مقدمه
واقعه روز عاشورا از حوادث بسیار مهم و ماندگار در تاریخ است. در آن روز، امام حسین (ع) همراه با اهل بیت و اصحاب خود، به شهادت رسیدند. در میان آن شهدا، فرزند کوچکی از امام حسین (ع) بود که درباره نام، سن و کیفیت شهادت او، اختلاف زیادی وجود دارد.
درباره این موضوع، میرزا علی سلیمانی بروجردی کتابی به نام تحقیقی جامع پیرامون سه طفل شهید سیدالشهداء (ع) نوشته است. نویسنده در این کتاب ، با توجه به اختلاف گزارشها در جزئیات ماجرای شهادت آن کودک ، کوشیده تا اثبات کند در روز عاشورا سه فرزند امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. (بروجردی، 1389 :131) همچنین مقالهای با عنوان «پژوهشی درباره طفل شیرخوار امام حسین (ع)» نوشته محسن رنجبر منتشر شده که نویسنده بدون در نظر گرفتن تقدم و تأخر منابع، تصویری عمومی از این ماجرا ارائه کرده است. (رنجبر، 1385 :72) این مقاله به صورت کامل در کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء (ع) زیر نظر مهدی پیشوایی منتشر شده است(549:1391).
در منابع دیگر، نام این کودک مختلف نقل شده و در بیشتر منابع نام او را عبدالله ذکر کردهاند. (رسان، 1432: 491؛ ابن حبیب، بیتا:491؛ بلاذری، 1417، ج3: 407؛ طبری، 1387، ج5: 448؛ خصیبی، 1419: 204؛ ابوالفرج، 415: 59؛ طبری شیعی، 1413: 181؛ ابن ابی ثلج، 1410: 102؛ قاضی نعمان، 1409، ج3: 178؛ شیخ مفید، 1413، ج2: 112؛ شجری،1429، ج1: 224) تا قرن پنجم، فقط خصیبی او را با عنوان عبدالله رضیع (شیرخوار) یاد کرده است. (خصیبی،1419: 204) و تنها ابن اعثم نام او را علی آورده و از او با نام «علی فی الرضاع» تعبیر نموده است. (ابن اعثم، 1411، ج131:5) گرچه برخی تاریخنگاران، فرزندی به نام علیاصغر را از فرزندان امام حسین (ع) شمردهاند ولی او را از شهدای کربلا ندانستهاند. (طبری شیعی،1413 : 181، ابنابی ثلج، 1410 : 102؛ ابنشهر آشوب، 1379، ج3: 118) یعقوبی بدون ذکر نام، از او با عنوان مولود یاد کرده است. (یعقوبی، بیتا، ج2: 245)
امروزه این کودک به نام علیاصغر مشهور است اما معلوم نیست که سبب این شهرت چه بوده است؟ ملاحبیب کاشانی مینویسد:
در بسیاری از کتابهای قدیمی، نام علیاصغری که طفل شیرخواره باشد، مذکور نیست، بلکه درباره آن تعبیر به عبدالله شده ولی در بسیاری از کتابهای متأخران، تعبیر به علیاصغر شده، چنان که در میان مردم و نویسندگان مشهور است. (کاشانی، 1390، ج1: 508)
درباره سن کودک نیز اختلاف وجود دارد. براساس برخی منابع ، کودک همان روز عاشورا به دنیا آمده است. (رسان، 1432، 30؛ یعقوبی، بیتا، ج2: 245) بلعمی سن کودک را یک سال مینویسد. (بلعمی، 1373، ج4: 710) ابن سعد سن کودک را سه سال ذکر کرده است. (ابنسعد، 1416: 73) در قرن چهارم، شاعری فارسیزبان به نام کسایی مروزی، در شعر خود سن کودک را پنج ماه ذکر کرده است. (صاحبکار، 1379: 169) دیگر منابع، سخنی از سن وی به میان نیاورده و تنها با عنوانهای صبی، صغیر، طفل و رضیع از او یاد کردهاند.
در حال حاضر، به کودک ششماهه شهرت دارد، ولی در منابع کهن تاریخی قبل از علامه مجلسی، کسی به شش ماه اشاره نکرده است! علامه مجلسی ذکر کرده که زمان رجعت ابوعبدالله (ع) در آخرالزمان، اصحاب امام هم او را همراهی میکنند و در میان این شهدا، طفل ششماهه ایشان نیز حضور دارد. (مجلسی، 1382: 73)علاوه بر آن، در مقتل ابومخنف که علامه مجلسی نیز در بحار از او گزارش کرده، سن کودک شش ماه ذکر شده است. (ابومخنف، 1386، ب: 91) افزون بر آن شیخعباس کرمانی[1]، نقل کرده که آقای شیخ علیاکبر تبریزی در حرم امام رضا (ع) از حضرت حاجتی درخواست کرد که مانند آن به کسی داده نشده باشد. به دنبال این درخواست، سیدی معمم، ایشان را به نام صدا کرد و گفت: «شب نهم رجب جشن تولد علیاصغر طفل صغیر را برگزار کن.» (کرمانی، 1386: 205) به نظر میرسد که مشهور شدن نهم رجب، تاریخ ولادت آن کودک، بهسبب همین داستانی بوده که آقای کرمانی معروف به شیخالرئیس نقل کرده است.
در مورد شهادت وی همه اتفاق دارند که او با تیر به شهادت رسید. از حوادث بزرگ روز عاشورا شهادت طفل امام حسین (ع) است که به دست سپاه دشمن به شهادت رسید. او را نزد امام حسین (ع) آوردند و حضرت او را در دامن خویش نشاند. او در آغوش پدر بود که تیری به سویش آمد و او را شهید کرد. امام حسین (ع) دست خود را از خون پر کردند و بر زمین ریختند. سپس گفتند: خدایا اگر از آسمان یاری خود را از ما دریغ داشتهای پس این خون را سبب خیر و نیکی قرار ده و انتقام ما را از این ستمگران بگیر!» (طبری، 1387، ج5: 448)
بررسی گزارشهای تاریخی
در این نوشتار ماجرای شهادت این کودک در منابع تا قرن پنجم بررسی شده است. گفته شده منابع تا قرن پنجم، به سبب نزدیکتر بودن به حادثه از اعتبار بیشتری برخوردار هستند. گزارش هرچه از زمان حادثه دورتر باشد، زمینه دخالت افراد و جریانها برای تاریخسازی بیشتر میگردد. گرچه نمیتوان همه منابع تا قرن پنجم را یکسان و به طور کامل معتبر دانست، بلکه باید همه گزارشها را بررسی و نقد کرد. در این نوشتار، تلاش شده است تا گزارشهای مربوط به شهادت کودک از آغاز تا قرن پنجم با مقایسه و تطبیق بررسی گردد و به تطور آن گزارش در منابع اشاره شود.
1- گزارش ابومخنف (وفات 157ق)
ابومخنف لوط بن یحیی اهل کوفه بود و در نیمه دوم قرن اول هجری به دنیا آمد و در سال 157 قمری درگذشت. (حموی، 1408، ج17: 41) اگرچه خاندان وی سابقه تشیع داشتند (زرگرینژاد، 1386: 6-12)، در مورد مذهب وی اختلاف است، به هر صورت او، راوی مهم تاریخ تشیع بود و وثاقت او نزد شیعه قابل اثبات است. (نجاشی، 1355: 320) کتاب مهم وی مقتل الحسین بود که امروز در دسترس نیست و آنچه امروز به نام مقتل ابیمخنف است، گردآوری شده از منابع تاریخی از جمله تاریخ طبری است. ابومخنف سه گزارش درباره شهادت این طفل آورده که گزارش اول را از حمیدبن مسلم نقل کرده که شاهد ماجرا بوده است. او گزارش کرده، کودک را نزد امام حسین (ع) آورردند. حضرت او را در دامن خود نشاندند و برخی پنداشتند که آن کودک عبدلله بن حسین بود. (طبری، 1387، ج5: 448)
روایت سوم را از عقبه بن بشیر از امام صادق (ع) بدون ذکر نام کودک چنین نقل میکند: امام باقر (ع) به عقبه بن بشیر اسدی فرمود: «ای بنی اسد، ما خونی به گردن شما داریم. » گفتم: «کدام خون؟ » امام صادق (ع) فرمود: «کودک حسین (ع) را نزد او بردند و در آغوش پدر بود که تیری به سوی او آمد و او را کشت. حسین (ع) دست خود را از خون پر کرد و بر زمین ریخت. سپس گفت: «خدایا اگر از آسمان یاری خود را از ما دریغ داشتهای، پس این خون را سبب خیر و نیکی قرار ده و انتقام ما را از این ستمگران بگیر!» ابومخنف بعد از نقل شهادت کودک، شهادت ابوبکر بن حسن را ذکر میکند که قاتلش عبدالله بن عقبه غنوی بود. ابن ابی عقب درباره شهادت این دو شهید، شعری بدین مضمون سروده است: در میان قبیله غنّی قطرهای از خون ماست و قبیله اسد نیز خون دیگری را به گردن خواهد داشت. (طبری، 1387، ج5: 448)[2].
در این سه روایت، ابومخنف روایت اول را با یک واسطه از حمید بن مسلم گزارش کرده است. در این گزارش، ابومخنف برای کودک تعبیر «صبی» به کار میبرد و با تردید نام او را عبدالله ذکر میکند و میگوید: «باور برخی بر این است نام او عبدالله بوده است.» البته خودش به آن اطمینان ندارد و همچنین از شهادت آن طفل یادی نکرده است. این مسئله نشان میدهد که او کودک بوده و سنش مشخص نیست.
در گزارش دوم، هشام از ابومخنف گزارش کرده، اما راوی آن ذکر نشده و تنها نامش را عبدالله بن حسین دانسته و تصریح نکرده که او کودک یا بزرگ بوده است. علاوه بر این، نام قاتلش را هانی بن ثبیت حضرمی آورده است.
در گزارش سوم که نسبت به دو گزارش پیشین مفصلتر است، ابومخنف از امام باقر (ع) تعبیر صبی آورده و امام قاتل او را مردی از بنی اسد میداند ولی نام قاتل را نیاورده است. البته میتوان گفت که به احتمال زیاد مراد امام، حرمله بن کاهل اسدی باشد. در این گزارش آمده که آن کودک را نزد امام حسین (ع) آوردند؛ یعنی کودک به سنی نرسیده بود که خودش نزد امام بیاید و شاید سنش کمتر از دوسال بوده باشد اما از این حدیث، شیرخواره بودن و یا چندماهه بودن ایشان به دست نمیآید.
2- گزارش رسان (وفات قرن دوم)
فضیل بن زبیر اسدی رسان کوفی، از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) (برقی، 1342، 34،11) و از لحاظ مذهب، پیرو زیدیه جارودیه بود. (اشعری، بیتا: 71؛ نوبختی، 1355: 55)او در قرن دوم از دنیا رفت ولی سال درگذشت او دقیقا روشن نیست. (حسینی، 1406: 138) در منابع مقدم رجالی شیعه، ذکری از وثاقت و عدم وثاقت او نیامده، البته ابن داوود او را ممدوح شمرده است. (ابن داوود، 1342: 271)
وی شهادت این کودک را با جزئیات بیشتر و متفاوت از ابومخنف چنین نقل میکند: عبدالله بن حسین (ع) را که مادرش رباب دختر امرؤالقیس بن عدی بن أوس بن جابر بن کعب بن حکیم کلبی بود، حرمله کاهلی اسدی والبی با تیر کشت. او در روز عاشورا زاده شد؛ پس از آن او را نزد امام آوردند. امام در حالی که نشسته بودند، نوزاد را به آغوش کشیدند و با آب دهان خود، دهان او را باز نمودند و او را عبدالله نامیدند. در همین هنگام، حرمله تیری افکند و گلوگاه او را درید. امام حسین (ع) با دست خود جلوی خون را گرفتند و جمع نمودند و به سوی آسمان پاشیدند. از آن خون، قطرهای هم به زمین بازنگشت. سپس از امام باقر (ع) نقل کرده که اگر قطرهای از آن، به زمین میرسید، عذاب الهی نازل میگشت. دراین باره شاعر گفته است: «قطرهای از خون ما پیش قبیله غنّی و قطرهای دیگر از آن، در میان قبیله اسد است که در روز جزا بازشماری و بازخواست میگردد.» (رسان، 1432: 29)[3].
این گزارش شباهت زیادی به گزارش ابومخنف دارد که از امام باقر (ع) نقل کرده است. البته به نظر میرسد که فضیل بن زبیر، برخی مطالب را جابهجا کرده باشد. اول اینکه او سند گزارش را نقل نکرده، به علاوه، کودک را نوزاد و نام او آشکارا عبدالله و نام مادرش را رباب دختر امرؤالقیس و نام قاتلش را حرمله بن کاهل اسدی ذکر کرده است. تنها این مطلب را از امام باقر (ع) نقل کرده که امام حسین (ع) خون آن نوزاد را به سوی آسمان پاشیدند و به زمین بازنگشت. دوم اینکه ابومخنف نقل کرده که امام ، خون آن کودک را بر زمین ریختند. به نظر میرسد که رسان ریختن خون بر زمین را تغییر داده است. علاوه بر این، روایت امام باقر (ع) مبنی بر پاشیدن خون به طرف آسمان هم درست به نظر نمیرسد؛ زیرا خون امام حسین (ع) از همه مقدستر بود و سزاوارتر بود که پس از ریخته شدن این خون، عذاب خداوند بر مردم فرود آید. دیگر این که چه نیازی بود که امام خون را به آسمان بپاشند و چرا با ریختن خون روی زمین، عذاب فرود آید؟ اگر خداوند میخواست این مردم را عذاب نماید، نیازی به این کار نبود و اگر امام نیز چنین میخواستند، با نفرین و درخواست از خداوند بزرگ میتوانستند چنین کنند. دیگر اینکه رسان شعری را با تفاوت از ابومخنف نقل کرده که بازخواست آن را در روز جزا یادآور شده است. در این گزارش، به آسمان پاشیدن خون و بازنگشتن آن به زمین، از ویژگیهایی است که با گفتمان ماورایی سازگار است و زمینه برداشتهای این گونه را فراهم نموده است.
3- گزارش ابن سعد (وفات 230ق)
محمد بن سعد، مشهور به کاتب واقدی، در بصره متولد شد و نزد اهل سنت مورد اعتماد است. (ابن ندیم، بیتا: 99) کتاب مهم وی طبقات الکبری است. از این کتاب برمیآید که وی سنی متعصب و عثمانیمذهب بوده است. (حسینی، 1388: 97) ابن سعد سه روایت گوناگون در مورد کودک آورده است: در گزارش اول آمده که امام حسین (ع) نشسته بودند و تیر از طرف راست و چپ به سویشان میآمد. در حالی که پسر سهساله امام نزد وی بود، عقبه بن بشر اسدی تیری به سوی او پرتاب کرد و او را کشت. (ابنسعد، 1416: 73) ابن سعد شهادت این کودک را پیش از شهادت علیاکبر آورده است.
روایت دیگری که در آن تعبیر «صبی» برای کودک به کار برده و گفته: کودکی از کودکان امام حسین (ع) دوان دوان نزد ایشان آمد و بر دامن حضرت نشست و مردی به سوی او تیر پرتاب کرد و او را کشت. بعد از آن نفرین امام را ذکر کرده که ابومخنف نقل کرده است. از این روایت برمیآید که سن کودک بیش از یک سال بوده، چون پسر یکساله نمیتواند بدود. از این جا میتوان گفت که ابن سعد گزارش ابومخنف را تغییر داده و گفتوگوی امام باقر (ع) با عقبه بن بشیر را حذف کرده و تنها شهید شدن آن کودک و نفرین امام را ذکر نموده است. (ابن سعد، 1416: 73)
در گزارش سوم با ذکر نام شهیدان، دو پسر از امام حسین (ع) با نام عبدالله ذکر کرده که یکی به دست هانی بن ثبیت حضرمی کشته شد و دومی به دست حرمله بن کاهل اسدی (ابن سعد، 1316: 76)، ولی چگونگی شهادت آن دو را یادآوری نکرده است.
براساس ظاهر این سه گزارش، به نظر میرسد که سه کودک از امام حسین (ع) در کربلا به شهادت رسیدند. ولی شاید این برداشت درست نباشد؛ زیرا در روایت اول بدون ذکر نام آن کودک، او را سه ساله ذکر کرده و نام قاتل او را عقبه بن بشر اسدی آورده، در حالی که این شخص در روایت ابومخنف، گزارشگر روایت امام باقر (ع) است و در کتابهای رجالی شیعه نیز او را از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شمردهاند. (شیخ طوسی، 1373 الف: 140 و 261؛ برقی، 1342: 13)پس میتوان احتمال داد که ابن سعد روایت ابومخنف را که از امام باقر (ع) نقل کرده، تغییر داده و به جای اینکه سخن امام را ذکر کند که به عقبه بن بشیر فرمود: «ما خونی به گردن شما داریم»، راوی را قاتل آن کودک سه ساله معرفی کرده است. پس این روایت، همان روایت تغییر یافته ابومخنف است که از امام باقر (ع) نقل کرده و در آن نام کودک ذکر نشده است. از گزارش ابن سعد برمیآید که این کودک پیش از حضرت علیاکبر به شهادت رسیده، در حالی که ابومخنف و دیگران ذکر کردهاند که علیاکبر نخستین شهید از بنیهاشم بوده و ناسازگاری بین این گزارشها قابل تأمل است. (طبری، 1387، ج5: 446)
روایت دوم ابن سعد بدون سند شبیه روایت ابومخنف است که از امام باقر (ع) نقل کرده، با این تفاوت که گفتوگوی امام باقر (ع) با عقبه بن بشیر را حذف کرده است. به نظر میرسد ابن سعد، همان گزارش ابومخنف را تغییر داده و با دخل و تصرف به دو گزارش تبدیل کرده و در نتیجه یک کودک به دو کودک تبدیل شده است. بنابراین در درستی این گزارش ابن سعد، تردید جدی وجود دارد.
در گزارش سوم، نامهایی که ابن سعد از شهیدان نقل کرده، بسیار شبیه نامهایی است که رسان آورده و میتوان احتمال داد که او از رسان نقل کرده باشد. با مقایسه با مقتل رسان میتوان گفت: اینجا عمداً یا سهواً از خود ابن سعد یا بعداً توسط نسخهبرداران، خطایی در ثبت نام شهیدان صورت گرفته است و عبدالله و جعفر که هر دو از فرزندان امیرمؤمنان (ع) بودند، دوباره تکرار گردیده و به عنوان فرزندان امام حسین (ع)، ثبت شدهاند. دیگر اینکه براساس کتابهای انساب، جعفر بن حسین (ع) پیش از کربلا از دنیا رفته بود. (فخر رازی، 1419: 87) پس او از روی اشتباه این دو نفر را از فرزندان امام حسین (ع) ثبت کرده و این روایت سوم درباره شهادت فرزندان امیرمؤمنان (ع) است نه فرزندان امام حسین (ع). پس میتوان گفت که تنها یک کودک از امام در آن روز به شهادت رسیده که به احتمال زیاد اسمش عبدالله و نام قاتلش حرمله بن کاهل اسدی بوده است.
4- گزارش خلیفه بن خیاط (وفات 240ق)
ابوعمرو خلیفه بن خیاط از تاریخنویسان، محدثان و نسبشناسان نیمه اول قرن سوم قمری است. (ابنخلکان، 1397، ج2: 243) وی در حدود سال 160 قمری در بصره متولد شد .(ذهبی،1425،ج11: 473) بیشتر منابع سال وفات او را 240 ذکر کردهاند.(بخاری، بیتا، ج3: 911) وی از ابوالحسن مدائنی نقل کرده که در روز عاشورا، عبدالله بن حسین (ع) به همراه پدر به قتل رسید که مادرش رباب بن امرؤالقیس بود. (خلیفه، 1415: 145)
5- گزارش بلاذری (وفات 279ق)
احمد بن یحیی بلاذری، مورخ، ادیب و نسبشناس برجسته دوره عباسی است. وی نزد اهل سنت ثقه است. (ابن ابی الحدید، 1404، ج17: 177) کتاب مهم وی انساب الاشراف است که در این کتاب ضمن بیان شرح حال امام حسین (ع)، واقعه کربلا را به تفصیل بیان کرده است. بلاذری تنها همین را گزارش کرده که حرمله بن کاهل والبی به سوی عبدالله بن حسین تیر پرتاب کرد و او را با تیر به قتل رساند. (بلاذری، 1417، ج3: 407)
6- گزارش دینوری (وفات 282ق)
ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری، مورخ، منجم، ریاضیدان، نحوی، لغتشناس و گیاهشناس قرن سوم بوده است. (ابن ندیم، بیتا:86) او سنیمذهب بود و از لحاظ فقهی، پیرو مذهب حنفی بود (بغدادی، 1410، ج1: 52) ولی سنی متعصبی نبود. کتاب مهم وی اخبارالطوال است. وی گزارش داده که حسین (ع) بر زمین نشستند و کودک کوچک خود را خواستند و او را در دامن نشاندند مردی از بنیاسد او را هدف تیری باریک و بلند قرار داد و در دامن پدر شهید کرد. (دینوری، 1368: 255) این نخستین گزارشی است که ذکر میکند، تیری که آن کودک را به شهادت رساند، تیری بلند و باریک بود. در حالی که در گزارشهای پیشین، چنین چیزی وجود نداشت و گامی برای تحریف و آوردن برداشتهای شخصی محسوب میشود.
7- گزارش یعقوبی (وفات 292ق)
أحمد بن اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح یعقوبی؛ مورخ، جغرافیدان و نویسنده کتاب معروف تاریخ یعقوبی است.(زرکلی،1980: ج1: 95) از کتاب وی برمیآید که وی شیعیمذهب بوده است، گرچه در هیچیک از منابع رجالی شیعی شناختهشده نیست. (عزیزی، 1391: 251) یعقوبی نقل کرده که امام حسین (ع) بر اسب سوار بودند و نوزادی را که در همان لحظه به دنیا آمده بود، نزد ایشان آوردند. پس در گوش او اذان گفتند و کام او را برداشتند، ناگاه تیری در حلق کودک نشست و او را کشت. امام حسین (ع) تیر را از گلویش بیرون کشیدند و او را به خونش آغشته کرده، فرمودند: «تو گرامیتر از ناقه صالح، نزد خدا هستی و حضرت محمد (ص) نزد خدا گرامیتر از صالح است. » سپس او را کنار فرزندان و برادرزادگانش گذاشتند. (یعقوبی،بیتا، ج2: 217-218)
گزارش یعقوبی، با گزارشهای دیگران تفاوت دارد. وی نقل میکند که امام بر اسب سوار بودند، در حالی که در روایات دیگر آمده که امام نشسته بودند. دیگر اینکه در مورد نوزاد بودن کودک به گزارش رسان شباهت دارد، ولی بقیه مطالب وی با دیگران متفاوت است. در این گزارش، اذان گفتن در گوش او و تشبیه آن نوزاد به ناقه صالح اضافه شده است. یعقوبی همچنین دو فرزند پسر برای امام یاد کرده که علیاکبر در روز عاشورا شهید شد و فرزندی از خود بر جای نگذاشت و علیاصغر که مادرش دختر یزدگرد بوده است. (یعقوبی، بیتا، ج2: 219) این گزارش، با گزارش شهادت کودک امام ناسازگار است؛ زیرا او نیز فرزند پسر امام بوده و نام او را در کنار فرزندان امام نیاورده است.
8- گزارش طبری (وفات 310ق)
ابوجعفر محمد بن جریر طبری؛ مورخ، مفسر و فقیه برجسته اهل سنت در سال 224 قمری در طبرستان متولد شد. طبری برای کسب علم به شهرهای مختلف سفر کرد و سرانجام در بغداد استقرار یافت و تا پایان عمر همانجا زیست. وفات وی در 84 سالگی روی داد. (بغدادی، بیتا، ج2: 161) وی همان گزارش ابومخنف را نقل کرده است. (طبری، 1387، ج5: ص 448) علاوه بر آن، در خبر دیگر که عمار دهنی از امام باقر (ع) نقل کرده، آمده است که چون آن کودک در دامان امام حسین (ع) هدف تیر قرار گرفت، امام فرمود: «خدایا خود بین ما و قومی که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند اما ما را کشتند، حکم کن!» (طبری، 1387، ج5: 448)
9- گزارش ابن اعثم (وفات 314ق)
ابومحمد احمد بن محمد بن اعثم کوفی از تاریخنگاران اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم است. درباره زندگی، شرح حال و مذهب وی اطلاعات زیادی وجود ندارد. با توجه به محتوای کتاب نمیتوان او را شیعه دانست و میتوان گفت سنی متمایل به تشیع بوده است (حسینی، 1388: 166). ابن اعثم گفته که چون تمام یاران و خویشان امام حسین (ع) شهید شدند، امام حسین (ع) تنها ماندند و با ایشان جز دو نفر باقی نماند؛ یکی فرزند هفتسالهشان علی زینالعابدین و دیگر پسری شیرخوار که او را علی میگفتند. پس امام حسین (ع) برای وداع با خانواده به در خیمه آمدند و فرمودند: «کودکم را بیاورید تا او را بدرود گویم. » چون کودک را آوردند، حضرت او را بوسیدند و میفرمودند: «پسرم، وای بر این مردم که چون فردای قیامت برسد، جدت محمد (ص) با آنان دشمنی خواهد ورزید. » در همین حال، تیری آمد و بر گلوی کودک نشست و او را به قتل رساند. امام حسین (ع) از اسب فرود آمدند و با نوک شمشیر، گودالی کندند و او را با خونش آغشتند و بر او نماز خواندند و او را به خاک سپردند (ابناعثم، 1411، ج5: 131).
این گزارش ابن اعثم، رنگ داستانی دارد و نخستین گزارشی است که نام آن کودک را علی گذاشته و او را شیرخوار معرفی کرده است. وی علاوه بر آن ذکر میکند که امام حسین (ع) کودک را دفن کردند و بر او نماز گزاردند. براساس همین گزارش، برخی سعی کردهاند که سن شش سال را برای کودک ثابت کنند. چون امام حسین (ع) بر او نماز گزاردند که طبق نظر فقها خواندن نماز میت بر کمتر از شش ساله واجب نیست و استحباب آن نیز معلوم نیست. (قاضی طباطبایی، 1368: 368) به نظر میرسد در آن زمان، امام تنها مانده بودند و دشمن ایشان را از هر سوی محاصره کرده بود و امام فرصتی برای چنین کاری نداشتند. از طرفی هنگامی که حضرت نماز ظهر را ادا کردند، با نگهبانی شدید یاران نماز را به پایان رساندند و یکی از یاران جلوی امام ایستاده بود. در آن هنگام یاران و خویشان نزد امام بودند، ولی پس از شهادت یاران و خویشاوندان، امام تنها ماندند و حمله دشمن شدیدتر شد؛ پس دفن کردن و نماز گزاردن در کار نبوده است. علاوه بر آن امام بر هیچ فردی از یاران یا خانواده خود نماز نگزاردند. نکته دیگر اینکه چگونه امام حسین (ع) کودک را با خونش آغشته کردند؟ آیا پیش از آن زخمی شده بود یا مسئله دیگری وجود داشته؟ و یا اینکه نشانه دیگری است بر این که رنگ داستانی گرفته است؟ پس میتوان در درستی این گزارش تردید کرد. گرچه به نظر میرسد منظور خون خود کودک بوده باشد. اما این مسئله برای چه منظوری انجام شده است؟ امام چه هدفی از این کار دنبال میکردهاند؟ آیا این مسئله سنتی در میان مردم بوده یا در سیره امامان پیش از ایشان و پیامبر (ص) دیده شده است؟ به نظر میرسد تاریخنویسان این مسئله را نیز برای بالابردن احساسات مردمی افزوده باشند.
10- گزارش خصیبی (وفات 334ق)
حسین بن حمدان خصیبی، از دانشمندان شیعی قرن چهارم هجری است. اطلاعات کمی درباره او در منابع شیعی وجود دارد و این اطلاعات هم در جهت تضعیف اوست. (صفری، 1384الف: 16) وی از ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (ع) در ضمن حوادث عاشورا مینویسد که شب عاشورا، قاسم بن حسن درباره کشته شدن خویش در روز عاشورا سؤال کرد. امام حسین (ع) در جوابش فرمود: «عبدالله شیرخواره هم کشته میشود. من به سوی خیمه میروم و آب و شیر میطلبم و هرگز چیزی نمییابم. میگویم پسرم را نزد من آورید تا از دهانش بنوشم. کودک را نزد من میآورند و من خم میشوم تا از دهان او بنوشم. در همین حال صدای بچه بلند میشود و فاسقی گلویش را هدف تیر قرار میدهد. من خونش را در کف دست میگیرم و به آسمان میریزم و میگویم خدایا برای رضای تو شکیبایی میورزم.» (خصیبی، 1419: 205)
خصیبی در این گزارش، نام کودک را به صراحت عبدالله خوانده و او را شیرخوار معرفی کرده است. براساس گزارش وی، کودک پیش از عاشورا متولد شده بود نه در روز عاشورا. دیگر اینکه برطرف کردن تشنگی خویش از رطوبت دهان یک شیرخوار، با روحیه یک فرد معمولی سازگاری ندارد و این کار از امام حسین (ع) بسیار بعید است. به علاوه، این ماجرا به صورت خبر غیبی که اتفاق خواهد افتاد، بیان شده که میتوان گفت این واقعه به صورت خبر غیبی، پس از عاشورا درست شده است.
11- گزارش ابوالفرج (وفات 356ق)
ابوالفرج، راوی و شاعر مشهوری بوده است. با وجود اینکه او از لحاظ نسب، مروانی و اموی بود، گرایش شیعی زیدی داشت. شیخ طوسی، به زیدی بودن او تصریح کرده است. (شیخ طوسی، 1373 ب: 280) وی آورده است که عبدالله بن الحسین (ع) در روز طف بر دامان پدرش غنوده بود. کودکی کوچک بود که تیری گلویش را هدف گرفت و در نتیجه ذبحش کرد.(ابوالفرج، 1339: 131) وی گزارش دیگر را از حمید بن مسلم نقل کرده است. امام حسین (ع) فرزند کوچک خود را خواستند و او را به آغوش خویش کشیدند. عقبه بن بشیر از سپاه عمر بن سعد تیری به سوی او انداخت و گلویش را درید. وی در روایت سوم، از شخص مجهولی که شاهد ماجرا بود، چنین نقل کرده که طفل کوچکی با امام حسین (ع) بود. تیری از لشکر کوفه به سویش آمد و بر حلق او نشست. ابوعبدالله (ع) از خون حلق آن کودک گرفت و به سوی آسمان پرتاب کرد. از آن خون قطرهای به زمین باز نمیگشت و میگفت:
خدایا کشتن این پسر نزد تو آسانتر از کشتن ناقه صالح نیست. (ابوالفرج، 1415: 59)
ابوالفرج در دو گزارش اول، نام او را عبدالله ذکر کرده است. وی درباره کودک، تعبیر صغیر و غلام به کار برده است. وی یک گزارش را از ابومخنف با همان سند طبری نقل کرده، ولی محتوای آن متفاوت است. طبری در این گزارش، نام قاتل را نیاورده. ولی ابوالفرج نام قاتل را عقبه بن بشیر نقل کرده است. (همان) طبری گزارش دوم ابومخنف را از همین راوی نقل میکند. از این لحاظ گزارش ابوالفرج، شباهتی با گزارش ابن سعد دارد که در آن نام قاتل را عقبه بن بشیر آورده است. میتوان احتمال داد که او گزارش ابن سعد را به نام ابومخنف نقل کرده یا گزارش ابومخنف و ابن سعد را مخلوط کرده است.
در گزارش سوم، پرتاب کردن خون به سوی آسمان، این مطلب شباهت با روایت رسان دارد و تشبیه آن کودک به ناقه صالح، مانند گزارش یعقوبی است. پس میتوان گفت ابوالفرج گزارش رسان و یعقوبی را ترکیب کرده است.
12- گزارش قاضی نعمان (وفات365ق)
ابوحنیفه، قاضی نعمان بن محمد تمیمی مغربی در شهر مهدیه در خانوادهای اسماعیلی متولد شد.(غالب، بیتا: 198) او فقیه و لغتدان برجسته آن زمان بود. (ابنخلکان، 1397، ج5: 415) برخی به امامی بودن او معتقدند. (حرآملی، 1385، ج2: 334) و برخی به اسماعیلی بودن او تصریح کردهاند. (تفرشی، 1418، ج5: 17) با توجه به جایگاه وی نزد اسماعیلیه و محتوای کتاب او، میتوان گفت که وی اسماعیلی بوده است. (زاهدی یاسین، 1387: 62) وی نام کودک امام حسین (ع) را عبدالله و نام قاتلش را هانی بن ثبیت نقل کرده است (قاضی نعمان، 1409، ج3: 178). به نظر میرسد که وی این را از هشام گرفته باشد؛ زیرا وی هم نام کودک را عبدالله و نام قاتلش را هانی بن ثبیت حضرمی ثبت کرده است.
13- گزارش کسایی مروزی (وفات قرن چهارم)
کسایی از شاعران قرن چهارم و نخستین شاعر فارسی است که اشعار مذهبی سروده است. (صاحبکار،1417: 169) او میگوید:
این پنج ماهه کودک، باری چه کرد ویحک
کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا
(صاحبکاری،1417: 169)
14- گزارش بلعمی (وفات قرن چهارم)
ابوعلی، محمد بن محمد بلعمی، از اعلام قرن چهارم است و تاریخ وفاتش روشن نیست. او دومین وزیر از خاندان بلعمیان و از افاضل عصر خویش بود و به دستور منصور بن نوح سامانی به ترجمه تاریخ طبری اقدام نمود. (بلعمی، 1373: ج1: 2) البته این ترجمه اقتباسگونه و برداشت و اختصارگونه همراه با افزودههایی است. بلعمی نام آن کودک را عبدالله و او را یکساله معرفی کرده و نام قاتل او را فردی از بنیاسد میداند. (بلعمی، 1373، ج4: 710) میتوان گفت که آوردن سن یک ساله، گمان و برداشت خود وی از گزارش طبری است. چون هیچیک از گزارشها سن کودک را نیاوردهاند و این اولین گزارشی است که به سن کودک اشاره کرده است.
15- طبری شیعی (وفات قرن پنجم)
محمد بن جریر طبری آملی شیعی، نویسنده کتاب دلائلالامامه است. درباره شرح حال وی اطلاعات زیادی در دست نیست. (صفری، 1384 ب: 223-238) وی فقط در ضمن فرزندان امام حسین (ع) نام یک فرزند را عبدالله شهید ذکر کرده است. وی در بین فرزندان امام حسین (ع) فرزندی به نام علیاصغر غیر از امام سجاد (ع) و علیاکبر آورده، ولی او را از شهدا نشمرده است. (طبری شیعی، 1413: 181) پس میتوان گفت که عبدالله همان کودکی است که در دامن امام حسین (ع) شهید شد.
16- گزارش شیخ مفید (وفات 413ق)
محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید، از محدثان و متکلمان برجسته شیعه بود. الارشاد از جمله آثار ارزشمند او به شمار میآید که درباره شرح حال ائمه با رویکرد تاریخی- کلامی نگاشته شده است. (جعفریان، 1387: 16) گزارش وی بدون سند شبیه به ابومخنف است. (شیخ مفید، 1413، ج2: 112)
17- گزارش شیخ طوسی (وفات 460ق)
ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، معروف به «شیخالطائفه»، فقیه، محدث و متکلم برجسته قرن پنجم بود. وی از دانشمندان سرآمد شیعه و پیشوای آنها و موثق و مورد استناد بوده و در تمام فنون و علوم اسلامی کتاب نوشته است. (حلی، 1411: 249) وی فقط همین را نقل کرده که عبدالله بن حسین همراه پدر (در روز عاشورا) به شهادت رسید. (شیخ طوسی، 1373الف: 120)
18- گزارش شجری (وفات 479ق)
یحی بن حسین بن زید بن حسن، مشهور به «المرشد بالله» از نوادگان امام حسن (ع) عالم، محدث و نسابه زیدی قرن پنجم است که بیشترین شهرت وی در سنت زیدیه به دلیل نگارش دو امالی و شرح حالی برای «المؤید بالله» امام زیدی است. (رحمتی، 1390: 121) او همان گزارش رسان را ذکر کرده است (شجری، 1429، ج1: 224).
بررسی تطور گزارشها
ابومخنف در قرن دوم، اولین مرتبه شهادت کودک امام حسین (ع) را گزارش کرد. مجموعاً سه روایت وجود دارد که در آن حتی نام کودک با تردید عبدالله ذکر شده و به سن او اشاره نشده است. نام قاتل را در یکی از گزارشها، هانی بن ثبیت حضرمی و در گزارش دیگر به صورت مبهم، مردی از بنی اسد نقل کرده است. در مورد چگونگی شهادت وی گفته که در آغوش امام حسین (ع) با تیری ذبح شد و به شهادت رسید. وی این گزارش را با سند ذکر میکند. گزارش اصلی وی درباره شهادت کودک از امام باقر (ع) است. وی کاملاً با رویکرد تاریخی این ماجرا را نقل کرده است.
رسان سپس گزارشی آورده که با گزارش ابومخنف تفاوت دارد و با رویکرد فراتاریخی نقل شده است. او به نوزاد بودن کودک تصریح کرده و گفته که امام نام او را عبدالله گذاشتند و او با تیر حرمله بن کاهل اسدی که به گلویش اصابت کرد، به شهادت رسید. وی گزارش مربوط به ریختن خون او روی زمین را بدینگونه تغییر داد که امام آن را به سوی آسمان پرتاب کردند و این سخن امام باقر (ع) را نیز به آن اضافه کرده که اگر قطرهای از آن خون به زمین میرسید، عذاب الهی نازل میگشت. پس روایت ابومخنف درباره ریختن خون بر زمین و روایت رسان مبنی بر فرود عذاب در صورت رسیدن خون به زمین، هر دو از امام باقر (ع) است و البته با هم سازگار نیست. میتوان گزارش ابومخنف را بر گزارش رسان ترجیح داد؛ زیرا گزارش وی مقدم است و او با سند از امام باقر (ع) نقل کرده، درحالی که رسان بدون سند آورده و میتوان احتمال داد که خود رسان یا کسی که رسان از او نقل کرده، در اصل روایت امام باقر (ع) تصرف کرده و آن را تغییر داده باشد.
سپس در قرن سوم در گزارش ابن سعد، به سبب دخل و تصرفی که وی در گزارش ابومخنف انجام داد، یک کودک تبدیل به سه کودک شد. کودک اول سهساله بود، ولی ابنسعد نام او را ذکر نکرد. او را عقبه بن بشیر اسدی با پرتاب تیر کشت. او نگفته که تیر به کجا اصابت کرد. درباره کودک دوم، نام، سن و قاتل او را ذکر نکرده ولی از گزارش برمیآید که آن پسر بیش از یک سال داشته چون دواندوان نزد امام حسین (ع) آمد. نام قاتل را هم به صورت مبهم نقل کرده که مردی با تیر او را کشت. درباره چگونگی شهادتش گفته است که تیری بر گلوی کودک نشست و او را کشت. در گزارش سوم، به اشتباه فرزند امیرالمؤمنان را در ضمن فرزندان امام حسین (ع) شمرده است.
خلیفه بن خیاط نام آن کودک را عبدالله بن حسین ذکر کرده و او را از شهدای کربلا شمرده است. پس از آن یعقوبی، کودک را نوزاد دانسته و بدون اینکه نام قاتلش را ذکر کند، گفته که تیری به سوی او آمد و بر گلویش نشست و او را کشت. علاوه بر آن، یعقوبی اذان گفتن در گوش او و تشبیه آن کودک به ناقه صالح را اضافه کرده است و دینوری و بلاذری شبیه به ابومخنف نقل کردهاند.
نقط عطف این ماجرا را در قرن چهارم، باید در گزارش ابن اعثم دید. وی این ماجرا را با رنگ داستانی و عاطفی نقل کرده و اولین مرتبه نامش را علی ذکر نموده و البته در منابع پس از او، باز نام عبدالله رواج دارد. ابن اعثم نام قاتل را نیاورده و درباره چگونگی شهادتش گفته که تیر به گلویش اصابت کرد. سپس ماجرای دفن و نماز خواندن بر او را میافزاید. خصیبی که به غلو متهم است، این شهادت را در حوادث روز عاشورا نقل نکرده، بلکه ماجرای شهادت وی را در شب عاشورا به صورت پیشگویی و با رنگ عرفانی و عاطفی آورده است. او نام کودک را عبدالله گفته، ولی سن وی و نام قاتل را ذکر نکرده و شهادت او را با تیری که به گلویش اصابت کرد، آورده است. گرچه بلعمی گزارشی مانند ابومخنف آورده، ولی اولین مرتبه سن کودک را یک سال ذکر کرده است.
در قرن پنجم، تطور خاصی در این ماجرا رخ نداده است. این اختلاف گزارشها در منابع بعدی به صورت یک گزارش درآمده و براساس همین اختلاف گزارشها، برخی بر این باور بودند که امام سه پسر داشتند. یکی نوزادی که روز عاشورا به دنیا آمد؛ دیگری به نام عبدالله که شش ماهه بود و سومی به نام اصغر که شش ساله بوده است. آنان برای اثبات دیدگاه خود شواهدی نیز آوردهاند. (قاضی طباطبایی، 1368: 363-376) ولی به نظر میرسد که این ادعا درست نیست و ناشی از اختلاف و تناقض گزارشها درباره این کودک است.
جدول گزارشهای شهادت عبدالله بن الحسین تا قرن پنجم
ردیف | منابع | تعداد روایت | نام راوی | نام کودک | سن کودک | نام قاتل | چگونگی شهادت |
1 | ابومخنف (157ق) | 3 | حمیدبن مسلم | عبدالله | صبی | ---- | ---- |
امام باقر (ع) | ---- | صبی | مردی از بنی اسد | اصابت تیر (ذبح) | |||
---- | عبدالله | ---- | هانی بن ثبیت | ---- | |||
2 | رسان (قرن دوم) | 1 | ---- | عبدالله | نوزاد تازه متولد شده | حرمله بن کاهل | اصابت تیر در گلو (نحر) |
3 | ابنسعد (230 ق) | 3 | ---- | ---- | سه ساله | عقبه بن بشیر | اصابت تیر |
---- | ---- | صبی | ---- | اصابت تیر در گلو (نحر) | |||
---- | عبدالله | ---- | حرمله بن کاهل | ---- | |||
4 | خلیفه بن خیاط (240 ق) | 1 | ---- | عبیدالله | ---- | ---- | ---- |
5 | بلاذری (279 ق) | 1 | ---- | عبدالله | صبی | حرمله بن کاهل | اصابت تیر (ذبح) |
6 | دینوری (282 ق) | 1 | ---- | ---- | صبی | مردی از بنی اسد | اصابت تیر |
7 | یعقوبی (292ق) | ---- | ---- | نوزاد تازه متولد | ---- | اصابت تیر در گلو (ذبح) | |
8 | طبری (310ق) | 1 | عمار دهنی | ---- | ابن | ---- | اصابت تیر (ذبح) |
9 | ابناعثم (314ق) | 1 | ---- | علی الرضیع | صبی | ---- | اصابت تیر در گلو |
10 | خصیبی (334) | 1 | ابوحمزه ثمالی | عبدالله الرضیع | ---- | ---- | اصابت تیر |
11 | ابوالفرج (356) | 3 | بدون راوی | عبدالله | صغیر | ---- | اصابت تیر (ذبح) |
ابومخنف | عبدالله | غلام | عقبه بن بشیر | اصابت تیر (ذبح) | |||
مردی مجهول | ---- | صغیر | ---- | اصابت تیر در گلو (نحر) | |||
12 | قاضی نعمان (365) | 1 | ---- | عبدالله | صغیر | هانی بن ثبیت | اصابت تیر (ذبح) |
13 | بلعمی (قرن 4) | 1 | ---- | عبدالله شیرخوار | یک ساله | مردی از بنی اسد | اصابت تیر در گوش |
14 | کسائی مروزی (394) | 1 | ---- | ---- | پنج ماهه | ---- | ---- |
15 | طبری شیعی (قرن 4) | 1 | ---- | عبدالله | ---- | مردی از بنی اسد | اصابت تیر (ذبح) |
16 | شیخ مفید (413) | 1 | ---- | عبدالله | طفل | ||
17 | شیخ طوسی (460) | 1 | ---- | عبدالله | ---- | ||
18 | شجری (479ق) | 1 | ---- | عبدالله | نوزاد | حرمله بن کاهل | اصابت تیر در گلو |
نتیجه
تطور گزارشها نشان میدهد که در روز عاشورا، فقط یک کودک از امام حسین (ع) به شهادت رسید که نام او عبدالله و مادرش رباب دختر امرؤالقیس بن عدی بن أوس بن جابر بن کعب بن حکیم کلبی بود. قاتلش نیز حرمله بن کاهل اسدی نام داشت. کودک در آغوش پدر به شهادت رسید. همه منابع با وجود اختلاف در نام و سن، در این مورد اتفاق دارند که او را نزد امام آوردند و تیری به سوی او آمد و او به شهادت رسید. او هنگامی به شهادت رسید که امام حسین (ع) در خیمه بودند و کودک در دامن حضرت بود. پس شهادت وی در میدان جنگ و روی دست امام انجام نشده است.
علاوه بر آن، نمیتوان درباره سنش به سخن قطعی دست یافت، ولی میتوان گفت که او نوزاد نبوده بلکه نزدیک به یک سال یا کمی بزرگتر از یک سال بوده است؛ زیرا تا قرن پنجم، در هیچ گزارشی ماجرای تشنه بودن آن کودک و طلب آب برای آن کودک ذکر نشده است. همچنین مطلبی از حامله بودن همسر امام در این سفر گزارش نشده است. اگر چنین مسئلهای بود حتما اطرافیان به آن توجه میکردند و امام برای آن تدابیری میاندیشیدند. از این رو، میتوان نتیجه گرفت که ماجرای تولد کودک و درخواست آب از سوی امام برای کودک و شهادت وی در میدان جنگ، در زمانهای بعدی برای عاطفی کردن این ماجرا ساخته شده است.
کتابنامه
- ابن ابی الحدید، عزالدین عبدالحمید (1404). شرح نهج البلاغه، قم، مکتبه آیتالله مرعشی، ج17.
- ابن ابی ثلج بغدادی، محمد بن أحمد (1410). تاریخ اهلبیت (ع)، قم، انتشارات آلالبیت.
- ابن اعثم، احمد بن اعثم (1411). الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ج5.
- ابن حبیب، بغدادی، ابوجعفر محمد (بیتا)، المحبر، تصحیح ایلزه لیخستن، بیروت، دارالافاق الجدیده.
- ابن خلکان (1379). وفیات الاعیان، بیروت، دار صادر، ج5.
- ابن داوود (1342). الرجال، تهران، دانشگاه تهران.
- ابنسعد، ابوعبدالله محمد بن سعد (1416). ترجمه الامام الحسین (ع) و مقتله، تحقیق سیدعبدالعزیز طباطبایی، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث.
- ابن شهر آشوب، ابوجعفر محمد بن علی (1379). مناقب آل ابی طالب (ع)، قم، انتشارات ذویالقربی.
- ابن ندیم، ابوالفرج محمد بن اسحاق (بیتا). الفهرست، بیجا، بینا.
- ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین بن محمد (1399). مقاتلالطالبین، ترجمه محمدجواد فاضل، تهران، انتشارات کتابفروشی علمی.
-____، علی بن حسین بن محمد (1389). مقتلالحسین (ع) (مشهور)، قم، مکتبه حیدریه.
-____، علی بن حسین بن محمد (1415). مقاتلالطالبین، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.
- اشعری، سعدبن عبدالله (بیتا). المقالات والفرق، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.
- بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (بیتا). تاریخالکبیر، قم، دارالفکر، ج3.
- برقی، احمد بن محمد (1342). رجال برقی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
- بغدادی، ابوبکر احمد بن علی (بیتا). تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتاب العربی، ج1.
- بغدادی، اسماعیل پاشا (1410). هدیه العارفین، بیروت، دارالفکر، ج1.
- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (1417). انسابالاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، ج3.
- بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد (1373). تاریخنامه طبری، تهران، انتشارات البرز، ج1 و 4.
- پیشوایی، مهدی (1391). تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء (ع)، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
- تفرشی، سیدمصطفی بن حسن (1418). نقدالرجال، قم، موسسه آلالبیت، ج5.
- جعفریان، رسول (1387). حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، قم، انتشارات دلیل ما.
- حر آملی، محمد بن حسن (1385). املالآمل، نجف، مطبعه الاداب، ج2.
- حسینی جلالی، سیدمحمدرضا (1406). "من لم یروعن الائمه (ع) فی کتاب الرجال للشیخ طوسی" تراثنا، شماره2-3، ص149-46.
- حسینی، سیدعبدالله (1388). معرفی و نقد منابع عاشورا، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- حلی، حسن بن یوسف (1411). خلاصه الاقوال، نجف، دارالذخائر.
- حموی، یاقوت بن عبدالله (1408). معجم الادباء، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ج17.
- خلیفه بن خیاط (1415). تاریخ خلیفه بن خیاط، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود (1368). تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی.
- ذهبی، شمسالدین محمد (1425). سیر اعلام النبلاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج11.
- رحمتی، محمدکاظم (1390)، "المرشد بالله شجری و کتاب الأمالی الأثنینیه"، آینه پژوهش، شماره121، ص 50-46.
- رسان، فضیل بن زبیر (1432). تسمیه من قتل مع الحسین (ع)، قم، موسسه آلالبیت (ع).
- رنجبر، محسن (1385). "پژوهشی درباره طفل شیرخوار امام حسین (ع)" تاریخ در آینه پژوهش، شماره12، ص 90-71.
- زاهدی، یاسین (1387). "بررسی شرحالاخبار فی فضائل الائمه الاطهار قاضی نعمان"، سخن تاریخ، شماره2، ص 68-52.
- زرکلی، خیرالدین (1980). الاعلام، بیروت، دارالعلم، ج1.
- زرگری نژاد، غلامحسین (1386). نهضت امام حسین (ع) و قیام کربلا، تهران، انتشارات سمت.
- شجری، ابوحسین یحیی بن حسین (1429). الامالی الاثنینیه، صنعاء، موسسه امام زید، ج1.
- شیخ مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان (1413). الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، ج3.
- سلیمانی بروجردی، میرزاعلی (1389). تحقیقی جامع پیرامون سه طفل شهید سیدالشهداء (ع) در کربلا، قم، انتشارات دارالتفسیر.
- صاحبکار، ذبیح الله (1379). سیری در مرثیه عاشورایی، مشهد، انتشارات عاشورا.
- صفری، نعمت الله (1384الف). "حسین بن حمدان خصیبی و کتاب هدایه الکبری" طلوع، شماره16، ص 25-15.
- ____ (1384ب). "محمد بن جریر طبری آملی و دلائلالامامه" علوم حدیث، شماره38- 37، ص 240- 223.
- طبری شیعی، محمد بن جریر (1413). دلائل الامامه، قم، انتشارات بعثت.
- طبری، ابوجعفر محمد بن جریر (1378). تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج5.
- طوسی (شیخ)، ابوجعفر محمد بن حسن (1373ب). الفهرست، قم، موسسه النشر الاسلامی.
- عزیزی، حسین (1391). نقد و بررسی منابع تاریخی فتوح در سه قرن اول هجری، قم، انتشارات حوزه و دانشگاه.
- غالب، مصطفی (بیتا). تاریخ الدعوه الاسماعیلیه، بیروت، دارالاندلس.
- فخر رازی، محمد بن عمر (1419). الشجره المبارکه فی أنساب الطالبیه، قم، انتشارات سیدالشهداء.
- قاضی طباطبایی، علی (1368). تحقیقی درباره اولین اربعین حسینی، قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید قاضی طباطبایی.
- قاضی نعمان (1409). شرح الاخبار، تحقیق سیدمحمدحسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین، ج3.
- کاشانی، ملاحبیب الله (1390). تذکره الشهداء، تهران، انتشارات شمس الضحی، ج1.
- کرمانی، شیخ عباس (1386). شاهکار آفرینش، قم، نشر عصر ظهور.
- مجلسی، محمدباقر (1382). رجعت، ترجمه سید حسن موسوی، قم، انتشارات دلیل ما.
- نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی (1355). رجال نجاشی، قم، موسسه النشر الاسلامی.
- نوبختی، حسن بن موسی (1355). فرق الشیعه، نجف، مطبعه الحیدریه.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (بیتا). تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، ج2.
با سلام و تشکر به نظر من آب خواستن امام اتمام حجت بود و شهادت حضرت علی اصغر عمق فاجعه عاشورا را نشان می دهد