درآمد
در واقعه کربلا، آب و تشنگى از برجستگى ویژهاى برخوردار است، چنان که تا حدّى دیگر وقایع، تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند و بخش قابل توجهى از گفتوگوى بین دو سپاه بر سر آب بوده؛ به طورى که مظلومیت امام حسین (ع) و سنگدلى دشمن از همین امر معلوم میگردد. اهمیت آب در کربلا چنان بود که حتى نزاع بر سر آن، چند روزى قبل از عاشورا آغاز شد و تا پایان جنگ در روز عاشورا ادامه داشت و حتى اگر صحیح تر بگوییم مسئله آب و تشنگى با مأموریت مسلم آغاز شد. چنان که بنابر روایتى، او در مسیر خود از مدینه به کوفه به رغم اینکه دو راهنما داشت؛ ولى راه خود را گم کرد و دو راهنماى او نیز از شدّت تشنگى جان دادند.[1] مسلم نیز بعد از آنکه در کوفه مجروح و دستگیر شد، به رغم اینکه در آستانه قصرِ دار الحکومه قدح آبى به او دادند؛ ولى به سبب شدّت خون ریزىِ دهان، نتوانست آن را بیاشامد و سر انجام با لب تشنه شهید شد.[2] شهداى کربلا هم به ویژه آنهایى که متأخرتر شهید شدند با لب تشنه به جوار حق آرمیدند. از این رو است که این بخش واقعه کربلا دل هر خواننده و شنونده را میسوزاند.
با یک نگاه اجمالى به نوحهها و مرثیههایى که پیرامون واقعه کربلا سروده شده، میتوان دریافت که بخش قابل توجهى از آنها درباره آب و تشنگى است. بنابر این ما در این مقاله مختصر میکوشیم با استفاده از منابع ، مسئله آب و تشنگى حسین (ع) و یارانش را مورد بررسى قرار دهیم. قبل از ورود به متنِ مقاله، توجه به این نکته ضرورى است که ما با استناد به منابع، میتوانیم ممانعت از رسیدن آب به خیمههاى امام حسین (ع) را و نه تشنگى مفرط ایشان و یارانش را نفى کنیم و این حکایت از هنر نظامى امام حسین (ع) در جهت آرامشِ خاطر یاران و خانواده اش و نیز ارتقا روحیه آنها در برابر دشمن دارد.
آب به عنوان حربه نظامى
آن چه موجب شگفتى است، این است که بشر در طى قرنها، آب را که گوهر گرانبهاى الهى، مایه حیات و پیام آور شادى، نشاط و صلح و صفاست همواره در جهت نابودى انسانها و ویرانى بلاد به کار گرفته است و بدین وسیله هزاران جنبنده را از فرط قحطِ آب به دیار نیستى فرستاده و هزاران شهر و روستا را به ویرانى مهلِک مبدل نموده است. بنابراین شکى نیست که دشمنان اسلام و مسلمین نیز هم چون دیگر دشمنان بشریت از آن به عنوان حربه نظامى استفاده کردهاند.
انقلابیونى که در سال 35 هجرى عثمان را در خانه اش محاصره کردند، مانع از رسیدن آب به وى شدند تا اینکه على (ع) با تلاش فراوانى آب مورد نیاز وى را به وسیله حسنین (ع) براى او فرستاد.[3] معاویه که احیا کننده خوى و خصلت و کینههاى دوران جاهلیت بود، کوشید که در جنگ صفین از آب به عنوان حربه جنگى استفاده کند، از این رو نخست بین سپاهیان امیرالمؤمنین (ع) و منابع آب مانع ایجاد کرد، ولى على (ع) که سمبل اسلام بود به محض اینکه بر منابع آب دست یافت، سپاهیان معاویه را از آب منع نکرد.[4]
امام حسین (ع) نیز همانند جدّ و پدرش نه تنها از آب به عنوان حربه نظامى استفاده نکرد؛ بلکه از آن در جهت ارائه چهره واقعى اسلام و پیوند بین مسلمین بهره گرفت. او هنگامى که در منزل شراف با سپاهیان کوفه به فرماندهى حُر بن یزید ریاحى رو به رو شد؛ در حالى که آنها از فرط تشنگى به ستوه آمده بودند، امام (ع) به یارانش دستور داد از آبى که همراه داشتند به آنها بدهند، تا آنجا که سپاهیان و چهار پایان آنان سیراب شدند. و بنابر روایتى، امام حسین (ع) خود در نوشاندن آب به آنها کمک میکرد[5]؛ ولى دشمنان آن حضرت که اهداف جاهلیت را تعقیب میکردند در بَدوِ اَمر براى اعلان جنگ از حربه آب استفاده نمودند. چنان که عبیدالله بن زیاد طى نامهاى از حُر میخواهد که امام حسین (ع) را در سرزمینى بدون پناهگاه و آب و آبادى فرود آورد[6] و همین که امام حسین (ع) در سرزمین کربلا فرود آمد و مستقر گردید؛ عمر بن سعد از سوى عبیدالله بن زیاد مأموریت یافت که بین امام حسین (ع) و آب حایل گردد. ابو حنیفه دینورى در این باره مینویسد: «ابن زیاد به عمر بن سعد نوشت که از حسین (ع) و یاران او آب را باز گیرد و نباید یک جرعه آب بنوشد، هم چنان که این کار را نسبت به عثمان بن عفان پرهیزکار انجام دادند.[7]» عمر بن سعد مأموریت حفاظت از آب را به عمرو بن حجاج زبیدى به همراه پانصد سوار واگذار کرد. آنان از روز هفتم تا دهم محرّم یعنى پایان جنگ با جدّیت تمام از شریعه فرات حفاظت مینمودند که مبادا امام حسین (ع) و یارانش از آن، آب بَردارند.[8] آنها نه تنها بین امام حسین (ع) و آب حایل شدند؛ بلکه با به راهانداختن جنگ روانى بر آثار ناشى از تشنگى و فقدان آب افزودند، به طور مثال: عبدالله بن حصین ازدى که از قبیله بجیله بود ندا داد: «اى حسین آیا این آب را میبینى که مانند قلب آسمان صاف است تو یک قطره از آن را نخواهى چشید تا آنکه از تشنگى بمیری[9].» شمر نیز از جمله کسانى بود که در رابطه با آب به امام حسین (ع) زخم زبان میزد[10].
عمر بن سعد هم افزون بر آن که عمرو بن حجاج زبیدى را نگهبان آب کرد، شخصى را نیز مأمور نمود که ندا دهد: «اى پسر فاطمه (س) و رسول خدا (ص) تو از این آب یک قطره نچشى تا آن وقت که طعم مرگ را بچشى یا به حکم عبیدالله گردن نهى.[11]»
از جمع بندى مطالب بالا میتوان اهداف دشمن را از بستن آب به روى امام حسین (ع) در موارد زیر بیان نمود:
نخست اینکه: آنها از آب به عنوان حربه مؤثرِ نظامى استفاده میکردند، بدان معنا که با شدّت تشنگى که بر امام حسین (ع) و یارانش تحمیل کردند، میخواستند توان نظامى آنها را پایین آورده و در جبهه نظامى به شکست بکشانند.
دوم آنکه: با توجه به حضور زنان و فرزندان در اردوى امام حسین (ع) که در برابر سختى و کمبودها زودتر تحت تأثیر قرار میگرفتند، دشمن میخواست از این طریق با بر پا کردن جنگِ روانى امام (ع) و یارانش را به تسلیم وادار نماید.
سوم اینکه: بنى امیه که به عنوان خون خواهان عثمان به پیروزى غیر قابل تصورى دست یافته بودند به لطایف الحیل کوشیدند آن واقعه فتنه انگیز را دوباره احیا کنند و از طریق برانگیختن احساسها بار دیگر از آن استفاده لازم را ببرند. از این رو دوباره از محاصره خانه عثمان و نرسیدن آب به آن سخن به میان آوردند، گویا امام حسین (ع) و یارانش مسبّب آن بودهاند! بنابراین تشنگى عثمان را بهانهاى براى جلوگیرى از استفاده امام حسین (ع) و یارانش از آب کردند.
تلاشهاى امام حسین (ع) براى تأمین آب
منع آب از امام حسین (ع) حقیقتى است که نه تنها مورخان از آن یاد کردهاند؛ بلکه امام زمان(عج) نیز در زیارت ناحیه مقدسه به آن اشاره نموده، میفرماید: «فمنعوک الماء ووُرودَهُ» «پس آب و ورود بر آن را از تو منع کردند» آن چه مسلّم است سپاهیان کوفه از روز هفتم محرم به طور جدّى مانع از دستیابى امام حسین (ع) به آب شدند. بنابراین، آن چه مربوط به تشنگى امام (ع) و یارانش به ویژه فرزندان و زنان میشود مربوط به سه روز پایانى، یعنى از هفتم تا دهم محرم است و در این فاصله امام حسین (ع) به طرق گوناگون آب مورد نیاز اردوى خویش را تأمین میکرده است. بنابر روایت ابن اعثم کوفى و ابن شهرآشوب، امام حسین (ع) در جلوىِ خیمه چاهى حفر کرد که آب گوارایى داشت[12]. ابن اعثم کوفى در این باره اظهار میدارد که: «چون عطش بر ایشان غالب گشت امیر المؤمنین حسین (ع) تَبرى برگرفت و از آن جانب که خیمه زنان بود از سوى قبله نوزده گام برفت، پس زمین را بکَند. چشمه آب ظاهر شد، آبى به غایت گوارا و شیرین، اصحاب را فرمود تا آب بخورند و مشکها پر آب کردند و بازگشتند. بعد از آن آب فرو خورد و غایب شد و دیگر آن چشمه را ندیدند.[13]»
حفر چاه با آبى گوارا به دست مبارک امام حسین (ع) با توجه به مقام امامت آن حضرت امرى طبیعى بود؛ زیرا بنابر روایتى، مردم آن عصر بین آن حضرت و گوارایى و برکت آب، ارتباطى معنادار قایل بودند. بنابر روایت ابن عساکر، امام حسین (ع) هنگامى که از مدینه به مکه میرفتند با عبدالله بن مطیع برخورد کردند که در حال حفر چاهى بود. ابن مطیع به امام حسین (ع) عرض کرد: «این چاه را من به آب رساندم و امروز ابتداى آب است که با دَلو براى ما خارج میشود، پس اى کاش براى ما در آن از خدا برکت میخواستى». امام حسین (ع) فرمودند: از آب آن بیاور؛ وى نیز چنین کرد و آن حضرت آشامید و مضمضه نمود. سپس آب را به چاه برگرداند. پس آن چاه گوارا و زیاد شد[14].
این امر درباره سایر ائمه (ع) نیز صادق است چنان که شیخ صدوق و ابن شهرآشوب از ابوالصلت روایت کردهاند که «وقتى امام رضا (ع) به نزد مأمون میرفت چون به ده سرخ رسید، گفتند: یابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمىگزارید؟ پس فرود آمد و آب طلبید؛ گفتند که آب همراه نداریم. پس به دست مبارک خود زمین را کاوید آن قدر آب جوشید که آن حضرت و هر که با آن حضرت بود وضو ساختند و اثرش تا امروز باقى است.[15]»
نتیجه، اینکه امام حسین (ع) وقتى که مشاهده کردند که دشمن بین او و آب حایل شده، آب مورد نیاز اردوى خود را از طریق حفر چاه تأمین نمودند و این از گزارشى که براى عبیدالله بن زیاد فرستادهاند به خوبى معلوم میشود. او طى نامهاى به عمر سعد مینویسد: «اما بعد به من چنان رسانیدهاند که حسین (ع) و یاران او چاهها فرو بردهاند و آب برمى دارند، لهذا ایشان را هیچ فرو ماندگى نیست. چون بر مضمون نامه وقوف یابى باید که حسین بن على (ع) و یاران او را از کندن چاه منع کنى و نگذارى که پیرامون آب گردند.[16]»
ما مدرکى دال بر اِقدام عمر بن سعد مبنى بر پُر کردن چاهِ حفر شده از جانب امام حسین (ع) نداریم؛ اما از طرفى شاهد آن هستیم که امام حسین (ع) 30 تن از سواران و 20 تن از پیادگان سپاه خود را به فرماندهى برادرش حضرت عباس (ع) جهت آوردن آب به سوى فرات فرستاده و آنها با درگیرى مختصر با محافظان آب موفق شدند 20 مَشک آب براى امام حسین (ع) و یارانش بیاورند[17]. بنابراین براى ما به درستى معلوم نیست که سرنوشت چاه، چه شده است و به روایت ابن اعثم کوفى هم که میگوید آن چشمه ناپدید شد نمىتوان چندان اعتماد کرد؛ زیرا که کَندن چاه براى امام حسین (ع) و یارانش چندان کار مشکلى نبود؛ چون آنها در مدت کوتاهى خندق بزرگ و عمیقى را در اطراف خیمهها حفر کردند[18] و از طرفى هم بنابر روایتى، امام حسین (ع) و برخى از یارانش صبح روز عاشورا به نظافت و زایل کردن موهاى بدن خویش پرداختند[19]. پس معلوم میشود که تا صبح عاشورا امام حسین (ع) و یارانش داراى آب کافى بودهاند؛ چرا که اگر آب کافى نمىداشتند از آن براى نظافت استفاده نمىکردند تا خود، فرزندان و زنان را در تنگنا قرار دهند. ولى تأثیرهاى ناشى از بستن آب، رفته رفته بر اردوى امام حسین (ع) به ویژه زنان و کودکان سایه افکنده بود. از این رو برخى از یاران امام حسین (ع) ، زبان به اعتراض و سرزنش مردم کوفه گشودند که ذکر نمونهاى از آنها میتواند بیانگر شرایط سختى باشد که امام (ع) و یارانش در آن بسر میبردند. حُرّ و بریر بن حضیر همدانى در این باره خطاب به سپاهیان کوفه میگویند: «وى را با زنان و کودکان خُردسال و یارانش از آب روان فرات که یهودى و مجوسى و نصرانى مینوشند و خوکها و سگان روستا در آن میغلطند، ممنوع داشته اید که هم اکنون از تشنگى از پا درآمدهاند[20].»
همان گونه که گفتیم از سرنوشت چاه آب حفر شده جلوى خیمهها اطلاعى نداریم ولى از یک سو تلاش امام حسین (ع) و یارانش به ویژه حضرت عباس (ع) براى کسب آب و از سوى دیگر تشنگى یاران و خانواده آن حضرت براى ما روشن میسازد که گرچه اندک ذخیره آبى در خیمهها بوده امّا از چاه آب، دیگر خبرى نبوده است و ناچاریم که نظر ابن اعثم کوفى را بپذیریم و چون دلیلى براى آن نداریم مجبوریم که بگوییم شاید این یک معجزه و یا امتحانى براى یاران و خاندان حسین (ع) بوده است.
آن چه مسلّم است، امام حسین (ع) و یارانش به سبب اشتغال به جنگ و فعالیت بسیار در روز عاشورا از یک سو، به آب زیادى نیاز داشتند و از سوى دیگر نمىتوانستند آب مورد نیاز را تأمین کنند از این رو بود که از نظر آب در تنگناى شدیدى قرار گرفتند و به احتمال زیاد ذخیره آب خود را براى فرزندان و زنان حفظ میکردند و لذا اکثر یاران امام حسین (ع) به سبب رعایتِ حال زنان و کودکان تشنگى را تحمل کرده و سرانجام با تشنگى به شهادت رسیدند. بنابر نقلِ ابن شهرآشوب، على اکبر که از شدّت مبارزه با دشمنان، تشنگى بر او عارض شده بود به سوى پدر آمد و طلب آب کرد؛ او گفت که به دست جدّت آب مینوشى[21].
بنابر روایت ابن شهرآشوب، حضرت عباس (ع) که علمدار حسین (ع) بود و مقام سقّایى داشت جَهت آوردن آب به سوى فُرات رفت، ولى دشمنان دست راست و چپ او را قطع کرده و سپس با عمود آهنى او را کشتند امّا او از مشک و برداشتن آب از فرات ذِکرى نمىکند[22]. از روایت دیگرِ او که مینویسد، امام حسین (ع) به فاصله بین شط فرات و عائله خود مینگریست و میگریست چنین برمى آید که تشنگى به فرزندان او نیز عارض شده بود[23] ولى باز هم از روایت ابوحنیفه دینورى که مینویسد: «امام حسین (ع) در لحظات آخر از فرط تشنگى قدح آبى خواست و چون آن را به دهان نزدیک ساخت، حصین بن نمیر، تیرى بر آن حضرت زد که به دهانش خورد و مانع از آشامیدن شد و امام قدح را رها فرمود.[24]» میتوان دریافت که هنوز در خیمهها آبى بوده که قدحى از آن را به امام حسین (ع) دادهاند زیرا که به طور قطع دشمن به امام آب نمىداد و از روایت علامه مجلسى که مینویسد، وقتى حضرت عباس (ع) از برادرش امام حسین (ع) اجازه نبرد گرفت، امام از وى درخواست کرد که کمى آب براى کودکان بیاورد و او نیز صداى العطش آنها را شنید، برمى آید که در این لحظات واپسین، آخرین ذخیره آب آنها تمام شده است و بر اساس همین روایت، حضرت عباس (ع) نیز موفق به آوردن آب نشد[25]. بنابراین امام (ع) تا لحظات پایانى، لحظهاى از جنگ با محافظان آب غافل نشد. بنابر روایت شیخ مفید امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) همزمان به سوى فرات به دشمنان و محافظین آب حمله کردند که امام (ع) از ناحیه چانه زخمى شد و حضرت عباس (ع) به شهادت رسید[26].
از روایت ابو مخنف برمى آید که بار دیگر امام حسین (ع) موفق شد وارد شریعه فرات شود ولى همین که آمد آب بیاشامد، یکى از دشمنان فریاد زد که به خیمهها حمله کردهاند. بنابراین امام (ع) آب ننوشید و بازگشت[27].
همان گونه که مشاهده نمودید، بخشى از نیرو و فکر امام (ع) و یارانش متوّجه تأمین آب شد و دشمن تا حدودى از ضربات سهمگین و نابود کننده آنان در امان ماند.
تذکر نکتهاى در باب شهادت کودکِ شیرخوارِ امام حسین (ع) ضرورى است و آن این است که هیچ یک از منابع معتبر اشارهاى نکردهاند که امام حسین (ع) فرزند خود را روى دست گرفت و در مقابل سپاه دشمن ایستاد و از آنها براى وى آب طلبید. آن چه در منابع معتبر آمده است، این است که این کودک در دامان پدر به هنگام وداع مورد اصابت تیر قرار گرفت و به شهادت رسید. ابو حنیفه دینورى در این باره مینویسد: «امام حسین (ع) در لحظات آخر که تنها میجنگید کودک کوچک خود را خواست و او را در دامن نشاند. مردى از بنى اسد او را هدف تیرى بلند قرار داد و در دامن پدر شهید کرد.[28]» روایت مورخان دیگر نیز با تغییرهاى اندکى همانند روایت دینورى است[29].
نتیجه گیرى
دشمن براى به تسلیم در آوردن امام حسین (ع) و خانوادهاش از حربه آب با نهایت شقاوت و سنگدلى استفاده کرد ولى با تدبیر امام (ع) و مقاومت اصحاب و صبر زنان و کودکان، هرگز نتوانست توفیقى حاصل کند و بهرغم فشار تشنگى بر امام (ع) ، یاران و خانواده اش، هرگز سر تسلیم فرود نیاوردند و قهرمانانه و تشنه لب با عزت نفس به شهادت رسیدند و از این طریق نیز دشمن را سر در گُم و مستأصل نمودند.