ازدواج امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س)
در این روز در سال 2 ه آقا و سرور ما خاتم الانبیا (ص)، امیرالمؤمنین (ع) را به سیده نساء عالمیان فاطمه زهرا بتول عذراء (س) تزویج فرمود.[1] این ماجرا بعد از رجوع از جنگ بدر 16 روز بعد از وفات رقیه دختر پیامبر (ص) در روز سه شنبه 6 ذى الحجه واقع شده است.[2]
امام صادق (ع) فرمود: «اگر خداوند متعال امیرالمؤمنین (ع) را خلق نمیکرد، در تمام زمین انسانى که کفو و شایسته همسرى با حضرت فاطمه (س) باشد یافت نمیشد».[3]
خواستگارى از فاطمه (س)
هنگامیکه سن مبارک بتول عذراء حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) نه سال کامل شد، از اطراف و اکناف اهل مدینه و عظماى قبایل و رؤسای عشایر و صاحبان ثروت و مکنت به خواستگارى حضرت آمدند. عدهای از منافقین نیز این جرئت را به خود دادند که با کمال بى شرمى به خواستگارى آن حضرت بیایند.
هنگام خواستگارى بعضى از آنها رسول اکرم (ص) بسیار ناراحت شدند و به عدهای از منافقین که اعتراض کردند، فرمودند: «من شما را رد نکردم، بلکه خدا شما را رد کرده و امر فاطمه (س) از جانب خداوند متعال معین میشود». آنان غافل از این بودند که این گوهر گرانبها را خداوند در سایه عزت و حراست خود حفظ فرموده و او را درخور استعداد ابناء دنیا از ملوک و رعایا و ارباب فقر غنا قرار نداده است؛ بلکه او را براى وصى پیامبر (ص) على بن ابى طالب امیرالمؤمنین (ع) ذخیره فرمود است.[4]
از امام حسین (ع) روایت شده که فرمود: روزى حضرت رسول (ص) در خانه ام سلمه بود. فرشتهای با هیبت خاصى بر آن حضرت نازل شد که با لغات گوناگون که به یکدیگر شباهتى نداشت مشغول تسبیح و تقدیس خداوند بود. او عرض کرد: من صر صائیلم. خداوند مرا نزد شما فرستاده که به شما بگویم: «نور را به نور تزویج کن». حضرت فرمود: «چه کسى را با چه کسى»؟ گفت: «فاطمه را با على بن ابى طالب». لذا پیامبر (ص) فاطمه (س) را در حضور جبرئیل و میکائیل و صر صائیل به عقد على (ع) در آورد و این عقد در زمین بود.
در این هنگام پیامبر (ص) به میان شانههای صر صائیل نگریست و دید نوشته است: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، على بن ابى طالب مقیم الحجه». فرمود: اى صر صائیل، از کى این جمله بین شانههای تو نوشته شده؟ گفت: دوازده هزار سال پیش از آنکه خداوند متعال دنیا را بیافریند.[5]
مراسم عروسى
هنگامیکه حضرت فاطمه (س) را در شب ازدواج به خانه على (ع) میبردند، پیامبر (ص) از جلو ایشان، جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ ایشان و هفتاد هزار فرشته پشت سر حضرتش حرکت میکردند و در آن حال خدا را تسبیح میگفتند و تقدیس میکردند و این تقدیس و تسبیح آنها تا طلوع فجر ادامه داشت.[6]
جبرئیل زمام ناقهای که آن حضرت را میبردند و اسرافیل رکاب و میکائیل دنبال آن را گرفته بود و پیامبر (ص) جامعههای فاطمه (س) را منظم میکرد و هفتاد هزر ملک با دیگر فرشتگان تکبیر میگفتند؛ اما به حسب ظاهر سلمان زمام ناقه را گرفته بود و حمزه و عقیل و جعفر از اهل بیت از قفاى حضرت فاطمه (س) و بنى هاشم با شمشیرهاى کشیده میآمدند و همسران پیامبر (ص) از پیش روى میآمدند.
پیامبر (ص) آنها را به مسجد طلبید و دست فاطمه (س) را در دست على (ع) نهاد و فرمود: بارک الله فى ابنه رسول الله ؛ و نیز فرمود: «هذه ودیعتى» ؛ و بعد از مراسمى مخصوص، پیامبر (ص) در حق آنها و نسل ایشان دعا کرد. سپس فرمود: «مرحبا ببحرین یلتقیان و نجمین یقترنان».
سپس پیامبر (ص) از نزد ایشان بیرون آمد و چهار چوب در را گرفت و فرمود: «طهرکما الله و طهر نسلکما، انا سلم لمن سالمکما و حرب لمن حاربکما، استودعکما الله و استخلفه علیکما».
آنگاه همه به منازل خود رفتند و از زنان جز اسماء کسى نزد فاطمه (س) نماند و این به خاطر وصیت حضرت خدیجه (س) بود که هنگام وفات گریست و از اسماء عهد و پیمان گرفت که در شب عروسى حضرت فاطمه (س) آن حضرت را تنها نگذارد. اسماء هم به عهد خود وفا کرد و چون ماجرا را براى پیامبر (ص) نقل کرد، آن حضرت یاد خدیجه (س) کرد و گریست و در حق اسماء دعا فرمود.[7]
مهریه حضرت زهرا (س)
در مقدار و نوع مهریه آن حضرت روایات مختلفى وارد شده است:
- یک لباس مشکى بلند و یک پوست گوسفند و مقدارى عطر.[8]
- یک لباس نرم و ملایم و یک زره خطى که ساخت بحرین است[9]
- چهار صد و هشتاد درهم.[10]
- چهار صد مثقال نقره.[11]
- پانصد درهم، که علامه مجلسى (ره) میفرماید: اصح اقوال همین قول است.[12]
- زره حطمى که ارزش آن سى در هم بود[13] و پوست قوچ یا میش.[14]
- درع حطمى.[15]
- یک شتر.[16]
- یک پنجم زمین. پیامبر (ص) فرمود: «در آسمان معین شده که مهریه زهرا یک پنچم زمین است. پس هر که در زمین را برود در حالى که با او و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا روز قیامت در زمین حرام است».[17]
امام باقر (ع) فرمود: مهر فاطمه (س) یک پنجم دنیا و دو سوم بهشت است و در زمین چهار نهر فرات، نیل، نهروان و بلخ براى حضرت فاطمه (س) است. خداوند به پیامبر (ص) فرمود: «اى محمد، تو فاطمه را به مهریه پانصد درهم به ازدواج على در آور تا سنتى در بین امت تو باشد».[18] در روایت دیگر: «یک چهارم دنیا و بهشت و جهنم است، که دوستان خود را داخل بهشت میکند و دشمنان خود را به جهنم روانه مینماید».[19] در روایت دیگر مهریه آن حضرت نصف دنیا ذکر شده است.[20]
ولیمه عروسى
اثاث منزل و ولیمه عروسى حضرت زهرا (س) چنین بود که پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «زره خود را بفروش». آن حضرت زره را فروخت و پول آن را خدمت پیامبر (ص) آورد. پیامبر (ص) مقدارى را جهت تهیه غذاى عروسى به ام سلمه دادند. بنابر بعضى روایات نصف از لوازم غذا را پیامبر (ص) و نصف دیگر را امیرالمؤمنین (ع) تهیه نمودند.
جهازیه حضرت زهرا (س)
مقدارى را هم به بلال و عمار دادند که از بازار لوازم خانه را خریدارى کنند. یک پیراهن، یک عدد روسرى، قطیفه سیاه خیبرى یا عباى سیاه، پرده نازک پشمى، یک عدد حصیر از بافتههای قریه هجر، آسیاى دستى، یک عدد طشت مسى، مشک براى آب آوردن، کاسهای سفالین، مشکى مخصوص خنک کردن آب، ابریقى که طرف بیرونش رنگ شده بود، کوزه سفالین، پوست گوسفند.[21]
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: در آن شب که دختر پیامبر (ص) به خانه من آمد، بسترمان جز یک پوست گوسفند نبود.[22]
در جاى دیگرى از آن حضرت نقل شده که فرمود من از فاطمه (س) در حالى ازدواج کردم که جز یک پوست گوسفند چیزى نداشتیم که شب بر روى آن میخوابیدیم و روز علوفه شترمان را بر روى آن میریختیم و خدمتگزارى در خانه نداشتیم.[23]
در روایتى دیگر میفرماید: پیامبر (ص) به خانه ما آمد در حالى که ما بر روى خود قطیفه اى انداخه بودیم که اگر از طول آن را به روى خود میکشیدیم، پهلویمان خالى میشد و اگر از عرض میانداختیم سر و پاهایمان بدون روپوش میماند.[24]
بعضى از اهل سنت نقل کردهاند: هنگامیکه فاطمه (س) به خانه على (ع) رفت، در خانه آن حضرت چیزى جز ریگ پهن شده، کوزه سفالین، بالش و ظرفى براى آب نیافت.[25]
بنابر نقلى دیگر دو کوزه کوچک، ظرف مخصوص شیر که از چوب میتراشیدند، سبویى سبز رنگ که روغن یا آرد در آن میریختند، چهار بالش یا متکا یا پشتى با رویهای از پوست پر از گیاه خشک سبز رنگ، از اثاثیه منزل بود.[26]
عروسى و شرکت کنندگان
در بعضى روایات آمده است که بعد از خرید، 29 یا سى روز، امیرالمؤمنین (ع) صبر کرد تا اینکه جعفر و عقیل به آن حضرت گفتند: از پیامبر (ص) خواهش میکنیم که شما همسرت را بیاورى.
پیامبر (ص) فرمود: «ما انتظار داریم خود او بیاید و از ما در خواست کند». امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: عرض کردم: «حیا مانع من میشود». پیامبر (ص) اجازه مجلس عروسى و ولیمه را فرمودند و به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «هر کس را دوست دارى دعوت کن». زنان به کار زنها و امیرالمؤمنین (ع) و عمار و بلال و چند نفر دیگر به کار مجلس مردها که در مسجد بود، میرسیدند.
اصحاب با هدایاى خود در جشن عروسى آن دو نور الهى شرکت کردند و از ولیمه عروسى که به دستور پیامبر (ص) فراهم آمده بود، میل کردند. در آن مجلس 4000 نفر از آن طعام خوردند و پیامبر (ص) غذایى براى امیرالمؤمنین و فاطمه (س) فرستاد، در حالی که چیزى از آن غذا کم نشد و همچنان به جاى ماند، با وجود اینکه سه روز از آن تناول میکردند.
شب با مراسمى مخصوص، حسب الامبر پیامبر (ص) آن دو بزرگوار را به حجره ام سلمه آوردند. ام سلمه میگوید: هنگامیکه خورشید غروب کرد، پیامبر (ص) فرمود: «فاطمه را بیاور». من رفتم و دست فاطمه (س) را گرفته در حالى که لباسش بر زمین کشیده میشد و از خجالت و شرم عرق از چهرهاش جارى بود، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش آوردم. هنگامیکه خدمت آن حضرت رسید، از شدت خجالت پایش لغزید. پیامبر (ص) فرمود: «خداوند تو را از لغزشهای دنیا و آخرت نگه دارد».
هنگامیکه پیش روى آن حضرت قرار گرفت، چادر را از صورت فاطمه (س) کنار زد تا على (ع) چهره او را ببیند. سپس دست او را در دست على (ع) قرار داد و این گونه بود که این زندگى نورانى آغاز شد.[27]
ثمره ازدواج نوارنى
ثمره این ازدواج مبارک و نورانى و الهى پنج فرزند بود. دو امام معصوم (ع)، آقا و مولایمان حضرت مجتبى (ع) و سرور شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)، دو دختر حضرت عقیله بنى هاشم زینب کبرى و حضرت ام کلثوم (س)، که این فرزندان در زمان حیات پیامبر (ص) در مدت نه سال به دنیا آمدند. آخرین فرزند ایشان حضرت محسن (ع) بود که بعد از شهادت پیامبر (ص) به مدت چند روز به وسیله ضربههای بین در و دیوار و کتکهای منافقین و ظالمین به شهادت رسید.[28]
حضرت فاطمه (س) نه سال و 75 روز یا 95 روز در منزل امیرالمؤمنین (ع) زندگى کرد تا آنکه بعد از شهادت حضرت محسن (ع) به شهادت رسید.
ازدواج آسمانى
بین ازواج آن حضرات در آسمان و تزویج آنها در زمین چهل روز فاصله بود. در اول یا ششم ذى الحجه[29] در حالى که طرف ایجاب عقد خداوند متعال و طرف قبول جبرئیل و خطبه خوان را حیل بود. شاهدان حاملان عرض و 70 هزار نفر از فرشتگان بود. نثار کننده نقل این عروسى رضوان خزانه دار بهشت و آنچه نثار شد درّ و یاقوت و مرجان و حجله دار این زفاف اسماء بود.[30]
اقوال در روز ازدواج حضرت
اقوال در ازدواج چنین است: عقد در صفر و ازدواج در ذى الحجه[31] عقد در ماه رمضان و ازدواج در ذى الحجه[32]، عقد در صفر و ازدواج در ربیع الاول، عقد در رجب و ازدواج بعد از برگشت امیرالمؤمنین (ع) از بدر[33]، عقد در ربیع الاول و ازدواج هم در ربیع الاول، عقد در اول یا ششم ذى الحجه[34]، عقد در اول ذى الحجه و ازدواج در ششم ذى الحجه[35]، یک سال بعد از هجرت عقد و یک سال بعد از آن ازدواج[36]، عقد در 28 سفر و چهار ماه بعد از آن ازدواج[37]، عقد در محرم و ازدواج در ذى الحجه[38]، عقد چند روز از شوال گذشته و ازدواج روز سه شنبه ششم ذى الحجه[39] یا نیمه رجب.[40]
خوبه موفق باشید