تاریخ و سفارش به عبرتآموزی از قصص تاریخی، مسلمانان را به حفظ و تدوین سیره پیامبر (ص) برای الگوگیری از آن، ترغیب کرد و این مهم از سوی ائمه (ع) مورد سفارش قرار گرفت[4]. سیرهنگاری زمینه توجه مسلمانان به علم تاریخ را فراهم کرد و مورخان اهل سنت و شیعه موضوعات جدید تاریخی را دستمایه پژوهش قرار دادند. یکی از گونههای اصلی تاریخنگاری مسلمانان، مقتلنگاری است. با عنایت به نحوه شهادت بعضی امامان شیعه، این گرایش از تاریخنگاری در میان شیعیان، افزون بر موضوعات مورد اهتمام دیگر[5]، مورد توجه خاص قرار گرفت.
در اهتمام تشیع به تاریخ خود، توجه به ظلم و ستم سیاسی ـ اجتماعی وارد بر شیعیان، اهمیت دارد. این فشارها از زمان رحلت پیامبر (ص) آغاز شد که به شهادت حضرت زهرا (ع) منجر گردید[6]. این مصیبتها بعد از شهادت امام علی (ع) با تعقیب شیعیان بهوسیله حکام اموی اوج گرفت[7]. شهادت مظلومانه حجر بن عدی و یارانش در زمان معاویه[8] نمونه این ستمها است. دوره خلافت مروانیان، دوره اوج خفقان بود، بهگونهای که بر دهان آزادیخواهانی چون میثم تمار، لگام زدند[9]. خصومت علیه شیعیان ادامه یافت تا آنکه در محرم سال 61، حادثه کربلا، بزرگترین مصیبت را بر خاندان پیامبر (ص) وارد کرد. بعد از عاشورا، سرکوبی شیعیان شدت بیشتری یافت و جنایت علیه شیعه پس از بنیامیه و حتی در خلافت بنیعباس که با شعار «الرضا من آل محمد» روی کار آمدند، با فشار سختتری ادامه داشت[10]. همه این جنایات سبب شد، بهرغم موانع و مشکلات بسیار در تاریخنگاری، مورخان یا محدثان شیعی، بیش از هر چیز، به ثبت کشتهشدن افراد برجسته اهتمام ورزند و اولین رگههای تدوین و نگارش تاریخ توسط شیعیان در قالب سیره، تکنگاری (مقتل و وقایعنگاری) و ... شکل بگیرد.
کتابهایی که تا سده دوم و سوم نگاشته شده، منابع اولیه واقعه عاشورا هستند. این کتابها سه گونه تألیفی هستند:
یا مؤلف از شاهدان واقعه است که در صورت وثاقت، بالاترین اعتبار را دارد یا مؤلف باواسطه از شاهدان نقل کرده و یا بیاستناد به سخن حاضران، اثر را تدوین کرده است. دو گروه اخیر نسبت به گروه نخست به ترتیب اعتبار کمتری دارند[11].
ب) محدوده شمول مقاتل امام حسین (ع)
مقتل دربردارنده دو معنا است: اسم مکان از ریشه «قتل» به معنای کشتنگاه[12]؛ مصدر میمی به معنای قتل، مرگ، نبرد خونین که در این معنا، مقتل نوشتهای است گزارشگونه درخصوص نحوه مرگ یک شخص یا گروه. در فرهنگ لغت شیعیان، به رغم وجود مقتل برای افراد مشهور[13] این واژه به شهادت امام حسین (ع) منحصر شد[14]. پس در اصطلاح تاریخنگاری، مراد از «مقتل الحسین (ع)»، نوعی نگاشته تاریخی است که جریان شهادت امام حسین (ع) و واقعه کربلا از آغاز تا پایان را شرح میدهد.
برخی بر این باورند که وجه تسمیه مقتل الحسین (ع)، به جهت اسم مکان، آن است که کل اخبار مربوط به واقعه عاشورا و کیفیت شهادت امام حسین (ع) و یارانش در یک جا و یک اثر، جمع شده است[15] اما تعابیری که مورخان و محدثان در اینباره استفاده کردهاند، بازتاب چنین معنایی نیست.
برای مثال، وقتی ایشان از تعبیر «فی مقتل الحسین»[16] برای بیان اخبار شهادت استفاده میکنند، مرادشان اخباری است که در خصوص کشتهشدن امام حسین (ع) نقل شده است. چهبسا اخباری در یک مکان گردآوری شده است اما مؤلف تعبیر مقتل را در مورد آن بهکار نبرده باشد، ازاینرو اگر عنوان مقتل بنا بر مصدر میمی تعریف شود، جامعتر و کاملتر خواهد بود. بنابراین «مقتل» به مجموعه اخباری اطلاق میشود که درباره چرایی، کیفیت و چگونگی شهادت امام حسین (ع) نگاشته شده باشد. بدیهی است که این کیفیت بهصورت عام، از مرگ معاویه تا پس از ورود اهل بیت (ع) به مدینه را میتواند دربرگیرد زیرا مجموعه مقاتل تاریخی شیعی و سنی، این روند را در اطلاعات مربوط به شهادت امام حسین (ع) پی گرفتهاند. بنای این پژوهش نیز بر چنین گزارهای استوار است. مقصود از مقتل در این پژوهش، مچموعه نوشتههایی است که همه یا بخش زیادی از آن، درباره واقعه عاشورا باشد، گرچه در واقع، بسیاری از آنها عنوان «مقتل» ندارند.
ج) تفاوت سبکشناسی و نوعشناسی
سبک «style»، به گونهای ادبی اطلاق شده که بنا به مشخصات و وجوهی، از دیگر فراوردههای هنری همردیفش، متمایز است. سبک در اصطلاح، روش خاص ادراک و بیان افکار بهوسیله ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر است که به یک اثر ادبی وجهه خاص خود را از لحاظ صورت و معنا القا میکند؛ بنابراین سبک، هم فکر و هم جنبه ممتاز آن و هم طرز تعبیر را در نظر میگیرد، در صورتی که «نوع» فقط طرز انشاء را بیان میکند. در ادبیات پارسی، گلستان سعدی در نوع مقالهنگاری با مقامات حمیدی مشترک است، ولی در سبک با وی اختلاف دارد. همچنین قصاید عرفی شیرازی و عنصری در نوع شعر مشترکند ولی از حیث سبک جدا هستند[17].
براساس این تعریف، میتوان مقتلنویسی را گونهای برای نگارش تاریخ فرض کرد و نوعی نگاشته تاریخی دانست که به سبکهای مختلفی چون واعظانه، ناقدانه، ادیبانه و ... بیان میشود.
د) بازشناسی نوع مقاتل و آسیبهای آن
مقتل نگاشتهای تاریخی است که به سه نوع گزارشی، ترکیبی و تحلیلی، قابل تقسیم است که هم مقاتل تکنگاری و هم عمومی را دربرمیگیرد. در بخش پیشرو، این سه نوع مقتل و آسیبهای آن معرفی میشود.
1.مقاتل گزارشی (نقلی)
در این نوع از مقتل، مورخ یا محدث، با ساختار نقلی، حوادث عاشورا را بیان میکند. به عبارت دیگر، مقتلنگار، گزارش خود را بهواسطه روایات دیگر و اصطلاحا «مُعَنعَن» و بدون هر گونه دخل و تصرفی نقل میکند. ویژگیهای مقاتل گزارشی، بدین قرار است:
الف) دارای رویکرد صرفاً تاریخی بودهاند.
ب) در این مقاتل، نقل از معصوم یا معصومان حاضر یا غیرحاضر در عاشورا قابل بازیابی است.
ج) سندمحوری در مقاتل ابتدایی، یکی از ویژگیهای شاخص این مقاتل است.
د) مؤلف اصل متن، یا دستکم مضمون سخن را به اولین گوینده یا شنونده و یا بیننده استناد میدهد و نقل میکند و از خود چیزی نمیگوید.
ه) هم از اهل سنت و هم از شیعه به این نوع نگارش روی آوردهاند و این مسئله، اهمیت و بازتاب قیام حسینی را به رخ میکشد.
و) بیشتر کسانی که در آثار خود از گونه نگارشی بهره جستهاند، غالباً از جرگه محدثان هستند.
ز) در ساخت شکلی چنین مقاتلی معمولاً انسجام موضوعی دیده نمیشود.
مقتل گزارشی، هم در نوع تکنگاری و هم در نوع نگارش عمومی تاریخ ثبت شده است.
یک ـ گزارش تکنگاری
در ابتدا، نگاشتههای مربوط به عاشورا، از نظر کمیت، سیر صعودی داشته است. اوج این نگارشها، در سدههای سوم و چهارم بوده و پس از آن، رو به کاهش گذارده است[18]. از بیشتر تکنگاریهای این دوره اثری باقی نمانده و تنها نام یا گزارشهای محدودی از آنها در آثار بعدی آمده است. نسخه خطی برخی از آنها، گاه به چاپ رسیده است. برخی از این آثار نیز از خلال تاریخنگاریهای عمومی انتخاب و بهصورت مجزا چاپ شده است. سه نمونه از تکنگاریها عبارتند از:
- مقتل الحسین (ع): جابر بن یزید جعفی از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) متوفی 128 ق[19].
- تسمیه من قتل مع الحسین (ع) من ولده و إخوته و اهل بیته و شیعته: فضیل بن زبیر اسدی رسّان کوفی (از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع))[20].
- مقتل الحسین (ع): قاسم بن اصبغ بن نباته مجاشعی[21].
همچنین به نام نویسندگان دیگری نیز مقتل الحسین (ع) ثبت شده است، ازجمله : عمار بن ابیمعاویه بجلی دُهنی مشهور به عمار دُهنی (م 133 ق)؛ ابومخنف لوط بن یحیی بن سعید ازدی کوفی که با تکیه به منابع تاریخی اشخاصی همچون طبری، بلاذری، شیخ مفید و ... میتوان بدان دست یافت؛ هشام بن محمد کلبی (م 204 ق یا 206 ق)[22]؛ محمد بن عمر واقدی (م 207 ق)[23] و ... .
دوـ گزارش عمومی
آثاری که به حوادث سده نخست و یا دوره اسلامی میپردازد، همگی واقعه عاشورا را گزارش کردهاند. افرادی چون ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبین»، طبرانی در «المعجم الکبیر»؛ قاضی نعمان مغربی در «شرح الاخبار»، ابن قولویه در «کامل الزیارات»، شیخ صدوق در «الامالی»[24]، خصیبی در «الهدایه الکبری»، خوارزمی در «مقتل الحسین (ع)»، ابنعساکر در «تاریخ مدینه دمشق» و جوینی خراسانی در «فرائدالسمطین». طبری در تاریخ خود، 100 روایت از 126 روایت عاشورایی را از طریق ابومخنف نقل میکند. او به شیوه محدثان، از روش نقلی سود جسته و متن هر خبر را همراه سند میآورد. طبری با پرهیز از هر گونه نقد و تحلیل، تمامی روایات مختلف و گاه متباین درباره یک واقعه را یکجا گردآوری کرده است[25]. وی با درج سلسله اسناد هر رویداد، آن را از زبان شخص اول یا شاهد ماجرا ذکر کرده، ضمن آنکه ارزش روایات نیز در نزد او وابسته به سند است و هرچه سند یک رویداد به زمان وقوع نزدیکتر باشد، اعتبار روایت هم بیشتر است[26].
بلاذری نیز در «أنساب الأشراف» در بیان وقایع عاشورا، به شیوه گزارشی عمل کرده است و همانند برخی از معاصران، اسناد و روایات را بهصورت متوازن درهم آمیخته است. گاه با الفاظ خاص محدثان، همچون «حدثنی» و «أخبرنی» و گاه با اشاره صریح به منبع، مانند «قال المدائنی»[27] یا «قال الواقدی»[28] گزارش میکند. گزارشهای بلاذری عمدتاً با روایت طبری و ابومخنف سازگاری دارد. گرچه وی در یکی دو مورد از ابومخنف نام برده اما تمام اسناد روایت او را حذف و در برخی موارد، مطالب را مختصر کرده است، درحالی که وقتی مطالبی اضافه بر نقل ابومخنف میآورد، سند آنها را ذکر میکند[29].
نوع گزارشی در «الطبقات الکبری» نیز استفاده شده است. هرچند ابن سعد بهطور دقیق مشخص نمیکند که کدام گزارش مربوط به کدام سند است، به همین جهت گزارش وی همانند روایت و حدیث نیست بلکه اخباری است که وی آنها را شنیده و گزینش کرده است[30].
سه ـ آسیبهای مقتل گزارشی
الف) آسیبهای متنمحور
آسیبهای عمومی چون تحریف، تصحیف و ... که در هر نقلی امکان وقوع دارد، در مقاتل گزارشی نیز احتمال راهیابی داشتهاند. برای نمونه در گزارش به کارزار رفتن برادران حضرت عباس (ع) چنین آمده است: «یا بنی أمی، تقدّموا حتی ارثکم، فانه لا ولد لکم، ففعلوا، فقتلوا»[31] «ارثکم» که در این عبارت آمده در اصل «أرثیکم» بوده و به دلیل وجود «حتی ناصبه» که عامل است، لام الفعل آن [یاء] حذف شده است[32]. در کتب لغت «رثا یرثی» به معنای رثا گفتن پس از مرگ کسی است[33]، ازاینرو جمله بدین معناست: «پیش روید تا رثای شما گویم که فرزند ندارید.» ابوالفرج و دیگران گمان کردهاند که «ارثکم» از ماده «ورث یرث» به معنای ارث بردن از کسی است[34]، درحالی که عبارتی که با ماده «رثا یرثی» معنا شود با سیاق جمله «تقدموا» و «فأنه لا ولد لکم» سازگارتر است. با این حال، افرادی چون ابوالفرج تصور کردهاند که حضرت عباس (ع) به منظور به ارث بردن اموال برادرانش، آنان را برای جنگ پیش قدم کرد[35]. مثال دیگر، اشتباه ابن اعثم در نام غارتگران است. وی ایشان را چنین معرفی میکند: شخصی از بنیتمیم، به نام «أسود بن حنظله»، شمشیر حسین (ع) را و «جعفر بن وبر حضرمی» جامه را، «یحیی بن عمرو حرمی» ازار را، «جابر بن زید أزدی» عمامه را و «مالک بن بشر کندی» زره را غارت کردند[36]. درحالی که منابع پیش از ابن اعثم چون بلاذری و طبری، افراد مذکور را به نحو دیگری یاد کردهاند: «بحر بن کعب» ازار، «قیس بن اشعث» روپوش، مردی از بنی اود به نام «اسود» نعلین، مردی از بنی نهشل بن دارم؛ شمشیر، «إسحاق بن حیوه حضرمی»؛ لباس امام[37]. همچنین به نظر میرسد ابن طاووس درخصوص حضور صوحان بن صعصعه بن صوحان در زمان امام سجاد (ع) دچار چنین آسیبی باشد. از نقل ابن طاووس چنین برمیآید که صعصعه فرزندی به نام صوحان داشته که در زمان امام سجاد (ع) زمینگیر بوده است[38]. در حالی که نه تنها منابع تاریخی برای صعصعه، فرزندی به نام صوحان ذکر نکردهاند، مرگ صعصعه را نیز در سال 60 گزارش کردهاند[39] که بسیار بعید است اگر فرزندی بدین نام هم داشته، در سال 61 زمینگیر شده باشد.
ب) آسیبهای سندمحور
بدیهی است که در مباحث تاریخی، شواهد و قرائن نسبت به اسناد در اولویت هستند ولی چون در مقاتل گزارشی، اخبار از طریق راویان متعدد به شاهدان عینی میرسد، اگر اعتبار راویان یا پیوستگی اسناد خدشهدار باشد، آسیب آن متوجه نقل مقتل میشود. ابن سعد در ابتدای مقتل امام حسین (ع) 9 سند ذکر کرده است. 5 سند به خود او منتهی میشود و باقی به محمد بن عمر واقدی. بنابر بررسی سندی بهصورت کلی، از این 9 سند، سند نخست و پنجم میان سندشناسان محل اختلاف است که عدهای این دو سند را صحیح و عدهای ضعیف دانستهاند اما بقیه به دلیل وجود مجاهیل و افراد منکر یا کذاب الحدیث، ضعیف هستند[40]. محقق کتاب ابن سعد نیز غالب اسناد جزئی روایات او را با بررسی سندی، ضعیف خوانده است[41].
2- مقاتل ترکیبی (تطبیقی)
وقتی مقتلنگار، سلسله اسناد را ذکر نمیکند و درصدد نقل یک یک روایات نیست؛ بلکه تنها تحت عناوین و موضوعات به تبیین حوادث بهصورت متنی یکدست و برگزیده از روایات عاشورایی میپردازد، چنین پردازشی از مقتل را ترکیبی یا تطبیقی نام مینهیم. در این نوع، مقتلنگار بهجای ذکر روایات مختلف، از راه مقایسه ترکیبی و ایجاد سازگاری میان آنها (تطبیق)[42]، واقعه مذکور را طی یک عنوان توضیح میدهد. در میان نویسندگانی که به این گونه گزارشدهی روی آوردهاند، میتوان به این افراد اشاره کرد: دینوری در «الاخبار الطوال»، یعقوبی در «تاریخ»، ابن اعثم کوفی در «الفتوح»، مسعودی در «مروج الذهب»، شیخ مفید در «الارشاد»، مسکویه رازی در «تجارب الامم»، فتال نیشابوری در «روضه الواعظین»، ابن شهر آشوب در «مناقب آل ابیطالب (ع)»، ابن جوزی در «المنتظم»، ابن اثیر در «الکامل»، ابن نما در «مثیرالاحزان»، سبط بن جوزی در «تذکره الخواص»، ابن طاووس در «لهوف»، اربلی در «کشف الغمه»، «ابن کثیر در «البدایه و النهایه» و ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمه».
ویژگیهای مقتل ترکیبی را میتوان به نحو زیر تبیین کرد:
الف) ویژگی منحصر به فرد این نوع تألیف تاریخی آن است که میتواند همه آنچه در گذشته اتفاق افتاده، با تمام جریانهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... احیا کند[43]؛ بنابراین، مقتلنگار در این شیوه باید بر روایات عاشورایی و یا مسائل تاریخی احاطه داشته باشد تا بتواند از ترکیب روایات، به حقیقت و واقعیت نزدیک گردد و در پس حقایق قیام امام حسین (ع) جزئیات و از قلم افتادهها را موشکافی کند.
ب) همگونی و انسجام موضوعی که به مخاطب کمک قابل توجهی در پردازش حوادث میکند. برای مثال، دینوری در «اخبار الطوال»، از نقل حوادث به گونه تقطیع شده پرهیز کرده و چون به موضوعی تاریخی میپردازد، آن را دنبال کرده و به پایان میرساند. بدین ترتیب اثر او بر پایه شیوه موضوعی نگارش شد، نه بر اساس سالشمار.
ج) در برخی از این نگارشها گاهی از اسناد نیز یاد شده است، اما این اسناد به مؤلف مقتل، متصل نیستند، بلکه به صورت ناقص بیان شدهاند. نگارشهای ابن شهر آشوب، ابن نما و سبط بن جوزی از این دست بهشمار میروند[44].
شیخ مفید نیز گاه به منابع و اسناد، توجه داشته و در جایجای کتابش سندهایی ذکر شده است[45]. نام ابومخنف[46] و واقدی[47] در آستانه برخی نقلها آمده و نیز نام کلبی[48]، مدائنی[49] و ابوالفرج اصفهانی[50].
این نقلها در غالب موارد ترکیبی است. گاه در نقلها، نام کتاب خاصی قید شده است: «وَجَدتُ فِی کتَابِ أَبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ العَبَّاسِ الرَّازی»[51] یا به طور کلی نوع منابع یاد شده است: «أهل السیر»[52]؛ «أهل الآثار»[53]؛ «رَواهُ نَقَلَه الآثارِ مِنَ العامَّه وَ الخَاصَّه»[54]؛ «العُلَماءُ بِالأخبارِ وَ نَقَلَه السِّیرَه وَ الآثار»[55].
آسیبشناسی مقالات ترکیبی
الف) تقطیع
از آفتهای این گونه گزارش چون گزارشهای عمومی، تقطیع است. همان اندازه که متن یکدست و بهدور از افتادگی و نقصان، در ارتباط گیری مخاطب با متن مؤثر است، تقطیع سبب از هم گسیختگی متن ترکیبی شده و با برهم زدن نظم متن، مخاطب را در جریان ساده اتفاق قرار نمیدهد. تقطیع در این نوع، نسبت به گونه پیشین آسیب بیشتری بر متن وارد میکند زیرا پس از تقطیع، تجمیع هم انجام شده، در نتیجه نمیتوان تقطیع و آسیب آن را به راحتی تشخیص داد. برای مثال، ابن سعد که رویکرد رجالی دارد، چون به نام امام حسین (ع) میرسد، نگاه گزینشی خود را در گزارش دخیل و تحمیل مینماید و جانبدارانه امام را فردی شورشی میخواند. او نامههای میان معاویه و امام را با ابزار تقطیع بهگونهای گزارش کرده که گویی امام منتظر فرصتی برای اعلان جنگ بوده است و معاویه به دنبال صلح، معاویه پایبند به عهد و پیمان و امام ناقض آن و اهل مکر تا جایی که معاویه به عنوان خلیفه اسلامی کوشیده با امام مدارا کند و بردبار باشد[56]. برای مثال، معاویه در بخشی از نامه خود آورده است: «فاتّق شقّ عصا هذه الأمّه و أن یرجعوا علی یدک إلی الفتنه»[57] که امام پاسخ او را چنین دادهاند:
...و قلت: انظر لنفسک و دینک و الأمّه و اتّق شقّ عصا الألفه و أن تردّ الناس إلی الفتنه، فلا أعلم فتنه علی الأمّه اعظم من ولایتک علیها، و لا أعلم نظرا لنفسی و دینی أفضل من جهادک، فإن أفعله فهو قربه إلی ربّی، و إن أترکه فذنب أستغفر الله منه فی کثیر من تقصیری، و أسأل الله توفیقی لأرشد أموری...[58] .
و گفته بودی: در خود، دین و امت تأمل کن و از پراکندگی امت و اینکه مردم را در فتنه دچار کنی بر حذر باش. من فتنهای بالاتر و بدتر از حکومت و امارت تو بر مردم نمیبینم و برای خود و دینم پر فضیلتتر از جهاد با تو سراغ ندارم، اگر به ثمر نشانم که قربی است به سوی خداوندگارم و اگر واگذارم گناهی است که در عذر تقصیرم از او طلب بخشش میکنم، از خداود توفیق میخواهم تا امورم به سامان رساند.
اما ابن سعد قسمت عمده نامه امام را از وسط تقطیع نموده و چنین آورده است:
من نه آهنگ پیکار با تو دارم و نه قصد ستیز، با آنکه در پیشگاه خداوند برای خود عذری در رها کردن پیکار با تو نمیبینم و هیچ فتنهای بزرگتر از حکومت تو بر مردم نمیشناسم[59].
این در حالی است که معاویه ابتدا گفته بود که باعث فتنهای در جامعه اسلامی نباش اما امام با برشمردن اعمال او که منافی با قرآن و سنت پیامبر (ص) بود، متذکر شد که حکومت معاویه فتنهای بزرگ برای مردم است نه انتقادها و اعتراضات مردم. تقطیع اعتراضات و نامههایی که از جنایات معاویه پرده برداشته، حکایت از آن دارد که ابن سعد هرچه مقصودش را در قبال ابراز تمایل به بنیامیه اثبات مینموده، نقل کرده است.
ب) پیشفرضهای نادرست
مقاتل ترکیبی، سدهها پس از واقعه عاشورا نگاشته شدهاند. هرگونه پیشفرضی دراین باره، پسینی محسوب میشود. پیشفرضها محدودیتهایی دارند که معرفت حقیقی به عاشورا را در بوته تردید قرار میدهند. کمبود شواهد عینی برای بازسازی حقیقت و عینیت واقعه، بدین معناست که بررسیهای تاریخی همواره محل مناقشه است. این پیشفرضها گاه با رهیافتهای مذهبی و مبتنی بر آن است. برای مثال، ابن شهرآشوب که فردی شیعی است با پیشفرض شجاعت و بیباکی امام و اصحابش، کشتگان سپاه دشمن را به نحو اغراقآمیزی گزارش کرده است[60]. در سوی دیگر، پیشفرضهایی چون شورشی بودن امام سبب شده که داستان درخواست امام از کاروانی که به شام میرفت، برای همراهی با ایشان را بلاذری چنان نقل کند که گویی امام کاروان را تصرف کرده است[61].
ج) عدم وجود اسناد
عدم وجود اسناد یا وجود اسناد مرسل و ناقص در این روش میتواند در ناصحیح پنداشتن متن تأثیرگذار باشد، برخلاف گونه پیشین که اسناد بخشی از روایات را تشکیل میدهد و محقق میتواند هم به نقد اسناد و هم به نقد متون بپردازد، در این گونه نگارش، محقق تنها میتواند نقد متنی را مورد پژوهش خود قرار دهد. به عبارتی باید توجه داشت که گرچه شکل تألیف این نوع کتابها «تاریخی» است اما به خاطر آنکه مطالب فاقد سند است، راه برای بررسی سندی نقلها بر محققان بسته است. دینوری در «الأخبار الطوال»، یعقوبی در «تاریخ الیعقوبی»، ابن اعثم کوفی در «الفتوح»، مسعودی در «مروج الذهب»، شیخ مفید در «الإرشاد»، مسکویه رازی در «تجارب الأمم»، فتال نیشابوری در «روضه الواعظین»، ابن شهرآشوب در «مناقب آل ابیطالب (ع)»، ابن جوزی در «المنتظم»، ابن اثیر در «الکامل»، ابن نما در «مثیرالأحزان»، سبط بن جوزی در «تذکره الخواص»، ابن طاووس در «لهوف»، اربلی در «کشف الغمه»، ابنکثیر در «البدایه و النهایه» و ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمه»، همگی تا حدودی تحت تأثیر این آسیب واقع شدهاند. البته آسیبهای «الف» و «ج» با مقایسه و تطبیق اخبار ترکیبی با اخبار مسند در منابع دیگر، تا حدی قابل جبران است.
3- مقاتل تحلیلی (ناقدانه)
تحریف در هر رویداد، امری طبیعی است و درخصوص عاشورا، میتوان گفت هیچ روایت و خبری نیست که از نقد بینیاز باشد. پس از واقعه عاشورا، سیل هجوم نقل اخبار و ذکر رخدادها و وقایع آن حادثه عظیم، چه در بنان و چه در بیان به گفتار و نوشتار تبدیل شد زیرا حادثه عاشورا چنان عظیم بود که در گستره حکومت اسلامی کمتر کسی پیدا میشد که آن را شنیده و در مورد آن به بحث و گفتوگو ننشسته باشد و به همین جهت، انبوهی از اخبار و روایات وارد کتب تاریخی و حدیثی شد که پالایش و آلایش تدریجی آنها، آسان نبوده و نیست.
بیتردید از همان آغاز انگیزههای سیاسی ـ اجتماعی فراوانی برای تحریف این واقعه وجود داشته که از مهمترین آنها، حاکمیت استبدادی مخوف حزب اموی بر سرزمینهای اسلامی آن هم به مدتی نسبتاً طولانی بوده است. بههمین جهت، درباره حادثه عاشورا، نمیتوان با قاطعیت سخن گفت.
با اینکه کتابهای فراوانی نگاشته شده[62]، گویی عاشورا و نهضت امام حسین (ع) لابهلای این نگارشها درهم تنیده شده است. از ابتدای حادثه عاشورا تاکنون، دو جبهه ناهمگون آنچنان با هم در تضاد قرار گرفتهاند که جدا شدن آنها را میتوان ناممکن دانست، جبههای تحریفساز و جبههای تحریف ستیز که هر کدام هم برای خود دلایلی دارند[63].
ممکن است برخی به دلیل تقید خود به آموزههای دینی، حتی از تحقیق در مسلمات عاشورایی بازمانند و عرصه را برای تحقیق در روایات عاشورایی خالی کنند، ولی یکی از راههای یافتن تحریفات و خطاهای موجود، تطبیق گزارشها با مکتوبات اولیه عاشورا و تطبیق این منابع با یکدیگر و ارزیابی تطبیقی و تحلیلی مدارک علمی است[64].
پیشینه بهکارگیری چنین نوع نگارشی را میتوان از بدو تألیف مقاتل و یا حتی پیش از آن دانست. نمونه آن را میتوان در مورد منتشر شدن اخباری مبنی بر ذلتپذیری امام حسین (ع) با پیشنهاد مفاد سهگانه[65] نظاره کرد. برخی از علمای اهل سنت، گزارشهای قصد بیعت امام با یزید را بهشدت رد میکنند. نویری مینویسد:
عقبه بن سمعان؛ غلام رباب؛ همسر امام (ع) که از مدینه تا کربلا همراه امام بوده و از او در هیچ حالتی جدا نشده، با سوگند جلاله میگوید: هرگز چنین سخنی را سیدالشهدا بر زبان نیاورد و فقط فرمود: بگذارید به همانجا که آمدهام بازگردم[66].
با اینکه بسیاری از دانشمندان شیعه به نقد برخی اخبار و روایات عاشورایی پرداختند اما در دورههای پیشین، نگارشی مستقل با رویکرد نقدمحور تألیف نشده است. شیخ عباس قمی را شاید بتوان از آن دست کسانی دانست که در میان آثار شبهفراخور بحث، به نقد برخی از روایات مقاتل در «منتهی الآمال» پرداخته است.
از جمله: بیمأخذ بودن ریش سفیدی عمر سعد در صحرای کربلا[67]؛ وجود شخصی به نام هلال بن نافع و تصحیف از نافع بن هلال بن نافع[68]؛ عدم حضور والده حضرت علیاکبر (ع) در کربلا[69]؛ عدم صحت قصه دامادی قاسم[70]؛ عدم نقل ارباب مقاتل از حال اهل بیت امام حسین (ع) در شام عاشورا[71]؛ عدم الحاق سر به بدن مطهر امام حسین (ع) با استناد به سخن علامه مجلسی در «بحارالانوار» و این سخن یزید به امام سجاد (ع) که هرگز سر پدرت را نخواهی دید[72]؛ بعید بودن بازگشت اهل بیت به کربلا در بیستم صفر چنانکه ابن طاووس بدان صحه گذاشته است[73]؛ ساختگی بودن حدیث معروف کساء و انتساب به منتخب طریحی در نقل ماجرای ورد جابر به کربلا[74].
امروزه کتب تحقیقی بسیاری به شیوه نقد و تحلیل منتشر شده است. محمدباقر محمودی با همین نگاه و با بهکارگیری همین شیوه، کتاب «عبرات المصطفین فی مقتل الحسین» را تألیف کرد[75].
همچنین میتوان به مقتل جامع سیدالشهدا، تألیف جمعی از نویسندگان زیر نظر مهدی پیشوایی و یا شهادتنامه امام حسین (ع) بر پایه منابع معتبر تألیف جمعی از محققان زیر نظر محمدی ریشهری اشاره کرد.
آسیبهای مقاتل تحلیلی
نقد نوعی نگاشته آسیبشناسانه است و قصد شناسایی سره از ناسره دارد. ازهمین رو هدف آن بایستی حذف آسیبهای مقاتلی باشد که در پیش گفته شد. با این حال، چنین نیست که خود بیگانه از آفت باشد. آفاتی که بیشتر از خواستهها و پیشفرضها پدیدار شدهاند.
الف) دخالت تمایلات فرقهای
تحریف عاشورا در هر نوع مقتلی ممکن است ولی در نوع تحلیلی به جهت همراهی تحلیلها و مبتنی بودن آن بر تمایلات مذهبی، اثرگذارتر است. درحالی که در عراق، نقل ابومخنف رواج داشته و این نقل، روایات موافق و مخالف را با هم دربر دارد، به نظر میرسد بیشتر مخالفان فکری قیام عاشورا، به خصوص تاریخنگاران شام و مغرب، از ابن عساکر به بعد، تحتتأثیر گزارشهای ابن سعد که در نکوهش قیام عاشورا است، قرار گرفتهاند. افرادی چون ابن عربی و ابن خلدون را میتوان در شمار همین افراد تلقی کرد[76].
ب) دخالت پیشفرضها
هیچ نقدی در حوزه مذهب، از پیشفرضها تهی نیست ولی گاه آنچنان در سنجش گزارشهای تاریخی، این باورها سهم داده شده که واقعیت عاشورا را از اساس تحریف کرده است. نمونه بارز آن تحلیلهای ابن عربی، ابن تیمیه و ابن کثیر است که با اهمیت دادن به روایاتی بیاساس و جعلی یا ضعیف، امام را گاه شورشی و یزید را مبرا از قتل و حتی گاه امام را خواهان بیعت با یزید معرفی کردهاند[77].
انواع مقاتل |
گونهشناسی |
آسیبشناسی |
گزارشی (نقلی) |
رویکرد صرفا تاریخی نقل همراه سند ساختاری گزارشی و عاری از انسجام موضوعی قابلیت بازیابی نقلهای معصوم |
آسیبهای متنمحور آسیبهای سندمحور |
ترکیبی (تطبیقی) |
قابلیت احیای تمام جنبههای قیام عاشورا انسجام موضوعی |
تقطیع پیشفرضهای نادرست عدم وجود اسناد یا وجود اسناد مرسل |
تحلیلی (ناقدانه) |
بررسی و نقد گزارشها زدودن تحریفات |
دخالت تمایلات فرقهای دخالت پیشفرضها |
ج) بازشناسی سبک مقاتل و آسیبهای آن
سبکهای مقاتل را میتوان در سه دسته واعظانه، فضیلتمدارانه و ادیبانه طبقهبندی کرد. در هر کدام از این سبکها نیز رهیافتهایی چون سیاستگرایانه، دنیاگرایانه، تقدیرگرایانه، عرفانگرایانه، فدیهگرایانه، آیینگرایانه، عاطفهگرایانه، حماسهگرایانه و ... محتمل است که البته رهیافت غالب هر مقتل، تعیینکننده است وگرنه ممکن است مقتلی، رهیافتهای مختلفی را بهکارگیرد. بحث از رهیافتها بسیار مفصل است و تحقیق مستقلی را میطلبد.
1- سبک واعظانه (مجلسنگاری)
همزمان با برگزاری وسیع عزاداریها در عهد صفویه، مقاتلی درخور وعظ و منبر برای مخاطبان عام مورد نیاز بود که سبکی جدید را در مقتلنویسی پدید آورد. در این سبک، مؤلف اتفاقات مرتبط با عاشورا را از ابتدای شکلگیری قیام تا بازگشت اهل بیت (ع) به مدینه و یا حتی تا قیام مختار، تحت عناوین و موضوعات مشخص، در مجالس مخصوص، ارائه میکند و بههمان صورت نیز مینویسد.
ویژگی عمومی نگارش این سبک، عاری بودن از اصطلاحات تاریخی و فرازبان است.
نمونه بارزی از این سبک را طریحی در «المنتخب» بهکار گرفت. وی مجموعهای از احادیث و مراثی درباره امام حسین (ع) و برخی دیگر از امامان را گرد آورده و به قصد گریاندن مؤمنان و تشویق به سوگواری، آنها را بهصورت جنگ سامان داد. «المنتخب» دو جزء دارد و هر جزء، ده مجلس و هر مجلس، شامل چند باب است. در هر مجلس و هر باب، مباحثی متعدد و در برخی اوقات بیارتباط به هم مطرح شده است. طریحی در ابتدای هر مجلس و باب نخست آن، به تحریک احساسات و عواطف میپردازد، سپس با اشعاری عاطفی، حس حماسی مخاطب را برمیانگیزاند. روایت بدون سند خود را در مرحله بعد نقل میکند و سپس قصائد شعرای مختلف را میآورد[78]. «المنتخب» تاریخنگاری علمی زندگی یا قیام امام حسین (ع) نیست و اکثر مطالب آن بدون ذکر مأخذ بوده و احادیث آن نیز بهصورت مرسل است. این کتاب را «المجالس الطریحیه» و یا «المجالس الفخریه» نیز نامیدهاند[79] در «المنتخب» مطالب تاریخی مفصلی از شهادت حضرت زهرا (ع) تا اندکی پس از شهادت امام حسین (ع) دیده میشود. به نظر میرسد که قصد مؤلف از بیان این مطالب، تاریخگویی و تحلیل سختیهایی است که عموم شیعیان به طور عام و ائمه (ع) به طور خاص متحمل شدهاند تا نوعی زمینهچینی برای ورود به بحث عاشورا و اشکریزی باشد. نمونه بارز این مسئله را در همان مجلس ابتدایی میتوان به نظاره نشست[80].
آثار دیگر سبک واعظانه عبارتند از: «محرق القلوب» در بیست مجلس، «اسرار الشهاده» فاضل دربندی در دوازده مقدمه و چهلوچهار مجلس و یک خاتمه (که خاتمه نیز دارای سه مجلس است)، «معالی السبطین» حائری دربندی در سیزده بخش (هر کدام حاوی مجالس متعدد)، «تسلیه المجالس» حسینی موسوی در ده مجلس، و ... که «صاحب الذریعه» مجموعهای از این کتب را با عناوین مختلف فهرست کرده است[81].
آسیبهای سبک واعظانه
الف) دور شدن از نوع فنی
به جهت کارکرد عمومی، مقتل واعظانه، تاریخ را از حالت فنی خود دور میکند و به سمت قصهپردازی سوق میدهد تا جایی که اطلاق کشکول بدانها مناسب است. نخستین مشخصه این دوری، آن است که سند در این گونه مقاتل، تنها به منبع تألیفی، اختصاص پیدا میکند و حلقههای واسط در اسناد حذف میشود. در این تبدیل، مطالب بیاساس، به مقتل راه مییابد[82] که زنده به گور شدن حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری[83] از آن جمله است.
ب) عدم تحقیق و تنقیح
عدم تحقیق و تنقیح در آثار تألیفی از آفات این سبک است. بنابر آداب مجالس عزاداری، خطیب خطابه میکند و مستمعان خطابه میشنوند و بدیهی است که تحقیق و بررسی در این موارد کمتر صورت میپذیرد و گاه سره و ناسره به هم میآمیزد. به همین جهت، علما «المنتخب» را مشتمل بر مطالب موهون و غیرموهون دانسته[84] و به وجود مسامحات فراوان در آن، اذعان کرده و روایات مختص آن را معتبر ندانستهاند[85].
ج) زبان حال
دراین مجالس، به حدیثخوانی، املاءنویسی و املاءخوانی برخلاف کتابهایی که به امالی شهره یافتند، پرداخته نمیشود، بلکه صرفاً از سوی واعظ ، اطلاعدهی تاریخی و روایی صورت میپذیرد و چنین نیست که محتوای این مجالس تحریر شود. به همین جهت، گاه روایات عاشورایی از حوزه حدیث بودن خارج و با نقل به معناهای فراوان که آن را به زبان حال بدل کرده است دچار گوناگونی شده، تا جایی که اعتبار و وثوق به صدور را مخدوش میکند. زبان حال با نقل معنا تفاوت دارد. در نقل معنا که در حدیث رخ میدهد، احتمال رویداد قریب به یقین است، گرچه عین مطلب یا لفظ به لفظ عبارت معصوم نیست اما در زبان حال که بیشتر در نقل تاریخ بروز دارد، احتمال اینکه اتفاق موجود در روایت رخ نداده باشد، قریب به یقین است. برای مثال، خبر مسلم جصاص در مورد سر به محمل کوبیدن حضرت زینب (ع)[86] و خنده حضرت عباس (ع) هنگام ورود رأس مبارک به مجلس[87]، تنها گویای حال است نه آنکه گزارشی از واقعیت تاریخی باشد.
یکی از علل پدید آمدن زبان حال، تکیه بیش از حد بر حافظه است که رفتهرفته زبان نقل مورخان را به زبان حال تبدیل کرده است. ابن اعثم در روایات عاشورایی زبان حال را پایهگذار شد که پس از وی به مقاتل دیگر هم سرایت کرد. نتیجه بیقید و بند این نوع زبان، از قرن هفتم آغاز و از قرن دهم به اوج میرسد[88] و سبب ورود روایاتی همچون موارد فوق، در کتابهای روایی و تاریخی شده که حذف [به معنای نقل نکردن] چنین روایاتی از این کتابها بیتردید با انتقادات بسیاری روبهرو خواهد شد چراکه این گونه اخبار، جزئی از اعتقادات مردم و حتی جامعه علمی شده است.
د) آسیب فرهنگی
مقاتل واعظانه به جهت تماس گسترده و نسبتاً مستقیم با مردم، ابزار فرهنگساز محسوب میشوند، بدین جهت آسیبهای این مقاتل بر فرهنگ، عمومی و اثرگذارتر خواهند بود. به جهت علاقه مردم به عاشورا و ظرفیت عظیم مردمی آن برای فرهنگسازی، هرگونه اندیشهای که در این نوع متقل منتقل شود، بر فرهنگ مذهبی تأثیرگذار خواهد بود. مانند: علاقه امام حسن (ع) به رنگ سبز و امام حسین (ع) به رنگ سرخ که نخستین بار کاشفی آن را نقل کرد[89] و اکنون در مراسمات آیینی چنین نمادهایی دیده میشود و یا عروسی قاسم با دختر امام حسین (ع)[90] در کشاکش نبرد که موجب تعزیهگردانی خاص این ماجرا در فرهنگ عزاداری ایرانیان شده است.
2- سبک فضیلتمدارانه (منقبتنگاری)
اعتقاد به وجود کرامت از اولیا، مخصوص تشیع نیست[91]. با این حال، از دیرباز درباره امکان جاری شدن معجزات و کرامات از ائمه شیعه (ع)، میان متکلمان شیعه اختلاف نظر بوده که بخشی از آن به دلیل تعریفی است که از معجزه و تفاوت آن با کرامت بیان میشده است[92]. در تشیع امامی، وجود کرامات برای امامان، باور رایج بوده و درباره آن کتابها نوشته شده است[93]. بنابراین اصل این مسئله کموبیش مورد اتفاق نظر عالمان شیعی بوده، گرچه روایاتی که مصادیق را تعیین میکرد، بیشتر از سوی طیفهای اخباری نقل میشد و در این باره کتابهای غیرمعتبری نیز تدوین شده است. با این وصف از سده ششم قمری به بعد و با عمومی شدن جریان وعظ از یکسو و شیوع منقبتخوانیها حتی منقبتخوانیهای صوفیه برای اولیای خود و داستانسرایی درباره کرامات مشایخشان از دیگرسو[94] و همچنین بهدلیل شکلگیری متقابل جریانات منقبتخوانی و فضائلخوانی میان سنیان و شیعیان بهعنوان فرهنگی عمومی و عامهپسند، شیعیان به نقل معجزات و تدوین آثاری در این زمینه، اهتمام کردند[95] که از مهمترین نمونههای آن میتوان به «الخرائج و الجرائح» قطب راوندی، «الثاقب فی المناقب» ابن حمزه طوسی، «اعلام الوری» طبرسی، «مناقب» ابن شهرآشوب و کتابهای متعددی از عمادالدین طبری اشاره کرد. بعدها در عصر صفوی، سیدهاشم بحرانی، به این نوع ادبیات بیشترین اهتمام را نشان داد و آثاری پربرگ تدوین کرد. این سبک، معمولاً متنمحور است و در آن، اسناد ذکر نشده است.
شاید یکی از آثار عمومی و چشمگیر در این حوزه، مناقب ابن شهرآشوب باشد که جز پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع)، بیشترین مطالب خود را به امام حسین (ع) و به خصوص حادثه کربلا اختصاص داده است. پارهای از گزارشهای موجود در این کتاب، مفصلتر از کتابهای دیگر است، داستان «فُطرُس مَلک» در جریان تولد امام حسین (ع) از این جمله است[96]. ویژگی مهم این کتاب، گستردگی مناقب و فضایل معصومان است. ابن شهرآشوب روایاتی از ولادت تا شهادت ائمه (ع) و به ویژه امام حسین (ع) را در کتاب گردآورده، مثلاً قیام امام را نسبتاً مفصل و با نگاهی فضیلتگویانه و از منابع متعدد شیعی و سنی نقل میکند. بنا به گفته محدث نوری، وی هزار کتاب مناقب در اختیار داشته است[97]. با این حال، ابن شهرآشوب تذکر داده که به جهت پرهیز از زیادهگویی و نیز شهرت بسیاری از اخبار، اسناد را حذف کرده است[98].
آسیبهای سبک فضیلتمدارانه
الف) منابع و اسناد نامعتبر
همان گونه که مقاتل واعظانه در جهت مصیبتخوانی و گریاندن مردم، مطالب بیاساس را نقل کردند، پایبندی به نقل فضایل نیز موجب شد تا مناقبی بی سند و مدرک معتبر و حتی اخذ شده از تودههای مردم، به صرف فضیلت، وارد مقاتل شود، بدین امید که مناقب اهل بیت (ع) به فراموشی سپرده نشود. برای مثال، ابن شهرآشوب با اینکه به منابعی چون طبری، بلاذری و ابن اعثم[99] دسترسی داشته ولی در برخی از مواردی که نقل کرده، به هیچ منبعی ارجاع نمیدهد. به نظر میرسد وی این موارد را از وعاظ و قصهگویان نقل کرده است، همان طور که بنا بر سیره علما، به احادیث ضعیف در باب فضائل، مصائب، مستحبات و مکروهات اعتنا کرده است. هرچند بیشتر این مطالب از دیدگاه محققان، موهون نیست ولی در زمره اخبار ضعیف محسوب میشود[100] اگرچه اعتماد بر مطالبی که فقط در این کتاب آمده و در منبعی دیگر وجود ندارد، بسیار دشوار است[101].
ب) روایات فضیلتیاب بیاساس
برخی روایات این مقاتل، همچون برخی کتب حدیثی فضیلتیاب، گاه سخنان باطل و بیاساسی را بهعنوان روایت و فضیلت گرد آوردهاند[102] که دارای اشکالات متنی بسیار هستند. برای نمونه در «روضه الواعظین» از استشمام بوی سیب از حرم امام حسین (ع) توسط شیعیان سخن به میان آمده است[103] که بررسی اشکالات متنی آن، پژوهشی مستقل میطلبد.
ج) اغراق و مبالغه
«مناقب» ابن شهرآشوب نمونه شاخصی در این آسیب است. روایات اغراقآمیزی در این کتاب بیان شده که به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم: حمایت اسب امام از ایشان با قتل چهل نفر[104]، اغراق در کشتن دشمنان توسط سپاه امام و یا خود امام، بهگونهای که شمار کسانی که بهدست شخص امام حسین (ع) کشته شدند را 1950 نفر ذکر میکند که این تعداد غیر کسانی هستند که به دست امام مجروح شدند و این اغراقآمیزترین عددی است که از ابتدای مقتلنویسی تا اواخر قرن هفتم به چشم میخورد. ابن شهرآشوب در موضعی دیگر آورده که عمربن سعد پس از نماز بر کشتهشدگان سپاهش، همه را که 88 نفر بودند در همانجا به خاک سپرد[105].
د) تطبیق آیات قرآن با حادثه کربلا
بازخورد فضیلتیابی از آیات قرآن تأثیر دوچندانی بر مخاطبان خواهد گذاشت، گرچه اصل این مطلب مورد انکار نیست، اما در این زمینه میتواند آسیبی نیز تلقی گردد. در کتاب «فرائد السمطین» که با رویکرد فضیلتنگاری حسنین (ع) نگاشته شده است، آیه «کهیعص» به امام حسین (ع) و قاتلانش تفسیر شده است[106]، در حالی که چنین مضمونی نهتنها تفسیر، بلکه تأویل هم نیست؛ چون تأویل لوازم و وسایطی را میطلبد[107] که روایت مزبور دارا نیست. افزون بر نادرستی تطبیق، در انتساب این روایت، به امام زمان (عج) نیز اشکال شده است[108].
3- سبک ادیبانه (مرثیهنگاری)
حزن و اندوه از دست دادن عزیزان، همیشه در قالب ادب و هنر تجلی کرده است. روایت واقعه عاشورا در سبک ادبی، از همان زمان شهادت آغاز شد و در منابع متعدد مرتبط ، میتوان قطعاتی ادبی یافت[109]. حتی برخی کتابها مانند «ناسخ التواریخ» بخشهای پایانی گزارش خود از امام حسین (ع) را به طور خاص، به مرثیههایی که در مورد امام سروده شده، اختصاص دادهاند[110]. در این میان، برخی مقاتل، چه منظوم و چه منثور، بر سبک ادیبانه و مرثیهنگاری بنیان شدهاند که بیشتر در قرنهای دهم به بعد یافت میشود. مقاتلی مانند «روضه الشهداء» و «المنتخب» طریحی از این دسته هستند.
در میان مقاتل قدیمی، کتابی که در این عرصه بیشتر جلوهگری میکند، «دررالسمط» ابن آبار است. این اثر، مرثیهای منثور برای امام حسین (ع) و خاندانش است، چنانکه اثر دیگر او «معادن اللجین فی مراثی الحسین (ع)»، مرثیهای منظوم در این باره است. نثر این کتاب، پیچیده، مسجع و دارای ارایههای ادبی و انشای آن به گونه مقامات بوده و متن آن، مختصر است. این اثر در 126 صفحه و با پاورقیهای مصحح و محقق آن چاپ شده است که متن اصلی مرتبط، حدود 15 صفحه است. بخشبندی این متن، عنوان ندارد و تنها هر قسمت با عبارت «فصل» از قسمت دیگر جدا شده است. نویسنده در بحث از قیام عاشورا، به نامهنگاری کوفیان، روانه شدن مسلم به کوفه، خروج امام از مکه، ملاقات با حر و در نهایت شهادت حضرت اشاره کرده است[111].
ستایشهای او از امام حسین (ع) و در مقابل، نکوهشهایش از یزید، برخی را به این گمان واداشته است که او شیعه بوده است. در اوایل قرن یازده، ابوجمعه سعید بن مسعود ماغوسی (م 1016 ق)، با بهره گرفتن از پانصد کتاب، شرحی را برای این اثر با عنوان «نظم الفرائد الغرر فی سلک فصول الدرر» نوشت[112]. به نظر میرسد که ابن آبار با واقعبینی و خردورزی از قیام عاشورا سخن گفته است اما از آنجا که در نویسندگی سبک خاصی داشته و با قلمی فاخر و ادیبانه «درر السمط» را به رشته تحریر کشیده است، چنان مینماید که در سراسر کتاب، گاه معانی و مفاهیم در پشت عبارتهای ادبی و جملههای موزون و مسجع پنهان شدهاند که با اندکی دقت و بردباری میتوان از تحلیل ابنآبار در مورد عاشورا و عقاید وی درخصوص بنیامیه و بنیهاشم، دولت و خلافت در اسلام و ... سود برد.
در این میان، برخی مقاتل مانند دربندی را به رغم سبک اصلیشان، به جهت ادبیات بهکار گرفته شده توسط نگارنده، میتوان در زمره مقاتل ادیبانه نیز جای داد. اخبار دربندی همان اخبار کتب پیش از آن است اما ادبیات بلیغانه و برگردانده شده نگارنده که تلفیقی از تاریخ، حدیث، ادبیات و بهویژه شعر است، در مواضعی از کتاب درخور توجه است[113]. دربندی در موضعی چنین مینویسد:
طوبی ثمّ طوبی، هنیئا ثمّ هنیئا ... لمن کانت له تلک الملکه النورانیه و الحاله الإیقانیه[114]... با ... فیکون ما فی الأخبار المتسامعه المتضافره و الزیارات المتکاثره المتوافره من أنّه قتل عطشانا ظمئانا... بل أنّ هذا الحدیث یفید أنّ شده التهابات عطشه حین الشهاده بل قبل الشهاده بساعه بل أزید إلی حین الشهاده کانت فی غایه النهایه و نهایه الغایه فخذ الکلام بمجامعه[115].
خوش باد، خوش باد، گوارا باد، گوارا باد ... بر کسی که دارای ملکه نورانی و حالت یقین است ... در اخبار فراوان و نیز زیارات بیشمار آمده است که او تشنه به قتل رسید ... و اینکه از این روایات چنین مستفاد است که التهابات عطش وی هنگام شهادت بلکه اندکی پیش از شهادتش بی حد و در اوج بود... .
آسیبهای سبک ادیبانه
عمده آسیبهای سبک ادیبانه، به جهت افراط در بهکارگیری عناصر ادبی احساس، خیال و داستانپردازی پدید آمده که سبب غلو و گاه خلق داستان شده است. ریشه این آسیب به نوع منابعی بازمیگردد که مقاتل ادبی از آن بهره بردهاند. مقاتل ادبی که محصول عصر متأخر است به جهت نزدیکی بیشتر با ادبیات مقتلنویسان متاخر که رهیافت عاطفی دارند و بیشتر به مقاتل این دوره روی آوردهاند تا مقاتل متقدم یا تحقیقی. برای نمونه، افرادی در «روضه الشهدا» نام برده شدهاند که درباره ایشان در مقاتل متقدم یا معتبر اطلاع چندانی در دست نیست[116] و محققان به جهت تحریفاتی که در این مقتل رخ داده، آن را بیاعتبار دانستهاند[117]. این در حالی است که این مقتل آنچنان تأثیری در برداشت عمومی مردم از تاریخ عاشورا داشته که حتی مجالس روضه، نام خود را وامدار این مقتل هستند[118].
الف) غلبه احساس و عاطفه
دربندی برای برانگیختن احساسات و عواطف، با ادبیاتی ادیبانه، نقل میکند که به جهت ضعف امام سجاد (ع) پاهای ایشان را به زیر شتر بسته بودند که این روایت در هیچ منبعی یافت نمیشود[119]. او همچنین در جایی دیگر آورده که وقتی امام سجاد (ع) به هنگام عبور از مقتل شهدا جسد پدرش را دید، از بالای شتر بر روی زمین افتاد، با اینکه در غل و زنجیر پیچیده شده بود و در گردنش غل جامعه قرار داشت[120].
ب) خلق داستان
گاه اصل ماجرایی که وجود خارجی نداشته، ساخته میشود. برای نمونه، جاری شدن آب از انگشت ابهام امام و نوشیدن اصحاب از آن[121]، تناول امام و شهدا از مائده آسمانی پس از شهادتشان در کربلا[122]، نه پشتوانهای حدیثی دارند و نه رخ دادهاند. این آسیب نه تنها موجب تحریف میشود بلکه کارکرد مقتل را تا یک کتاب ادبی محدود و آگاهی بخشی تاریخی را از آن سلب میکند.
ج) اغراق و افراط در عنصر خیال
عناصر ادبی چون تغییر آهنگ کلام و به کاربردن آرایههای ادبی برای شورآفرینی و دیگر کارکردهای سبک ادبی، ضروری به نظر میرسد، منتهی گاه چنین کاربردی با افراط و اغراق، منجر به تحریف ضمنی گزارش میشود. کاشفی استقبال مردم مکه از امام را بسیار پرشور نقل کرده است: «فوج فوج مردم به ملازمتش میرسیدند»[123]، در حالی که چنین استقبالی در هیچ گزارشی ذکر نشده است.
سبک مقاتل |
گونهشناسی |
آسیبشناسی |
واعظانه (مجلسنگاری) |
فقدان اصطلاحات تاریخی عنوانبندی وقایع و ارائه در قالب یک مجلس خطابه و وعظ |
دور شدن از نوع فنی عدم تحقیق و تنقیح زبان حال آسیب فرهنگی |
فضیلتمدارانه (منقبتنگاری) |
بیان فضایل و مناقب اهل بیت بهویژه امام حسین (ع) و یارانش |
منابع و اسناد نامعتبر روایات فضیلتیاب بیاساس اغراق و مبالغه تطبیق آیات قرآن با حادثه کربلا |
ادیبانه (مرثیهنگاری) |
پردازش ادبی در قالب شعر یا نثر با هدف تحریک عواطف و احساسات |
غلبه احساس و عاطفه خلق داستان اغراق و افراط در عنصر خیال |
نتیجه
1- مقتلنگاران در طول دوره مقتلنگاری از گونههای متعددی برای نوع و سبک مقاتل خویش بهره جستهاند که اتخاذ و کاربست روشها، بسته به نوع دید و دانش خویش درباره عاشورا بوده است.
2- تمامی مقاتلی که تا امروز به نگارش درآمدهاند، از حیث نوع، به گزارشی، ترکیبی و تحلیلی قابل طبقهبندی هستند. تخصص مؤلفان مقاتل با نوعی که برای نگارش اتخاذ کردهاند، همواره همسو نیست. در میان محدثان، ابن قولویه و شیخ صدوق به روش نقلی و ابن طاووس به روش تاریخی، وقایع عاشورا را ثبت کردهاند و شیخ مفید که وجهه کلامی او بر دیگر فنون او برتری دارد، روش ترکیبی را پیشه خود ساخته است. ابن اثیر نیز که شخصیتی ادبی ـ تاریخی دارد، صرفاً مورخانه عمل کرده است.
3- در حالی که غالباً مقاتل گزارشی تنها از تقطیع آسیب دیدهاند. در مقاتل ترکیبی، افزون بر تقطیع، آسیب تجمیع را هم باید لحاظ کرد. در مقاتل تحلیلی نیز به جهت نداشتن نوع روایتگری، آسیبهای پنهان و فراگیرتر چون تغییر و انحراف در زاویه نگاه به عاشورا را میتوانند بهدنبال داشته باشند. با این حال، مهمترین آسیب را بهجهت آنکه اهل سنت نیز گزارشهایی از واقعه عاشورا دارند، میتوان برداشتهای فرقهگرایانه و دخالت دادن دیدگاههای شخصی در این نوع مقاتل دانست.
4- گونهشناسی مقاتل از حیث سبک به واعظانه، فضیلتمدارانه و ادیبانه تقسیم میشود. توجه به فضایل اهل بیت (ع) که در طول قرنها مؤلفان کتب روایی به نقل آنها پرداختهاند، از شاخصههای اصلی آنها بهشمار میرود، اما در عین حال همین توجه گاه بستری فراهم کرده که محدثان و مورخان بزرگ فریقین از آسیبهای احتمالی آنها در امان نماندهاند. مبالغه، نقل اخبار ضعیف و بیسند و تطبیقهای نابهجا، از جمله آسیبهایی است که مقاتل فضیلتمدارانه را تهدید کرده است.
5- در سبک واعظانه، عدم تنقیح و تحقیق، زبان حال و آسیبهای فرهنگی و در سبک ادیبانه، غلبه عنصر عاطفه و احساس، خلق داستان، غلو و افراط و درنتیجه تحریف، سبب شدهاند که بازتاب واقعه عاشورا در سبکهای مذکور، محدود به تاریخی غم بار شود، نه یک حرکت سیاسی برای امربه معروف و نهی از منکر و مبارزه با ستم و ظلم.
6- پژوهشگران باید در تحقیق تکتک آسیبها، خود را ملزم نمایند تا اخبار عاشورا در سلامت و خالی از تحریف قابل انتقال شود. لحاظ کردن نوع و سبک هر مقتل و توجه به آسیبها و آفات خاصی که هر کدام در معرض آن قرار داشتهاند، میتواند مقتلپژوه را در منع از برداشتهای عجولانه و اتخاذ تصمیمات بهموقع در عرصه پژوهش کمک کند.
منابع و مآخذ
ابن آبار، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن أبوبکر قضاعی، درر السمط فی خبر السبط، تحقیق عزالدین عمر موسی، بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1407 ق.س
ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر – داربیروت، 1385.
ابن تیمیه، ابوالعباس تقیالدین، منهاج السنه النبویه، تحقیق محمد رشاد سالم، ریاض، جامعه الامام محمدبن سعود، 1406 ق.
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، 1408 ق.
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، الطائف، مکتبه الصدیق، 1414 ق.
ابن سعد، محمد، ترجمه الامام الحسین (ع) من طبقات ابن سعد، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، بیروت، آل البیت (ع)، بیتا.
ابن سعد، محمد، ترجمه الامام الحسین (ع) من طبقات ابن سعد، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، موسسه آلالبیت (ع)، 1416 ق.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب (ع)، قم، علامه، 1379.
ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، تهران، جهان، 1348.
ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الإستیعاب فی معرفه الأصحاب، تحقیق علی محمدالبجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412 ق.
ابن عربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، تحقیق محبالدین خطیب، قاهره، المکتبه السلفیه، بیتا.
ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1415 ق.
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق عبدالحسین امینی، نجف، دارالمرتضویه، 1356.
ابن کثیر دمشقی، أبوالفداء إسماعیل، البدایه و النهایه، بیروت، دارالمعرفه، 1422.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر – دارصادر، 1414 ق.
ابن ندیم، محمد بن ابی یعقوب، الفهرست، تحقیق: رضا تجدد، بیجا، بینا، بیتا.
ابن نما، حلی، جعفر بن محمد، ذوب النضار فی شرح الثار، تحقیق فارس حسون کریم، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1416
ارباب قمی، محمد، اربعین حسینیه، قم، اسوه، 1372.
اصغرپور، حسن، «درآمدی بر مناقبنگاری»، علوم حدیث، سال دوازدهم، ش سوم و چهارم، ص 298 – 265، قم، 1386.
اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، تحقیق سیداحمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
افسری کرمانی، عبدالرضا، نگرشی به مرثیهسرایی در ایران، تهران، اطلاعات، 1371.
افندی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، قم، الخیام، بیتا.
امین عاملی، سیدمحسن، أعیان الشیعه، تحقی سیدحسن امین، بیروت، دارالتعارف، 1403 ق.
انصاری، ابنهشام، مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب، تحقیق: عبداللطیف محمد الخطیب، کویت، التراث العربی: المجلس الوطنی للثقافه و الفنون و الأدب، 1421 ق.
انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، تهران، مکتب نشرالثقافه، 1408 ق.
بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، 1397.
بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، امیرکبیر، 1349.
جعفریان، رسول، منابع تاریخ اسلام، قم، انصاریان، 1382.
حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
حسینی، سیدعبدالله، معرفی و نقد منابع عاشورا، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1386.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، حاشیهنویس: جعفر سبحانی، قم، موسسه امام صادق (ع)، 1382.
حمویی، ابراهیم بن محمد، فرائدالسمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئم، تحقیق محمدباقر محمودی، بیجا، موسسه المحمودی، 1400 ق.
خلیفه بن خیاط، أبوعمرو، تاریخ خلیفه بن خیاط، تحقیق فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415 ق.
دربندی، آغابن عابدشیروانی حائری، اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات (أسرار الشهاده)، تحقیق محمدجمعه بادی، عباس ملاعطیه جمری، بحرین، شرکه المصطفی، 1415 ق.
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، روزبه، 1373.
دینوری، ابن قتیبه، الإمامه و السیاسه، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1410 ق.
ربیع نتاج، سیدعلیاکبر، سیدمرتضی حسینی امین، «فهم و تحلیل روایات تأویل آیه «کهیعص» به واقعه کربلا»، مطالعات فهم حدیث، قزوین، دانشگاه امام خمینی، ش 5، ص 91 – 75، 1395.
رحمان ستایش، محمدکاظم، رفعت، محسن، «روایات عاشورایی الفتوح ابناعثم کوفی در میزان نقد و بررسی»، حدیثپژوهی، شماره 3، بهار و تابستان 1398.
رنجبر، محسن، «سیری در مقتلنویسی و تاریخنگاری عاشورا از آغاز تا عصر حاضر (1)»، تاریخ در آینه پژوهش، قم، موسسه امام خمینی، ش 14، ص 196 - 165، 1386.
رنجبر، محسن، «سیری در مقتلنویسی و تاریخنگاری عاشورا از آغاز تا عصر حاضر (2)»، تاریخ در آینه پژوهش، ش 15، ص 90 – 53، قم، موسسه امام خمینی، 1386.
رنجبر، محسن، «سیری در مقتلنویسی و تاریخنگاری عاشورا از آغاز تا عصر حاضر (3)»، تاریخ در آینه پژوهش، قم، موسسه امام خمینی، ش 16، ص 83 – 22، 1386.
زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، تهران، امیرکبیر، 1362.
سبط بن جوزی، شمسالدین ابوالمظفر یوسف بن قزأوغلی، تذکره الخواص، قم، الشریف الرضی، 1418 ق.
سپهر، میرزامحمدتقی، ناسخ التواریخ امام حسین (ع) به قلم روان، مصحح و بازنویس: محمد محمدی اشتهاردی، قم، ناصر، 1383.
سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، بیتا.
شاکر، محمدکاظم، روشهای تأویل قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376.
صاحبی، محمدجواد، «مقتل و مقتلنگاری»، کیهان فرهنگی، ش 111، ص 33 – 31، 1373.
صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414.
صحتی سردرودی، محمد، عاشوراپژوهی با رویکردی به تحریفشناسی تاریخ امام حسین (ع)، قم، خادم الرضا، 1385.
طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387.
طریحی، فخرالدین، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، تصحیح: نضال علی، بیروت، موسسه الاعلمی، 1424.
طهرانی، آقابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالأضواء، 1403 ق.
طوسی، محمد بن حسن، الرجال، تحقیق: عبدالعزیز طباطبایی، قم، مکتبه المحقق الطباطبایی، 1420 ق.
طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق: عبدالعزیز طباطبایی، قم، مکتبه المحقق الطباطبایی، 1420 ق.
عالمزاده، هادی، «پیشینه تاریخنگاری عاشورا»، تاریخ اسلام، قم، دانشگاه باقرالعلوم، ش 7، ص 98 – 83، 1380.
عسقلانی، احمدبن علی بن حجر، تقریب التهذیب، تحقیق: مصطفی عبدالقادرعطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415 ق.
فتال نیشابوری، محمدبن احمد، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، قم، رضی، 1375.
قاسم احمد، مریم، «نقد دلالی روایتهای فطرس ملک»، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، ش 21، ص 126 – 103، تهران، دانشگاه الزهراء، 1393.
قاضی نعمان، مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الأئمه الاطهار (ع)، تحقیق محمدحسین حسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین، 1409 ق.
قمی، عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، قم، دلیل، 1379.
قمی، عباس، نفس المهموم فی مصیبه سیدنا الحسین المظلوم، نجف، المکتبه الحیدریه، 1421 ق.
کاشفی سبزواری، ملاحسین، روضه الشهداء، تصحیح: ابوالحسن شعرانی، تهران، اسلامیه، بیتا.
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388.
کوفی، ابومحمد احمد بن علی، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1411 ق.
محمدی نیک ریشهری، محمد، شهادتنامه امام حسین (ع) بر پایه منابع معتبر، قم، دارالحدیث، 1390.
مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، قم، دارالهجره، 1409 ق.
مشهدی نوشآبادی، محمد، «نقش صوفیه در گسترش آیینهای نقالی و روضهخوانی»، مطالعات عرفانی، ش پانزدهم، ص 214 – 185، کاشان، دانشگاه کاشان، 1391.
معتمدالدوله، حاجی فرهادمیرزا، قمقام زخار و صمصام بتّار، تلخیص: غلامحسین انصاری، تهران، شرکت چاپ و نشر بینالملل، 1391.
مغنیه، محمدجواد، نظرات فی التصوف والکرامات، بیروت، منشورات المکتبه الأهلیه، بیتا.
مفید، محمدبن محمد نعمان، الإرشاد فی معرفه حججالله علی العباد، تحقیق موسسه آلالبیت (ع)، قم، کنگره شیخ مفید، 1413.
موتسکی، هارالد، «جمع و تدوین قرآن: بازنگری دیدگاههای غربی در پرتو تحولات جدید روششناختی»، ترجمه مرتضی کریمینیا، هفت آسمان، ش 32، ص 196 – 155، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1385.
نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1365.
نوری، میرزاحسین، لؤلؤ و مرجان، قم، بنیالزهراء، 1388.
نویری، شهابالدین، نهایه الأرب فی فنون الأدب، قاهره، دارالکتب و الوثائق القومیه، 1423.
یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا.