یکی از لایههای نهضت امام حسین علیهالسلام رویارویی با عملیات روانی حکومت بنیامیه بود. توجه به آن عملیات روانی و فضای تبلیغاتی تا اندازه بسیاری، ما را در فهم حرکت امام حسین (ع) کمک میکند. در حقیقت واقعه کربلا، تنها رویارویی با یک فرد نااهل و نالایقی نبود که ادعای خلافت کرده بود، بلکه فضایی عمومی در جامعه پدید آورده بودند که خلافت یزید هم به عنوان قطعهای از آن پازل، محصول و فرآیند آن فضا بود. در واقع باید امام را شهید فضای فرهنگی و تبلیغاتی بدانیم. برای فهم بهتر این موضوع، فضای عمومی دوران امامت امام حسین (ع) را از آغاز آن (از 28 صفر سال 50 ه.ق) تا 10 محرم سال 61 ه.ق بررسی میکنیم.
بخش عمده دوران امامت امام حسین (ع) (ده سال و چهار ماه و هفده روز آن) با معاویه همزمان بود. البته خلافت یزید هم یک قطعه تکمیلی این دوران و نتیجه آن بود. خلافت یزید امری ابتدایی نبود و معاویه در زمان حکومت خود این امر را آغاز کرده بود. بخشی از فضاهای امنیت روانی معاویه متمرکز بود بر چگونگی استقرار یزید به عنوان خلیفه مسلمانان...
اگر به کارهای معاویه نگاه کنیم، به روشنی میبینیم که نمونه کاملا چشمگیری از آنچه امروز در ادبیات مربوط به فضاسازیهای تبلیغاتی و عملیات روانی ذکر میکنند، در رفتار وی وجود دارد. برخی از این موارد عبارتند از:
معرفی امام حسین (ع) به عنوان مصداق صفات سلبی
امروزه مقولهای در عملیات روانی مطرح است به نام «عنواندهی و نامگذاری»؛ یعنی واژهای که یک بارِ مشخص سلبی در جامعه دارد، طرف مقابل را ذیل این عنوان میگذارند تا این بار مفهومیِ سلبی کاملا بر او صدق کند. معاویه در سال 56 یا 57 ه.ق نامهای به امام حسین (ع) نوشت که «خبرهایی درباره تو به من رسیده و گمان نمیکردم تو چنین بکنی»[1] و سپس امام را دعوت میکند به اینکه «با خویشاوندان خود جنگ نکن و تقوای خدا داشته باش و نسبت به دین خود و دین پیامبر و امت پیامبر هشیار و متوجه باش و کسانی هم که اهل یقین نیستند، تو را خوار نکنند.»[2] این عبارت معاویه که «کسانیکه اهل یقین نیستند، انسان را خوار نکنند» یک عنوان سلبی است.[3] «من سزاوارترین مردی هستم که اگر عهدی با من بسته شده، به آن وفا بشود» و آنگاه خطاب به امام حسین (ع) گفته: «تو داری نقض عهد میکنی.» در واقع معاویه، امام (ع) را مصداق عناوینی مشخص قرار میدهد تا از آن بهره گیرد.
یکی دیگر از مباحث عملیات روانی، گسترش و تعمیم جنبههای مثبت است؛ یعنی افراد میکوشند تا خود را مصداق عناوین مثبت موجود در جامعه قرار دهند؛ عناوینی که مردم به آنها اعتقاد دارند. استفاده از نمادهای مثبت و خود را زیر حمایت آنها گذاردن، از شگردهای معاویه بود.
خود را مصداق صفات مثبت نشان دادن
یکی دیگر از مباحث عملیات روانی، گسترش و تعمیم جنبههای مثبت است؛ یعنی افراد میکوشند تا خود را مصداق عناوین مثبت موجود در جامعه قرار دهند؛ عناوینی که مردم به آنها اعتقاد دارند. استفاده از نمادهای مثبت و خود را زیر حمایت آنها گذاردن، از شگردهای معاویه بود. در منابع تاریخی آوردهاند که معاویه در مقطعی کوشید تا منبر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را از مدینه به دمشق ببرد. منبر رسولالله (ص) در واقع یک نماد مثبت و ارزشی است. البته در روایت داریم هنگامیکه میخواست این کار را انجام دهد، شرایط تغییر نمود و عدهای اعتراض کردند و معاویه هنگامیکه این اعتراض را دید، فوری بردن منبر را تکذیب کرد و گفت: «میخواستم بررسی کنم و نگران بودم که موریانه منبر را نخورده باشد و حالا که دیدم این گونه نیست، دوباره روی منبر را پوشانیدم و آن را در مدینه نگه داشتم.»[4]
تحمیق مردم
تحمیق مردم از دیگر شگردهای تبلیغاتی معاویه بود. معاویه با جاهل نگه داشتن مردم، به گونهای میکوشید همه گرایشها، استعدادها و توانمندیهای مردم را، بدون آنکه خِرَد مردم در آن مداخله داشته باشد، در اختیار خود بگیرد.
تطمیع و خرید و فروش دین
تطمیع یکی دیگر از شگردهای رایج معاویه بود. او بسیاری از بزرگان و افراد مؤثر را با همین روش به خود جذب کرد. معاویه ولایت مصر را برای «عمر و عاص» تضمین کرد. وقتی که «زیادبنأبیه» هیئتهایی برای دیدار با معاویه به دمشق میبرد، معاویه به بیشتر آنها مبالغ هنگفتی هدیه میداد. در یکی از این موارد، هنگامیکه برمیگشتند، همینطور که به یکدیگر میگفتند هر کسی چقدر گرفته است، مشخص شد که معاویه به هر نفر یکصد هزار دینار داده، ولی به یکی از آنها هفتاد هزار دینار داده است؛ این شخص «حتاتبنیزید» بود. او نزد معاویه برگشت. معاویه به او گفت: «چرا برگشتی؟» پاسخ داد: «تو آبروی مرا را در بنیتمیم بردی؛ مگر نسب و حسب من بد است یا سن من کم است یا در قبیلهام جایگاه ندارم؟ چرا به من هدیه کمتری دادی؟ چرا خساست به خرج دادهای و به من کمتر از بقیه هدیه دادی؟» جملهای که معاویه گفت، فوقالعاده مهم است. او گفت: «إنّی اشتریتُ مِنَ القَومِ دینَهُم»،[5] «من از آنها دینشان را خریدم و پول دین آنها را دادم و با این پولی که دادم، عملا آنها از دین و اعتقاد خود دست برداشتند، ولی دین تو و مرام تو مرام و دین خوبی بود و من تو را شخصی دیندار میشناسم و نیازی به این کار نبود که از تو بخواهم دینت را بخرم.» آن فرد در پاسخ معاویه گفت: «از من هم دین من را بخر و مثل بقیه به من هم پول بده»؛ یعنی آنقدر طمع و زرق و برق سکهها چشمهای انسانهای سادهاندیش و کوتهبین را پر میکند.[6]
تفرقهافکنی از سیاستهای دیگر معاویه بود. البته او از زمان امیرالمؤمنین (ع) برای تفرقه بین یاران آن حضرت سرمایهگذاری میکرد. در تاریخ هست که معاویه حتی میان کارگزاران و نزدیکان خودش نیز تفرقه میانداخت.
معاویه در سال 56 یا 57 ه.ق نامهای به امام حسین (ع) نوشت. شاید مهمترین سندی که برای شناخت موضع امام حسین (ع) و شیوه مواجهه ایشان با معاویه داریم، پاسخ به همین نامه است. امام (ع) در این نامه مرزکشی کاملا شفاف و دقیقی با دشمن ترسیم کردند.[7]
تهدید و ارعاب
معاویه در کنار این روشها، سیاست تهدید و ارعاب هم داشت. نمونههای فراوانی از سیاست تهدید و ارعاب در حکومت وجود دارد. وقتی «ابنزیاد»، «حجربنعدی» و یارانش را در کوفه دستگیر کرد و پیش معاویه فرستاد، به آنها گفتند که باید تبری بجویید وگرنه شما را خواهیم کشت. در نتیجه هفت یا هشت نفر را به شهادت رساندند و شش نفر جان سالم به در بردند. مأموران معاویه در برابر چشمانشان قبرهایشان را حفر کردند و کفنهایشان را جلوی چشمانشان قرار دادند و گفتند که این قبر و کفنهای شماست و اگر تبری نجویید، شما را به شهادت میرسانیم. آنها جانانه بر باور خود ایستادند و به شهادت رسیدند.[8]
تفرقه بینداز و حکومت کن
تفرقهافکنی از سیاستهای دیگر معاویه بود. البته او از زمان امیرالمؤمنین (ع) برای تفرقه بین یاران آن حضرت سرمایهگذاری میکرد. در تاریخ هست که معاویه حتی میان کارگزاران و نزدیکان خودش نیز تفرقه میانداخت.
معیار و انصاف؛ دو ابزار مبارزه امام حسین (ع)
حال در چنین فضای مسمومی، امام (ع) چطور با این قضایا برخورد کرده است؟ پاسخ حضرت به نامه معاویه را که در آغاز به آن اشاره کردم، در کتاب «الإمامه و السیاسه» آوردهاند.
امام (ع) پاسخ مفصلی به معاویه نوشتهاند و موارد متعددی را به معاویه گوشزد نموده و شفاف مرزبندی کردهاند. در عین حال این نکته را هم یادآوری کردهاند که تو خود میراثخوار جد من هستی و اگر چنین نبود، تنها شرافت تو و خانوادهات همان سفرهای تابستانی و زمستانی شما بود (اشاره حضرت به سفرهای تجاری پیش از اسلام بنیامیه بود.)
شاید مهمترین سندی که برای شناخت موضع امام حسین (ع) در آن دوران و شیوه مواجهه ایشان با معاویه داریم، همین نامه است؛ زیرا یزید هم در واقع میراثدار همه رسوبات فعالیتهایی است که معاویه قبلا انجام داده بود.
با روش امام حسین (ع) میتوان با معاویه درافتاد و تنها این روش اثر دارد؛ بنابراین، سخن گفتن از اخلاق و ارزشها نباید به مفهوم مماشات درباره دشمن تلقی شود.
امام (ع) در این نامه مرزکشی کاملا مشخص، شفاف و دقیقی با دشمن ترسیم کردند. از این پاسخ امام میتوان چند محور عمده را استفاده کرد؛ یکی آگاهیبخشی و دیگری پایبندی مطلق به ارزشها و فرو نغلتیدن در روشهایی است که معاویه طراحی کرده بود. امام حسین (ع) با استناد به منابع دینی قابل اعتماد و مورد پذیرش همگان که قرآن و سنت پیامبر (ص) بود، سخن میگفتند تا معیار بحثها معلوم باشد.
انصاف در داوری نسبت به دشمن از ویژگیهای دیگر امام حسین (ع) در مواجهه با معاویه بود. اگر بخواهیم برداشت امروزی از رفتار اباعبدالله (ع) داشته باشیم، باید بگوییم که پایبندی به اخلاق نباید به گونهای باشد که مرز انسان با دشمن، مشخص و شفاف نباشد؛ یعنی به نظر من نقطه اوج اینجاست. آنچه ما هماکنون در فضای رسانهای خود به آن نیاز داریم همین است که مرزبندی شفاف با دشمن داشته باشیم. گاهی ظاهرا میخواهیم یا احساس میکنیم که میخواهیم به اخلاق و ارزشها پایبند شویم، اما مرز با دشمن، مرز مشخصی نیست و معلوم نیست که دشمن در کدام فضا بازی میکند.
از سوی دیگر، اگر بخواهیم با دشمن مرز بکشیم، گاهی ممکن است احساس کنیم که هیچ محدودیتی نسبت به اخلاق و ارزشهای اخلاقی نداریم، در حالی که اینگونه نیست و در مواجهه با دشمن نیز باید انصاف داشته باشیم. گویا، الگو گرفتن ما از امام حسین (ع) در این موارد باید تجلی کند؛ یعنی اگر بخواهیم یک نگاه عام داشته باشیم، اگر دنیای استکبار و روشهایی را که به کار میگیرد، همسو با روشهای معاویه در نظر بگیریم، رسانههای جبهه حق باید از روش امام حسین (ع) الگو بگیرند.
مقابله ما با نظام سلطه نباید با همان روش نظام سلطه باشد. ابزارها ممکن است همان ابزارها باشد؛ یعنی اگر آنها از رسانههای تصویری استفاده میکنند، ما هم باید استفاده کنیم، اما در تکنیکها و مبانی باید بر پایه اصول خودمان کار کنیم. با روش معاویه نمیشود با معاویه درافتاد. با روش امام حسین (ع) میتوان با معاویه درافتاد و تنها این روش اثر دارد؛ بنابراین، سخن گفتن از اخلاق و ارزشها نباید به مفهوم مماشات درباره دشمن تلقی شود. این کاملا روشن است؛ یعنی امام حسین (ع) مرز کاملا شفاف و غیر قابل تأویلی با معاویه داشتند. با وجود این، انسان باید به اینها پایبند باشد و نه اینکه از راه راست درآید و به این سو و آن سو بلغزد.