جریان خوارج نزدیکترین گروه به لحاظ چگونگی شکلگیری، سیر تحولات تاریخی، اقدامات خشونتآمیز و مبانی ایدئولوژیک به گروههای تکفیری و افراطی در جهان اسلام امروز است. این دو گروه علیرغم فاصله زمانی زیاد از همدیگر، شاخصههای مشترک فراوانی با یکدیگر دارند. از این رو، نگاه تاریخی به خوارج صدر اسلام میتواند مبنای مناسبی برای تحلیل ماهیت گروههای تکفیری و به عبارتی خوارج زمان حاضر و اهداف آنان گردد.
آنچه در دنیای مدرن امروز بیش از هر چیزی قلب انسان را به درد میآورد، این است که گروهی کجفهم از مبانی و ارزشهای متعالی اسلام، با برداشتهای ناصحیح از دین، تعداد کثیری از مسلمانان و مخالفان اندیشه خود از ادیان توحیدی را مهدورالدم دانسته و با برچسبهای مختلفی به قتل میرسانند، کاری که عینا در صدر اسلام و در دوره خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام، توسط خوارج صورت میگرفت، یا در سال 61 ه.ق، دستگاه خلافت اموی با اتهامهای واهی از جمله خروج از دین، در برابر نواده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صفآرایی کرده و ایشان را به شهادت رساندند.
پدیدار شدن جریان خوارج در دوران حکومت امیرالمومنین و حتی دوره های بعدی، یکی از خونبارترین وقایع تاریخ اسلام را رقم زده و آثار نامطلوبی از اقدامات آنان تا کنون در جهان اسلام دیده میشود؛ به گونه ای که هماکنون ادعای غیر واقعی گروههای تکفیری مبنی بر دفاع از سنتهای اصیل اسلامی، جهان اسلام را به آتش کشیده است.
امیرالمؤمنین (ع) در خطبه 166 در توصیف گروههایی از این دست میفرماید: «اینها مردمانی هستند به صورت انسان، اما در درون پستتر از حیوان. مثل تخم شترمرغی در یک گودالی در ریگستاناند، شکستن آن گناه است، اما اگر اینها بمانند و شکسته نشوند از درون آن مار بیرون میآید»[1]؛ یعنی این افراد، به ظاهر مقدس، اهل دین و مسلماناند، اما درونشان یک حیوان گزنده است که به جان مردم میافتد.
تشابهات پیدایش
نگاهی به روند شکلگیری این دو گروه نشان میدهد که نفی و اعتراض به مسلمانان دو شاخصه مشترک جریانهای تکفیری در عصر حاضر و خوارج هست. سیر پیدایش خوارج در صدر اسلام با اعتراض به حضرت علی (ع) در قبول حکمیت و نفی حاکمیت غیر خداوند و کافر خواندن عموم مسلمانان آغاز گردید[2] و در سوی دیگر، گروههای تکفیری تحت تأثیر تفکرات ابنتیمیه و سپس محمدبنعبدالوهاب با انتقاد و نفی آئینها و اعتقادات تمامی ملتهای مسلمان همراه بوده و هر دو جریان شعار انحراف مسلمانان از اسلام اصیل را مبنای تفکرات خود قرار دادهاند؛ بنابراین هم خوارج و همگروههای نظیر داعش و جبهه النصره بر این باور هستند که تلاش میکنند جوامع اسلامی را به مسیر درست اسلامی برگردانند.
آنچه در دنیای مدرن امروز بیش از هر چیزی قلب انسان را به درد میآورد این است که گروهی کجفهم از مبانی و ارزشهای متعالی اسلام، با برداشتهای ناصحیح از دین، تعداد کثیری از مسلمانان و مخالفان اندیشه خود از ادیان توحیدی را مهدورالدم دانسته و با برچسبهای مختلفی به قتل میرسانند.
مبانی فکری مشترک
خوارج در صدر اسلام به اعمال صالح مسلمانان خرده میگرفتند و ایشان را به خاطر گناه تکفیر کرده و ریختن خون مسلمانان را حلال میدانستند. در سوی دیگر، گروههای تکفیری، مسلمانان معاصر را به بدعت و انحراف در دین متهم کردهاند که ریختن خون مخالفان این عقیده را مباح میدانند.[3]
برداشتهای ناصحیح از دین
امروزه تروریستها در کشورهای اسلامی مانند هممسلکان خوارج خود، به کجفهمی و بدفهمی خود اصرار میکنند، فهم نادرست و واژگونه خود را عین حق و صواب میدانند. در یکی از نامه های نهجالبلاغه حضرت امیر (ع) در وصیتی به عبداللهبنعباس، هنگامیکه او را برای گفتوگو با خوارج میفرستادند نکاتی مهم را گوشزد کردند: «با خوارج به وسیله قرآن بحث نکن زیرا قرآن معانی مختلف را میپذیرد، تو از قرآن چیزی میگویی و آنها چیزی دیگر»[4]. از اینرو ریشه مشترک و بنیادین تروریستهای امروز در جهان اسلام و خوارج دوران امیرالمؤمنین (ع)، کجفهمی از دین و برداشتهای ناصحیح از دستورات قرآن است.
پایبندی به ظواهر شریعت
از مهمترین شاخصههای فکری خوارج، تمسک آنان به ظاهر دین و قشریگرایی در فهم آن است. خوارج مردمی بودند، سخت پایبند به ظواهر شریعت و راسخ در عبادت، از اینرو نبرد با آنها برای بسیاری از پیروان امیرالمؤمنین (ع) بسیار سخت بود. در حکمت 145 آمده است: «چه بسا روزهداری که از روزه خود، جز گرسنگی و تشنگی بهره نَبَرد و چه بسا نمازگزاری که از نماز خود، جز بیداری و رنج، نصیبی حاصل نکند. خوشا خوابیدن زیرکان و روزه گشادن ایشان». انجام همین اعمال ظاهری آنها را خودشیفته کرده بود و به گونهای بود که زشتترین و نارواترین اقدامات خود را زیباترین و رواترین میدیدند، مصداق آیه 103 و 104 سوره کهف که خداوند میفرماید: «آیا شما را آگاهی دهم به زیانکارترین مردم در کردار، آنها کسانی هستند که کوششان در زندگی جهانی گم و تباه شده، کسانی هستند که بدترین کار را میکنند و خیال میکنند بهترین کار را میکنند». شخصی نزد حضرت علی (ع) این آیه را خواند، علی (ع) فرمودند، مصداق آن امروز اهل حرورا [خوارج] است. همین مصداق را ما در جریان عاشورا نیز داریم؛ قاتلین خاندان اهلبیت (ع) از اینکه نواده رسول خدا (ص) را به شهادت رساندند، یا هنگام ورود کاروان اسرا به شام شادی میکردند و یا امروز تروریستهای داعش با خوشحالی، انسانهای بیگناه را ترور میکنند. بر اساس نامه 53 نهجالبلاغه این اقدامات نشانه حماقت است.
نبود قدرت تمیز بین حق و باطل
فقدان بصیرت همواره مهمترین شاخصه کسانی است که از راه حق و حقیقت دور افتادند. امیرمؤمنان (ع) در سخنان خود بر بیبصیرتی خوارج تأکید میکردند، مثلا در کلام 122 نهجالبلاغه حضرت میفرمایند: «من در ماجرای صفین به شما گفتم بر کار خودتان پایداری بورزید، همچنان راه خود را در پیش بگیرید، در ادامه جهاد، دندانها را بر هم بفشارید، به بانگ هر بانگدهندهای گوش نسپارید که اگر پاسخ آن را بدهید، گمراه میکند و اگر به خود رهایش کنید، خوار میشود؛ ولی شما بصیرت نداشتید که این چیزها را درک کنید.» امروز نیز تروریستهای داعش چون نیای اموی خود در کربلا، فاقد قدرت بصیرت و تشخیص حق و باطل هستند و هر روز کفه اعمال و جرایم خود را سنگینتر میکنند. فقدان بصیرت، آنها را لجباز و ستیزهگر کرده به گونهای که خود را حق مطلق میپندارند و همه را جز خود بر خطا میدانند. امری که در تصاویر ضبط شده خود بعد از هر قتل و ترور آن را بیان میکنند. خوارج و جریانهای تکفیری، همه حقیقت را نزد خودشان میبینند و وقتی به دور از خردورزی به نتیجهای میرسند احتمال خطا در آن نمیدهند و بر آن ایستادگی و ستیزه میکنند. حضرت علی (ع) در خطبه 35 نهجالبلاغه میفرمایند: «اَلْمُخَالِفِینَ اَلْجُفَاهِ وَ اَلْمُنَابِذِینَ اَلْعُصَاهِ»؛ شما مخالفتوار، سخنناپذیر و ستیزهکار از اطاعت من سر باز زدید.
در حکمت 145 آمده است: «چه بسا روزهداری که از روزه خود، جز گرسنگی و تشنگی بهره نَبَرد و چه بسا نمازگزاری که از نماز خود، جز بیداری و رنج، نصیبی حاصل نکند.»
جنایات خشن
وقتی بنمایه تفکرات گروههایی چون خوارج و داعش، مباحث سطور فوق باشد، اقدامات وحشتناک و کور ترور و حذف فیزیکی افراد، آن هم با یک تفسیر و ارجاع دینی عملیاتی میشوند و هر گونه مدارایی را مخالف روحیه انقلابی تعریف میکنند. همین تفکرات و جمود از خوارج مردمانی سرسخت ساخته بود، به گونهای که این خیرهسری، آنها را به انکار همه واقعیات میکشاند و اجازه نمیداد که راحت، حقیقت و تغییر را بپذیرند.
در یک مورد از این جنایتها، خوارج، عبداللهبنخباب، یکی از اصحاب رسول خدا (ص) را با زبان روزه و قرآن به گردن و در حالی که همسر حاملهاش به همراهش بود، کشتند و شکم همسرش را دریدند و او را نیز شهید کردند، تنها به جرم اینکه از بیزاری جستن از علیبنابیطالب (ع) امتناع ورزید، تنها به این علت که مخالف عقیده این گروه بوده است. نکته جالب و در عین حال ناراحتکننده این است که در هنگام این جنایتها، اسمای مبارک ذات اقدس الهی را بر زبان جاری میساختند و تکبیر میگفتند و با صدای بلند بیان میکردند که این اقدامات را برای رضای الهی انجام میدهند و بزرگترین ترور آنها در حق امیرالمؤمنین (ع) بود که در محراب نماز به دست یکی از خوارج صورت گرفت.
آیا امروز همین اقدامات با همین سبک و سیاق از سوی گروههای تکفیری و افراطی نظیر القاعده، داعش، جبهه النصره و دیگر گروههای تروریستی در سوریه، یمن، عراق و... صورت نمیگیرد. با کدام حجت عقلی و بیان دینی، انسانهای بیگناه در کشورهای اسلامی ترور میشوند؟ کدام محکمه شرعی و عرفی این کشتهشدگان را محکوم کرده است؟
آنچه که میبایست بر آن تأکید گردد آن است که مهمترین اشتراکات هر دو جریان خوارج و گروههای تکفیری ریشه در فهم قاصر آنها از دین، تعصبات فرقهای - قبیلهای و... دارد. نتیجه این اقدامات چیزی جز اختلاف و افتراق در جهان اسلام و در نهایت ضعف مسلمانان و استیلای مستکبران نخواهد بود.