نوع بشر همیشه به آنچه که مربوط به گذشته و نیاکان خود بوده توجه و نظر داشته است. بسیاری از مبانی فکری و اعتقادی و اندیشه های ایمان زای خود، همچنین قواعد و قوانین زندگی اجتماعی اش را از تاریخ و سرگذشت اقوام و نقلهایی که به او رسیده، برگرفته است. از دیرباز حاکمان و فرمانروایان با پیش رو قرار دادن گذشته و روش نیاکان خود اصول و شیوه هایی را استخراج کرده و در مشکلات مملکت داری چاره جویی می کردند. هم چنین در حطیه اعتقادی با دسته ای از گزارشات و روایات و سرگذشت افرادی که خود را نبی و فرستاده خدا معرفی کرده اند روبه رو بوده که تنها احوال و اخبار آنها به صورت مکتوب و یا شفاهی به دستش رسیده بود. جوامع و اقوام هر سرزمینی مجموعه ای از سنت ها و آداب و فرهنگ خود را بعنوان افتخارات ملی به صورت سینه به سینه یا مکتوب در دل تاریخ حفظ کرده است.
امروزه سوالاتی ذهن دقیق و کنجکاو یک محقق را درباره تاریخ به شک و تردید وا می دارد: تا چه حد می توان به این اخبار و اقوال و تاریخ پر فراز و نشیب اطمینان کرد؟ تا چه حد این گزارشات مستند و ایمان زاست؟ و اینکه اساسا حجیت تاریخ به چیست؟ بسیاری از روشنفکران و اندیشمندان با طرح سوالاتی از این دست حجیت تاریخ و اصالت یک متن تاریخی را زیر سوال برده اند. مورخ عصر حاضر برای تحلیل و نقد درست خود از تاریخ باید ابتدا این ابهامات را از چهره غبارآلود تاریخ برطرف نماید. اما سوال اینجاست که تا چه حد می توان در این امر موفق بود؟!
عمده مشکل تاریخ و مانع بر سر راه مورخ ذیل عنوان "تحریف" جای میگیرد و عواملی موثر بر آن است
اندیشه هایی در باب عدم قطعیت و بی فایدگی تاریخ مطرح می شود که تاریخ را فقط یک رشته اتفاقات می دانند که بین آنها پیوند علت و معلولی نیست. در این طرز تفکر که اصل را برپایه تصادف قرار داده و همه چیز به شکل شناور و در حال تغییر دائم است، چگونه می توان قاعده و قانونی استخراج کرد؟
از سوی دیگر تفکراتی وجود دارد که تاریخ را صرفا رویاپردازی ملتها می شمارد که هیچ گونه ارزش گذاری نمی توان از آن به دست آورد. ضرورت تاریخ، وقایع را بوسیله اسباب و علل پیش میبرد و جبر تاریخی اجازه قضاوت به ما نمی دهد. عده ای هیچ قطعیتی برای علم تاریخ - که امروزه به آن پرداخته شده – در مقابل علومی مانند ریاضی و فیزیک قائل نیستند و اساسا آن را در زمره علوم به شمار نمی آورند چراکه عمدهترین مشکل تاریخ عدم قابلیت مشاهده مستقیم و تکرار و آزمایش است. فقط اسنادی که تصویری ناقص و محدود را از اصل رویدادها به ما می دهند باقی مانده اند، به همین دلیل شناخت ما نسبت به گذشته ناقص و محدود است.
برخی نظریه ها با تاکید بر ماهیت تاریخی زبان، امر برداشتهای تاریخی را با مشکل عمده ای مواجه می دانند. اساسا تعابیر زبانی در طی دوره های تاریخی معانی مختلف یافته یا تغییر معنی داده و به ما رسیده است. از طرفی در حیطه آنچه امروزه به آن "هرمنوتیک قصدی" گفته می شود، شناسایی قصد راوی از بیان روایت کار سختی است که گاه به دلیل همین ماهیت تاریخی زبان به خطا می رود.
مورخ در برخورد با تاریخ و نقد تاریخی با دو مساله روبه روست که درواقع ابزار کار اوست: امور واقع یا همان گزارشات تاریخی (حوزه نقد ظاهری) و دیگری تحلیل و بینش او (حوزه نقد باطنی).
عمده مشکل تاریخ و مانع بر سر راه مورخ ذیل عنوان "تحریف" جای میگیرد و عواملی موثر بر آن است.
که مشکلات بعدی را موجب می شود. اولین عامل موثر بر تحریف عامل "برون فردی" است. فضای سیاسی حاکم بر جوامع و تبلیغات و فشارهای نظامی و روانی ناشی از آن همواره از عناصر قدرتمندی به عنوان یک عامل برون فردی شناخته می شوند. به همین جهت بسیار شنیده شده که تاریخ را فرمانروایان نوشته اند!
از دیگر مسائل این شاخه، شایعات و و نقلهای شفاهی خارج از واقعیت است که بر اذهان عمومی جامعه حکمرانی می کند که به طور طبیعی در تفکر راوی دخالت داشته و وارد مکتوبات او می شود. از این دست نقلها میتوان به اساطیر و داستان های غلو آمیز و غیرواقعی قومی و ملی اشاره کرد که حاصل روحیات ناسیونالیستی و تعصبات نژادی است. به موازات این مساله، سنت و آداب و رسوم (فرهنگ) و اندیشه جمعی یک جامعه است که دخالت مستقیم یا غیر مستقیم در نقل روایتگر تاریخی دارد.
درمجموع باید گفت راوی تحت تاثیر فشار دستگاه حاکم، منافع شخصی ، افکار عمومی، گرایشات حزبی، پردازش ادبی متن، اشتباه و توهمات حسی، ناآگاهی نسبت به تطبیق اوضاع بر رویدادها و... ناقل یک واقعه است
مساله دیگر در عامل برون فردی، طی روند سیستماتیک شدن نقلهای تاریخی رخ می دهد. بسیاری از روایات تاریخی، نقلهای شفاهی بوده اند که بعضا با فاصله زمانی به متن تبدیل شده و در فرایند تدوین و کتابت، استنساخ و نشر آثار، به دلیل عدم گستردگی سیستمهای ارتباط جمعی و صنعت چاپ و نشر، توسط نویسنده اولیه و یا کاتبان بعدی دچار تحریف شده اند.
عامل "درون فردی" دومین عامل موثر بر تحریف است که به عنصر مهم در تاریخنگاری، یعنی روای یا روایتگر و نویسنده میپردازد. اصولا تاریخ یا یک واقعه تاریخی از دریچه نگاه فردی که شاهد عینی یا شنونده ماجرا بوده روایت می شود. از این رو بسیاری از مشکلات و تحریفات تاریخی متوجه نویسنده یا راوی آن است. این چیزی است که با عنوان "عنیت در تاریخ" از آن تعبیر می شود. رعایت عینیت در کار مورخ یا روایتگر به این معناست که نظر شخصی در تشریح وقایع راه نیابد و اتفاقات فارغ از هرگونه ذهنیتی بازنمایی شود.
راوی به عنوان شخصی که در جامعه از یک پایگاه اجتماعی و احساسی برخوردار است، به هرحال از دریچه دید خود به نقل واقعه می پردازد. در نگارش وقایع بر اساس خاستگاه فکری خود دست به انتخاب و گزینش می زند و با کنار هم قرار دادن رویدادها، جهت گیری های شخصی خود را دخالت می دهد. با توجه به اینکه هر گزارش یا روایتی زمینه خاص خود را دارد که در آن معنا می یابد، در گزینش و چینش ها، با انتخاب یک روایت یا سند و فروگذاشتن دیگری، طبیعتا با خوانش جدیدی از واقعه روبه رو خواهیم بود. به همین دلیل این ایراد وارد است که متن ها مجموعه ای از انتخاب های نویسنده خود هستند.
در نگاه خوش بینانه به این مساله که در این بین عمدی هم متوجه قصد نویسنده نباشد، نظریه مکانیسم های دفاعی ناخودآگاه به عنوان خاستگاه تحریف رویدادها مطرح می شود. راوی به عنوان یک انسان از حواس و ادراک خاص خود برخوردار است که در قضاوتها و انتخابهایش به صورت ناخودآگاه دخیل می شوند. باید برای حواس پنجگانه او و حافظه و ادراکش امکان خطا قائل باشیم. روایتگر واقعه ذهنیتی فردی دارد که در مواجهه با یک اتفاق ناخودآگاه بین عوامل رابطه برقرار می کند و بر اساس ذهنیتش ممکن است ماجرا را به شکل دیگری رقم بزند. توجه به این نکته از دیرباز در دادگاهها و قضاوت قضات مدنظر بود. یک قاضی می دانست که بعضا گواه هرچند غیرعمد ممکن است بین چیزهایی که به خطر می آورد یک ارتباط منطقی برقرار کند.
در مجموع باید گفت راوی تحت تاثیر فشار دستگاه حاکم، منافع شخصی ، افکار عمومی، گرایشات حزبی، پردازش ادبی متن، اشتباه و توهمات حسی، ناآگاهی نسبت به تطبیق اوضاع بر رویدادها و... ناقل یک واقعه است.
بنا به همین دلایل باید گفت نقل واقعه از صافی یک نگاه ارزشی می گذرد، چراکه هرکس به نقل تاریخی می پردازد یک انگیزه و هدفی را دنبال می کند که ماهیت و مختصات فکری تاریخ نگار اثر مستقیم در این نقل و ثبت دارد. مجموعه این عوامل موجب می شوند در طول دوره های تاریخی دسته ای از روایات دیده شوند و مهم جلوه کنند اما دسته ای دیگر در پیچ و خم تاریخ فروگذاشته شوند و کم رنگ یا گم شوند.
هرچند متدلوژی ها نیز برپایه ایدئولوژی ها ساخته شده، اما به هرحال همواره دو امر حقایق عقلی و وقایع بیرونی پیش روی مورخ یا منتقد است که در کنار هم ساختمان فکری را برای مبانی تشخیص به او می دهد.
سومین عامل موثر در تحریف تاریخ نگاری، ویژگی های مخاطب است. این مخاطب هم می تواند کسی باشد که در عصر راوی بوده و با او می زیسته و هم مخاطب کنونی تاریخ با وجود فواصل زمانی با راوی. ویژگی های مخاطب هم عصر راوی باعث می شود روایتگر بهطور عمدی یا غیر عمدی تحت تاثیر مخاطبش دست به انتخاب، قضاوت شخصی، تغییر و تحریفهایی بزند. این مخاطب موثر می تواند فرمانروا، افراد حزب خاص یا افکار عمومی جامعه اش باشد.
وجود فاصله زمانی با رخداد و منابع اولیه و عدم دسترسی مجدد به آن از مهمترین موانعی است که بر سر راه مخاطب امروزی قرار دارد. او از دریچه حال به گذشته نگاه می کند و این امر طبیعتا تاثیرات محیط کنونی و تفکرات عصر حاضر را که تفاوتهایی با اعصار گذشته دارد در تحلیلهایش وارد می کند. این مساله باعث میشود خواننده، تحلیل گر یا منتقد، دچار خطاهایی اجتناب ناپذیر در بینش و برداشت خود بشود.
تاریخ نوعی از روایت پردازی است که حاصل فهم مورخ از رویدادهاست و چون این فهم تاریخی امری ذهنی است بدون تاثیر از شخصیت مورخ نخواهد بود. به همین جهت برخی از مشکلاتی که در تاریخ نگاری همراه راوی است، گریبان مخاطب تاریخ را هم می گیرد، چراکه بنا به ذهنیت و ادراک خاص خود به طور ناخودآگاه و با وجود پایگاههای اجتماعی و احساسی خود به صورت خودآگاه، جهت گیری های شخصی را در برداشتهایش دخالت می دهد. در نتیجه تصرفات ایدئولوژیک همواره در گزارشات یک راوی و برداشتهای یک مخاطب وارد شده و نقش مهمی را ایفا می کند.
با توجه به این اوصاف آیا از این چهره پر ابهام و مخدوش تاریخ هیچ حقیقتی را نمی توان بیرون کشید؟ در این صورت بسیاری از مبانی فکری بشر و همچنین در بحث درون دینی اعتقادات و ساخته های ایمانی معلق می شود. قرآن همواره سرگذشت اقوام را آینه عبرتی برای انسانها قرار داده و آنها را به سرنوشت پیشینیان متذکر کرده است. همچنین در سیره و سنت و سخنان پیامبر اسلام و ائمه پس از ایشان این توجه به تاریخ و تذکر به آن دیده می شود؛ چنانکه حضرت علی (ع) در یکی از سخنان خود میفرماید: «درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکردهام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثار شان سیر کردم تا آنجا که گویا یکى از آنان شدهام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بودهام، پس قسمتهاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیان بارش شناسایى کردم، سپس از هر چیزى مهم و ارزش مند آن را، و از هر حادثهاى، زیبا و شیرین آن را براى تو برگزیدم، و ناشناخته هاى آنان را دور کردم.»
درواقع کار مورخ این است که از میان ابهامات با قرار دادن شاخص هایی برای شناسایی کذب و صدق تواریخ، یک متدلوژوی برای خود بنا کند.
هرچند متدلوژی ها نیز برپایه ایدئولوژی ها ساخته شده، اما به هرحال همواره دو امر حقایق عقلی و وقایع بیرونی پیش روی مورخ یا منتقد است که در کنار هم ساختمان فکری را برای مبانی تشخیص به او می دهد.
اساس کار او را تبدیل همین وقایع (data) به حقایق (fact) توسط تحلیل ها و آنالیزهایش تشکیل می دهد. در این بین پیدا کردن قصد راوی از بیان نقل و همچنین وثاقت او، نقشی کلیدی ایفا می کند.
ممنون خیلی مفید بود واقعا حقیقت در تاریخ گم است
آیا مبنای اعتقادی میشه از تاریخ درآورد؟