مقدمه
پس از گذر سالها، هنوز حماسه عظیم عاشورا کربلا فراموش نشده و نسل بـه نـسل، همچنان ادامه و انتقال مییابد. این حماسه نه تنها نمادِ جاودان آزادیخواهی و ظلمستیزی است؛ بلکه در سایه ذکاوت و درایت ائمه اطهار (ع)، شیعیان و دوستداران حقیقیِ راه اباعبدالله الحسین (ع) ادامه یافته و هر ساله شـاهد احـیای مراسم عزاداری و تعزیه در ایران و سایر کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی هستیم.
بیشک در طول تاریخ پرفراز و نشیب دنیای اسلام، حرکتها و قیامهای بسیاری به وقوع پیوسته است. لیکن هیچ حرکتی، پویایی و بـرجستگی خـون و پیـام قیام عاشورا را ندارد. اما آنـچه بـیش از هـمه واقعه کربلا را پرفروغ و سازنده جلوه داده، سیره ائمه اطهار (ع) و جهتگیریهای آنان در قبال این رویداد عظیم بشری است.
با نگاهی مختصر به زنـدگی امـام حـسین (ع) و امام بعدی _ امام سجاد (ع) _ این امر فهمیده مـیشود کـه تفاوت بسیار زیادی در جهتگیریهای آن دو بزرگوار در قبال حاکمان زمانه وجود داشته است؛ چرا که امام حسین (ع) به جهاد و نبرد علیه خـلیفه جـور امـوی _ یزید _ پرداخت، ولی امام سجاد (ع) به دلیل شرایط خفقان و سرکوب شـیعیان و اهل بیت (ع)، دست به مبارزه فرهنگی (منفی) زده و از قیام علنی و سیاسی علیه حکومت اموی و خلفای آن پرهیز کرد.
با ایـن تـوضیحات، سـؤال و دغدغه این پژوهش آن است که راهبردهای سیاسی و فرهنگی علی بـن الحـسین سیدالساجدین (ع) به عنوان تنها باقیمانده فرزندِ ذکور خاندان امامت، در زنده نگه داشتن و ترویج و گرامیداشت فرهنگ عـاشورا و یـاد و خـاطره امام حسین (ع) و شهدای دشت کربلا چه بوده است؟ این پژوهش به شیوه تـوصیفی _ تـحلیلی و بـا استفاده از منابع روایی و تاریخی موجود در کتابخانهها و نگاهی تحلیلگر، انجام گرفته است.
در زمینه پیشینه ایـن پژوهـش اثـری شاخص یافت نشد و تنها در کتابهایی که در باب زندگینامه امام سجاد (ع) نگاشته شده است، مـیتوان مـواردی را یافت. از اینرو این مقاله به صورت مستقل و منسجم در پیِ یافتن راهبردهای امام سـجاد (ع) در تـرویج و گـرامیداشت واقعه عاشورا با استفاده از منابع روایی و تاریخی و به شیوۀ تحلیل گزارشهای روایی و تاریخی بـه دسـت آمده است.
پس از این مقدمه، نخست به بررسی شرایط سیاسی، دینی و فرهنگیِ امام عـلی بـن الحـسین (ع) در زنده نگه داشتن رویداد عظیم کربلا و حماسهآفرینان آن (امام حسین (ع) و یاران ایشان) پرداخته میشود.
1. شـرایط سـیاسی عصر امام سجاد (ع)
امویان پس از صلح امام حسن (ع) در سال 41ق، به طور علنی و رسـمی خـلافت را بـه دست گرفتند. بنیانگذار این سلسله معاویه بن ابوسفیان، یزیدبن معاویه و معاویه بن یزید (معاویه دوم) بـودند کـه در طـی سالهای 41-64ق به حکومت پرداختند. لیکن با کنارهگیری معاویه دوم از قدرت، در کنگره جابیه، اعـضای حـزب یمنی و بزرگان سپاه، مروان بن حکم را به قدرت رساندند و بدین طریق خلافت از شاخه سفیانی به مـروانی مـنتقل گردید. (64-132ق) که اولین آنها مروان بن حکم و آخرین آنها مروان بن مـحمد بـود. (طقوش، 1387: 85). از اینرو امام (ع)، از نخستین روز امامت تا پایـان مـدتِ امـامت خویش، با خلفایی چون یزیدبن معاویه (60-64ق)، مـعاویه بـن یزید(64ق)، مروان بن حکم (64-65ق)، عبدالملک بن مروان (65-86ق) و ولید بن عبدالملک (86-96ق) همزمان بود. (هـمان: 253)
بـاید افزود با توجه به حـاکمیت بـنیامیه بر دنـیای اسـلام، امـام سجاد (ع) در اوضاع سیاسی سختی روزگار مـیگذراند. از ایـنرو درباره شرایط آغاز امامت علی بن الحسین (ع) گفته شده است: علی بـن الحـسین (ع) امامت خود را به صورت مخفی و بـا تقیه شدید و در زمانی دشـوار عـهدهدار گردید. (مسعودی، 1426: 168)
از این گزاره تـاریخی مـیتوان فهمید که شرایط در زمان امام سجاد (ع) بسیار سخت بود و علنا نمیتوانست به مـبارزه سـیاسی دست بزند و تنها از طریق تـقیه کـه هـمان مبارزه فرهنگی بـود، بـه مبارزه با حکومت پرداخـت. بـه نحوی که دعاهای صحیفه سجادیه مبنی بر وجود ظلم و ستم حاکمان جامعه دال بر ایـن امـر دارد.
سرانجام امام سجاد (ع) در محرم سال 94 یـا 95ق بـه زهر ولیـد بـن عـبدالملک مسموم شده و به شـهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار قبر عموی خویش امام حسن (ع) مدفون شد. (قمی، 1361: 196 و 197؛ یعقوبی، بی تـا: 2/303؛ ابـن کثیر، 1407: 9/114)
2. شرایط دینی _ فرهنگی عصر امـام سـجاد (ع)
بـیشک امـام سـجاد (ع) از نظر علمی در مـیان مـسلمانان و بالأخص شیعیان از موقعیت و منزلتی والا برخوردار بود؛ چنانکه پس از واقعه حره، مسلم بن عقبه با اینکه از مـردم مـدینه بـه عنوان برده یزید بیعت گرفت، لیکن بـا امـام در نـهایت تـوجه و احـترام بـرخورد کرده و مقرری بدان حضرت پرداخت (ابوحنیفه دینوری، 1368: 266؛ اربلی، 1381: 2/516). از سوی دیگر به دلیل تدریس فقه و حدیث مورد توجه محدثان بوده است. از اینرو مورخان در کتب خویش از مقام علمی امـام (ع) ستایش کردهاند.
ابن سعد _ از بزرگترین محدثان قرن سوم هجری _ امام (ع) را چنین توصیف میکند:
کان علی بن الحسین ثقه مامونا کثیرالحدیث عالیا رفیعا ورعا. (ابن سعد، 1410: 5/172)
ابن حجر عسقلانی مینویسد:
در مـیان قـریش بهتر از علی بن الحسین (ع) نبوده، وی فقیهترین فرد مدینه است. (ابن حجر عسقلانی، 1426: 7/305)
ابن کثیر در تاریخ خویش از قول زهری محدث بزرگ قرن دوم مینویسد:
علی بن الحسین (ع) افقه و برترین مردم زمـانش بـود. (ابن کثیر، 1407: 9/108)
بنابراین با توجه به وجاهت اجتماعی و جایگاه علمیِ امام (ع) در نشر عقاید اصیل اسلامی پس از واقعه کربلا، به دلیل آنکه فرزندان امام حـسین (ع) بـه نامهای علی اکبر (ع) و علی اصـغر (ع) بـه شهادت رسیدند، نسل امامت تنها از طریق امام سجاد (ع) باقی ماند. بنابراین آن حضرت، همراه کاروان به اسیری به کوفه و شام برده شد. در این سفر، امـام سـرپرست و تکیه گاه اسیران بـودند و بـا سخنرانیهای خویش در کوفه و شام، حکومت اموی و شخص یزید بن معاویه را رسوا نموده و با شناساندن ماهیت یزیدیان، پیام عاشورا را به گوش مردم رساند و پس از بازگشت از شام، در مدینه رحل اقامت افکنده و در این مـدتِ 34 سـال، پس از واقعه عاشورا به تربیت شاگردان و تدریسِ فقه و حدیث گام برداشت و کنیزان و غلامان را خریده و پس از تربیت اسلامی، آزادشان میساخت.
در این زمان خلفای اموی و کارگزاران وی، لباسهای فاخر بلند و گرانقیمت میپوشیدند (ابوالفرج اصفهانی، 1415: 1/248 و 9/180). از سـوی دیـگر امویان بـا رواج دادن شعر و پرداخت مبالغ هنگفت به شاعرانی چون أخطل و جریر سعی داشتند تا مفاخر دوره جاهلی خود را زنده کـرده (همان: 4/427 و 428) و از این طریق در پی مبارزه با مناقب و فضایل اهل بیت (ع) بـودند تـا نـامشان را از اذهان مردم پاک کنند. باید افزود که مورخان معتقدند پس از مرگ معاویه و قدرتیابیِ یزید بن معاویه، شهر مکه و مـدینه عـلناً به مرکز لهو و لعب، آوازهخوانی، رقص، قماربازی، غنا و موسیقی تبدیل شد (همو: 1/72 و73) و آوازهـخوانان و رقـاصان در مـدینه مجالس مختلط ترتیب میدادند (شریف قرشی، 1409: 2/410 و 411). کار به جایی رسید که فرهنگ بیبند و باری، گـریبانگیر قاضیان و فقیهان شهر گردید (جعفریان، 1375: 1/181)
3. اقدامات امام سجاد (ع) در ترویج و احیای فرهنگ عاشورا
امـام سجاد (ع) در طولِ امامت خـویش، بـا اتخاذ شیوه تقیه به مبارزه با حکومت اموی پرداخت و دست به اقدامات فرهنگیِ خاصی در جهت احیا و ترویج فرهنگ عاشورا و زنده نگه داشتن یاد و خاطره امام حسین (ع) و شهدای کربلا زد که بنا بـر مستندات روایی و تاریخی به شرح زیر است:
3-1. پند و ارشاد امت از طریق موعظه و دعا
اولین راهبرد عملی امام سجاد (ع) در راه احیای فرهنگ عاشورا، پند و ارشاد امت به دو طریق موعظه و دعا بوده است. از ایـنرو امـام بنا به وضعیت و شرایط زمانیِ حکومت امویان، نمیتوانستند مفاهیم مورد نظرشان را به صورت آشکار و صریح بیان کنند. بنابراین از شیوه موعظه استفاده کرده و مردم را با اندیشههای صحیح اسلامی و وقایع کربلا آشـنا مـیساخت. بنابراین حضرت در هر روز جمعه در مسجدالنبی (ص)، بیانات و مواعظ خویش را برای یارانِ خویش و عامه مردم ایراد مینمود. امام (ع) در یکی از این مواعظ میفرماید:
ای مردم! پرهیزکار باشید و بدانید که به سوی خدا بـازخواهید گـشت. آن روز هر کس آنچه را که از نیک و بد انجام داده نزد خود حاضر خواهد یافت و از نخستین چیزها که در قبر سؤال میشود، از پروردگارت است که او را عبادت میکنید و از پیامبری است که او را به سوی شـما فـرستادهاند و از دیـنی است که از آن پیروی کردهاید و از کـتابی اسـت کـه آن را تلاوت میکنید و از امامی است که ولایت او را پذیرفتهاید. (کلینی، 1407: 8/73؛ ابن شعبه حرانی، 1404: 249)
روشن است که امام (ع) در این کلام خویش از روش تقیه بـهره بـرده و ذهـنهای بیدار را به این مقصد رهنمون میسازد که در قـیامت از امـامی که ولایت او را پذیرفتهاید، سؤال خواهد شد و پاسخ شما چیست؟ حال آنکه امام حسین (ع) بارها در کربلا خطاب به مردم کوفه فـرمود:
آیـا مـیدانید من امام شما هستم و پدر و مادر و جدم چه کسانیاند؟
امام با ایـن سخن میفهماند که شما راه حق را نپذیرفته و سر تعظیم در نزد خلفای جور اموی فرود آوردهاید.
از دیگر راهکارهای متوجه شـناختن مـردم بـه مقام اهل بیت (ع)، پند و ارشاد امت از طریق دعاست که حضرت اهـداف و مـقاصد خویش را در قالب دعا و مناجات بیان کرده است که شامل 54 دعاست و به نام صحیفه سجادیه بوده کـه در مـیان اهـل حدیث به اختالقرآن و زبور آل محمد (ص) شهرت یافته است. در این دعاها علاوه بـر مـناجاتِ بـا خدا، امام (ع) ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی عصر خویش به ویژه مقام ولایت پیـامبر (ص) و اهـل بـیتش (ع) را بیان مینمود. همچنین امام (ع) در زمانی که حتی قرار دادن نام علی بر فرندان تـقبیح مـیشد و افراد به این دلیل مورد تهدید قرار میگرفتند؛ در دعاهای خویش تعابیری چون: «اللهـم صـل عـلی عبدک محمد و آله»، «علینا بمحمد و آله» و «صلوات الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین الأخیار الأنجبین» (علی بـن الحـسین (ع)، 1376: 34و 52 و 133و184 و232) را بارها تکرار نموده است و بدین نحو در پی القای این مطلب است که امـامان مـعصوم (ع) نـه تنها فرزندان علی (ع)، بلکه بنا به آیه قرآن مصداق بارز فرزندان رسول خدا (ص) هستند کـه اطـاعت از آنان بر تمام مسلمانان واجب است.
3-2. برملا ساختن ماهیت پلید اموی از طـریق خـطبهخوانی امـام سجاد (ع) در کوفه و شام
راهبرد دیگر امام (ع) برای زنده نگه داشتن قیام عاشورا، برملا ساختن مـاهیت پلیـد امـوی از طریق خطبهخوانی در کوفه، شام و مدینه است تا مردم از اوضاع جامعه آگاه شـده و گـول تبلیغاتِ دستگاه اموی را نخورند. بنابراین امام (ع) برای معرفی خاندان اهل بیت (ع) دست به ایراد سخنرانی زد؛ زیـرا امـویان در قلمرو خویش بر ضد اهل بیت (ع) گام برمیداشتند و امام با بهرهمندی از سـخنرانیهایش، در پیـِ آن بود تا جامعه اسلامی، به خاطر تـقابل مـیان دو گـروه اهلبیت (ع) و امویان به حقانیت جریان اهل بیت (ع) پی بـبرند و شاید به همین علت بود که خطبه شام را به معرفی خود اختصاص داد و نـسبت خـود با پیامبر (ص) را در آن منبر پر مخاطب بـه هـمگان گوشزد نـمود. از جـمله بـرخورد مرد شامی با امام سجاد (ع) اسـت کـه امام (ع) با توجه به آیات قرآن (شوری: 33؛ احزاب: 33) اهل بیت حقیقی پیامبر (ص) _ نـه آنچه امویان میگفتند _ را به آن پیرمرد شـناساند تا جاییکه آن پیرمرد تـوبه کـرد و سرانجام به دست یزید بـه شـهادت رسید. (ابن طاووس، 1348: 176-178؛ مجلسی، 1403: 45/129)
در روایتی دیگر و از کاخ یزید روایت شده که سر امام حسین (ع) را در مقابل امام (ع) و کاروان اسرا آوردنـد و یـزید بـه خطیبی سخنور گـفت: دسـت این جوان را بگیر و کـنار مـنبر ببر و مردم را از بدفکری پدر و جد او و جداییِ آنها از حق و سرکشی آنها بر ما آگاه ساز.
آن خـطیب هـم از ذکر هیچ زشتی درباره این خـاندان فـروگذار نکرد. هـنگامی کـه از مـنبر فرود آمد، امام سجاد (ع) برخاست و حمد و سپاس خدا را گفت و پس از درود بر پیامبر (ص) فرمود:
ای مردم! خدای متعال پرچم هدایت و عدالت و پرهـیزگاری را در مـا اهل بیت قرار داد و پرچم گمراهی و نـابودی را در غـیر مـا قـرار داد. مـا اهل بیت شـش ویـژگی داریم و هفت ویژگی به ما اختصاص دارد. خداوند علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در دلهای مؤمنان را بـه مـا ارزانـی داشته و ما را به این هفت ویژگی بـر دیـگران بـرتری داده اسـت؛ پیامبر (ص)، امـیرالمؤمنین (ع)، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا (حمزه) و حسن (ع) و حسین (ع) از ما هستند. ... ای مردم! هر کس مرا شناخت که شناخت و هرکس که مرا نشناخت من خود را برایش مـعرفی میکنم. این منم! فرزند مکه و منی و فرزند مروه و صفا! من فرزند بهترین کسی هستم که طواف و سعی نمود. من فرزند همانم که شبانه از مسجدالحرام به مسجدالأقصی برده شد. من فـرزند آنـم که جبرئیل (ع) او را به سدرهالمنتهی برد. من فرزند آنم که ملائکه آسمان با او نماز گزاردند. من فرزند پیامبری هستم که پروردگار بزرگ به او وحی نمود. من فرزند محمد مصطفی (ص) و علی (ع) مـرتضایم. من فرزند آنم که پیشاپیش رسول خدا (ص) با دو شمشیر و دو نیزه میجنگید و دو بار هجرت کرد و دو بار بیعت کرد و در بدر و حنین با کافران جنگید و بـه انـدازه چشم برهم زدنی به خـدا کـفر نورزید. (ابن شهرآشوب، 1379: 4/168 - 169؛ طبرسی، 1403: 2/310-312؛ حسینی موسوی، 1418: 2/391-396)
بنابراین، سخنان امام (ع) در مجالس شام در سه بخش تبیین میگردد:
- بیان ویژگیهایِ اهل بیت (ع) که در شام ملموستر از کوفه اسـت.
- بـیان رابطه خویشاوندیِ خود بـا پیامبر (ص) و امام علی (ع) و بیان مناقب آنان.
- تهییج عواطف و احساسات مسلمانان به واسطه نوحهخوانی و عزاداری بر امام حسین (ع) و یاران شهیدش.
از سوی دیگر امام سجاد (ع) در کوفه نیز در میان مردم به پاخاست و خطاب بـه مـردم کوفه، فرمان سکوت داد. پس همگان سکوت کردند و امام (ع) پس از حمد و ثناىِ خداوند و یاد از پیامبر (ص) و تجلیل حضرت، آنگونه که سزاوار بود؛ فرمود:
مردم! آن کس که مرا شناخته شناخت و آن کس که مرا نشناخت خـود را مـعرفى مىکنم. مـن على بن الحسین بن على بن ابیطالبم. من فرزند مذبوح در کرانه شط فراتم و نعمتی که حق او بـود از سلب شد. من فرزند آنم که هتک حریمِ حرمتِ وى شده و زنـان و فـرزندانش بـه اسارت گرفته شده است! من فرزند کسى هستم که او را بدون دفاع کشتند و افتخار این شهادت ما را بـس اسـت.
ای مردم! شما را به خدا سوگند مىدهم، آیا مىدانید که به پدرم نامه نوشتید و او را فـریب دادیـد و بـا او پیمان بستید و بیعت کردید و سپس آنگاه رهایش کرده و کمر به قتلش بستید؟ نابود گردید بدانچه بـراى خود از پیش فرستادید و چه بد اندیشهای دارید. با کدام دیده، مىتوانید به رسـولالله (ص) بنگرید آنگاه که ایـن سـخن را پیش کشد: «عترتم را کشتید و حرمتم را هتک کردید، پس شما از امت من نیستید».
سپس فرمود:
خدا رحمت کند کسی را که نصیحت مرا بپذیرد و وصیت مرا در موردِ خدا و پیامبر (ص) و اهل بیتش حفظ کند، چـه او الگوى نیکوى ماست.
همگان گفتند:
اى فرزند رسولالله! همه ما سامع و مطیع و حافظ ذمه شماییم. (در خط تسلیم و اطاعت فرمان توایم).
امام در جواب مردم کوفه فرمود:
هیهات! هیهات! اى نیرنگبازان بىوفا! آیا مىخواهید بـا مـن آن کنید که از پیش با پدرم کردید؟ دیروز بود که پدرم را در حالیکه اهل بیتش با او بودند، به شهادت رساندید و هنوز مصیبت رسول خدا (ص) و داغ پدرم و فرزندانش و جدم فراموش نشده و موی رخسارم را سفید کرده و تلخی آنـ در حـلقوم و حنجرهام بهجاست و اندوه آن در سینهام باقی مانده است و خواهش من آن است که نه با ما باشید و نه علیه ما. (ابن شهرآشوب، 1379: 4/115؛ طبرسی، 1403: 2/305 و306؛ ابن نما حلی، 1406: 89 و90)
از مجموعه خطبههای امام سجاد (ع) در شـام و کوفه میتوان چنین فهمید که معرفیِ اهلبیت (ع) در شام ضرورت بیشتری داشت؛ چراکه مردم شام همانندِ مردم کوفه با اهل بیت (ع) آشنا نبودند و از سوی دیگر تحت تأثیر تبلیغات شدید آل ابـیسفیان عـلیه خـاندانِ رسالت و امامت قرار داشتند. لذا مـهمترین بـرنامه امام (ع) در شام، معرفی خاندان اهل بیت (ع) و نقل فضایل آنهاست. همچنین پردهبرداشتن از جنایتها و ددمنشیهای امویان با سخنرانی عمومی و افشاگرانه خود در کوفه، شام و مـدینه بـه مـعرفی خاندان عصمت و طهارت( و بیان حقانیت راه امام حسین (ع) و بـیداریِ وجـدان مردم پرداخت و خود به عنوان یک راوی عمل نموده و با سخنرانیهایش، اذهان خفته را بیدار و اصول و برنامههای معارفِ وحیانیِ قـرآن و پیامبر (ص) و پدران بـزرگوارش را بیان نمود. (محمدزاده، 1392: 165)
3-3. بهکارگیری روش سیاسی _ عاطفی (گریه)
یکی دیـگر از راهکارهای مناسب سیاسی_عاطفی امام سجاد (ع) در جهتِ ترویج گرامیداشت حادثه عظیم کربلا، گریه است. باید افزود یکی از القـاب حـضرت، البـکاء (زیاد گریهکننده) است و از اینرو امام صادق (ع) وی را جزو پنج تن از گریهکنندگان عـالم در آورده اسـت که این امر خود، به نوعی تداعیگرِ واقعه کربلاست (ابن بابویه، 1362: 1/272؛ معروف الحسنی، 1382: 2/124). در جایی دیگر، امام صادق (ع) در وجـه تسمیه البکاء میفرماید:
جدم علی بن الحسین (ع)، به مدت بیست سال بـر پدرش گـریست. (ابـن قولویه، 1356: 107؛ ابن بابویه، 1376: 141)
گفتنی است امام (ع) برای آنکه واقعه عظیم کربلا در اذهان مردم جـاودانه بـماند و بـه دست فراموشی سپرده نشود، با گریه بر شهیدان و زنده نگه داشتن خاطره آنان در واقـع مـشروعیت حکومت اموی را زیر سؤال میبرد. شکی نیست که گریههای ایشان ریشه عاطفی داشـته؛ زیـرا عـظمت و بزرگی مصایب روز عاشورا به قدری دلخراش بود که هیچ بیننده و نظاره کنندهای آن حادثه را تـا زنـده بود فراموش نمیکرد؛ لیکن امام (ع) میخواست با گریههای خویش، ظلم و جنایتهای حکومت امـوی از خـاطرهها مـحو نگردد. منابع روایی از قول یکی از غلامان امام زینالعابدین (ع) میگوید: روزی پس از سر برداشتن امام (ع) از سجده، دیدم کـه مـحاسن ایشان از اشک خیس شده بود. پس خوراکی در برابرش گذاشتم و به امام گفتم: «فـدایت شـوم! مـیترسم به خاطرِ گریه فراوان از دست بروی»!
امام (ع) فرمود:
از غم و اندوه خود، به خدا شکوه مـیبرم! هـمانا یـعقوب نبی (ع) دوازده پسر داشت و خداوند یکی از آنها را از مقابل چشمانش پنهان ساخت و از شدت بـسیاریِ گـریه، چشمانش سپید شد. حال آنکه پسرش زنده بود، در حالیکه من شاهد شهادت پدر، برادران، عموها و عموزادگانم بـودم کـه آنها را سر بریدند و عمهها و خواهرانم را دیدم که به اسارت برده شدند. پس چـگونه انـدوه من پایان یابد و گریه من کم شود؟ (ابـن قـولویه، 1356: 107؛ ابـن طاووس، 1348: 210؛ مجلسی، 1403: 46/110)
در نگاهی کلی، علتِ این گـریه مـداومِ امام، آن بود تا مردم متوجه عمق حادثه شده و آن را از یاد نبرند. بنابراین گریه طـولانی بـیست ساله امام سجاد (ع) بر مـصیبت سیدالشهداء (ع) در واقع نـوعی اعـتراض سـیاسی به قاتلان سیدالشهداء (ع) و خلفای جور امـوی بـود. اعتراض کسی که هیچ رسانهای برای فریاد زدن و ستاندن حق خویش در اختیار نـداشت. ایـن اعتراض و گریهها از سوی دیگر موجب زنـده نگه داشتن یاد کـربلا بـود؛ زیرا قیام کربلا و ماجرای شـهادت سیدالشهداء (ع) آغاز راه و بستری بود که حرکت سایر ائمه هم مبتنی بر آن بود و طبق مـعارف شـیعی حتی قیام مهدی (عج) نیز در هـمین بـستر صـورت میگیرد و با آن مـرتبط اسـت و از همینرو است که سـیره تـمام ائمه شیعه و حتی امام زمان (عج) بر زنده نگه داشتن این مصیبت بوده و است.
3-4. زیـارت قـبر امام حسین (ع) و سفارش آن به دوستان
از راهـبردهای عـملی امام سجاد (ع) کـه خـود نیز بدان مداومت داشـت، زیارت قبر امام حسین (ع) و سفارش آن به دوستان و شیعیان مخلص بود. از اینرو امام پس از ورود به مدینه، دسـت از فـعالیتهای آشکار و صریح علیه دولت اموی به دلیـل وجـودِ جـوِ اخـتناق و سـرکوبِ کارگزارانِ اموی بـرداشت و بـنا به نقلی در خارج از شهر مدینه در منطقه ینبع، زیر خیمه و چادری، زندگی خویش را سپری میکرد. امام بـاقر( در ایـنباره مـیفرماید:
پدرم بعد از شهادت پدرش چندین سال در بادیه و چـادر زنـدگی کـرد؛ زیـرا مـلاقات بـا مردم و رفت و آمد با آنها را خوش نداشت. امام زمانی که در آن بادیه به سر میبرد، برای زیارت مرقد جدشان و پدر بزرگوارشان به عراق میرفت و کسی متوجه رفت و آمد ایـشان نمیشد. (ابن طاووس، 1382: 2/43)
شیخ کلینی از بزرگان محدث شیعه در قرن چهارم هجری در رابطه با این نوع عملکرد و سیره امام سجاد (ع) مینویسد:
ایشان با توجه به وصیت جدشان که از ناحیه پروردگار رسـیده بـود، کنارهگیری را اختیار نمود. چنانکه امام صادق (ع) میفرماید: «وقتی جدمان امام سجاد (ع) عهدهدار امامت گردید، مهر از وصیت جدش پیامبر (ص) برداشت و دید که در آن به او خطاب شده است: «یا علی! اطرق و أصـمت؛ ای عـلی بن الحسین! وقتی عهدهدار امامت شدی، چشم از خلق بپوش، ساکت باش، ملازم منزل خویش باش و پروردگارت را عبادت نما.» (کلینی، 1407: 1/281؛ ابن أبیزینب، 1397: 53)
به ایـنسبب مـیتوان گفت کنارهگیری امام از اجتماع آن روز، عـملی کـاملاً پسندیده، عاقلانه و از روی مصلحت اندیشی بود؛ زیرا حاکمان اموی در پیِ نابودیِ رکنِ مهم دین؛ یعنی عترت پیامبر (ص) بودند و این هدف را با به شهادت رساندن امام حسین (ع) و یاران باوفایش و به اسـارت بـردن زنان و فرزندان خاندانش به اجرا در آورده بودند و اکنون نوبت امام سجاد (ع) تنها بازمانده اهل بیت (ع) بود. بنابراین لازم بود تا امام (ع) برای حفظ خویشتن، چند سالی از اجتماع کنارهگیری نماید و ارتـباط خـویش را با مردم بسیار محدود کند تا حکومت به ایشان اطمینان کامل پیدا کند. از اینروست که به شیعیان و خاندانش دستور تقیه میدهد تا با اتخاذ این سیاسی استراتژیک، هستی و دوام شیعه را تـضمین نـماید. (جعفری نـوقاب، 1383: 122)
از سوی دیگر وقتی خود حضرت به زیارت مضجع شریف امام حسین (ع) و جد بزرگوارش امام علی (ع) میرفت، در دیـدار با شیعیان مخلص خود به آنان نیز توصیه و تشویق به زیـارت و گـریه مـینمود و در اینباره میفرمود:
هر مؤمنی که به خاطرِ شهادت امام حسین (ع) بگرید و بر گونهاش اشک روان شود، خـداوند او را وارد حـجرهای در بهشت میکند و او زمان طولانی در آنجا به سر میبرد. (ابن قولویه، 1356: 100؛ ابن بابویه، 1406: 83؛ ابـن نـما حـلی، 1406: 14)
بنابراین امام (ع) با اتخاذ روش گریه بر مصائب کربلا و تشویق به زیارت قبر شریف امام حسین (ع)، به مردم پاسداشت مقام شهدای کربلا و فرهنگ عاشورا را میآموخت.
3-5. استفاده از نماد آب
یـکی دیگر از نکات راهبردی امام سجاد (ع) در زنده نگه داشتن یاد عاشورا و مصیبت سیدالشهداء (ع)، استفاده از آب به عنوان یک نماد بود. از امام سجاد (ع) روایت شده که هرگاه آبی مینوشید، گریه میکرد. از ایشان درباره سبب آن پرسیدند، فرمود:
چگونه گـریه نکنم در حالیکه آب را برای جانوران و درندگان بیابان آزاد گذاشتند ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه لب به شهادت رساندند؟ (ابن سعد، 1374: 5/163؛ مجلسی، 1403: 46/108)
بنابراین امام (ع) هر وقت شهادت خویشان و یاران پدرش را به یاد میآورد، به گریه میافتاد و ایـن عـملِ امام، بارها و در مناسبتهای مختلف تکرار میشد. به این ترتیب آب به عنوان یک نماد برای یادآوری مصیبت سیدالشهداء (ع) در آن روزگار مورد توجه قرار گرفت به گونهای که تا به امروز نیز ایـن نـماد جایگاه خود را در میان شیعیان اهل بیت (ع) حفظ کرده است (احمدزاده، 1392: 249). این راهبرد حیاتی از آنجا به دست میآید که به نقل از حضرت سکینه بنت الحسین (ع) از حلقوم بریده پدر بزرگوارش شنید کـه مـیگفت:
ای شیعه من! هرگاه آبی نوشیدید مرا یاد کنید، اگر از شهید و غریبی چیزی شنیدید باز هم مرا یاد کنید. (کفعمی، 1405: 741؛ نوری، 1408: 17/26)
3-ایجاد احساس گناه و پشیمانی در مردم
از راهبردهای بنیادین در ترویج فـرهنگ عـاشورا در مـیان مردم، ایجاد احساس گناه و پشـیمانی در مـردم بـود. عاملی که امام (ع) به نحو جدی در کوفه، شام و حتی مدینه نیز به کار برد تا مردم را متوجه اشتباهشان نموده و اهداف قـیام کـربلا را روشـن نماید. امام سجاد (ع) هنگام ورود به مدینه به طـور جـدی به عزاداری سیدالشهداء (ع) پرداخت و این جهتگیری به وضوح در رفتار امام چهارم پیدا بود.
هنگامی که کاروان اهل بیت بـه نـزدیک مـدینه رسید. امام سجاد (ع) دستور توقف داد و در آنجا خیمه ای بنا کرد و بـه بشیربن جذلم گفت: «هم اکنون به مدینه برو و خبر شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و ورود ما را به مردم برسان.» بشیر پس از ورد بـه مـدینه چـنین گفت:
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها |
قتل الحسین و أدمعی مـدرار |
|
الجـسم منه بکربلاء مضرج |
و الرأس منه علی القناه بدار |
سپس رو به مردم کرد و گفت:
علی بن الحسین (ع) بـا عـمهها و خـواهرانش در بیرون شهر توقف کرده و من فرستاده او هستم که شما را از ماجرایی که بـر آنـها رفـته با خبر سازم. وقتی این خبر را به مردم رساندم در مدینه هیچ زنی نماند مـگر ایـنکه بـا موی پریشان و شیونکنان از خانه خود بیرون آمد و من همانند آن روز را به یاد ندارم. امام (ع) در آن روز خـطبهای خواند که سراسر حزن و ماتم بود و مصایب سیدالشهداء (ع) را برای مردم بازگو کرد و سـپس هـمراه بـا مردم بسیار گریست. (ابن نما حلی، 1406: 112-114؛ ابن طاووس، 1348: 197-202؛ مجلسی، 1403: 45/147-149)
از اینجهت با توجه به عـملکرد امام سجاد (ع) در بدوِ ورود به مدینه با خطبهخوانی و به گریه واداشتن مردم، اقدام آنها مـبنی بـر تـنها گذاشتن امام حسین (ع) را یادآور شد تا از این اقدامِ خود پشیمان شوند و به اهل بیت (ع) بـیشتر نـزدیک گردند و علوم و معارف الهی را از آنان فراگیرند. عملی که امام زینالعابدین (ع) در کوفه و شـام نـیز تـکرار کرد تا مردم حق اهل بیت (ع) و جایگاه ایشان را بشناسند.
3-7. ترغیب و تشویق مردم به فرهنگ جـهاد و شـهادت
از جـمله راهبردهای دیگر امام سجاد (ع) در تبیین معارف عاشورا، ترغیب و تشویق مردم به فـرهنگ جـهاد و شهادت است؛ امری که امام به خوبی از عهده آن برآمد و در کلامی، سیمای حقیقی شیعه را چنین ترسیم کـرده اسـت:
شیعه راستین ما کسی است که در راه اهداف و برنامههایمان جهاد و تلاش کند و بـا کـسانی که به ما ستم میکنند درگیر شـود و ظـلم آنـان را دفع کند تا اینکه خداوند حق را از سـتم پیـشگان باز گیرد.
از اینرو امام (ع) با ارائه تصویر کاملی از ارزش جهاد در راه خدا و حدودِ آن و آرزوهای خود بـرای شـهادت در راه خدا و تشویق و ترغیب مردم بـرای شـناخت حقیقت جـهاد و اقـدام بـه آن با حفظ همه شرایط و ضوابط، کـمال دیـن و جامعیت بینش سیاسی خود را به اثبات رساند (محمدزاده، 1392: 171). این امر باعث شـد شـیعیان حضرت، دست به قیامهایی چون تـوابین در عین الورده (65ق)، مختار ثقفی (66ق) و زیـد بـن علی(122ق) زده و با بذل جان و مـال خـویش در پی احیای فرهنگ ایثار، جهاد با دشمنان و شهادت در راه آموزههای اصیل شیعی بردارند.
نـتیجه
بـا وجود آنکه در میان حوادث طـول تـاریخ، هـیچ حرکتی نمود، پویـایی و بـرجستگی قیام عاشورا را ندارد، امـا آنـچه بیش از همه باعث شده است خون و پیام این رویداد عظیم تاریخی برای همیشه زنـده بـماند و بر تارک تاریخ بدرخشد، سیره راهـبردی ائمـه اطهار (ع) در زنـده نـگه داشـتن و احیای فرهنگ آن است. بـنابراین هر چند امام سجاد (ع) در محدودیتهای شدید خلفای اموی و کارگزارانِ وی به سر میبرد، اما بـا مـوضعگیریهای مناسب توانست از فرهنگ عاشورا و دستاوردهای ارزشـمند آن بـه صـورت شـایسته، پاسـداری کند و راه حماسهآفرینان را تـداوم بـخشد.
این نوشتار نشان داد که امام سجاد (ع) با توجه به شرایط بحرانی زمانِ خود، برای زنده نـگه داشـتن یـاد و راه سیدالشهدا (ع)، روشها و رویکردهای فرهنگی خاصی داشت و در ایـن زمـینه اقـدامهای مـهمی انـجام داد؛ از جـمله پند و ارشاد امت از طریق موعظه و دعا، برملا ساختن ماهیت پلید اموی از طریق خطبهخوانی در کوفه و شام، اتخاذ روش سیاسی _ عاطفی (گریه)، زیارت قبر امام حسین (ع) و سفارش آن به دوستان، اسـتفاده از نمادِ آب، ایجاد احساس گناه و پشیمانی در مردم و ترغیب و تشویق مردم به فرهنگ جهاد و شهادت.
بنابراین امام چهارم (ع)، همان مبارزه درازمدت اهل بیت (ع) را ادامه داد و راه را برای آیندگان هموار نمود.