تمامی امامان بعد از امام سوم شیعیان، با حاکمان زمان خود بیعت کردند. حتی امام سجاد علیهالسلام، چندی پس از واقعه عاشورا، با همان یزید بیعت نمود.
حسین بن علی (ع) با یزید سر جنگ نداشت، نه جنگ نظامی و نه جنگ سیاسی. اصلا فرصتی نشد که حسین (ع) بخواهد کاری کند. او سالها مشغول زندگی دور از چالش سیاسی با اصحاب قدرت بود. به محض مرگ معاویه، یزید مسندنشین شد و به سراغ حسین (ع) آمد که باید بیعت کنی. حسین (ع) نیز از این شهر به آن شهر شد تا بلکه بتواند گزیری برای گریز از بیعت بیابد. چند ماهی این گونه گذشت و دست آخر هم قصه به کوفه ختم شد و همه میدانیم، شد آنچه که شد.
حسین (ع) بر خلاف تمامی امامان بعدی، خط قرمزش بیعت با یزید بود. میگفت من جنگی با شما ندارم، ولی بیعت نمیکنم. از آن سو، یزید هم سفت و محکم ایستاده بود و میگفت، من هم جنگی با شما ندارم، به شرطی که بیعت کنی، یا مرده یا بیعت. هر دو طرف به سر خط رسیده بودند، خطی که برای حسین (ع) خونین شد.
اما چرا حسین (ع) بیعت نکرد؟
حسین (ع)، در روزگار عاشورا، نواده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، در میانسالگی و در اوج پختگی است. وجاهتش در تمام جهان اسلام بیمانند، محبوب دلها و پرنفوذ در میان خیل عظیم تودههاست؛ چشمها همه به اوست. از آن سو، یزید، جوان، بیملاحظه، بیحوصله و عجول است. اهل سیاست نیست. او سر مدارا ندارد. میخواهد همه را زیر چکمه ببرد تا قدرت، ثروت و خوشی را هر سه با هم داشته باشد.
حالا همچو حسینی با همچو یزیدی چه کند؟ اگر تنها باقیمانده خاندان رسول (ص)، بیعت کند، تکلیف آن همه رنجهای رسول (ص) برای جدایی راه از بیراههها چه میشود؟ بیعت حسین (ع)، یعنی یگانگی مجدد راه و بیراهه، حتی بدتر از دوران جاهلیت؛ چه این که این بار بیراههها، همه به نام دین محمد (ص)، نشانهگذاری میشوند. اگر حسین (ع) بیعت کند، مردم از کجا بفهمند، راه رسول خدا (ص) و راه یزید از هم جداست؟ حسین (ع) در تنگنایی سخت قرار گرفته و یزید او را ناچار از دو راه ذلت و مردن قرار داده است.
اما چه باک برای حسین (ع)، اگر قرعه فال به نام او زده شده باشد و از میان آل رسول (ص)، او باشد که فارق میان نور و ظلمت گردد، حتی اگر سرش بریده باشد، بیجرم و بیجنایت. حسین (ع) که شهید شود، آن هم آنگونه که میدانیم، هیمنه یزید فرو میریزد. پس از آن، دیگر مهم نیست امامان بعدی، با امثال یزید و بعد از یزید، بیعت کنند یا نکنند. اگر بیعت حاشیه امنیت برایشان باشد، چرا که نه؟ حسین (ع) آهنگ عشق سروده است و نوای آن در تاریخ پیچیده است. آنان که بیعت امامان بعد را میبینند و میشنوند، صدای حسین (ع) را در گوش دارند و این بیعتها سرگردانشان نمیکند. حاکمان بعد نیز، دست به عصاتر پیش میروند. حتی خود یزید هم بعد از عاشورا میفهمد که عرصه سیمرغ، جولانگه او نبوده است. بلافاصله بعد از عاشورا زیر همه چیز میزند و تقصیر به گردن دیگران میاندازد و خودش میشود میزبان عزای حسین (ع). اما دیر شده بود و کار از کار گذشته بود. داغ این ننگ بر پیشانی یزید و خاندانش ماند و ماند. از آن سو حسین (ع) پایان داستان را از آن خود کرد و از ناچاریها چاره ساخت و نشان داد پاکی و وارستگی مردان خدا، چگونه در بزنگاهها نور میآفریند.
- بازدید: ۱۰۳۸۴
- شماره مطلب: ۱۸۰۸
اگر حسین (ع) بیعت کند، تکلیف آن همه رنجهای رسول (ص) برای جدایی راه از بیراههها چه میشود؟ بیعت حسین (ع)، یعنی یگانگی مجدد راه و بیراهه، حتی بدتر از دوران جاهلیت؛ چه این که این بار بیراههها، همه به نام دین محمد (ص)، نشانهگذاری میشوند. اگر حسین (ع) بیعت کند، مردم از کجا بفهمند، راه رسول خدا (ص) و راه یزید از هم جداست؟
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید