ساعت 12 ظهر عید قربان بود. بعد از یک عرفه پر شور در جوار بارگاه سید الشهدا علیه السلام و بی خوابی دو سه شبه بعد از نماز صبح به خواب رفتم و یکسره تا ظهر خوابیدم. هنوز از تخت خواب بلند نشده بودم که با خبر کشته شدن 300 زائر بیت الله در مراسم رمی جمرات مواجه شدم. خیلی متعجب شده بودم از این که ما با ترس و لرز به زیارت کربلا می آییم و آن وقت در مراسم حج خانه خدا 300 نفر کشته شده اند! مستقیم به سالن غذاخوری به اصطلاح هتلمان رفتم و به برخی از همسفران داستان را گفتم. باورشان نمی شد. «مگر می شود؟!»٬ «در منا؟!»٬ «با آن همه امکانات؟!»٬ «از کجا شنیدی؟»٬ «منبع خبرت معتبر بود؟» و ... واقعا هم سوال برانگیز بود. در تمام سال های بعد از سقوط صدام و با تمام بمب گذاری ها و همه عملیات های تروریستی در مسیر زوار سید الشهدا (ع) و تلاش جهت ایجاد اختلال در مراسم های متعدد سالانه کربلا و پیاده روی های طولانی مدت به سمت کربلا تعداد بسیار کمتری به مقام شهادت رسیده بودند. یادم می آید در روز عاشورا و در موج خروشان جمعیت، دقیقا پشت حرم حضرت عباس (ع) بمبی منفجر شد. حدود 5 نفر کشته بر جای گذاشت. دفعه دیگری در باب القبله و نزدیک خیمه گاه و اتفاقا در فاصله حدود 200 متری خودم انفجار بمبی به شهادت حدود 3 نفر انجامید. 

فرزندان این کشتگان بیت الله شما را می‌بینند، مطالبتان را می خوانند و بهره برداری هایتان را می فهمند


خلاصه این تعجب کماکان بود و هر چه می گذشت به آن اضافه می شد. آمار به صورت عجیبی سیر صعودی داشت. تعداد عجیب کشته شدگان و آسیب دیدگان و مفقودین به چند هزار نفر رسید. هنوز بعد از سه روز تعداد دقیق کشته شدگان مشخص نشده و از مفقودین خبری نیست! اما برای من فاجعه ای عجیب تر و ناراحت کننده تر از فاجعه منا در حال رخ دادن بود. سیل مطالب گوناگون در مورد این فاجعه و فراموش شدن اصل واقعه. هر کس به هر طریقی که می توانست در حال سوء استفاده از خون پاک زائرین بود. دور از ذهن نبود که حکومت عربستان به جای پاسخگویی به فرافکنی و اتهام پراکنی بپردازد ولی سیل پیام های موبایلی کاربران ایرانی بسی تاسف بار می نمود. هر کس به نوعی به دنبال عقده گشایی و موج سواری. عده ای برای ارضای حس ناسیونالیستی خود به دنبال توهین به اعراب بودند. گروهی پیام های ضد حج را دست به دست به اشتراک می گذاشتند تا شاید ضربه‌ای به دین و دینداران بزنند. چند نفری هم ناچار به پاسخگویی به سخنان سخیف آنان وقت خود را تلف می کردند. عده ای به دنبال تسویه حساب های بین المللی خود با رقبای خارجی و بد تر از آن گروهی به دنبال تسویه حساب های داخلی!! حتی گروهی که احساس معرفت اندیشی پیدا کرده اند به یاد روایات فضیلت زیارت سیدالشهدا (ع) بر حج افتاده اند و می گویند تا وقتی کربلا هست حج به چه کار آید؟! غافل از این که حج یک فریضه دینی و از فرائض مورد تاکید ائمه اطهار علیهم السلام است.
می دانم حفظ منافع جریان های سیاسی و گروه ها و اشخاص برایشان لازم است. می دانم موج سواری لازمه فعالیت و نشان دهنده پویایی رسانه ها است. می دانم عده ای هیچ مجالی جز همین امواج برای ابراز عقیده و دست یابی به آرمان هایشان ندارند. اما هر چه می کنید و هر چه می گویید بدانید فرزندان این کشتگان بیت الله شما را می بینند، مطالبتان را می خوانند و بهره برداری هایتان را می فهمند. اگر توان ندارید دوای درد بازماندگان باشید با این رفتار ها نمک به زخمشان نپاشید. بدانید این بهره برداری ها نتیجه ای جز پایمال شدن خون این هموطنان و بی آبرویی خودتان ندارد. 
شب جمعه به نیابت از ده ها کشته ایرانی زائر کربلا بودم و جمعه هم به زیارت دو امام سامرا و دو امام کاظمین رفتم و امروز هم پابوس امیرمومنان. هر چند خستگی سفر بر مژگانم تاب می خورد ولی ناراحتی از سیل پیام های زننده بر این خستگی غلبه کرد و این چند جمله را نوشتم. امید دارم امیر مومنان مرهمی بر دل داغداران بگذارد و زیارت ناتمام عزیزان از دست رفته را با زیارت خود و میهمانی بر سر سفره خود تکمیل گرداند.


الهی آمین
4 مهر 1394
نجف اشرف