مقطع دوم: قرن هشتم تا قرن چهاردهم
پیش از پرداختن به این دوره تاریخى، یادآورى این نکته ضرورى است که سه قرن هشتم، نهم و دهم، دوره افول مقتلنویسى و عاشورانگارى است و به جز موارد معدودى که گزارش شده، آثار مهمى در این سه قرن، تدوین و نگارش نشده و بر فرض نگارش، افزون بر آنکه خود آن آثار موجود نیستند، نام و نشانهاى از آنها در نگاشتههاى بعدى ثبت نشده است. اوج مقتل نویسى در این دوره، مربوط به قرن چهاردهم است. البته روند تاریخى مقتلنویسى در قرن دوازدهم و سیزدهم یکسان بوده است.
با توجه به آنکه بخشى از نگاشته هاى تاریخ عاشورا از قرن هشتم تا عصر کنونى برگرفته از همان اخبار و گزارشهاى کهن درباره واقعه عاشورا است و بخش دیگر، نقل ها و گزارشهایى است که چندان مأخذ معتبرى ندارد، ارائه فهرستى مفصل از این نگاشته ها که از قرن دوازده به این سو، رو به افزایش داشته، افزون بر آنکه کم فایده است، خارج از حوصله این نگاشته است[1]، تا چه رسد به اینکه معرفى اجمالى تک تک آنها صورت گیرد. از این رو در این بخش از نوشتار، ابتدا به معرفى چند اثر مهم و مشهور در تاریخ عاشورا در این دوره پرداخته و سپس به شناسایى و معرفى چند اثر مهم که نقش مهمى در ارائه چهره تحریفگونه از حادثه عاشورا داشته اند و از آنها میتوان به منابع «تحریف گستر» تعبیر کرد، پرداخته مىشود.
بخش اول: معرفى چند نگاشته مهم مستقل و غیرمستقل در تاریخ عاشورا
چنانکه گفته شد، اگرچه پرداختن به بسیارى از نگاشتههاى این دوره، تلاشى وقت گیر و کم فایده است اما برخى از نگاشتههاى این مقطع، از ویژگىها و امتیازات خاصى برخوردارند که معرفى اجمالى آنها، مفید و در مواردى، لازم است که در ذیل به آن پرداخته مىشود.
1. البدایه و النهایه
ابوالفداء؛ اسماعیل بن کثیر دمشقى ( م 774 ق) از مورخان شافعیمذهب بیشترین اخبار خود را درباره قیام امام حسین (ع)، از تاریخ طبرى به اختصار نقل کرده است[2]. افزون بر این، او از برخى از مقاتل، همانند مقتل احمد بن حنبل[3]، ابن ابىالدنیا[4]، بغوى[5] و محدثانى همچون شعبى[6]، یعقوب بن سفیان[7] و... گزارشهایى را آورده است.
او از این رو که شاگرد ابن تیمیه[8] (م 728 ق) (بنیانگذار اندیشههاى وهابیت) بوده، از افکار ستیزه جویانه وى با شیعه، متأثر است، از این رو در نگاشته خود، بر شیعه به سبب عزادارى براى امام حسین (ع) خرده گرفته و این کار را بدعت و ریا دانسته است[9]! وى حتى پا را در این باره فراتر گذاشته و در جایى از اثرش، با عنوان «قصه الحسین بن على و سبب خروجه من مکه فى طلب الاماره و...[10]» برداشت و تفسیر تحریف آمیز و وارونه از هدف و انگیزه قیام امام حسین (ع) ارائه کرده و حضرت را همانند انسانهاى بىایمانِ قدرتطلب و ریاستخواه دانسته که نهضت خود را به انگیزه طلب حکومت (طلب الاماره) و دستیابى به قدرت، برپا داشته است! او با این سخن، به این قیام الهى و دینى، ماهیتى سیاسى ـ دنیوى داده است.
افزون بر این، او گزارش حوادث سال 61 ق مربوط به قیام امام حسین (ع) را با عنوان «و هذه صفه مقتله مأخوذه من کلام أئمه هذا الشأن لا کما یزعمه أهل التشیع من الکذب» آغاز کرده و با این تعبیر، ناهمسویى و تقابل خود را با شیعه نشان داده است. وى در این قسمت، اگرچه همان گزارشهاى طبرى را چنانکه گذشت طبرى نیز بیشتر از ابومخنف و راویان دیگر، نقل کرده ، آورده است اما در پایان آن، از اینکه طبرى اخبار ابومخنف شیعى را آورده (در حالى که احادیث او نزد ائمه اهلسنت به رغم شمرده شدن وى از محدثان اهل ضبط، ضعیف شمرده شده است،) بر او خرده گرفته و افزوده است که اگر طبرى و امثال او چنین اخبارى را درباره قیام عاشورا نیاورده بودند، او آنها را بیان نمىکرد، هر چند برخى از آنچه آورده، در آن مناقشه و نظر است[11].
همچنین ابن کثیر اگرچه عقوبت دنیوى کشندگان امام حسین (ع) را پذیرفته و بر این باور است که افراد اندکى، جان سالم از آن بدر بردند[12]، اما حوادث خارقالعاده پس از شهادت امام حسین (ع)، از قبیل سرخى آسمان و باریدن خون از آن، کسوف خورشید، جارى شدن خون از دیوارهاى کاخ ابن زیاد و... را منکر شده و با آنکه اعتراف کرده که طبرانى و حاکم نیشابورى اخبارى را در این باره آورده اند اما گفته است که چنین احادیث دروغ آشکارى را شیعه جعل کرده است[13]!
2. تسلیهالمُجالس و زینهالمَجالس
سیدمحمد بن ابىطالب ؛ حسینىموسوى حائرى کرکى(متوفاى قرندهم)، نویسنده این کتاب از دانشوران گمنام قرن نهم و دهم است. از تاریخ ولادت و وفات او اطلاع چندانى در دست نیست اما در جایى از این کتاب، از زیارت مرقد شریف رسول خدا (ص) در سال 921 ق یاد کرده است[14] و در جاى دیگر از همین اثر، از کتاب دیگرش به نام «السجع النفیس فى محاوره الغلام (الدلام) و ابلیس» یاد کرده است[15] که به گفته آقا بزرگ تهرانى، کتاب یاد شده در سال 955 ق نگاشته شده است[16]. بنابراین، زمان نگارش «تسلیه المجالس» پس از سال 955 ق است.
این کتاب در ده مجلس سامان یافته است: مجلس اول (ج1، ص 53 ـ 139) و مجلس پنجم تا دهم (ج 2، ص 85 ـ 548) درباره امام حسین (ع) است. سه مجلس دوم، سوم و چهارم به ترتیب درباره پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع) و امام حسن (ع) است. بنابراین چون بیشتر این کتاب مربوط به امام حسین (ع) است، به «مقتل الحسین (ع)» نیز شهرت دارد[17].
نگارنده، بدون تصریح به نام کتاب «روضه الشهداء» از آن نام مىبرد و مىگوید این اثر را همانند آن نگاشتم[18]، اما با بررسى و مقایسه این نگاشته با «روضه الشهداء»، دانسته میشود که این اثر، نظم و تدوین «روضه الشهداء» را نداشته و تنها نثر آن، همانند «روضه الشهداء»، فصیح و مُسَجّع است. البته از بُنمایه و نظریهاى که «روضه الشهداء» بر آن مبتنى است و بر اساس آن سامان یافته؛ یعنى مسئله آمیخته شدن زندگى پیشوایان و اولیاى الهى به بلا، متأثر است.
این کتاب یک اثر تاریخى ـ روایى است و در گزارش قیام کربلا، کاملاً متأثر از گزارشهاى مقتلالحسین خوارزمى است و بسیارى از گزارشهاى آن را با اندکى تفاوت، آورده است. همچنین علامه مجلسى از این کتاب، بسیار در «بحارالانوار» بهره برده است. مباحث مجالس مربوط به امام حسین (ع) به قرار ذیل است:
مجلس اول: در ستمهایى که بر امام حسین (ع) رفت و ثواب گریستن بر حضرت.
مجلس پنجم: در فضائل و مناقب امام حسین (ع) و روایات پیامبر (ص) درباره شهادت آن حضرت.
مجلس ششم: خروج حضرت از مدینه و سکونت در مکه و ارسال مسلم بن عقیل به کوفه.
مجلس هفتم: حرکت امام به سوى کوفه و حوادث بین راه و رسیدن به کربلا تا شهادت حضرت و یارانش.
مجلس هشتم: وقایع پس از عاشورا و بردن اسرا به کوفه و شام و خطبههاى آنان.
مجلس نهم: مباحث پراکندهاى از قبیل: تعداد جراحات امام حسین (ع)، روایات مربوط به شهادت حضرت، پاداش شهادت، بیان موضع حاکمان بنىامیه و بنىعباس درباره قبر امام حسین (ع) و قیام مختار.
مجلس دهم: فضیلت و پاداش زیارت امام حسین (ع).
3. بحارالانوار (جلد 44 و 45) و جلاء العیون
محمدباقر مجلسى (م1110 ق) معروف به علامه مجلسى به مناسبت پرداختن به زندگى ائمه (ع) در «بحارالانوار»، بخشى از جلد چهل و چهارم (باب بیست و چهارم از صفحه 174 به بعد) و تمام جلد چهل و پنجم (تا پایان باب پنجاه از چاپ جدید وجزء دوم و سوم جلد دهم از چاپ قدیم)؛ یعنى بیش از یک و نیم جلد از این کتاب را به زندگانى امام حسین (ع) و مقتل ایشان و حوادث پس از شهادت حضرت در قالب 27 باب، اختصاص داده است. به این بخش از کتاب بحار، مقتل بحارالانوار گفته مىشود. تاریخ پایان نگارش این جلد (جلد دهم چاپ قدیم) ربیعالاول 1079 است[19].
برخى از عناوین مطالب این دو جلد «بحارالانوار»، عبارتاند از: امامت آن حضرت و معجزات و مکارم اخلاق او؛ احتجاجات آن حضرت با معاویه؛ آیات تأویل شده درباره شهادت ایشان، إخبار خدا به پیامبران درباره شهادت آن حضرت، إخبار پیامبر (ص)، امیرالمومنین (ع) و خود امام حسین (ع) به شهادتش، پاداش گریستن بر مصیبت آن حضرت، حوادث پس از بیعت مردم با یزید تا شهادت آن حضرت؛ رخدادهاى پس از شهادت امام (ع)، رخدادهاى خارقالعاده در جهان پس از شهادت آن حضرت (گریستن آسمان و زمین، خسوف و کسوف و...)؛ مرثیههایى که در سوگ حضرت گفته شده است؛ مجازات قاتلان آن حضرت، احوال مردم در روزگار وى؛ همسران و فرزندان امام (ع)، احوال مختار و جور خلفا به قبر آن حضرت.
البته شایان توجه است که جلد 98 «بحارالانوار» نیز درباره فضیلت و پاداش زیارت امام حسین (ع) و انواع زیارت وارده درباره ایشان است.
مجلسى به سبب آنکه اخبار قیام عاشورا را در این اثر از منابع مختلف که در مواردى، ضعیف و مجهول هستند گرد آورده است، در برخى موارد، از نقل گزارشهاى ضعیف، موهن و سست، مصون نمانده است. براى نمونه، گزارش کیفیت به میدان رفتن و شهادت حضرت عباس که از مشهورترین روضههاى اهل منبر و مداحان است، اعتبار چندانى ندارد[20]. همینطور افسانه ساربان امام حسین (ع)[21]، جریان شفا یافتن دختر یهودى با خون بدن یک مرغ[22] و قصه مرد اسدى و شیر[23]، از بىاعتبارترین، سست ترین و موهن ترین گزارشهایى است که در این کتاب آمده است.
بخش مقتل این کتاب با عنوان «محن الابرار فى ترجمه مقتل بحارالانوار» در معجزه و مصیبت نور دیده احمد مختار به قلم محمدحسن هشترودى تبریزى، ترجمه و منتشر شده است[24]. همچنین همین بخش به صورت مهذب با عنوان المختار من مقتل بحارالانوار: عرض وثائقى موجز لأحداث ثوره الحسین (ع) به اهتمام محسن اراکى چاپ شده است[25].
همچنین مجلسى بیش از یک سوم از کتاب فارسى «جلاء العیون» را که مربوط به زندگانى چهارده معصوم (ع) است، به اخبار و گزارشهایى درباره زندگى، مناقب، معجزات، اخبار غیبى درباره شهادت امام حسین (ع) و نهضت عاشورا و حوادث پس از آن، در قالب 23 فصل، اختصاص داده است[26]. وى در این اثر، گزارشهاى متعددى را از منابع کهن و متأخر آورده است. البته او در این کتاب همانند «بحار الانوار»، برخى از گزارشهاى ضعیف و جعلى را نیز آورده است[27].
4. مقتل الامام الحسین (ع) (جلد 17 عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال)
عبداللّه بحرانى (م 1130 ق) از شاگردان برجسته علامه مجلسى است. وى جلد هفدهم از کتاب مفصل خود، «عوالم العلوم» را همانند استادش مجلسى، در قالب 27 باب، به شرح زندگانى و قیام امام حسین (ع) و حوادث پس از آن و از جمله، قیام مختار اختصاص داده است. ساختار، ابواب و عناوین مطروحه در این کتاب، تقریباً همانند کتاب «بحارالانوار» است زیرا وى همانند مجلدات دیگر «عوالم العلوم»، بیشتر مطالب نگاشته خود را از همین بخش از کتاب «بحارالانوار» استادش گرفته و در مواردى، بر آن مطالبى افزوده که این امر سبب شده است که نگاشته او در مقایسه با «بحارالانوار»، حدود صد صفحه حجیمتر شود. البته تبویب و فصل بندى این نگاشته، مناسب تر به نظر مىرسد.
5. قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار
فرهاد میرزا معتمدالدوله (م 1305 ق) این اثر، فرزند عباس میرزا و نوه فتحعلى شاه، از دولتمردان عصر ناصرى است[28]. تاریخ آغاز تألیف کتاب، 1303 و پایان آن، ذى الحجه 1304 است[29]. این اثر به فارسى نگاشته شده و نویسنده آن به سبب تفألى که به قرآن زده و نذرى که کرده بود، کتاب را نوشته است[30]. وى نام اثر خود را با عنوان غریب و ناآشنای « قَمْقام زَخّار و صَمْصام بَتّار؛ دریاى آکنده و شمشیر برنده» نام نهاده است. این نگاشته از مقاتل مهم است، زیرا ـ چنان که خود نویسنده آن گفته است که در نگارش این اثر، تتبع و تحقیق بسیار کرده و از آثار نگاشته شده پس از قرن یازدهم (به سبب عدم اعتبار آنها) استفاده نکرده است[31]، از این رو نگاشته وى در مقایسه با نگاشتههاى معاصر و حتى پیش از خود، از اعتبار خاصى برخوردار است.
این کتاب در دو جلد سامان یافته است. جلد نخست، زندگى امام حسین (ع) و مباحثى همانند قیام مسلم بن عقیل و حوادث مربوط به قیام امام حسین (ع) از آغاز تا شهادت اصحاب را در روز عاشورا دربردارد. جلد دوم به مباحثى، از قبیل شهادت بنىهاشم و امام (ع) و حوادث پس از شهادت حضرت از قبیل اسارت اهل بیت (ع) و بردن آنان به کوفه و شام و بازگرداندن آنان به مدینه، عقوبت کشندگان امام (ع)، قیام توابین و مختار و بیان اشعارى در سوگ امام پرداخته است.
از نکات برجسته و تحقیقى این کتاب، ضبط درست اسامى اشخاص و مکانها و ترجمه و توضیح صحیح معانى اسما، مکانها، لغات، اشعار و امثال در بسیارى از موارد، و در مواردى، معرفى و بیان شرح حال کوتاه برخى از افراد است.
بخش دوم: معرفى چند نگاشته مهم تحریف گستر تاریخ عاشورا در قرنهاى معاصر
مقدمه
چنان که گفته شد، در قرنهاى اخیر آثار بسیارى درباره قیام حضرت سیدالشهدا (ع) نگاشته شده است که در این میان، برخى از آنها به سبب شهرت نویسندگانشان یا به سبب برخى از ویژگىها و امتیازات خود نگاشته، تأثیر بسزایى در تبلیغ و ترویج برخى از گزارشهاى سست و نادرست و تحریفآمیز و در مواردى موهِن در تاریخ عاشورا داشته است. البته مطالعه و بررسى در زمینهها، علل و عوامل جعل و ترویج گزارشها و باورهاى تحریفآمیز و وارونه در تاریخنگارى عاشورا، پژوهش مستقلى را مىطلبد اما آنچه در این نگاشته مختصر مىتوان به آن اشاره کرد، آنکه از قرن پنجم به بعد، دانش تاریخنگارى به تدریج رو به افول گذاشت. این امر معلول عواملى، از قبیل دور شدن از منابع کهن و به فراموشى سپردن تدریجى آنها از یک سو و بىتوجهى و حتى حذف عمدى آنها از طرف برخى از فرقههاى مذهبى متعصب از سوى دیگر و اقبال و توجه خاص جامعه به بیشتر دانستن درباره این واقعه از سوى سوم بود. در نتیجه، زمینه نگارش آثار تحقیقى از میان رفت و جاى خود را به نگاشتههایى با رویکردهاى ادبى و اجتماعى داد که بیشتر متأثر از عواملى چون باورهاى مذهبى، ذوق و سلیقههاى شخصى و درونى نویسندگان، شرایط اجتماعى و جغرافیایى حاکم بر پدیدآورندگان آن آثار و توجه به سلیقه و خواست مخاطبان و خوانندگان بود.
به تعبیر دیگر، از دوره یاد شده، مقتلنویسان و تاریخنگاران عاشورا از یک سو به سبب دلایلى که بیان شد به روایات و گزارشهاى تاریخى کهن واقعه عاشورا کمتر توجه داشتند و از سوى دیگر، به سبب عظمت این حادثه و شیفتگى جامعه شیعه و حتى سنى براى افزودن به آگاهىهاى خود درباره این واقعه، زمینه را براى توسعه و شاخ و برگ دادن به برخى از اخبار این واقعه و حتى در مواردى، جعل آن، فراهم دیده و بسته به ذوق و تعهد و تخصصشان در این حوزه، به حوادث و روىدادهاى این واقعه افزودند، تا آنجا که از قرن دهم به این سو با نگارش روضه الشهداء، این رویکرد شتاب خاصى به خود گرفته و در طول چهار قرن بعد، نگاشتههایى از قبیل منتخب طریحى، تظلم الزهراى قزوینى، محرق القلوب نراقى، الدمعه الساکبه بهبهانى، معالى السبطین مازندرانى و از همه مهمتر، اکسیر العبادات دربندى پاى به عرصه وجود گذاشتند که چون نویسندگان آنها عمدتاً از دو زاویه ابتلا و آزمایش و نگاه عاطفى و احساسى که غم و اندوه، یکى از عناصر لازم و مهم این نوع نگاه است، به این حادثه نگریستند، در روایت و برداشت خود از این حادثه بزرگ، چندان پاىبند به مصادر کهن و قابل اعتماد تاریخى نشدند، بلکه آنچه بیشتر مورد عنایت و تأکید آنان بود، تدوین و تألیف اثرى عاطفى ـ احساسى و حزنآور و غمانگیز درباره این واقعه و به قصدِ مجالس روضهخوانى و سوگوارى بود تا مخاطبان و شنوندگان آن، هرچه بیشتر متألم و متأثر شده و عزادارى و گریه کرده و اشکى بریزند. از این رو به کارگیرى واژگان و مضامینى از قبیل گریستن (بکاء)، اشک (دمع)، مصیبت، حزن و غم، غربت و بىکسى، تشنگى، اسارت، ذلت و خوارى، بلا و ابتلا در این گونه برداشت، بسیار رایج، و در مواردى مبالغهآمیز بوده است. البته در این میان آنچه به چنین برداشتى از تاریخ عاشورا بیشتر دامن زده و آن را فزونتر مورد تأکید و تأیید قرار داد، رویکرد سطحى و عوامپسند برخى از شاعران، مداحان و تعزیهخوانان بود که در محافل و مجالس مداحى و تعزیهخوانى، بر طبل چنین برداشتى هرچه بیشتر کوبیدند تا از این رهگذر، اندوه و ماتم بیشترى از مستمعان خود طلب کرده و گریه و اشک افزونترى از آنان بگیرند، چرا که شنیده بودند که بر اساس روایات بسیارى، گریه و عزادارى در سوگ امام حسین (ع) بالاترین پاداشها را دارد، و در این میان آنان براى رسیدن به چنین پاداشى، استفاده از هر وسیلهاى را بلامانع دانستند، هرچند به قیمت نادیده گرفتن اخبار معتبر درباره این حادثه باشد، چراکه بسیارى از اخبار یاد شده با سلیقه و مذاق چنین برداشتى، ناهمگون بود و از تأمین چنین هدفى، ناتوان.
به هر تقدیر، نگاه اجمالى به اسامى برخى از آثارى که از دوره صفوى به بعد و بیشتر در عصر قاجار در تاریخ عاشورا نگاشته شده است، این ادعا را بهخوبى تأیید مىکند. آثارى از قبیل: طریق البکاء، طوفان البکاء، عمان البکاء، محیط البکاء، امواج البکاء، ریاض البکاء، مفتاح البکاء، منبع البکاء، مخزن البکاء، معدن البکاء، مناهل البکاء، مجرى البکاء، سحاب البکاء، عین البکاء، کنز الباکین، بکاء العین، مبکى العیون، مبکى العینین، المبکیات، بحر البکاء فى مصائب المعصومین، بحر الحزن، بحر الدموع، بحار الدموع، فیض الدموع، عین الدموع، سحاب الدموع، ینبوع الدموع، منبع الدموع، دمع العین، مدامع العین، مخازن الاحزان، بیت الاحزان، ریاض الاحزان، قبسات الاحزان، بحر غم، داستان غم، غمکده، ماتمکده، بستان ماتم، همّ و غم، نشتر غم، کنز المصائب، مجمع المصائب، وجیزه المصائب، اکلیل المصائب، ابتلاء الاولیاء و بلا و ابتلا در رویداد کربلا.
اکنون در ادامه، مهمترین منابع تحریفگستر در تاریخ عاشورا با ارائه برخى از گزارشهاى تحریفآمیز آنها، شناسایى و معرفى مىشوند:
1. روضه الشهداء
کمالالدین حسین بن على واعظ کاشفى (م 910 ق) استاد ادب پارسى و نویسنده کتاب «روضه الشهداء»، بلایا و مصائب انبیا را از آدم تا پیامبر (ص) در این اثر نگاشته و در ادامه، به مصائب امامان (ع) پرداخته است. در این میان، او بیش از نیمى از کتاب را به زندگى امام حسین (ع) و واقعه عاشورا و حوادث پس از آن، اختصاص داده است؛ یعنى چهار باب آن (باب هفتم تا دهم) درباره امام حسین (ع) و خاندان و یارانش است و کمتر از نیمى از آن (باب اول تا ششم و خاتمه) در این باره نیست. فهرست ابواب مربوط به امام حسین (ع) چنین است:
باب هفتم: در مناقب امام حسین (ع) از ولادت آن حضرت و بعضى از احوال وى بعد از برادر.
باب هشتم: در شهادت مسلم بن عقیل بن ابىطالب و قتل بعضى از فرزندان او.
باب نهم: در رسیدن امام حسین (ع) به کربلا و محاربه نمودن با اعدا و شهادت آن حضرت با اولاد و اقربا و سایر شهدا.
باب دهم: در وقایعى که اهل بیت (ع) را بعد از واقعه کربلا پیش آمده و عقوبات مخالفان که مباشر آن حرب شدند[32].
با توجه به آنکه کاشفى، مرام صوفیانه داشته، تحلیلى که از نهضت عاشورا کرده است، بر بنیاد تحمل درد و رنج توسط اولیاى خداست؛ به این معنا که خدا با خلق واقعه کربلا، یکى از بندگان برگزیده خود را گرفتار رنج و بلا کرد تا او را به مقامات عالیه برساند، زیرا این یک سنت الهى است که همه اولیا و مقربان الهى باید از جام بلا بنوشند، اما:
آنکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش مىدهند
و آنکه ز دلبر نظر خاص یافت داغ عَناء بر جگرش مىنهند[33]
وى تا پایان کتاب، از ماهیت و ابعاد دیگر قیام عاشورا، بهویژه بعد سیاسى آن، هیچ سخنى به میان نیاورده است.
کاشفى این کتاب را به درخواست یکى از اعیان و سادات بزرگ هرات با نام «مرشد باللّه» معروف به «سید میرزا» در اواخر عمر خویش نگاشته است[34]؛ یعنى زمانى که «به واسطه کبر سن و دیگر موانع» نمىتوانسته «رایت فصاحت در میدان بلاغت» برافرازد[35]. تاریخ نگارش این اثر در سال 907 ق (نه 908) بوده، چرا که خود گفته است که «از روز شهادت امام حسین (ع) تا تاریخ تألیف این کتاب که قریب به هشتصد و چهل و هفت سال است هر گاه که ماه محرم نو شود...»[36].
درباره مذهب کاشفى، به یقین نمىتوان سخن گفت، زیرا از آن رو که نامش حسین بوده و زادگاهش سبزوار که از زمانهاى دور، به تشیع شهرت داشته است، بایستى او را شیعه دانست. اما برخى قراین و شواهد، بر سنى بودن او دلالت دارد، از جمله سکونت طولانى وى در هرات و ارتباط و دوستى با افرادى، همانند امیر علىشیر نوایى و عبدالرحمان جامى که آن دو از صوفیان نقشبندیه بودهاند و چنانکه مىدانیم این فرقه، تنها فرقهاى است که ابوبکر را سرسلسله خویش مىداند. بنابراین اگرچه آن دو به اهل بیت (ع) علاقه بسیار داشتند اما از رفض بىزار بودند[37]. از این رو مىتوان گفت که کاشفى بر مذهب سنى حنفى بوده، چنانکه افندى از برخى از فوائد میرداماد، نقل کرده است که کاشفى را حنفىمذهب دانسته است[38].
کاشفى اطلاعات زیادى درباره منابع کتابش ارائه نکرده و در نقل گزارشهاى مهم که لازم است مأخذ خود را بیان کند، طفره رفته است. در موارد بسیارى نیز که منبع خود را ذکر کرده، منابع کتابش، نامشهور و نامعتبر است، چنانکه افندى پس از آن که مىگوید کاشفى از منابع شیعى چون عیون اخبار الرضا، ارشاد، اعلام الورى و کتاب الآل ابن خالویه بهره برده است، مىافزاید:
اما بیشتر روایات این کتاب و حتى همه آنها از کتابهاى غیر مشهور و حتى غیر قابل اعتماد گرفته شده است[39].
دلیل عدم اعتبار علمى این کتاب را باید در این امر جستوجو کرد که کاشفى براى ارائه گزارش گرانسنگ این واقعه مهم، از شیوه علمى تاریخنگارى که بنیاد آن بر منابع اصیل کهن تاریخى و نقد و پالایش گزارشهاى مربوط به این حادثه است، بهره نبرده، از این رو، به تعبیر یکى از محققان معاصر، روضه الشهداء کتاب تاریخى نیست، بلکه اثرى ادبى و رُمان تاریخى است[40] که شرایط اجتماعى و علمى و فرهنگى حاکم بر روزگار حیات نگارنده، آن را فراهم ساخته بود. به تعبیر دیگر، این اثر، محصول دورهاى است که نقد و بررسى علمى در مراکز علمى و آکادمیک ایران و ماوراءالنهر چندان وجود نداشته و متنهاى ادبى داستانى، همانند ابومسلمنامهها و حمزهنامهها در دسترس مردم بوده است که پس از بین رفتن متنهاى یاد شده، کتاب کاشفى جایگزین آنها شده است[41].
یکى دیگر از محققان درباره شیوه و ارزش تاریخنگارى این اثر، چنین قضاوت کرده است:
روضه الشهداء پیش از آنکه کتابى تاریخى باشد، «داستانپردازى تاریخى» است. و چون داستانپردازى است، «تخیلى» هم هست و چون نویسنده آن ادیب و انشانویس است، «داستانآفرینى» هم در آن مشاهده مىشود[42].
پیامد پذیرش فراگیر و استقبال مناسب از چنین آثارى از سوى عامه مردم و حتى از سوى علما و دانشمندان، سبب شد تا این کتاب به سرعت جاى خود را در محافل عزادارى شیعى و سنى باز کند، چندانکه وعاظ و خطبا در منابر و محافل، مصائب امام حسین (ع) و خاندانش را از روى این کتاب خوانده و تعبیر «روضهخوان» از این کتاب براى مجالس روضهخوانى، به عاریت گرفته شده است[43].
نکته آخر در این باره آنکه از این کتاب، نسخههاى متعددى در کتابخانهها موجود است و این نگاشته، چندین بار تلخیص و به چند زبان ترجمه شده که برخى از ترجمههاى آن، منظوم است[44].
برخى از نمونههاى مهم تحریف
- گزارش نادرست و در مواردى افسانهاى جریان حضور، فعالیتها و قیام مسلم بن عقیل در کوفه و نیز شهادت دو نوجوان وى[45].
- پیوستن ده هزار از شامیان به فرماندهى عامر بن طفیل به ابن زیاد[46]!
- ذکر برخى از نامهاى جعلى از قبیل زهیر بن حسان اسدى، سامر، حجر حَجّار، حماد بن انس، وقاص بن مالک، شریح بن عبید، قیس بن منبه، هاشم بن عتبه و... به عنوان اسامى دو سپاه امام حسین (ع) و عمر سعد[47].
- عروسى حضرت قاسم[48]!
- حضور زعفر جنّى زاهد در کربلا و اعلام یارى به امام حسین (ع) و نپذیرفتن حضرت[49]!
- جریان شفا یافتن دختر معلول یهودى با خون بال یک مرغ[50].
- افسانه شیرین خانم[51]!
- و... .
2. المنتخب فى جمع المراثى و الخطب (مشهور به «الفخرى»)
فخرالدین طریحى (979 ـ 1087 ق)[52] نگارنده کتاب «المنتخب فى جمع المراثى و الخطب» (مشهور به الفخرى) است[53]. این کتاب را نمىتوان نگاشتهاى تاریخى درباره زندگى امام حسین (ع) یا تاریخ قیام عاشورا و مقتل سیدالشهدا (ع) دانست، بلکه مجموعهاى از روایات و مراثى حزنبرانگیز و گریهآور است که در قالب نثر خطابى و شعر سامان یافته است. بیشترین مباحث این کتاب درباره امام حسین (ع) و پارهاى از آنها در مورد برخى امامان دیگر است و به صورت جُنگ و کشکول، تدوین و نگارش شده است. این اثر، دو جزء دارد و هر جزء، ده مجلس و هر مجلس، شامل چند باب است. در هر مجلس و هر باب، مباحثى متعدد و بىارتباط به هم مطرح شده است. نویسنده در نگارش این کتاب بر نقلیات کتاب روضه الشهدا کاشفى اعتماد کرده و بسیارى از مطالب جعلى و نادرست را از کتاب یاد شده نقل کرده است. طریحى اگرچه در زمان نگارش این اثر، از وعاظ و منبرىهاى توانمند و خبره در فن خطابه و وعظ بوده، اما از بضاعت علمى چندانى برخوردار نبوده است. متن کتاب نشاندهنده آن است که وى ابتدا مطالب آن را در ایام محرم در محافل و مجالس روضهخوانى مىخوانده و سپس آن را در قالب مجالسنگارى، سامان داده است. این کتاب به سبب نقل گزارشها و نقلیات غیر معتبر و بىاساس، از سوى بسیارى از اندیشمندان و حدیثشناسان، نقد شده است[54]. با این وجود، این اثر، جایگاه خود را به خوبى در میان روضهخوانان باز کرده و بسیارى از نقلیات آن در مقاتل بعدى منعکس شده و در قرنهاى اخیر، زمینه تحریفات بسیارى را در مقتلخوانى امام حسین (ع) فراهم ساخته است.
نمونههاى مهم تحریف
- هفتاد هزار نفر بودن سپاه عمر سعد[55].
- انتساب جملات «هل من ناصر ینصر الذریه الاطهار[56]» و «اسقونى شربه من الماء[57]» به امام حسین (ع).
- افسانه عروسى حضرت قاسم[58].
- کشته شدن ده هزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین (ع)! اما چون تعداد لشکریان بسیار بودند، این تعداد کشته در سپاه آنان شکاف ایجاد نکرد[59].
- افسانه ساربان امام (ع)[60].
- گزارش دو قصه شیر و فضّه و شیر گریان بر امام (ع)[61].
- خبر مسلم جَصّاص (گچکار) و نان، خرما و گردو دادن کوفیان به اطفال اهلبیت (ع)[62].
3. مقتل الحسین (ع) منسوب به ابومخنف
چنانکه پیشتر اشاره شد، به سبب قدمت و اعتبار اخبار و گزارشهاى ابومخنف درباره حادثه کربلا، از قرن ششم به بعد، برخى از اخبار جعلى و سست به این مورخ نسبت داده شده است که هیچ اثرى از آن را در منابع معتبر که به نقل گزارشهاى ابومخنف پرداختهاند، نمىتوان یافت. جعل اخبار دروغین و سست و بىمحتوا و انتساب آن به ابومخنف در قرنهاى بعدى تا آنجا پیش رفت که برخى در قرون معاصر، به نگارش کتابى منتسب به ابومخنف با نام مقتل الحسین (ع) المشتهر ابیمخنف دست یازیده تا با این انتساب، اخبار جعلى و سست را به خوانندگان و مخاطبان، بقبولانند.
برخى از نمونههاى تحریف
- گزارش اخبار مقتل از ابومخنف و او از هشام و او از پدرش محمد بن سائب کلبى! در حالى که هشام شاگرد ابومخنف است و او از ابومخنف روایت کند نه ابومخنف از هشام و او از پدرش محمد بن سائب کلبى[63]!
- نقل خبرى از کلینى! در حالى که ابومخنف متوفاى 157ق است و کلینى متوفاى 329ق[64]!
- دستگیرى مسلم بن عقیل در کوفه به این شیوه که گودالى کنده شده و او در گودال افتاد، سپس او را کتف بسته نزد ابن زیاد بردند[65].
- گزارش بازگشت امام حسین (ع) از راه کربلا به مدینه، هنگام شنیدن خبر کشته شدن مسلم و هانى و پناه بردن حضرت به قبر جدّش پیامبر و گریه کردن وى در آنجا[66]!
- سوار شدن امام (ع) بر هفت اسب و فرود آمدن از آنها به سبب توقف و نرفتن آنها به سوى کربلا[67]!
- جریان کشته شدن طرماح بن عدى در کربلا با آنکه وى اساساً در کربلا حضور نداشت[68].
- نسبت دادن برخى از گفتهها به امام حسین (ع) از قبیل: «قد استرحتَ مِنْ همِّ الدنیا و...» و به حضرت زینب همانند: «لیتَنى کنتُ قبل هذا الیوم عمیاء و...» هنگام شهادت حضرت علىاکبر.[69]
- شش ماهه بودن طفل شیرخوار امام (ع) و اینکه وى سه روز آب نخورده است، و اینکه وقتى تیر به طفل شیرخوار خورد، گوش تا گوش وى بریده شد[70]!
- نشستن شمر بر سینه امام (ع) و گفتوگوى حضرت با وى در این باره که آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمىنوشى تا اینکه ذره ذره مرگ را بچشى[71].
- بریدن سر امام (ع) از قفا توسط شمر، چرا که از امام حسین (ع) شنید که جدش پیامبر او را به سگ تشبیه کرده است. و چون شمر هر عضوى را از سر امام قطع مىکرد، امام مىگفت: وامحمداه، واعلیاه، واحسناه،... ![72]
4. تظلم الزهراء (س) من إهراق دماء آل العباء
رضى بن نبى قزوینى (زنده تا 1134ق) نویسنده «تظلم الزهراء من إهراق دماء آل العباء» است. تاریخ تألیف آن سال 1118 ق است. نگارنده در مقدمه کتابش گفته است که این اثر، شرح کتاب «ملهوف» سید بن طاووس است و بیشتر مآخذ آن، منابع بحارالانوار، از قبیل ملهوف، مجالس (امالى) شیخ صدوق، ارشاد شیخ مفید، منتخب طریحى، مثیر الاحزان، مقاتل الطالبیین، مناقب آل ابىطالب، تسلیه المجالس سیدمحمد بن ابىطالب حسینى و... است[73]. ترتیب و تبویب این کتاب، همانند ملهوف، از سه مقدمه و سه مسلک و خاتمه سامان یافته است که هر مسلک و خاتمه، دربردارنده چند مجلس است. مقدمه نخست: برخى از معجزات و کرامات و مکارم اخلاقى و احتجاجات امام حسین (ع). مقدمه دوم: برخى از روایات در فضیلت گریستن و تباکى بر آن حضرت و دیگر ائمه (ع). مقدمه سوم: در روایات وارده در آداب عزادارى، بهویژه در تاسوعا و عاشورا. اما مسلک اول، در امور پیش از جنگ و شامل شش مجلس است. مسلک دوم، در حوادث کربلا و شهادت امام حسین (ع) و یاران حضرت که چهار مجلس است. مسلک سوم، اسارت اهلبیت (و رفتن به کوفه، شام، گزارش حضور اهلبیت (ع) در روز اربعین در کربلا و بازگشت آنان به مدینه که داراى چهار مجلس است. خاتمه کتاب بیش از 160 صفحه است که مباحثى همانند رجعت امام حسین (ع) در عصر حضرت حجت (ع)، عقوبت و عذاب کُشندگان امام حسین (ع)، قیام مختار و موضع حاکمان اموى و عباسى در برابر قبر امام حسین (ع) را دربردارد.
واعظ تبریزى خیابانى افزون بر آنکه بر برخى از گزارشهاى این کتاب خرده گرفته و نویسنده آن را به سبب نقل چنین اخبارى، سرزنش کرده است، گفته است که برخى از استنساخ کنندگان در آن دست برده و دخل و تصرفهایى کردهاند[74]. در تصحیح این کتاب که توسط یکى از محققان صورت گرفته، این سخن خیابانى، نادیده گرفته شده است.
نمونههاى مهم تحریف
- تأویل آیه کهیعص که به نقل از شیخ صدوق آورده است[75].
- مجروح شدن طرماح بن عدى در روز عاشورا و گزارش او[76]، در حالى که اساساً طرماح در کربلا حضور نداشته است.
- نقل گزارش منتخب طریحى درباره کشته شدن ده هزار نفر از سپاه دشمن به دست امام حسین (ع) و توجیه و تأیید آن[77].
- نقل گزارش مجعول ابنشهرآشوب درباره تعارف کردن امام حسین (ع) و اسبش به یگدیگر بر سر خوردن آب و در نهایت، محرومیت هر دو[78].
- انتساب جمله «اسقونى شربه من الماء فقد نشفت کبدى من الظماء» به امام (ع)[79].
- زبان حال ذلیلانه و مرثیه بىاساس زنان اهلبیت (ع) بر بالین امام (ع)[80].
- قصه شیر و فضه[81].
- خبر مسلم جَصّاص (گچکار) و دادن نان، خرما و گردو به کودکان اهلبیت (ع)[82].
- قصه فاطمه صغرى[83].
- گزارش خواب حضرت سکینه در شام[84].
- قصه پرنده خونینبال و شفاى دختر یهودى[85].
5. محرق القلوب
محمد مهدى بن ابىذر کاشانى مشهور به نراقى[86] ([87]1209 یا 1211[88]) صاحب کتاب «محرق القلوب» است. وى پدر ملا احمد نراقى صاحب کتاب «معراج السعاده و جامع السعادات» است. کتاب «محرق القلوب» که به فارسى نگاشته شده، مفصل و داراى دو مقدمه و بیست مجلس است[89]. این اثر چون مطالب تحریفآمیز بسیارى دارد، در گذشته مورد استقبال قرار نگرفت و تنها چاپ سنگى شد.
نمونههاى مهم تحریف
- حضور هاشم بن عتبه مرقال (پسرعموى عمر سعد) در روز عاشورا در کربلا در حالى که یک نیزه هیجده زرعى در دست داشت و کسب اجازه وى از امام (ع) براى نبرد با سپاه عمر سعد و گزارش نبرد افسانهاى وى[90]. حال آنکه بر اساس گزارشهاى معتبر تاریخى، هاشم از اصحاب خاص امیرالمومنین (ع) بود که در جنگ صفین پرچمدار حضرت بود و با سپاهیان معاویه جنگید تا شهید شد[91].
- حضور سپاه هزار نفرى از شامیان در کربلا به فرماندهى شمعان (شمعون) بن مقاتل[92].
- حکایت زعفر زاهد[93].
- افسانه عروسى حضرت قاسم و کیفیت نبرد افسانهاى وى با دشمن[94].
- انتساب جمله «شیر در پستان مادر وى خشکیده، او را جرعه آبى دهید» به امام حسین (ع) درباره طفل شیرخوار و اینکه طفل یاد شده پس از تیر خوردن، به روى پدر نگاهى کرده و پس از تبسمى، به شهادت رسید[95].
- قصه مرغ خونینبال و شفاى دختر یهودى[96].
- و... .
6. اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات
ملا آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانى دربندى حائرى معروف به فاضل دربندى (م 1285 یا 1286 ق)[97] نویسنده کتاب «اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات» مشهور به اسرار الشهاده است که به تفصیل، حادثه عاشورا را شرح داده است. او این اثر را در 44 مجلس و دوازده مقدمه و یک خاتمه (که خاتمه نیز سه مجلس دارد) نگاشته است. مدت نگارش این اثر، هیجده ماه و تاریخ پایان نگارش آن، روز جمعه، پانزدهم ذىقعده سال 1272 بوده است[98].
این کتاب ویژگىهایى دارد که در این میان، سه ویژگى آن، برجسته به نظر مىرسد:
1. تحلیلى بودن آن: نویسنده تنها به تدوین اخبار و توصیف وقایع نپرداخته است بلکه به سبب آشنایى وى با حکمت و معقولات و داشتن ذهنى خلاق و نقاد، به تحلیل گزارشها و کیفیت جمع بین اخبار معارض، پرداخته است.
2. مجعول و خرافهآمیز بودن آن: نویسنده در این اثر، افزون بر آنکه گزارشهاى مجعول بسیارى و در مواردى، خرافهآمیز نقل کرده است، دست به توجیه آنها زده و دلایلى براى درستى آنها ساخته است!
3. مفصل بودن آن: این کتاب تا عصر خود، مفصلترین کتاب در تاریخ عاشوراست و تا آن تاریخ، نگاشتهاى به این تفصیل، فراهم نشده بود[99].
دربندى «در اقامه مصیبت حضرت سیدالشهدا(ع)، مواظب و متصلّب و راسخ بود، به نحوى که در بالاى منبر، از شدت گریه، غش مىکرد و در روز عاشورا لباس خود را از بدن مىکند و لُنگ مىبست و خاک بر سر مىریخت و گِل به تن مىمالید و به همان هیئت بر منبر مىرفت»[100].
او مؤسس یا مروج قمهزنى بود. مهدى بامداد در این باره نگاشته است:
او است که تیغ زدن را بر سر... جائز دانست و خود نیز عمل مىکرده است و از این تاریخ است که مردم عوام... به تبعیت وى در ایام عاشورا به این عمل دست زدهاند[101].
دربندى چون در گزارش این حادثه، مبناى منحصر به خود را داشته، از نقل مطالب ضعیف و بىاساس و در مواردى، موهن، ابایى نداشته است. سخن او درباره چگونگى بهرهگیرى وى در نگارش اثرش از کتابى که متعلق به یکى از روضهخوانان معاصر خود به نام سیدجعفر بوده، در واقع، بیانگر مبناى سست و بىپایه او در نقل گزارشهاى مربوط به تاریخ عاشوراست[102].
این اثر به سبب داشتن اخبار و گزارشهاى سست و بىاساس، از همان آغاز مورد نقد و خردهگیرى معاصران نویسنده و اندیشمندان بعدى قرار گرفته است، چنانکه حدیث شناسان و اندیشمندانى، همانند محدث نورى[103]، تنکابنى[104]، شیخ آقا بزرگ تهرانى[105]، سیدمحسن امین[106] و استاد مطهرى[107] بر این کتاب، ایرادهاى بسیارى گرفتهاند.
به گزارش شیخ آقا بزرگ تهرانى، دربندى خود این کتاب را از فصل «مقام وحده الحسین» در سیزده باب (که هر باب شامل چند مجلس است) ترجمه کرده و به نام ناصرالدین شاه، سعادات ناصرى نامگذارى کرد که بارها چاپ شده است[108]. همچنین شخصى به نام میرزا محمد حسین بن علىاکبر این کتاب را به فارسى برگرداند و با عنوان انوار السعاده فى ترجمه اسرارالشهاده در تبریز چاپ کرد[109]. به سبب عربى بودن متن اسرارالشهاده و تفصیل آن، دربندى، بعدها مقتلى مختصر و فارسى با نام سرمایه ایمان و جواهر ایقان در ترجمه و شرح اسرار الشهاده[110] نوشت که این نیز چاپ شده است[111].
شایان توجه است که چاپ قدیم این اثر، مطالب دروغ و خلاف واقع بیشترى دارد، اما در چاپ و تحقیق جدید آن، برخى از مطالب سخیف و سست آن، حذف شده است[112].
صرف نظر از مبناى نادرست و غیر علمى نویسنده، از کتابى که به این گستردگى و با این سرعت تألیف شده (چنانکه گفته شد مفصلترین کتاب درباره امامحسین (ع) تا زمان تألیف آن است و در هیجده ماه نوشته شده است با توجه به امکانات اندک آن روزگار در شناسایى منابع معتبر تا چه رسد به گزینش و استفاده از آنها) نمىتوان انتظار دقت و موشکافى علمى در گزینش صحیح و ارائه گزارشهاى معتبر در نقل حادثه عاشورا داشت.
برخى از نمونههاى تحریف
این اثر به سبب تفصیل بسیار آن، گزارشهاى مجعول، موهن، عجیب و افسانهاى دارد، چندانکه گزارش فهرستوار اخبار و روایات مجعول این کتاب خود چند صفحه از این نوشتار را دربرگرفته و از حوصله این نوشتار خارج است، از این رو، تنها به چند مورد ذیل اکتفا مىشود:
- گزارش عجیب و غیر قابل پذیرش کیفیت خروج امام حسین (ع) به همراه خاندانش از مدینه با چهل محمل حریر و دیباج، همانند حاکمان و پادشاهان[113]!
- گزارش افسانهاى و خیالى آمار لشکر عمر سعد مبنى بر 1600000 نفر[114] و در جاى دیگر، 460 هزار نفر و کشته شدن 330 هزار از آنان به دست امام حسین (ع) و 25 هزار نفر به دست حضرت عباس (به جز مجروحان) و 25 هزار نفر به دست دیگر بنىهاشم و جان سالم بدر بردن تنها 80 هزار نفر از آنان[115]!!! وى در جاى دیگر، تعداد کشتههاى دشمن را به دست امام حسین (ع)، به چهارصد هزار نفر و تعداد سپاه را به پانصد هزار نفر رسانده است[116]!!!
- هفتاد[117] یا هفتاد و دو ساعت بودن روز عاشورا[118]!!!
- امتناع حضرت عباس از اینکه امام حسین (ع) او را به خیمهگاه ببرد، چرا که به سکینه دختر امام (ع)، وعده آوردن آب داده، اما نتوانسته است به آن عمل کند[119]!
- یاد کردن از افرادى به عنوان یاران امام حسین (ع) یا افراد سپاه عمر سعد که در هیچ منبع معتبرى نام آنان یافت نمىشود، از جمله عبداللّه بن شقیق[120]، اسحاق بن مالک اشتر[121]، کثیر بن یحیى انصارى[122]، مارد بن صدیف تغلبى[123]، غلامى به نام «مبارک»[124]، مسعود هاشمى[125] و...!
- افسانه ساربان امام (ع)[126]!
- افسانه قیام دخترى به نام «دُرَّه الصدف» در حلب به انگیزه خونخواهى امام حسین (ع) و باز پسگیرى سرهاى شهدا و آزاد کردن اسرا از چنگال مأموران یزید هنگام بردن اسرا و سرها به شام و...[127]!
- و... .
7. الدمعه الساکبه
محمدباقر بهبهانى (م 1285 ق) نویسنده این کتاب است. وى زندگانى ائمه (ع) را در چند جلد نگاشته است که دو جلد (جزء چهارم و پنجم) آن در چهارده فصل، اختصاص به امام حسین (ع) و عاشورا دارد. او از شاگردان و مریدان فاضل دربندى بوده و در این کتاب از او به «قال الفاضل» تعبیر کرده است.
واعظ تبریزى خیابانى، از این نویسنده ستایش کرده و به نقل از شیخ محمود عراقى در کتاب «دار السلام فیمن فاز بسلام الامام» درباره او گفته است:
ذکر مصائب مىنمود به طورى که در آن عصر و بلد (نجف) متعارف بود از کتابهاى مقتل فارسى مثل «روضه الشهداء» و «محرق القلوب» و مانند اینها کتابى به دست مىگرفت و مىخواند و چون نیت خالص بود، تأثیرى تمام مىنمود. در عبارات عربیه دستى نداشت، زیرا که او را سواد عربى درستى نبود[128].
بهبهانى در نقل گزارش عاشورا، از کتاب منتخب طریحى بسیار بهره برده است. منابع دیگر او عبارتاند از: بحارالانوار، عوالم العلوم، تظلّم الزهراء، مسند البتول، تذکار الحزین، جامع الاخبار، نورالعین، مهیّج الاحزان، معدن البکاء او المصائب، مقتل منسوب به ابومخنف و تفسیر منسوب به امام عسکرى (ع).
مواردى از تحریف
- سخنان امام حسین (ع) پس از شهادت حضرت عباس و طلب آب براى طفل شیرخوار و اجابت حضرت علىاکبر[129].
- نقل محرّف منسوب به امام حسین (ع) خطاب به حضرت علىاکبر: «یا ولدى، أما أنت فقد استرحتَ من کرب الدنیا و غمها...».[130]
- انتساب گفتوگوى امام حسین (ع) با سکینه به شیخ مفید درباره شهادت حضرت علىاکبر و امر کردن حضرت، سکینه را به صبر[131].
- گزارش نامعتبر چگونگى رفتن حضرت عباس به میدان و شهادت وى[132].
- تعلیل غیر قابل پذیرش به جا ماندن بدن حضرت عباس در محل شهادتش[133].
8. ناسخ التواریخ
میرزا محمدتقى لسانالملک مشهور به سپهر کاشانى (1216 ـ 1297ق) یک دوره تاریخ از زمان حضرت آدم تا روزگار خویش را نوشت و بخشى از این اثر را به شرح حال مفصل امام حسین (ع) اختصاص داد. تاریخ نگارش این جلد از کتاب، در عهد ناصرالدین شاه و سال 1290 ـ 1291 ق بوده است[134]. از آنجا که هدف او از نگارش چنین کتابى ـچنانکه نام پر ادعاى کتابش بر این امر دلالت دارد ، این بوده که خواننده نیازى به کتابهاى دیگر نداشته باشد، مطالب سست و بىپایه در آن بسیار راه یافته است. به همین دلیل و نیز از آنجا که نویسنده دربارى بوده، این اثر نه تنها در مجامع علمى از آن استقبال نشد، بلکه برخى مطالعه آن را جایز ندانستهاند[135]. با این حال این نگاشته تا چند دهه، از آثار مورد استفاده عامه مردم و خطبا و اهل منبر بود.
برخى از نمونههاى تحریف
- تأویل کهیعص[136].
- گزارش پراکنده شدن سپاه امام حسین (ع) در شب عاشورا و تنها ماندن خویشاوندان و خاصان حضرت[137].
- ترجمه نادرست واژه «مُسنّاه» به شتر[138]!
- گزارش افسانهاى طرماح بن عدى از بازگشت سر امام (ع) به تن و دیدن پیغمبر در قتلگاه! و... با اینکه وى از شهدا نبود و تنها در میانه راه با امام دیدارى داشته و پیش از رسیدن وى به کربلا، خبر شهادت امام را شنید و برگشت[139].
- بیان جمله: «شیر در پستان مادرش خشک شده است.» هنگام درخواست آب از سپاه عمر سعد توسط امام حسین (ع) براى سیراب کردن طفل شیرخوار[140].
- نقل گزارش ابن شهرآشوب درباره تعارف امام حسین (ع) و اسبش به یکدیگر بر سر آب خوردن...[141]!
- نشستن شمر بر سینه امام (ع) و گفتوگوى حضرت با وى در این باره که آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمىنوشى تا اینکه ذره ذره مرگ را بچشى[142].
- جریان مسلم جَصّاص (گچکار) و نان، خرما و گردو دادن کوفیان به کودکان اهل بیت (ع) و... .[143]
- قصه فاطمه صغرى[144].
- رویاى سکینه در شام[145].
9. تذکره الشهداء
ملاحبیباللّه شریف کاشانى[146] (م1340 ق) از جمله علماى برجسته عهد قاجار است که تألیفات بسیارى در علوم مختلف دارد، از جمله این نگاشتهها، کتاب مفصل «تذکره الشهداء» در تاریخ عاشوراست. اثر یاد شده، اخبار و گزارشهاى ضعیف و مخدوشى دارد که سبب تحریف در سیماى واقعه عاشورا شده است.
نمونههایى از تحریف
- حضور چهارصد نفر از مفتىهایى که فتوا به قتل امام حسین (ع) داده بودند در کربلا، از جمله ظفر بن ملجم و انداختن عصا به سوى امام (ع) به جاى استفاده از نیزه و شمشیر[147]!!!
- افتادن دستهاى بریده و مشک پاره حضرت عباس روى خاک و بوسیدن دستهاى بریده توسط امام حسین (ع)[148].
- نشان دادن سپر خونین حضرت عباس به مادرش امالبنین توسط حضرت زینب و بىهوش شدن وى[149].
- درخواست سکینه از پدرش امام حسین (ع) براى پیاده شدن از اسب و نوازش او همچون یتیمان و پذیرش این درخواست از سوى امام حسین (ع)[150].
- دادن یک رشته مروارید از سوى امام حسین (ع) به یکى از لشکریان دشمن به این سبب که هنگام بیرون آمدنش از خانه، دخترش به او گفت که از این سفر برایش سوغات بیاورد[151]!
- خوددارى ذوالجناح از راه رفتن هنگام سوارشدن امام (ع) بر آن، مگر آنکه در قیامت حضرت بر او سوار شده و امت گناهکار را شفاعت کند[152]!
10. معالى السبطین فى احوال السبطین الامامَیْن الحسن (ع) و الحسین (ع)
محمدمهدى حائرى مازندرانى (1300 ـ 1385 ق) نویسنده کتاب «معالى السبطین فى احوال الحسن (ع) و الحسین (ع)»، هرچند این کتاب را در شرح حال امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نگاشته، اما بیشترین آن را به زندگى امام حسین (ع) اختصاص داده است. او در نگارش این اثر، از منابع ضعیف و غیر قابل اعتماد، از جمله روضه الشهداء، منتخب طریحى، مقتل الحسین منسوب به ابومخنف، مدینه المعاجز، ناسخ التواریخ، اسرار الشهادات، تظلم الزهراء و... بهره برده که طبیعتاً در نگاشته او تحریفات زیادى راه یافته است.
برخى از نمونههاى تحریف
- تأویل کهیعص[153].
- انتساب سخن: «یا ولدى، اَما انت یا بنُىّ، فقد استرحتَ من همّ الدنیا و غمها...» به امام حسین (ع) وقتى با بدن بىجان حضرت علىاکبر (ع) روبهرو شد[154].
- نسبت دادن سخن: «لیتنى کنت قبل هذا الیوم عمیاء...» به حضرت زینب (س)هنگام روبهرو شدن با جنازه حضرت علىاکبر[155].
- حضور لیلا در کربلا و خارج شدن وى از خیمه با پاى برهنه و سر برهنه هنگام شهادت علىاکبر[156]!!
- بریدن سر امام (ع) از قفا توسط شمر، چرا که حضرت به شمر گفت که شمشیر جاى بوسیدن پیامبر را نخواهد برید. و چون شمر هر رگ و استخوانى را از سر حضرت قطع مىکرد، امام (ع) مىگفت: واجداه، واابالقاسماه... !!![157]
- افسانه ساربان امام (ع)[158].
- قصه پرنده خونینبال و شفاى دختر یهودى[159].
11. نورالعین فى مشهد الحسین (ع)
این کتاب به ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن مهران شافعى اشعرى معروف به ابواسحاق اسفراینى(م 417 یا 418 ق) منسوب است. این اثر بدون فصلبندى و عنوانبندى است. نویسنده براى گزارشهاى خود سند ارائه نکرده و تنها هر گزارش را با تعبیر «قال الراوى» آغاز کرده است، از این رو ساختار نگارشى آن شبیه داستان، و عامهپسند است. برخى از محققان بر این باورند که کتاب یاد شده، ساختگى و منسوب به اسفراینى است، چراکه اسلوب نگارش آن با نوشتههاى قرن چهارم، سازگارى ندارد[160]. در تأیید این سخن، باید گفت که نگارنده با مراجعه به متن کتاب و بررسى برخى از مطالب آن، عبارتى درباره محل دفن سر امام حسین (ع) یافت که گمانش را درباره متأخر بودن این اثر، به یقین تبدیل کرد و آن عبارت چنین است: «و روى عن طائفه الفاطمیه الذى حکموا مصر، انّ الرأس وصلت الیهم و دفنوها فى مشهد المشهور»[161]، زیرا بر اساس گزارشهاى مورخان تاریخ فاطمیان، انتقال سر از عسقلان به مصر و دفن آن در قاهره مصر و ساختن بناى باشکوه بر آن، پس از سال 548، یعنى 130 سال پس از مرگ اسفراینى بوده است[162]! چنانکه گزارش شده است که طلائع بن رُزَّیک وزیر شیعى خلیفه فاطمى فائز باللّه، پس از انتقال سر به قاهره در سال 549 ق، بناى باشکوهى بر آن ساخت[163].
اما درباره اعتبار و ارزش گزارشهاى این کتاب، باید گفت که بسیارى از گزارشها و مطالب آن ضعیف، جعلى وسخیف است و نزد محققان، هیچ اعتبارى ندارد، چنانکه شهید قاضى طباطبایى این کتاب را «از کتب بسیار ضعیف و غیر قابل اعتماد[164]» و «مجعوله و ضعیفه و مجهول المولف[165]» دانسته و بر این باور است که «مقتل اسفراینى» پر از جعلیّات و نقلیّات قصهسرایان است[166]».
نکته آخر آنکه اگر در انتساب این کتاب به اسفراینى تردید نکنیم، باید دانست که او یک سنى اشعرىمسلک بوده و به اعتقاد صاحب ابن عبّاد، او یک آتش سوزندهاى بود[167]، از این رو نمیتوان به مطالب این کتاب اعتماد کرد.
برخى از موارد تحریف
- آمدن گروهى از فرشتگان و نیز جنّیان موذن براى یارى امام حسین (ع) هنگام خروج حضرت از مدینه و نپذیرفتن ایشان[168].
- گزارشهاى نادرست و محرف از جریان قیام مسلم در کوفه، از جمله پیشنهاد ترور ابن زیاد توسط هانى هنگام آمدن ابن زیاد به منزل هانى براى عیادت وى و عدم اقدام مسلم به ترور به این علت که یک منادى، او را از این کار بازداشته است[169]، و درخواست آب از سوى مسلم بن عقیل از طوعه زنِ پناه دهنده وى، جهت وضوساختن و خواندن دو رکعت نماز و دعاکردن پیش از دستگیرى[170] و کشتهشدن 1100 نفر از سپاه 2800 نفرى ابن زیاد توسط مسلم پیش از دستگیرى وى[171]!!!
- رفتن امام حسین (ع) با اسبش کنار فرات و تعارف کردن آب به یکدیگر و...[172]!
- کشته شدن 1600 نفر به دست امام حسین[173]!
- نشستن شمر روى سینه امام (ع) و گفتوگوى حضرت با وى در این باره که شمر گناه بزرگى را مرتکب مىشود و اینکه آیا شفاعت جدش بهتر است یا دریافت جایزه از یزید که چون شمر گفت: دریافت جایزه، امام از او طلب آب کرد، اما او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، آب نمىنوشى تا اینکه ذره ذره مرگ را بچشى[174].
- افسانه نان دادن کوفیان به اطفال اسیر[175].
- و... .
مقتلنگارى و نگاشتههاى عاشورا در عصر کنونى (سده اخیر)
گفتنى است در صد سال اخیر، مقتلنویسى نیز همچنان مورد توجه مورخان و نویسندگان مسلمان بوده است. البته ویژگى برجسته نگاشتههاى این عصر، آن است که در کنار برداشت عاطفى و احساسى که هم میراث نگاشتههاى گذشته است و هم مقتضاى این واقعه بزرگ، برداشت سیاسى نیز از حرکت امام (ع) و توجه به بُعد ظلمستیزى واقعه عاشورا، مورد تأکید تاریخنگاران عاشورا قرار گرفته که یکى از مهمترین عوامل این روآورى، درگیر شدن شیعیان با سیاست و در نتیجه، مبارزه و ظلمستیزى آنان با حاکمان وقت بوده است. به تعبیر دیگر، در این دوره، نگاشتههاى مربوط به این واقعه، متأثر از شرایط و مقتضیات حاکم، بهویژه جنبش عدالتخواهى و مشروطهطلبى که روح بیدارى و آزادمنشى را در ایرانیان دمید، برداشت سیاسى از واقعه عاشورا را رقم زد و این برداشت، بهویژه در محافل مذهبى تجددخواه و نوگرا جایگاه خاصى یافت و از آن زمان تاکنون، این برداشت، در کنار برداشت عاطفى و احساسى از این حادثه، دو قرائت مهم از حادثه عاشورا به حساب مىآیند. مطالعه و بررسى در این باره افزون بر آنکه در حوصله این نوشتار نیست، مجال دیگرى را مىطلبد.
بىشک این میزان نگاشته درباره یک روىداد تاریخى، اهمیت بسیار و تأثیر شگرف آن را در هر عصرى نشان مىدهد و حیات جاودانه امام حسین (ع) و یارانش را مىنمایاند.
نتیجه گیرى
از آنچه نگاشته شد مىتوان این نتیجه را گرفت که مقاتل و منابع تاریخ عاشورا را مىتوان به دو دسته کلى معرفى کرد:
دسته نخست، آثارى که از قرن دوم تا هفتم نگاشته شده که به اعتبار میزان قدمت، اعتبار و اتقان گزارشهاى آنها، از ارزش و اعتبار، برخوردار هستند. اما درباره اعتبار گزارشهاى دسته دوم که از قرن هشتم تا عصر حاضر به رشته تحریر درآمدهاند، باید گفت آن دسته از گزارشهایى که منابع یاد شده، از منابع کهن نقل کردهاند، قابل اعتناست، اما گزارشهایى که مستند به مأخذ کهن نیست اعتبار نداشته و نباید به آنها اعتنا کرد. افزون بر این، برخى از نویسندگان در قرنهاى معاصر با انگیزههاى گوناگون، دست به نگارش آثارى زدهاند که سیمایى وارونه و تحریفآمیز از حادثه عاشورا ارائه کردهاند. برخى از گزارشهاى آثار یاد شده چنان در مجالس و محافل عزادارى و سوگوارى شیعه، تبلیغ و ترویج شده است که به عنوان باورهاى مسلم شیعه و بهویژه ایرانیان در عصر حاضر، درباره واقعه عاشورا درآمده است. از این رو از این منابع در این نوشتار، به «منابع تحریفگستر» یاد شد.
منابع
آقا بزرگ تهرانى، محسن بن على بن محمد رضا، الذریعه الى تصانیف الشیعه، بیروت، دار الاضواء، 1403 ق.
ابن خلکان، احمد بن محمد بن ابراهیم بن ابىبکر، وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار الثقافه، [بىتا].
ابن عساکر دمشقى، ابوالقاسم، على بن حسن بن هبه اللّه، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق على شیرى، بیروت، دار الفکر، 1415 ق.
ابن عساکر دمشقى، تبیین کذب المفترى، تحقیق احمد حجازى سقّا، چاپ اول: بیروت، دار الجیل، 1416 ق.
ابن کثیر دمشقى، ابوالفداء اسماعیل، البدایه والنهایه، تحقیق و تعلیق مکتب تحقیق التراث، بیروت، موسسه التاریخ العربى، [بىتا].
استورى، چارلز آمبروز، ادبیات فارسى بر مبناى تألیف استورى، ترجمه یو. ا. برگل، ترجمه (فارسى) یحیى آرینپور و دیگران، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1362.
اسفراینى، ابواسحاق، نورالعین فى مشهد الحسین، تونس، مطبعه المنار، [بىتا].
اسفندیارى، محمد، کتابشناسى تاریخى امام حسین (ع)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380.
اسماعیل پاشا بغدادى، هدیه العارفین، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1951 م.
اشراقى (معروف به ارباب)، میرزا محمد، الاربعین الحسینیه، چاپ دوم: تهران، اسوه، 1379.
اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، المآثر و الآثار، (چاپ شده در جلد اول کتاب چهل سال تاریخ ایران در دوره پادشاهى ناصرالدین شاه)، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات اساطیر، 1380.
افندى اصفهانى، میرزا عبداللّه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق احمد حسینى، قم، [بىنا]، 1401 ق.
المختار من مقتل بحارالانوار: «عرض وثائقى موجز لأحداث ثوره الحسین (ع)»، به اهتمام محسن اراکى، چاپ اول: مجمع الفکر الاسلامى، 1411ق.
امین عاملى، سیدمحسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دار التعارف، 1403 ق.
امینى نجفى، عبدالحسین، الغدیر، چاپ پنجم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1372.
بامداد، مهدى، شرح حال رجال ایران، تهران، کتابفروشى زوار، 1371.
بهبهانى، محمدباقر بن عبدالکریم، الدمعه الساکبه، بیروت، موسسه الاعلمى للمطبوعات، 1409ق.
تنکابنى، میرزا محمد، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، [بیتا].
جعفریان، رسول، تأملى در نهضت عاشورا، قم، انتشارات انصاریان، 1381.
جعفریان، رسول، «ملاحسین واعظ کاشفى و روضهالشهداء»، چاپ شده در: مقالات تاریخى، ج 1، قم، نشر الهادى، 1375.
جعفریان، رسول، «ملاحسین واعظ کاشفى و کتاب روضهالشهداء»، آینه پژوهش، سال ششم، 1374 ش، شماره 33.
حائرى مازندرانى، محمدمهدى، معالى السبطین فى احوال السبطین الامامَیْن الحسن و الحسین (ع)، تبریز، افست مطبعه مصباحى، [بىتا].
حُرّ عاملى، محمد بن حسن، امل الآمل، تحقیق سیداحمد حسینى، بغداد، مکتبه الاندلس، 1404 ق.
حسینى موسوى حائرى کرکى، سیدمحمد بن ابىطالب، تسلیه المُجالس و زینه المَجالس، تحقیق فارس حسّون کریم، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، 1418 ق.
دائرهالمعارف بزرگ اسلامى، زیر نظر سیدکاظم موسوى بجنوردى، چاپ اول: تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامى، 1370.
دربندى حائرى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، تهران، منشورات اعلمى، [بىتا].
ـــــــــــ، جواهر الایقان و سرمایه ایمان، [بىجا، بىنا، بىتا].
ـــــــــــ، ملا آقا بن عابد بن رمضان بن زاهد شیروانى (مشهور به فاضل دربندى)، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، تحقیق محمد جمعه بادى و عباس ملاعطیه جمرى، بحرین، شرکه المصطفى للخدمات الثقافیه، 1415 ق.
ذهبى، شمسالدین محمد بن احمد بن عثمان، سِیَر أعلام النُبَلاء، تحقیق جمعى از محققان، بیروت، موسسه الرساله، 1413 ق.
رفاعى، عبدالجبار، معجم ما کتب عن الرسول (ص) و اهل البیت، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1371.
سُبکى، تاجالدین ابىنصر عبدالوهاب بن على، طبقات الشافعیه الکبرى، تحقیق عبدالفتاح محمد حلو و محمود احمد طناحى، قاهره، دار الکتب العربیه، [بیتا].
سپهر کاشانى، میرزا محمد تقى لسان الملک، ناسخ التواریخ، قم، انتشارات کتابفروشى محمدى، [بىتا].
شوشترى، محمدتقى، الاخبار الدخیله، تهران، مکتبه الصدوق، 1390 ق.
طباطبایى، سیدعبدالعزیز، اهل البیت فى المکتبه العربیه، قم، موسسه آل البیت لإحیاء التراث، 1417 ق.
طریحى، فخرالدین (مشهور به الفخرى)، المنتخب فى جمع المراثى و الخطب، تصحیح نضال على، چاپ اول: بیروت، موسسه الاعلمى للمطبوعات، 1424 ق.
ـــــــــــ، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1367.
قاضى طباطبایى، سیدمحمدعلى، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهداء، چاپ سوم: قم، بنیاد علمى و فرهنگى شهید آیتاللّه قاضى طباطبایى، 1368.
قزوینى، رضى بن نبى، تظلم الزهراء (س) من إهراق دماء آلالعباء، چاپ سوم: قم، منشورات الرضى، 1405ق.
قمى، عباس، الکنى و الالقاب، تقدیم محمدهادى امینى، تهران، مکتبه الصدر، [بىتا].
کاشفى، کمالالدین حسین بن على، روضه الشهداء، تصحیح عقیقى بخشایشى، قم، نشر نوید اسلام، 1381 و تهران، اسلامیه، 1341.
مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403 ق.
ـــــــــــ، جلاء العیون، چاپ اول: تهران، انتشارات رشیدى، 1362.
مشار، خان بابا، فهرست کتابهاى چاپى فارسى، تهران، انتشارات علمى، 1347.
مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، چاپ چهارم: قم، صدرا، 1364.
معتمدالدوله، فرهاد میرزا، قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار، تصحیح و حواشى سیدمحمود محرمى زرندى، تهران، کتابفروشى اسلامیه، 1377 ق.
معروف حسنى، هاشم، الموضوعات فى الآثار و الاخبار، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1407 ق.
منزوى، احمد، فهرستواره کتابهاى فارسى، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1376.
منقرى، نصر بن مزاحم، وقعه صفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، [بىجا]، موسسه العربیه الحدیثه، 1382 ق.
موحدى، عبداللّه، ملاحبیباللّه شریف کاشانى «فقیه فرزانه»، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، 1376.
موسوى خوانسارى، محمدباقر، روضات الجنات فى احوال العلماء و السادات، تحقیق اسماعیل اسماعیلیان، قم، مکتبه اسماعیلیان، [بىتا].
نراقى، محمدمهدى، محرق القلوب، (چاپ سنگى)، [بىجا، بىنا، بىتا].
نواب صفا، اسماعیل، شرح حال فرهاد میرزا معتمدالدوله، چاپ اول: [بىجا]، انتشارات زوار، 1366.
نورى، میرزا حسین، لوءوء و مرجان، چاپ دوم: تهران، انتشارات فراهانى، 1364.
نویرى، شهابالدین احمد بن عبدالوهاب، نهایه الارب فى فنون الادب، تحقیق عبدالمجید ترحینى و عماد على حمزه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1420 ق.
واعظ تبریزى خیابانى،على، وقائع الایام فى تتمه محرم الحرام، تهران، اسلامیه، 1380.
یوسف الیان سرکیس، معجم المطبوعات العربیه و المعربه، قم، مکتبه آیهاللّه المرعشى النجفى، 1410 ق.