مقدمه
واقعه «عاشورا» از بیبدیلترین و شاخصترین جریاناتی به شمار میرود که تاریخ توانسته است با سربلندی و سرافرازی در صفحات خویش بنگارد. «جامع» و «کامل» بودن این واقعه از لحاظ ولایتمداری، دینمداری، توجه به احکام دین، اخلاقی، عاطفی، سیاسی، اعتقادی، جوانب اجتماعی، فنون جنگی، عبرتانگیز بودن، درسآموزی، ظلمستیزی، انسانسازی و... همگان را به حیرت وا داشته است.
«علت» پایداری و ابدی بودن این حرکت عظیم انسانی قطعاً منوط به درجه «اخلاص» وجود مقدس امام حسین (ع) و اهداف ابدی و متعالی آن حضرت در جهت رساندن انسانها به «هدایت» و مراحل والای سیر و سلوک «انسانی» و «الهی» است.
«ظلومیت» حضرت (ع) و اصحاب و یارانش «امتیازی» اصیل و بینظیر است تا با گوهری همچون اشک به هم آمیخته و صاحبش را به «کشتی» نجات رسانده و در زیر سایه «نور» هدایت امام حسین (ع) به بهشت برین رهنمون شود.
آری! چنین است که هزاران عاشق دل به دریای عظمت امام حسین (ع) سپرده و کربلا و مجالس عزای امام حسین (ع) را چون نگینی در آغوش میگیرند و هر کس به اندازه معرفتش از این خرمن بهره برمیدارد.
گسترش روزافزون عزادران و مشتاقان حضرتش از «شیعه» و «سنی» گرفته تا «مسیحی» و… باعث نگرانی دشمنان اهل بیت (ع) گشته است و آنان نیز با تمام گستاخی به مصاف نور آمده و سعی در خاموش نمودنش میکنند که تا ابد بینتیجه خواهد ماند و بلکه خودشان در ظلمت و جهالت غرق خواهند شد.
این نوشتار در پی آن است که با مدارک «متقن» و «قوی» و با تکیه بر «آیات» الهی و پژوهش نامه «سیره» و «روش» پیامبر گرامی اسلام (ص) و دیگر معصومین (ع) حق را به حقجویان بنمایاند.
بیان مسئله و ضرورت تحقیق
از دیرباز تاکنون، همواره مخالفانی بودند که عزاداری امام حسین (ع) را انکار کرده و یا در درباره آن شبهه و تردید روا داشتهاند. اینان گاهی کوشیدهاند مشروعیت عزاداری برای امام حسین (ع) را نفی کنند و گاهی نیز کارکردهای آن را زیر سؤال بردهاند.
عزاداری برای امام حسین (ع) در عصر کنونی، با شبهاتی از این دست مواجه است:
- چرا باید برای حادثهای که قرنها از وقوع آن گذشته است، عزاداری و گریه کنیم؟
- علت سیاهپوش کردن کوچه و بازار و محافل و بر سر و سینه زدن چیست؟
- یاد حادثه عاشورا را با شیوههای نو، همانند برگزاری همایش و کنفرانس مطبوعاتی و... هم میتوان گرامی داشت؟
- اگر امام حسین (ع) با حرکت خود در روز عاشورا پیروز واقعی میدان بود، چرا شیعیان و محبان آن حضرت به جای جشن و سرور، گریه و عزاداری میکنند؟
وهابیونِ غرق شده در جهالت و تعصب، با عقایدِ باطلِشان در پی این هستند که افکار مردم را منحرف کنند. آنان از این نکته مهم غافلند که شیعه بر اساس منابع غنی خود، برای همه اینها جواب دارد. توجه به این نکته مهم، ضرورت تحقیق در مورد عزاداری و چون و چرای آن را میرساند تا حق روشن و سیاهی افکار وهابیون و دشمنان اهل بیت (ع) معلوم شود.
واژهشناسی و معنادانی کلمه «ماتم»
«ألمأتَم»؛ در لغت به معنای جمع شدن مردان و زنان، به جهت شادی و غم را گویند، ولی به مرور زمان به جمع شدن زنان برای عزا اختصاص یافته است. (ابن منظور، 1414: 12:4)
«ماتم»: عزاداری، سوگواری. (عمید، 1377: 1068)
در زمان کنونی، ماتم تنها برای عزاداری گروه بانوان به کار نمیرود، بلکه شامل اجتماع مردان برای عزاداری نیز میشود. از این نظر در برخی مناطق، به جایگاههای عزاداری و روضهخوانی، «ماتمسرا» گفته میشود. (کریمی نیا، 1395: 52)
واژهشناسی و معنادانی کلمه «المناحه»
«المَنَاحه» به معنای عزاداری؛ «ألنوح»، «ألنوَائِح»: اجتماع زنان برای عزاداری را گویند. (راغب اصفهانی، 1374: 828)
«نوحه»: بیان مصیبت، گریه کردن با آواز، آواز ماتم، شیون و زارى، مویهگرى، زارى بر مرده، شعرى که در ماتم و سوگوارى با صوت حزین و ناله و زارى خوانند، اعم از سوگوارى براى کسى که تازه مرده، یا براى امامان شیعه (ع).
ترکیبات دیگر آن عبارت است از نوحه آراستن، نوحه ساختن، نوحه سرودن، نوحهخوانى. نوحهگرى بر مرده، رسم جاهلیت بوده و کارى مکروه است، مگر براى معصومین (ع) که نوحه و گریه بر آنان از شعائر مهم و از عوامل نشر فضیلتها و احیاى یاد اسوههاى کمال است و خود امامان (ع) بر سید الشهدا (ع) مىگریستند و امر به نوحهخوانى مىکردند.
بر جعفر طیار و حمزه سید الشهداء (ع) نیز نوحهخوانى شد. آنچه از کراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحهگرى و زشت بودن اجرت نوحهگر در روایات یاد شده، ناظر به نوحهگریهاى جاهلى است که آمیخته به باطل و گاهى حرام بود.
در فرهنگ عزادارى براى امام حسین (ع) نوحه به نوعى خاص از شعر مرثیه مىگویند که در مجالس به صورت جمعى اجرا مىشود.
اشعار نوحه را براى سینه زدن مىساختند؛ یکى نوحه مىخواند و دیگران به نوا و آهنگ و وزن اشعار نوحهخوان سینه مىزدند؛ ولى اشعار مرثیه را با آهنگ در مجالس سوگوارى براى به گریهافکندن و اظهارتأسف شنوندگان بر قتل شهداى کربلا مىخواندند و عنوان روضه نداشت. (محدثی، 1417: 453)
امام صادق (ع) میفرماید:
قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ قِفْ مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِلنوَادِبِ ینْدُبْنَنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیامَ مِنًى؛ (شهید ثانی، بیتا: 113)
پدرم امام باقر (ع) به من فرمود:
از مال من فلان مقدار بردار و همه ساله تا ده سال برای من در سرزمین مِنی، در موسم حج مجلس گریه و نوحهسرایی تشکیل بده تا بر مظلومیت من نوحهسرایی کنند.
واژهشناسی و معنادانی کلمه «عزا»
«عَزا» در لغت به معنای صبر و شکیبایی کردن بر هر چیزی که انسان از دست میدهد (ابن منظور، 1414: 15: 52). نیز به معنای «خوب صبر کردن»، «صبر کردن در مصیبت» و «سوگ و مصیبت» است (عمید، 1377: 910). در عربی، «عَزیتُ فُلانًا»؛ یعنی او را دلداری و تسلی دادم (ابن منظور، 1414: 15: 53) و «أحسَنَ اللهُ عَزَاکَ»؛ یعنی خداوند تو را صبر نیک دهد (فیومی، 1414: 2: 408)
بر این اساس «عزاداری» مراسمی است که برای آرامش بخشیدن به فرد یا افراد داغدیده برگزار میشود. برای این منظور، روشهای متعددی کاربرد دارد؛ مانند همدردی کردنِ زبانی با فردِ داغدیده، گریه کردن همراه با فردِ داغدیده، شنیدن غم و غصههای فردِ داغدیده، یادآوری داغهای دیگران بهویژه داغهای بزرگان دینی و تاریخی و... . در جوامع مختلف، عزاداری معولا در قالب مراسم جمعی، در چند مرحله زمانی (سوم، هفتم، چهلم و...) و با آدابی مخصوص برگزار میشود و رویهمرفته، تأثیر بسیار شگرفی در آرامش بخشیدن به افراد داغدیده دارد. (پیشوایی، 1395: 2/ 131)
اقامه عزا در سیره عملی اهل بیت (ع)، سابقهای درخشان و طولانی دارد، به گونهای که اهل بیت (ع) در هر فرصتی و مجالی که ممکن بود اعلان عزا کرده و به روشهای مختلف مردم را به عزاداری بر سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع) دعوت میکردند.
علت آن این بود که دستگاه خلافت اموی همواره میکوشید قیام امام حسین (ع) را قیامی بر ضد خلیفه رسول خدا (ص) جلوه دهد که سرکوب آن، حق و وظیفه دستگاه خلافت بوده است. از اینرو بعد از بازگشت اهلبیت (ع) به مدینه، امویان همه توان خود را برای به فراموشی سپردن این حماسه به کار گرفتند.
در مقابل اهل بیت (ع) که به این نقشه شوم دشمن پی برده بودند، عزم خود را جزم کردند تا با تمام توان، قیام خونین حسینی را زنده نگاه دارند. یکی از راههای رسیدن به این هدف، برپایی مجالس سوگواری، عزاداری علنی و گریه بر شهدای کربلا بود که نوعی مبارزه منفی با حکومت یزید محسوب میشد. سوگواری و گریه در حقیقت نمودی خارجی از بیزاری درونی شیعیان از دشمنان امام حسین (ع) بود (پیشوایی، 1395: 2/ 170) که بیش از همه بازماندگان بنیهاشم، امام سجاد (ع)، به این امر اهتمام داشت.
با توجه به سیره عملی اهل بیت (ع)، شکل عزاداریها را یاد آوری می کنیم:
1. سر سفره غذا
امام صادق (ع) میفرماید:
امام سجاد (ع) بیست سال بر مصیبت پدرش گریست و هر گاه غذا جلوی او میگذاشتند گریه میکرد. روزی یکی از غلامان به ایشان گفت: «فدایت شوم ای فرزند رسول خدا! میترسم از کثرت حزن و اندوه خود را هلاک کنی.» فرمود: «از درد و اندوه خویش به خدا شکوه میکنم و چیزی از خدا میدانم که شما نمیدانید (یوسف: 86). هرگاه کشته شدن فرزندان فاطمه (س) را به یاد میآورم، بیاختیار بغض گلویم را میگیرد و اشکم جاری میشود». (ابن بابویه، 382: 1/ 273)
2. هنگام دیدن و نوشیدن آب
امام سجاد (ع) هر گاه ظرف آبی را برای نوشیدن برمیداشت، چنان میگریست که اشک از دیدگانش با آب ظرف میآمیخت و وقتی از علت آن میپرسیدند، میفرمود:
چگونه گریه نکنم، در حالیکه پدرم از آبی منع شد که [نوشیدن آن] برای درندگان و حیوانات آزاد بود؟ (ابن شهر آشوب، 1379: 4/ 166)
همچنین در روایتی دیگر، داوود رقی از امام صادق (ع) چنین نقل میکند:
در محضر امام صادق (ع) بودم. حضرت آب طلبید و زمانیکه آب را نوشید دیدم در حضرت حالت گریه پیدا شد و دو چشم آن حضرت غرق اشک گردید. سپس به من فرمود: «ای داوود! خدا قاتل حسین (ع) را لعنت کند؛ من هرگز آب ننوشیدم جز این که به یاد امام حسین (ع) افتادم و بندهای نیست که آب نوشیده و حسین (ع) را یاد کرده و کشندهاش را لعنت کند، مگر آنکه خداوند منان صدهزار حسنه برای او مینویسد و صدهزار گناه از او محو کرده و صدهزار درجه، مقامش را بالا برده و گویا صدهزار بنده آزاد کرده و روز قیامت حق تعالی او را با قلبی آرام و مطمئن محشورش میکند.» (شعیری، بی تا: 177)
از مصباح کفعمى چنین نقل شده است:
قَالَتْ سکِینَهُ لَما قُتِلَ الْحُسَینُ اعْتَنَقْتُهُ فَأُغْمِی عَلَی فَسَمِعْتُهُ یقُولُ:
شیعتی إن ما شربتم ری عذب فاذکرونی أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی؛
هنگامى که جناب سکینه در مقتل پدر بزرگوار خود آمد جسد آن حضرت را در آغوش گرفت و از کثرت گریستن مدهوش شد و این شعر را از پدر بزرگوار خود در عالم ابتدا بشنید: شیعیان من! هرگاه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید، هرگاه غریب یا شهیدى را شنیدید، برای من گریه کنید. (کفعمی، 1405: 741)
از این حدیث درمییابیم که امام حسین (ع) هم بر زنده نگه داشتن عاشورا تأکید داشت؛ چون هدف آن حضرت (ع) از قیام تداوم و بقای دین مبین اسلام بود که در صورت بقای یاد حضرت، پیامهای عاشورا به جامعه انتقال مییابد و نتیجه آن حفظ دین خواهد بود.
3. عزاداری به واسطه سرودن شعر
امامان معصوم شیعیان (ع) و شاعران را برای شعر مرثیهای در عزای امام حسین (ع) تشویق میکردند تا به واسطه این هنر ادبی و ذوق درونی و عواطف و احساسات عمیقِ شعری، محبت و عاطفهها را به جوشش آورده و جذب مقام ولایت الهی نمایند.
أَبِی هَارُونَ الْمَکْفُوفِ قَالَ: دَخلْتُ علَى أَبی عَبْدِ اللهِ فَقَالَ لِی أَنْشِدْنِی فَأَنْشَدْتُهُ فَقَالَ لَا کمَا تنْشِدُونَ وَ کَمَا تُرْثِیهِ عِنْدَ قَبْرِهِ فَأَنْشَدْتُهُ:
أ مررت علی جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیه (قمی، 1379، ج2: 787)
قالَ فَلَما بَکَى أَمْسَکْتُ أَنَا فقَالَ مر فَمَرَرْتُ قالَ ثم قالَ زِدْنِی زِدْنِی قَالَ فَأَنْشَدْتُهُ:
یا مریم قومی واندبی مولاک وعلی الحسین (علیه السلام) فاسعدی ببکاک
قَالَ فَبَکَى وَ تَهَایجَ النسَاءُ قَالَ فلَما أَن سَکَتْنَ قَالَ لِی یا بَا هَارُونَ منْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَینِ فأَبْکَى عشَرَهً فَلَهُ الْجَنهُ ثُم جَعَلَ ینْتَقِصُ وَاحداً وَاحِداً حَتى بَلَغَ الْوَاحِدَ فَقَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَینِ فَأَبْکَى وَاحِداً فَلَهُ الْجنهُ ثم قَالَ مَنْ ذَکَرَهُ فَبَکَى فلَهُ الْجنهُ؛ (همان)
ابوهارون مکفوف میگوید: امام جعفر (ع) به من گفت: «برای من شعری درباره حسین (ع) بخوان.» من شعری برایش خواندم و او به من گفت: «آن چنانکه برای خود میخوانید برایم بخوان.» منظورش با رقت و سوز بود. و من چنین خواندم: «گذرت که بر جسد حسین (ع) افتاد، به استخوانهای پاکش بگو: ای استخوانهای پاک، همیشه از باران ابرهای متراکم و پربار، بهرهور سیراب باشی.» ابوهارون گوید: امام صادق (ع) گریست و سپس گفت: «بیشتر بخوان!» قصیده دیگری برایش خواندم و او باز گریه کرد و من از پشت پرده نیز صدای گریه شنیدم. وقتی که آرام شدم، حضرت گفت: «ای اباهارون! هر کس در رثای حسین (ع) شعری بخواند، بگرید و ده کس را بگریاند، بهشت برای آنان حتمی گردد. و هرکه در رثای حسین (ع) شعری بخواند، بگرید و پنج کس را بگریاند، باز بهشت برای آنان نوشته شود و هرکس در رثای حسین (ع) شعری بخواند، بگرید و یکی را بگریاند، باز هم بهشت بر آن دو ضرور گردد. هرکه در نزد او از حسین (ع) یادی شود و از چشمان او به مقدار پر مگسی اشک بیرون آید، پاداش نیکی با خدا باشد و خدا برای او به کمتر از بهشت راضی نباشد.»
4. اقامه عزا در منزل
در عصر امام باقر (ع) و امام صادق (ع) به دلیل فرصت مناسبی که پیش آمده بود، مجالس عزا در بیت شریف و در حضور آن دو امام بزرگوار برگزار میشد و شاعران و مداحان، اشعاری را در رثای امام حسین (ع) میخواندند. (پیشوایی، 1395: 2/ 354)
امامان معصوم به شیعیان توصیه میکردند که در منازلشان مجلس عزای امام حسین (ع) را برپا کنند. مالک جُهَنی از امام باقر (ع) درباره وظیفه شیعیانی که در روز عاشورا نمیتوانند به کربلا بروند و مرقد مبارک امام حسین (ع) را از نزدیک زیارت کرده، در آنجا برای حضرت عزاداری نمایند، پرسید. امام باقر (ع) فرمود:
وَ یأْمُرُ مَنْ فِی دَارِهِ بِالْبُکَاءِ عَلَیهِ وَ یقِیمُ فِی دَارِهِ مُصِیبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَیهِ؛ (مجلسی، 1403: 98/ 291)
[چنین شخصی] باید بر آن حضرت (ع) بگرید و به خانوادهاش نیز دستور دهد بر آن حضرت گریه کنند و در خانهاش با شیون و ناله، برنامه ذکر مصیبت برای آنجناب برپا کند.
در عصر امام صادق (ع) عزاداری امام حسین (ع) بیش از هر زمانی رونق گرفت (پیشوایی، 1395: 2/ 355). آن حضرت به مردم میفرمود:
امام حسین (ع) به عزادار خود مینگرد و برای او و پدرش طلب مغفرت میکند و خطاب به او میگوید: «ای کسی که [برای من] گریه میکنی، اگر از اجر و پاداشی که خدا به تو میدهد آگاه شوی، شادیات بیش از اندوهت میشود.» (حسینی موسوی، 1418: 1/ 66)
خانه امام صادق (ع) پیوسته شاهد رفت و آمد شاعران بزرگی بود که در عزای امام حسین (ع) مرثیهسرایی میکردند (پیشوایی، 1395: 2/ 356). ابوالفرج اصفهانی از قول اسماعیل تَمیمی نقل میکند:
خدمت امام صادق (ع) بودم که سید حِمیَری اجازه ورود خواست و وارد شد. امام (ع) به زنان اهل بیت فرمود پشت پرده بنشینند. آنگاه از سید حمیری خواست که در رثای امام حسین (ع) شعری بخواند. سید این اشعار را خواند:
أمرر علی جدث الحسین |
و قل لأعظمه الزکیه |
|
یا أعظما لا زلت من |
وطفاء ساکبه رویه |
|
و إذا مررت بقبره |
فأطل به وقف المطیه |
|
و ابک المطهر للمطهر |
والمطهره التقیه |
|
کبکاء معلوله أتت |
یوما لواحدها المنیه |
(ابن نماحلی، 1406: 83)
بر قبر حسین (ع) بگذر و به استخوانهای پاکش بگو.
ای استخوانها! پیوسته از ابر پر باری سیراب باشید.
وقتی که بر قبرش می گذری، در آنجا درنگ کن.
و بر آن پاک، فرزند آن مرد و زن پاک و پاکیزه، گریه کن.
همچون مادری که تنها فرزندش مرده باش.
امام صادق (ع) گریست و صداى ناله از خانه آن حضرت بلند شد تا حدى که به او گفت: «دیگر بس است.» او نیز شعرش را متوقف کرد.
در حدیث دیگری امام صادق (ع) در گفتوگو با مِسمَع بن عبدالملک کُردِین بصری که گفته بود از بیم جاسوسان بنیامیه نمیتواند در کربلا حاضر شود، اما در خانهاش برای امام حسین( غمگین و محزون به سوگ مینشیند، او را تشویق کرد و فرمود:
... رحمت خدا بر اشک چشم تو! آگاه باش تو از کسانی هستی که در شادی ما شاد، در حزن ما محزون، در هنگام ترس ما بیمناک، و در زمان ایمنی ما ایمن هستند... . (مجلسی، 1403: 44/ 290)
امام رضا (ع) در تمام دهه محرم محزون و غمگین بود و خود مجلس عزاداری و مرثیهسرایی برپا میکرد. در این مجالس اگر شاعر یا مرثیهسرایی حضور داشت، امام (ع) به او میفرمود اشعاری در رثای امام حسین (ع) بسراید و اگر کسی نبود، خودش مصائب جدش را ذکر میکرد و مردم را میگریاند (پیشوایی، 1395: 2/ 295)؛ چنانکه دِعبِل خُزَائی میگوید:
خدمت سرورم امام رضا (ع) رسیدم. دیدم آن حضرت همراه اصحابش محزون و اندوهگین نشسته است. وقتی دید من به سوی ایشان میروم، فرمود: «ای دعبل! میخواهم شعری بگویی.» آنگاه دستور داد پردهای میان ما و اهل حرم زدند و به زنان فرمود که در پس پرده بنشینند و در مصیبت جد خود بگریند. در این هنگام به من فرمود: «ای دعبل! بر حسین( مرثیه بخوان. تا زمانی که زندهای، یاور و مدحکننده مایی. پس تا جاییکه می توانی از یاری ما کوتاهی نکن.» من گریستم و اشعار زیر را خواندم:
أ فاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشانا بشط فرات
(شبر، جواد، 1409: 1/297)
ای فاطمه! اگر می دیدی حسین (ع) چگونه بر روی زمین افتاده و در کنار رود فرات تشنه جان داده است.
5. رسانهای کردن عزای امام حسین
اهل بیت (ع) از هر فرصتی استفاده کرده و عزای حضرت را علنی میکردند. چون امام حسین (ع)، جان خویش را فدا کرد تا بشریت را از ضلالت و گمراهی نجات دهد و این امر محقق نمیشود مگر با زنده نگه داشتن عزای حضرت. و این امر به نتیجه نمیرسد جز با رسانهای کردن عزای حضرت(ع)، طوریکه همگان را به خود جلب و جذب کرده و به پای روضه بکشاند. آنگاه هنر روضه همراه با اشک و ناله و جوشش عواطف پیامهای عاشورا را به دل عزادار نفوذ میدهد. و او را جهت همسو بودن با اهداف حسینی همگام نموده و به حرکت در مسیر حسینی بودن وا میدارد.
یکی از اقدامات خاندان امام حسین (ع) برای معرفی سیمای زشت امویان و بیدار کردن وجدان خفته کوفیان و تحریک احساسات آنان، ایراد خطبههایی کوبنده و روشنگرانه بود. این سخنان، چنان تأثیری در کوفیان گذاشت که آنان در همان اجتماع، با اظهار پشیمانی از رفتار زشتشان، برای امام حسین( و مظلومیت اهل بیت او گریه و عزاداری کردند. (پیشوایی، 1395: 2: 41)
خطبههای حضرت امام سجاد (ع) (طبرسی، 1403: 2/ 305) و حضرت زینب (س) (ابن طیفور، بی تا: 39)، ام کلثوم (س) (مجلسی، 1403: 45/ 112) و حضرت فاطمه صغری (س) (سید ابن طاووس، بیتا: 145)در شهر کوفه و همچنین خطبه امام سجاد (ع) (مجلسی، 1403: 45/ 135) و حضرت زینب (س) (همان: 139) در مجلس یزید نشانگر این امر مهم است.
از آنجا که بیشتر کوفیان امام (ع) را میشناختند، نیازی به معرفی کردن اهل بیت (ع) نبود و بدین جهت امام سجاد (ع) هنگام معرفی خود به این جمله اکتفا کرد:
فَأَنَا عَلِی بْنُ الْحُسَین؛ (طبرسی، 1403: 2/ 305)
من علی فرزند حسین (ع) فرزند علی بن ابیطالب (ع) هستم.
اما شامیان، اهل بیت (ع) را نمیشناختند؛ آنان نه میدانستند حسین (ع) کیست و نه از جایگاه والای امیرالمؤمنین (ع) آگاهی داشتند. از اینرو اهل بیت (ع) در خطبههای خود بیشتر به بیان انتسابشان با رسول خدا(، فضایل امیر مؤمنان (ع) و فاطمه زهرا (ع)، بیان افتخارات خاندان خویش در خدمت اسلام و آنگاه گوشزد کردن خیانتها و گذشته بد یزید و اجدادش میپرداختند. به این دلیل است که میبینیم بیش از نیمی از خطبه امام سجاد (ع) در شام، بیان فضایل امیر مؤمنان (ع) است.
پس از شنیدن این سخنان بود که شامیان فهمیدند این اسیران، خویشاوندان رسول خدا (ص)، اهل قبله و متعهد به اسلام و برترین مسلمانند و کشتن آنها هیچ دلیل موجهی نداشته است. در حقیقت امام سجاد (ع) با سخنان خود، پردههای تزویر و فریب بنیامیه را که سالها برای استحکام حکومت خود در شام کشیده بودند، کنار زد و تبلیغات آنان را نقش بر آب کرد و رهبران واقعی را به مردم شناساند.
در مدینه نیز مانند کوفه، مردم به اندازه کافی با اهل بیت (ع) آشنا و به فضایل آنان آگاه بودند. از اینرو امام (ع) در خطبه مدینه، نیازی به معرفی خویش، خاندان و بیان فضایل نداشت و مستقیم به سراغ بیان عمق فاجعه رفت. فاجعهای که باید در سینهها ثبت میشد تا غم و اندوه آن فراموش نشود. امام (ع) با بیان زیبا و مؤثر خود، اهل مدینه را به برپایی عزا و ماتم فراخواند. (پیشوایی، 1395: 2/ 162)
مرحله بعد نوبت زنان اهل بیت بود که زینبوار به اقامه عزا بپردازند. تا عمق فاجعه ریشه در دلهای مردم دوانده تا به این وسیله امام حسین (ع) و عاشورا و مصیبتهای آن فراموش نشود و پیامهای عاشورا سینه به سینه نقل شود.
پس از واقع جانسوز کربلا بانوان بنیهاشم نیز برای زنده نگاه داشتن یاد شهدای کربلا، پیوسته در ماتم و عزا بودند. از امام صادق (ع) روایت کردهاند که بعد از واقعه کربلا، همسر امام حسین (ع) برای آن حضرت ماتم به پا کرد و گریست و زنان و خادمان نیز آنقدر گریه کردند که اشکهایشان تمام شد (مجلسی، 1403: 45/ 170).
او پس از واقعه کربلا هرگز زیر سقفی ننشست و بعد از یک سال، از شدت حزن و اندوه در گذشت. (جواد شبر، 1409: 1/ 63)
امالبنین (س) نیز در بقیع حاضر میشد و چنان با سوز و گداز بر پسرانش نوحهسرایی میکرد که مردم اطراف او جمع میشدند و گریه میکردند تا جاییکه مروان بن حکم نیز که از دشمنان سرسخت بنیهاشم بود، با دیدن این صحنه و شنیدن نالههای سوزناک این مادر، اشک ریخت. (مجلسی، 1403: 45/ 170)
در نقل دیگر آمده است که امام سجاد (ع) برای زنان بنیهاشم غذا فراهم میکرد تا بتوانند به سوگواری بپردازند. برقی با سند خود روایت کرده است:
پس از شهادت امام حسین (ع)، زنان بنیهاشم لباسهای سیاه و پشمینه پوشیدند و از سرما و گرما شکوه نمیکردند و امام سجاد (ع) در زمان سوگواریهایشان برای ایشان غذا تهیه میکرد. (همان: 188)
در ابتدا این عزاداری در بنیهاشم و فرزندان و خاندان اهل بیت (ع) وجود داشت و بهتدریج در میان پیروان اهل بیت (ع) گسترش یافت. امام صادق (ع) در مورد مصیبت عاشورا چنین میفرماید:
پس از حادثه عاشورا هیچ بانویی از بانوان بنیهاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچیک از بنیهاشم دودی که نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشتهایم. (امین عاملی، 1376: 5/ 104)
واژهشناسی و معنادانی کلمه «الجزع»
«جزع»: بىتابى. ناله.
راغب گوید:
جزع از حزن اشد است. جزع حزنى است که شخص را از چارهاندیشى بازدارد، ولى حزن از آن اعم است. (قرشی بنایی، 1412: 2/ 35)
«الجَزَع _ ناشکیبایى»؛ این واژه ضد «الصبْر_الصبُور» است. (مصطفوی، 1368: 2/ 81)
«جزع» در مقابل صبر بوده و به معنای بیان حزن و درد و مصیبت است (ابن منظور، 1414: 8/ 47). جزعی که به معنای بیقراری کردن در مصیبتهاست، عملی مکروه است، ولی در مصیبت امام حسین (ع) جزع نمودن نه تنها ناپسند نیست، بلکه امری پسندیده محسوب میشود. (کریمینیا، 1395: 65)
امام صادق (ع) فرمود:
کُل الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ عَلَى الْحسَینِ؛ (حر عاملی، 1414: 5/ 499)
هر نوع بیتابی و گریه ناپسند (مکروه) است مگر بیتابی و گریه کردن بر امام حسین (ع).
یک نوع گریه و بیتابی که در روایات به آن اشاره شده است و آن از جزع و بیتابی شدیدتر است «هلَع» نام دارد. هلع در لغت به معنای جزع و بیتابی است (حسینی زبیدی، 1414: 11/ 546). گفته شده است: «الهَلَع أَفْحَشُ الجَزَع؛ هلع از جزع شدیدتر است». (هاشمی خویی، بی تا: 12/ 163)
برای این نوع عزاداری در سیره معصومین (ع) روایت نقل شده است و قبلاً گفتهایم که «عمل» معصوم برای ما دلیل فقهی و نوعی اجازه است. بر همین مبنا کلام امام سجاد( را نقل میکنیم که فرمود:
لَما أَصَابَنَا بِالطف مَا أَصابَنَا وَ قتِلَ أَبِی وَ قُتِلَ مَنْ کَانَ مَعَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَى الْأَقْتَابِ یرَادُ بِنَا الْکُوفَهُ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِمْ صَرْعَى وَ لَمْ یوَارَوْا فَیعْظُمُ ذَلِکَ فِی صَدْرِی وَ یشْتَد لِما أَرَى منْهُمْ قَلَقِی فَکَادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ وَ تبَینَتْ ذَلِک منی عَمتِی زَینَبُ بِنْتُ عَلِی الْکُبْرَى فَقَالَتْ مَا لِی أَرَاکَ تَجُودُ بِنَفْسِکَ یا بَقِیهَ جَدی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی فَقُلْتُ وَ کَیفَ لَا أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سیدِی وَ إِخوَتِی وَ عمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمی وَ أَهْلِی مُضَرجِینَ بِدِمَائِهِمْ مُرَملِینَ بِالْعَرَاءِ مُسَلبِینَ- لَا یکَفنُونَ وَ لَا یوَارَوْنَ وَ لَا یعَرجُ عَلَیهِمْ أَحَدٌ وَ لَا یقْرَبُهُمْ بَشَرٌ کَأَنهُمْ أَهْلُ بَیتٍ مِنَ الدیلَمِ وَ الْخَزَرِ ... ؛ (ابن قولویه، 1356: 261)
هنگامیکه در کربلا آن مصیبت بر ما وارد شد و پدرم و تمام فرزندان و برادران و جمیع اهلش که با او بودند کشته شدند و حرم و زنان آن حضرت را بر روی شتران بیجهاز نشانده و ما را به کوفه میبردند، پس به قتلگاه ایشان چشم دوختم و بدنهای طاهره را برهنه و عریان دیدم که روی خاک افتاده و دفن نشدهاند. این حال بر من گران آمد و در سینهام اثرش را یافته و هنگامی که از ایشان چنین منظرهای را دیدم، اضطراب و بیآرامی در من شدت یافت به حدی که چیزی نمانده بود که روح از کالبدم خارج شود. این هیئت و حالت را وقتی عمهام زینب کبری (س) دختر علی بن ابیطالب (ع) از من مشاهده نمود، عرض کرد: «این چه حالتی است که از تو میبینم، ای یادگار جد و پدر و برادرم، چرا این گونه جان خود را به خطر میاندازی؟» گفتم: «چگونه جزع و بیتابی (هلع) نکنم در حالیکه میبینم سرور و برادران و عموها و پسرعموها و اهل هود را در خون خویش تپیده، عریان و برهنه بوده، جامههایشان را از بدن بیرون آوردهاند، بدون اینکه کفن شده یا دفن گردیده باشند. احدی بالای سرشان نبوده و بشری نزدیکشان نمیشود گویا ایشان از خاندان دیلم و خزرند؟»
در روایت فوق، امام میفرماید: «فَکَادَتْ نَفْسِی تخْرُجُ؛ چیزی نمانده بود که جان از سینه من خارج شود». این بیان حضرت نشاندهنده اوج مصیبت و غم و اندوه درونی امام سجاد( در هنگام مشاهده اجساد بیسر و برهنه شهدا و پدر گرامیاش بود. گریه ایشان، گریه معمولی نبود، بلکه بیتابی به اندازهای بود که بیم خطر به جانشان میرفت که حضرت زینب (س) فوراً به دلداری آمدهاند.
واژهشناسی و معنادانی کلمه «عویل»
«العَوِیل»: گریه و زارى که با صداى بلند و همراه با ضجه باشد. (ابن منظور، 1414: 11/ 483)
این واژه و نیز واژه «ویل؛ به معنای مردن و هلاکت» از واژههایی است که شخص مصیبتدیده هنگام یاد نمودن مرگ عزیزان خود به کار میبرد. از آنجایی که این دو واژه از مصادق «جَزَع» است، به کار بردن آن دارای اشکال است. همانطور که در بحث «جزع» گفته شد، اگر چه ضجه، صیحه، شیون و ناله، گریه بلند و بیصبری نمودن در مصیبت عزیزان مکروه است ولی در عزای امام حسین (ع) اشکال ندارد. (کریمینیا، 1395: 74)
نویسنده کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم در ذیل آیه «وَ أَیوبَ إِذْ نادى رَبهُ أَنی مسنِی الضر وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الراحِمِینَ[1]» مینویسد:
هَذِهِ الآیهَ الکَرِیمَهَ تُؤَیدُ مَعنَى البُکَاءِ وَ العَوِیلَ وَ الندبَهَ؛ ألمفهُومَهَ مِن کَلِمَهِ أیوُبَ. لِأن أیوبَ: من مَادهِ أیبُوبَ، بِمَعنَى البکَاءِ وَ العویلِ. وَ أیبَبَ، بِمَعنَى نَاحَ وَ نَدَبَ؛ (مصطفوی، 1368: 1/ 201)
این آیه کریمه معنای گریه همراه با صدای بلند و ضجه و ندبه را تأیید میکند و ما این معنا را از مفهوم کلمه ایوب میفهمیم به این جهت که کلکه «ایوب» از ماده «أیبوب» به معنای گریه همراه با صدای بلند گرفته شده است یا از ماده «أیبب» به معنای خواندن همراه با نوحهگری و گریه است.
امام صادق (ع) فرمود:
لَما کَانَ منْ أَمرِ الْحسَینِ مَا کَانَ، ضَجتِ الْملَائِکَهُ إِلَى اللهِ بِالْبُکَاءِ، و قَالَتْ: «یفْعَلُ هذَا بِالْحُسَینِ صَفِیکَ و ابْنِ نَبِیکَ؟» قَالَ: «فَأَقَامَ اللهُ لَهُمْ ظِل الْقَائِمِ» و قالَ: «بهذَا أَنْتَقِمُ لِهذَا»؛ (کلینی، 1407: 2/ 509)
وقتی امام حسین (ع) به شهادت رسید، ملائکه با گریههای بلند به درگاه خداوند، ضجه کرده و گفتند: «این حسین (ع)، برگزیده شما و پسر پیغمبر شماست؟» خداوند سایه حضرت مهدی (عج) را به ملائکه نشان داد و فرمود: «با این بزرگوار انتقام حسین (ع) را میگیرم.»
وقتی امام حسین (ع) خبر شهادت مسلم را در منزل «ثَعلَبِیه» شنید چند بار فرمود: «رحمت خدا بر آنان باد».
و اینجا بود که قلب رئوف امام (ع) تاب نیاورده همراه کاروانیان به گریه نشست. مثیرالأحزان واقعه را این گونه نقل میکند:
وَ لَما وَرَدَ خَبَرُ مُسْلِمٍ وَ هَانِئٍ ارْتَج الْموْضِعُ بالنوْحِ وَ الْعَوِیلِ وَ سَالَتِ الْعُزُوبُ بِالدمْعِ الْهَمُولِ. (ابن نما حلی، 1406: 75)
کاروان عشق و ایمان در راه شهادتگاه بود که خبر جانسوز دیگرى دریافت کرد و اینبار خبر شهادت نماینده و سفیر حسین (ع) در کوفه و میزبان غیرتمند و فداکار او، کاروانیان ستمستیز و آزادیخواه را تکان داد و طوفانى از شیون و فریاد در آن پهن دشتِ خشک و سوزان به راه انداخت و سیلاب اشک را از دیدگان روان ساخت.
همچنین مثیرالأحزان جریان غارت و آتش زدن خیمهها و گریه و ضجههای زنان بنیهاشم را اینگونه مینویسد:
وَ خرَجَ بنَاتُ سَیدِ الْأَنْبِیاءِ وَ قُرهُ عَینِ الزهْرَاءِ حَاسِرَاتٌ مُبْدِیاتٌ لِلنیاحَهِ وَ الْعَوِیلِ ینْدُبْنَ عَلَى الشبَابِ وَ الْکُهُولِ وَ أُضْرِمَتِ النارُ فِی الْفُسْطَاطِ فَخَرَجْنَ هَارِبَات؛ (همان)
تاراجگران اموى به سوى حرم اهل بیت (ع) یورش بردند و به غارت خیمهها پرداختند. دختران سالار پیامبران و نور دیدگان فاطمه (س) با سر و پاى برهنه از خیمهها بیرون ریختند و در سوگ جوانان و سالخوردگان به خون خفته خویش نالههاى جانسوز سردادند. غارتگران پس از غارت خیمهها، آنها را به آتش کشیدند و زنان و کودکان، بناگزیر ترسان و نگران از آنجا سر به بیابانها نهادند.
و اما ناله شیعه در فراق امام زمانش که جا دارد گریهها طولانی شود چون تمام مشکلات و گرفتاریهای ما از فراق یار است. لذا صبح جمعه در دعای ندبه این چنین نجوا میکنیم:
عَزِیزٌ عَلَی أَنْ أُجَابَ دُونَکَ وَ أُنَاغَى عَزِیزٌ عَلَی أَنْ أَبْکِیکَ وَ یخْذُلَکَ الْوَرَى عزِیزٌ عَلَی أَنْ یجْرِی عَلَیکَ دُونَهُمْ مَا جَرَى هَلْ مِنْ مُعِینٍ فأُطِیلَ معَهُ الْعوِیلَ وَ الْبُکَاءَ هَلْ مِنْ جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ جَزَعَهُ إِذَا خَلَا هَلْ قَذِیتْ عَینٌ فَتُسْعِدَهَا عَینِی عَلَى الْقَذَى... ؛ (مجلسی، 1423: 307)
جانم فدایت! تو درخت ریشهدار مجدی که همطرازی نپذیرد. جانم فدایت! تو نعمت دیرینهای که او را مانندی نیست. جانم فدایت! تو قرین شرفی که وی را برابری نیست تا چه زمانی نسبت به تو سرگردان باشم ای مولایم! و تا چه زمان و با کدام بیان، تو را وصف کنم و با چه راز و نیازی؟ بر من سخت است که از سوی غیر تو پاسخ داده شوم و سخن مسرتبخش بشنوم. بر من سخت است که برای تو گریه کنم، ولی مردم تو را واگذارند. بر من سخت است که بر تو بگذرد و نه بر دیگران آنچه گذشت. آیا کمک کنندهای هست که فریاد و گریه را در کنارش طولانی کنم؟ آیا بیتابی هست که او را در بیتابیاش، هنگامی که خلوت کند یاری رسانم؟ آیا چشمی هست که خار فراق در آنجا گرفته، پس چشم من او را بر آن خار خلیدگی مساعدت کند؟
نتیجه
با توجه به مدارک علمی و پژوهشی که در کلمات بزرگان مشاهده میشود، عزاداری بر امام حسین (ع)، کاملاً وجه «علمی»، «دینی، مذهبی» و «عقلانی» دارد. و از نظر تاریخی نیز چهره درخشانی به خود گرفته است و صفحات سفید و نورانی تاریخ، از عشق و علاقه و محبت درونی مؤمنین و آزاد مردان جهان نسبت به عزاداری امام حسین (ع) پر است.
«سیره»، «روش» و «اهتمام» ویژه اهل بیت (ع) در طول تاریخ نشان از ارزش و جایگاهِ «الهی» آن دارد. که مسیر شیعیان و آزاداندیشان عالم را به وضوح بیان کرده و در مسیرِ «حقیابی»، «حقجویی» و رسیدن به «مقام یقین» چراغ پر نوری بوده و خواهد بود.
در این پژوهش مشخص شد که عزاداری و گریه بر سیدالشهدا (ع) از مستحبات تأکید شده و از موجبات حفظ دین و ولایت الهی است.
همچنین در این نوشتار به چیستی عزا بر امام حسین (ع) پی بردیم. به این معنا که گریه و عزا بر حضرتش مایه حفظ دین، مقَوم و مستکحم کننده عقیده مردم به امامت و ولایت، تقویت کننده روحِ همبستگی با ولی خدا، ایجاد روحِ شهادتطلبی و شجاعت و عامل نشر و گسترش دین و احکام دین است.
با اندک توجه به روش ائمه (ع) در عزاداری و جایز بودن و مباح بودن جزع و فزع و گریههای طولانی و تشکیل مجالس گروهی و جمعی به جهت عزا، چیستی عزاداری روشن میشود و آن چیزی جز قوام دین و تحکیم رابطه روحی و معنوی با ولایت الهی نیست.
[1]به یاد آور ایوب را هنگامى که پروردگار خود را خواند و عرضه داشت ناراحتى و درد و بیمارى و مشکلات و گرفتارى به من روى آورده است و تو ارحم الراحمین هستی. (انبیا: 83)