پستی و بلندیهایمکه
مکه در ٢١/5 درجۀ عرض شمالی و 4٠ درجۀ طولی با ارتفاع ٢٨٠ متری از سطح دریا قرار دارد. این شهر در سرزمینی قرار گرفته است که کوههایی بر آن محیط بوده و سیلآبهای پدید آمده از آن کوهها در آن وادی جاری میشود.[1] زمانی که باد در ارتفاعات کوهها میوزد، بی شباهت به گردباد نیست، زیرا باد به درون این سرزمین برمیگردد. چنانکه جز در برخی از اوقات، تعیین نقطۀ تلاقی باد و جهتیابی آن ناممکن است.
هوای مکه، بسیار گرم و خشک با حرارتی میان ١٨ درجه در زمستان و ٣٠ درجه در تابستان است. در برخی از سالها، درجه حرارت از 4٠ نیز میگذرد.
اسامی مکه
قرآن، این شهر را مکه، بکّه، امُ القری و البَلَد الامین نامیده است.[2] برخی از علمای اسلام بر آناند که نام مکه، به دلیل کمی آب در آنجاست. میگویند: در لغت آمده است: اِمتَکَّ الفصیلُ ضرع امّه، امتصّه؛ بنابراین مک، به معنای مکیدن شیر خوار از پستان مادر است. امتصّ به معنای مکیدن و به سوی خود کشیدن است.
برخی هم گفتهاند: مکه از آن روی مکه نامیده شده است که گناهان را محو میکند.
تَذهبُ بها، یعنی از میان میبرد. یا آنکه فاجر را از خود میراند: تخرجه منها. چنانکه گفته شده است که نامگذاری آن به بکه، به خاطر آن است که گروهی از مردم در این شهر، گروهی دیگر را دفع میکنند: یدفع بعضهم بعضا.
از بطلیموس[3] هم نقل شده است که نام آنجا «مکوربا» و در اصل، مشتق از یک نام سبأیی «مکوارابا» است که به معنای جای مقدّس و حرم است.
قدمت مکه
مکه از روزگاران دراز و بسیار کهن و پیش از عهد ابراهیم علیهالسلام شناخته شده بود. کعبه، خانهای برای مردم، حتی پیش از ابراهیم بوده و این چیزی است که در بسیاری از منابع اسلامی آمده است.[4]
تردیدی وجود ندارد که این شهر، به عنوان بخشی از سرزمین عرب، شاهد کوچهایی از مردمان متنوع و مختلف بوده است که امروزه امکان تعیین چگونگی آن را نداریم؛ زیرا منابع موجود در این باره چندان قابل اعتماد نیست، آنگونه که بتوان هر آنچه را نوشته و گفتهاند پذیرفت؛ چرا که نویسندگان آن آثار، غالباً در دوران اسلام میزیسته و بسیار دور از اعصار اولیۀ این شهر بودهاند. به علاوه، منابعی که در اختیار آنان بوده، به طور معمول، منابعی مشوّش و سست بوده است.
نقلهای مورّخان اسلامی دربارۀ وجود کسانی در مکه پیش از ابراهیم (ع) درست باشد یا نباشد در این تردیدی نیست که هجرت اسماعیل بن ابراهیم (ع) به مکه، آغاز روشنی برای تاریخ مکه است.
سر سبزی و خشکی مکه
آنچه از بررسی آثار، به دست آمده و زمینشناسان از آن سخن میگویند، نه تنها دربارۀ شهر مکه، بلکه به طور کلی دربارۀ جزیره العرب چنین باوری را عرضه میکند که صحراهای خشک موجود در روزگاری بسیار کهن، سرزمینی سبز و پرجمعیت بوده است؛ زیرا ابرهایی که از سمت شمال غرب میآمده، پیش از آنکه رطوبت خود را از دست بدهد به این نقطه میرسیده و باران در ارتفاعات میباریده و آب در وادیها به راه میافتاده و اراضی را سیراب میکرده و به گیاهان آب میرسانده است. بسا در عمق این دو وادی که ما امروز میبینیم، چیزهایی باشد که بتواند گوشهای از این حقیقت را آشکار سازد. تقی الدین فاسی در شفاء الغرام به نقل از فاکهی که او هم سند خود را به ابن اسحاق میرساند آورده است که حجاز زیباترین زمین خدا و پرآبترین بوده است.
زمینشناسان در علت اینکه چرا در ادوار بعدی، خشکی بر این دیار غلبه کرده است گویند: به مرور و طی دورهای طولانی، عواملی که سبب خشکی طبیعی محیط بود-یعنی کاهش رطوبت ابرها-پدید آمد و سبب شد تا جزیره از داشتن آبهای روان محروم شود.
به نظرم این سخن چندان بعید به نظر نمیرسد؛ زیرا خشکی این دیار در روزگار ما رو به فزونی نهاده و گامهایش در مقایسۀ با گذشته استوارتر شده است. بسیاری از دشتهای آبادی که در جاهلیت و صدر اسلام وجود داشته، امروزه از دیدهها محو گشته است؛ همچنان که بسیاری از مناطق سرسبز که یهودیان در مدینه یا ثقفیان در طایف و یا قریش در اطراف مکه در اختیار داشتند از میان رفته، آب بسیاری از چشمهها و چاهها خشک شده و از حجم سیلهایی که در منطقۀ عقیق در مدینه، یا در طایف یا در وادی ابراهیم در مکه بوده کاسته شده است.[5]
کسانی که با عمری طولانی در مکه و برخی دیگر از شهرهای جزیره العرب میزیند، میدانند که حجم آب و گسترۀ مناطق سرسبز حتی در قرن گذشته بهتر از امروز بوده است. باغهای مکه در اطراف و نواحی آن تا مسافتی دوردست وجود داشته است که امروز اثری از آنها دیده نمیشود و این نتیجۀ فزونی این خشکی است. برخی از زمین شناسان هم بر این باورند که در آینده این خشکی دامنهاش در جزیره گستردهتر خواهد شد و نسلهای بعدی، بیش از ما شاهد آن خواهند بود؛ البته بهجز مناطق جنوبی که در سواحل اقیانوس هند قرار دارد.
شکلگیری مکه
چه آنکه نقلهای مورّخان اسلامی دربارۀ وجود کسانی در مکه پیش از ابراهیم (ع) میزیستند درست باشد یا نباشد و یا آنکه نتیجهگیری زمین شناسان دربارۀ سرسبزی این سرزمین در روزگاران ناشناختۀ کهن صحیح باشد یا نه در این تردیدی نیست که هجرت اسماعیل بن ابراهیم (ع) به مکه، آغاز روشنی برای تاریخ مکه است. طبعاً مقصود ما این نیست که تمامی آن جزئیاتی که در این باره، دربارۀ پیش یا پس از هجرت گفته آمده است، آن اندازه واضح و روشن باشد که هیچ شک و تردیدی در آن روا نباشد، اما به هر حال آن مطالب، نقل شده و حدیث شریف هم به برخی از نکات آن اشاره دارد؛ چنانکه روایات اهلِ کتاب جنبههای دیگر آن را تکمیل میکند. مورّخان بعدی در تصفیه و تهذیب این اخبار تلاش کرده و کسانی از آنها نهایت دقت را به خرج دادهاند، اما کسانی هم در روایت و نقلِ همۀ آن اخبار، با تمام جزئیاتش برای نقد آنها چندان خود را به زحمت نینداختهاند.
بنا بر این با اسماعیل آغاز کرده و تلاش میکنیم تا در محدودۀ مطالبی که به نوعی به شکلگیری مکه بازمیگردد باقی بمانیم و گذشته را به حال پیوند بزنیم؛ اما روایات مفصّلی را که دربارۀ هجرت اسماعیل و مسائل حاشیهای آن در تواریخ اسلامی آمده است، برای دوستداران وا مینهیم.
امارت مکه در دوران معاویه
معاویه در این زمینه توجه خاصی از خود نشان داده، برخی از بزرگان و زبدگان قریش را به امارت آن شهر منصوب کرد. مورّخان دربارۀ اسامی این حاکمان و مدّت امارت آنان اختلاف نظر دارند. ثابت چنان است که مشهورترین آنان عبارتاند از: عُتبه بن ابوسفیان برادر معاویه، احمد بن خالد بن هشام مخزومی، مروان بن حکم و سعید بن عاص. از این افراد هم یاد شده است: ابو عبدالرحمان یکی از اشراف و سخاوتمندان و سخنوران مکه، عمرو بن سعید بن عاص اشدق و عبدالله بن خالد بن اسید.[6]
معاویه در سال 44 به حج آمد، زمانی که عبدالله بن خالد امیر مکه بود. در سال 5٠ هم به حج آمد و طبق سیاستی که داشت بذل و بخشش فراوان کرد.
امیران یزید در مکه
در نخستین سالِ خلافتِ یزید، عمرو بن سعید بن عاص که به خاطر فصاحتش به اشدق معروف بود، امیر مکه بود. او کمتر از دو سال امارت این شهر را داشت. پس از آن یزید در سال 6١ زمانی که زمزمههای شورش در مدینه آغاز شده بود، او را به این شهر فرستاد. در این وقت حارث بن خالد بن عاص مخزومی امیر مکه شد. برخی از مورّخان امارت او را به نیابت عمرو بن سعید یاد کردهاند.
در سال 6٢ یا 6٣ ولید بن عقبه بن ابی سفیان امیر مکه شد. در دوران او بود که حرکت عبدالله بن زبیر در مکه آغاز شد.
کسان دیگری هم امارت این شهر را داشتند که عبارتاند از: عثمان بن محمد بن ابیسفیان، عبدالله بن زید بن خطاب و یحیی بن حکیم بن صفوان بن امیه، که در ترتیب امارت آنان اختلاف نظر هست.[7]
کاش در مورد امیران یزید در مکه بیشتر توضیح داده می شد از عملکردشون و ... هر چند تحت عنوان جغرافیای مکه نمیگنجید
مطالب جدیدی داشت، ولی ربط زیادی به امام حسین نداشت